به مناسبت سالروز عملیات مرصاد؛

واکنش امام به شنیدن خبر نقشه منافقان برای انهدام جماران

یکی از اهداف منافقان پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، تصرف و انهدام منطقه جماران بود و همه بررسی های لازم در این زمینه را انجام داده بودند، که با انجام عملیات مرصاد، اهدافشان ناکام ماند. سردار باقری از عنوان کردن این مساله نزد امام و واکنش ایشان خاطره ای نقل کرده است.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، پس از پایان عملیات پیروزمندانه مرصاد و سرکوب منافقان، جمعی از فرماندهان سپاه برای ارائه گزارش این عملیات خدمت امام رسیدند.

سردار محمد باقری که یکی از همان فرماندهان بود، از واکنش امام نسبت به شنیدن نقشه منافقان برای انهدام منطقه جماران اینگونه نقل خاطره کرده است:

 

بعد از عملیات مرصاد، خدمت حضرت امام رسیدیم. در آن عملیات از‌‎ ‎‌جمله اهدافی که منافقان کوردل دنبال می کردند، تصرف یا انهدام منطقه‌‎ ‎‌جماران بود و برای این منظور، یگانی مشخص کرده و نقشه توجیهی جماران‌‎ ‎‌و اطلاعات مربوط به پستهای نگهبانی، میزان نیروهای سپاه در منطقه‌‎ ‎‌جماران، روش تصرف و ... را مشخص ساخته بودند که در مدارک به دست‌‎ ‎‌آمده، همه وجود داشت. آقای شمخانی و سردار رشید و بنده و آقای نجات‌‎ ‎چهار نفری از منطقه آمدیم و ابتدا با حاج احمد آقا ملاقات کردیم و سپس‌‎ ‎‌خدمت حضرت امام رسیدیم. آقای شمخانی توضیحات لازم در رابطه با‌‎ ‎‌عملیات، میزان پیشروی منافقان، نحوۀ سرکوب آنها و ... را بیان داشتند و‌‎ ‎‌توضیح دادند که یکی از اهداف آنها تصرف منطقه جماران بود و به این‌‎ ‎‌ترتیب توضیح دادند که این تعداد نیرو را برای اینجا منظور کرده بودند.‌‎ ‎‌توضیح نظامی موضوع را داده و آن مدارک را هم که همراه ما بود نشان‌‎ ‎‌دادیم. بعد از اینکه توضیحات آقای شمخانی تمام شد، در طول توضیح آقای‌‎ ‎‌شمخانی و بعد از آن، حضرت امام به اینکه هدفی به اسم جماران وجود‌‎ ‎‌داشته و احتمال خطری در میان بوده و مساله ای وجود داشته است، اصلاً هیچ‌‎ ‎‌توجهی نشان ندادند. به قول معروف هیچ محل نگذاشتند. برای خود من‌‎ ‎‌خیلی عجیب بود که امام حتی یک چشمی بلند بکنند، یک اَبرو یا سری تکان‌‎ ‎‌بدهند، بگویند که بله مثلاً خطری وجود داشته و ... اصلاً انگار نه انگار که‌‎ ‎‌اینچنین توضیحی داده شده است. و هیچ توجهی به این قضیه نکردند.

 

این‌‎ ‎‌آرامش حضرت امام برای خود من خیلی جالب بود. یک موقع آدم از آن‌‎ ‎‌اطمینان روحی و طمانینه، قولی می شنود؛ ولی یک موقع از نزدیک می بیند و‌‎ ‎‌لمس می کند. این مساله واقعاً برای من جالب بود و همیشه در خاطرم مانده و‌‎ ‎‌خواهد ماند که مثلاً امام چقدر بی توجه به این موضوع بودند و بعد از اینکه‌‎ ‎‌صحبتهای آقای شمخانی تمام شد، ایشان فقط رزمندگان را دعا کردند و‌‎ ‎‌گفتند: من دعا می کنم که خدا به شما نصرت دهد.‌

 

برشی از کتاب امام و دفاع مقدس؛ ص ۸-۹؛ چاپ ششم (۱۳۹۴)؛ ناشر: چاپ نشر عروج.

 

دیدگاه تان را بنویسید