از این جماعت همیشه نگران باید پرسید آیا مطمئن هستند که این میزان تردید افکنی و اعتمادسوزی در جامعه، فقط و فقط به زیان رئیس دولت یازدهم و طیف سیاسی همراه وی در انتخابات آتی خواهد بود و آسیبی را متوجه اصل و اساس نظام نخواهد کرد؟
واقعیت آن است که با توجه به روند فزاینده تخریب های جهت دار و بی ملاحظه ای که طی سال های اخیر علیه مسئولان کشور شاهدش بوده ایم، سطح کلی اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی ما در سراشیبی هولناکی قرار گرفته است؛ به گونه ای که به دلیل نوع رفتار در پیش گرفته شده از سوی مخالفان سرسخت دولت، نه تنها گاهی در بیان مشکلات و کاستی ها اغراق می شود، بلکه در بسیاری موارد نیز حتی دستاوردهای نظام و دولت و ملت را به تمسخر می گیرند و بیم آن می رود که تبعات این مسئله، دومینو وار گریبان مسئولان خرد و کلان دیگری را هم بگیرد و در آینده به نقطه ای بی بازگشت برسیم که نتوان اعتماد آسیب دیده مردم را بازگرداند.
این سوء تدبیر و عملکرد منفی و ضد ملی مخالفان دولت را که برای تخریب چهره مدیران اجرایی کشور، گاه عملکرد حدود 4 دهه سپری شده از انقلاب اسلامی را زیر سؤال می برند، می توان مصداق واقعی این مثل دانست که: 'یکی بر سر شاخ، بن می برید'. در واقع، جماعت گفته شده غافل از این هستند که این رویکرد و این نحوه سیاست ورزی ماکیاول گونه، ذره ذره ریشه های امید نسل کنونی و نسل های آتی را به آینده این مرز و بوم و نظام اسلامی برآمده از مجاهدت خیل عظیم مردم خشک می کند. امیدی که اگر نزد مردمان رنگ ببازد، هم هویت آنان را خدشه دار می کند، هم آنان را از تلاش برای بهبود معاش و معاد خویش باز می دارد، هم جامعه را دچار رخوت و سستی می کند و هم بی تفاوتی محض نسبت به آینده کشور را در آنان تقویت می کند که در یک معنا، تضعیف پایه های امنیت ملی و حیات تمدنی ما را در پی خواهد داشت.
از چند سال پیش به این سو، و به عبارت بهتر از زمان روی کار آمدن دولت تدبیر و امید در خرداد شگفتی ساز 92، افراد و گروه هایی که تا پیش از آن در همراهی با دولت مستقر، حتی به استقبال جنگ افروزی دشمنان این آب و خاک و نظام جمهوری اسلامی می رفتند و در مدح 'نعمت تحریم' ها، گوی سبقت را از یکدیگر ربوده بودند، با توافق تاریخی ایران و قدرت های جهانی به ناگاه در چرخشی صد و هشتاد درجه ای، رویکردشان را تغییر دادند. با 'نرمش قهرمانانه' نظام جمهوری اسلامی و مذاکرات عزتمندانه 'دیپلمات های انقلابی' و امضای برجام و سپس اجرایی شدن آن که همگی حاصل اجماع تمامی ارکان نظام و حمایت و پشتیبانی رهبری و ملت آگاه از دولت تدبیر و امید بود و خروج کشور از انزوای بین المللی و مقاوم سازی بنیه های اقتصادی کشور را هدف گرفته بود، جماعت دلواپس در رویکردی متناقض با رفتار و گفتار پیشین خود، در رسانه ها و تریبون های پرشمار خود از یک سو علم مخالفت با برجام را برافراشتند و از سوی دیگر، با فرافکنی و نشانی غلط دادن، تمام گرفتاری های مردم و وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی جامعه طی دهه های گذشته را یکسره به دولت یازدهم نسبت دادند.
اینان به تصور این که مردم دچار ضعف حافظه تاریخی و بینش اجتماعی و سیاسی هستند، با برجسته کردن مشکلاتی که تا پیش از آن کمتر رسانه و تریبونی بدان ها اشاره می کرد، شیوع فقر و فساد و فحشا و رشوه و دزدی و غارت بیت المال و خلاصه هرچه منکر و پلشتی که برای یک جامعه متصور است، در بوق و کرنا کردند و جالب آن که مؤکد تکرار می کنند که این حجم از آسیب ها و مشکلاتی که ایران کنونی با آن ها دست به گریبان است، با روی کار آمدن دولت یازدهم دوچندان شده و دولت هم برنامه ای برای کاستن از آن ها نداشته است.
در این دیدگاه، گویا دولت های قبلی که مطابق سلیقه و سازگار با منافع گروهی و مطامع جناحی این جماعت دلواپس بودند، جامعه ای آکنده از گل و بلبل را تحویل دولت یازدهم داده اند، اما در نهایت، در این دولت بوده که جامعه رو به قهقرا رفته است.
این جاست که باید به تبعیت از بنیانگذار انقلاب اسلامی، فریاد 'این تذهبون' سر داد و از آنان پرسید: آیا تلاش حدود 3 ساله کارگزاران نظام و دولت یازدهم برای خروج کشور از بن بست تحریم ها، هدفی جز بازگشت شرایط اقتصادی کشور به تعادل نسبی ماقبل این تحریم های ظالمانه داشته است؟ آیا وضعیت اسفناکی که به گفته تریبون داران و رسانه های مخالف دولت، افراد زیادی شب ها با شکم گرسنه سر بر بالین می گذارند و کارتن خوابی و گورخوابی و امثال آن را در جامعه شاهد هستیم، در نتیجه سیاست های اقتصادی غلط سالیان گذشته پیش آمده یا به دلیل برداشته شدن تحریم ها رخ داده است؟ چرا در رسانه ها و تریبون های شان انکار می کنند که در شرایط تحریم بانک مرکزی و خطوط هوایی و کشتیرانی، اگر برجام حاصل نمی شد، اکنون کشور فقط قادر بود روزانه 200 الی 300 هزار بشکه نفت در برابر واردات محدود غذا و دارو تحت نظر دولت های خارجی آن هم فقط در مراوده با کشورهای خاص و با قیمت های مدنظر آنان صادر کند؟
آیا ادامه شرایط گفته شده به نفع طبقه محروم و لشگر بیکاران فعلی کشور بود یا خروج از آن وضعیت تحمیلی دشمنان؟ آیا به نظر آنان، گشوده شدن راه مراودات اقتصادی با دیگر کشورها برای حدود 3 میلیون بیکار کنونی و صدها هزار مددجوی نهادهای حمایتی و میلیون ها جوان دانش آموخته و جویای کار، بهتر و مفیدتر است یا کشیدن دیوار به دور کشور و برقراری نظام کوپنی در توزیع کالا و جیره بندی منابع و ذخایر آن؟ چرا خود را به بی خبری زده اند که شهریور 92 هنگامی که سکانداری دولت جمهوری اسلامی به روحانی رسید، برخی استان ها فقط برای حدود 2 هفته و برخی نیز فقط برای 3 روز ذخیره گندم در سیلوها داشتند؟
چرا از رشد افسارگسیخته نرخ ارز و سقوط ناگهانی ارزش پول ملی به یک سوم قبل از آن که طی فقط چند روز رخ داد و حاصل آن، سر برآوردن نوکیسگانی معدود و کوچک شدن سفره میلیون ها ایرانی بود، چیزی در رسانه ها و تریبون های شان نگفتند و نمی گویند؟ چرا با وجود هشدارهای کارشناسان اقتصادی و سیاسی درباره فرار سرمایه ها از کشور به دلیل جنجال های بیهوده و بحران آفرینی مکرر در عرصه سیاست داخلی و خارجی، هم چنان بر شیوه مرسوم خود پای می فشارند و با بهانه و بی بهانه، برای دولت حاشیه سازی، برای سرمایه گذاران سنگ اندازی و برای عموم مردم، فرصت سوزی می کنند؟ آیا به راستی می پندارند که مردم عملکرد گذشته و حال آن ها را به آسانی فراموش می کنند؟
و در نهایت باید پرسید، آیا واقعا اشکی که دلواپسان امروز و مخالفان دولت یازدهم ، مخالفان عزت و سربلندی ملت ایران، برای قشر محروم و سرخورده از مشکلات اقتصادی و اجتماعی می ریزند، از سر صداقت است؟
----------------------------------------------------------------------------------------
*خبرنگار ایرنا در خراسان شمالی **انتشاردهنده: علی اصغرافتاده
7184/1744
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.