«معلوم نیست شعر، پیامبرانش را هر چند سال یکبار انتخاب می‌کند ولی حسین منزوی جزء استثناهایی بود که ممکن است سالها تکرار نشود.» این گفته غلامرضا طریقی یکی از شاگردان و نزدیکان منزوی است.
طریقی معتقد است شاعران به دو دسته تقسیم می‌شوند: «دسته اول کسانی هستند که به لطف تکنیک و دانستن وزن و قافیه و آداب اولیه، شعر می‌سرایند و به صرف همین موضوع شاعر می‌شوند؛ اما گروه دوم کسانی هستند که جان شاعری دارند، تعدادشان کم است و منزوی یکی از آنهاست.»
به گفته او شاعرانی که جان شاعری دارند؛ پیامبران شعرند و تمام جان و مال و زندگی خود را فدای شعر می‌کنند.
غلامرضا طریقی می‌گوید: «همواره در کارگاه‌های شعر به این نکته اشاره می‌کنم که آنچه که در نهایت منجر به ماندگاری شعر می‌شود زیست شاعرانه است و دانستن تکنیک برای شاعر شدن کافی نخواهد بود، در غیر این صورت همه اساتید دانشگاه که بیشتر از شاعران تکنیک و آداب شعر را آموخته‌اند باید شاعران توانمندی می‌شدند ولی اینگونه نیست.»
طریقی شاعرانی که جان شاعری دارند را قربانی شعر می‌داند و اضافه می‌کند: «ما توقع داریم شاعر شعر بگوید و آنچه بر او می‌گذرد را برایمان روایت کند. از طرفی هم زندگی او را زیر ذره بین می‌گیرم و توقعات متفاوتی از یک شاعر داریم.»
این شاعر زنجانی که سردبیری پایگاه نقد شعر را نیز بر عهده دارد، در رابطه با تأثیر منزوی بر شاعران جوان می‌گوید: «ما در پایگاه نقد با بیش از دو هزار شاعر جوان از سراسر کشور ارتباط داریم. جای خوشحالی است که شاعران جوان و نوجوان ما بدون اجبار منزوی را درک کرده‌اند و شعر او را بهتر ما می‌فهمند.»
غلامرضا طریقی در ادامه با یادآوری اینکه علی رغم اینکه تبلیغات زیادی برای حسین منزوی نشده اما در میان شاعران جوان بسیار شناخته شده است، اضافه می‌کند: «منزوی به خواسته خود رسید و امروز شاعرانی که در زمان درگذشت منزوی خردسال بودند و خاطره‌ای از او ندارند، امروز از حسین منزوی و شعرش دفاع می‌کنند و جان شاعر او را درک کرده‌اند.»
مسعود جزایی شاعری است که منزوی او را هم‌زمین و هم‌دیار و هم‌سرزمین خود خوانده و برای دفتر شعرش مقدمه‌ای نگاشته است. در مورد آشنایی‌اش با حسین منزوی سخنانی دارد.
او آغاز دوستی‌اش با منزوی را این‌گونه به خاطر می‌آورد: «زمانی که در خرمشهر زندگی می‌کردم با کتاب «حجره زخمی تغزل» منزوی آشنا شدم، بعد نام زنجان را در شناسنامه کتاب دیدم و فهمیدم منزوی همشهری من است. البته قبل از آن آهنگ‌هایی را که برای خواننده‌های آن زمان ساخته بود، شنیده بودم. سال‌ها گذشت تا اینکه با کوروش یغمایی آشنا شدم و به استودیوی یغمایی که آن زمان بزرگترین استودیو را بعد از صدا و سیما داشت، رفتم و همانجا حسین منزوی را از نزدیک دیدم و با او آشنا شدم و دوستی و رفت و آمدمان از همان سالها آغاز شد. حسین وقتی به تهران می‌آمد به من سر می‌زد و با هم گپ می‌زدیم و شعر می‌خواندیم.»
جزایی که بازی روزگار، سالهاست او را ساکن خانه سالمندان کرده، خبر درگذشت منزوی را در زندان می‌شنود. آخرین ملاقات جزایی و منزوی به زمانی باز می‌گردد که مسعود شعری را سروده و به حسین می‌دهد.
حسین منزوی شاعری که شهرت شعرش زیاد است و شیفتگانش زیادتر. همان شاعری که محمدعلی بهمنی درباره او گفته است: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم، باید بگوییم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی می‌زند و منوچهر نیستانی از این پل عبور می‌کند و ادامه‌دهنده این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود می‌کشد.»
منزوی معتقد بود: «شعر یک تعهد بیشتر ندارد و آن هم تعهدی است در قبال خودش.»
امروز هم به رسم همیشه، دوستداران منزوی؛ این جان شعله ور شعر در مزار او گردهم می‌آیند تا علاوه بر قرائت اشعار این شاعر بزرگ زنجانی؛ یاد او را گرامی بدارند.
*فرناز محرر - روزنامه مردم نو - 1397/07/01
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.