خاطره حجت الاسلام و المسلمین اختری درباره حضور امام در کاظمین و سامرا؛

استقبال از امام در کاظمین چگونه بود؟/ ایشان در کجا مستقر شدند؟

‌‌امام در منزل آقای شیخ محمد حسین مؤید نجفی بودند. گویا ابتدا به مسافرخانه‎ ‎‌ایشان می‌‌‌‌‌روند یعنی آقای مؤید نجفی خودشان مسافرخانه داشتند، اما وقتی امام و حاج آقا مصطفی به آنجا می‌‌‌‌‌روند می‌‌‌‌‌بیند این شخصیت، شخصیتی که در مسافرخانه باشد نیست.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: حجت الاسلام والمسلمین محمد حسن اختری درباره حضور امام در کاظمین و سامرا و زیارت قبور مطهر ائمه اطهار(ع) مدفون در این مکان های مقدس اینگونه نقل خاطره می کند:

‌من به محض ورود به نجف در ساعت 10 صبح به مدرسه آیت‌‌‌‌‌الله العظمی‎ ‎‌بروجردی نزد یکی از دوستانم که در آنجا تحصیل می‌‌‌‌‌کردند رفتم و در حجره ایشان‎ ‎‌مهمان شدم. همان طور که نشسته بودم دیدم که بیرون از حجره یک عده‌‌‌‌‌ای از آقایان و‎ ‎‌طلبه‌‌‌‌‌ها نشسته‌‌‌‌‌اند و در مورد ورود امام به نجف صحبت می‌‌‌‌‌کنند. تعجب کردم که این‎ ‎‌صحبت‌‌‌‌‌ها چیست؟ آمدم بیرون همان آقایی که داشت صحبت می‌‌‌‌‌کرد رو به من کرد و‎ ‎‌گفت شما از قم آمدید؟ در قم چه خبر بود؟ من اخبار قم و شایعاتی را که در آنجا بود به‎ ‎‌ایشان گفتم.‌

‌‌اما او گفت که الآن از بغداد به منزل آقای خویی تلفن شده مبنی بر این‌که من حاج ‎‌آقا مصطفی هستم و به اتفاق پدرم وارد بغداد شدیم. همان جا یکی از اساتید حدود ‌‎ ‎‌ساعت 4 تا 5/ 4 بعدازظهر منزل آقای خویی زنگ زد و آن‌ها هم گفتند بله آقای خویی‎ ‎‌فرمودند من خودم تلفن را جواب دادم و ایشان اظهار داشت که من حاج آقا مصطفی‎ ‎‌هستم و الآن با پدرم وارد بغداد شدیم.‌

‌‌متولی مدرسه بروجردی مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی که در آن روز در بغداد ‌‎ ‎‌بود به ایشان خبر دادند که چنین است و شما در کاظمین و بغداد به جستجوی امام‎ ‎‌بگردید و ما را از سرنوشت ایشان مطلع کنید.‌

‌‌پس از یکی ـ دو ساعت تقریباً نزدیک غروب بود که خبر تأیید شد و آقای خلخالی‎ ‎‌متوجه شدند که امام خمینی کجا هستند. همان شب پس از نماز یک مینی‌بوس ‌‎‌از طلاب مدرسه آقای بروجردی به سمت کاظمین حرکت کردند و یک مینی‌بوس‎ ‎‌دیگر هم آماده بود تا پس از پر شدن به کاظمین برود. من به دوست خودم گفتم که‎ ‎‌اجازه بده من هم بیایم. آن‌ها گفتند تو تازه و قاچاقی آمدی و هنوز کارت عبور و مرور‎ ‎‌نگرفته‌‌‌‌‌ای. تو را در راه می‌‌‌‌‌گیرند. من آن شب نرفتم و در مدرسه ماندم. اما فردا صبح‎ ‎‌دیدم نمی‌‌‌‌‌شود و طاقت ندارم در مدرسه بنشینم و ببینم چه می‌‌‌‌‌شود. وقتی متوجه شدم‎ ‎‌یک مینی بوس دیگر در مدرسه در حال جمع کردن گروهی دیگر از طلاب برای رفتن‎ ‎‌پیش امام است من هم سوار مینی بوس شدم. پیش خودم گفتم اگر گرفتند که گرفتند، ‌‎‌اگر نگرفتند که بهتر. الحمدلله نگرفتند و مینی بوس وارد کاظمین شد و ما همان روز‎ ‎‌ظهر نزد امام مشرف شدیم.‌

‌‌امام در منزل آقای شیخ محمد حسین مؤید نجفی بودند. گویا ابتدا به مسافرخانه‎ ‎‌ایشان می‌‌‌‌‌روند یعنی آقای مؤید نجفی خودشان مسافرخانه داشتند، اما وقتی امام و حاج آقا مصطفی به آنجا می‌‌‌‌‌روند می‌‌‌‌‌بیند این شخصیت، شخصیتی که در مسافرخانه باشد نیست. بنابراین از امام و حاج آقا مصطفی خواهش می‌‌‌‌‌کند که به خانه او بروند و امام مدتی را که در کاظمین بود در آن خانه ساکن شدند و خودشان هم در خدمت امام ‎‌بودند. وقتی مهمانان امام برای دیدن ایشان به آنجا می‌‌‌‌‌رفتند از آن‌ها پذیرایی می‌‌‌‌‌کردند. ‎‌البته ایشان با آقای خلخالی دوست بودند و خود آقای خلخالی هم با ایشان همراه شده‎ ‎‌و در آنجا مستقر شدند. خلاصه در چند روزی که حضرت برای زیارت سامرا حرکت‎ ‎‌کردند ما هم با ایشان حرکت کردیم. بنابراین اولین زیارت من از کاظمین، امام حسن‎ ‎‌عسکری(ع)، امام هادی(ع) و امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) در کربلا در ‌‎ ‎‌رکاب حضرت امام انجام شد و من در خدمت امام وارد حرم شدم و همراه امام به ‎‌زیارت نایل شدم.

 

 

برشی از کتاب سال های نجف؛ ج اول، ص 22-23؛ ناشر: چاپ و نشر عروج؛ چاپ دوم (1392).‌

 

دیدگاه تان را بنویسید