آخرین دیدار شهید نوری و بانو چگونه رقم خورد؟

نگاهش علیرضا را تا جایی که برایش توان داشت، دنبال کرد و او رفت و دیگر برگشتی در کار نبود.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: با اینکه بانویی[1] 26 ـ 27 ساله بود، اما مقاومت و صبوری و نوع برخوردش از او برای دیگران مادر نوری[2] ساخته بود و قرعه فال به نامش خورده بود تا خبر مجروح شدن های همسران بانوان ساکن در مجموعه را به آنها بدهد و چه مأموریت سختی بود برای به انجام رساندن.

گویا این بار دیگر نوبت او رسیده بود، علیرضا[3] که به خانه آمد بانو برایش چای آورد، علیرضا نگاهی به او انداخت و گفت: بنشین شاید این آخرین چایی باشد که برایم آوردی، شاید این آخرین غذایی باشد که اینجا می خورم.

با اینکه باز هم این حرف ها را از علیرضا شنیده بود اما این بار با دفعه های قبل متفاوت بود و بویی دیگر از کلامش به مشام می رسید. نفسی تازه کرد و گفت: چه می گویی علیرضا؟ نگاهی دیگر به بانویش انداخت و گفت: راست می گویم شاید این آخرین دیدارمان باشد.

با اینکه بارها این حرف ها را شنیده بود اما اطمینانی که در گفتار علیرضا بود، حجت را بر طوبی بانو تمام کرد که علیرضا هم رفتنی شده است. سکوت کرد اما باز به خود آمد و گفت: کاری هست که برایت انجام دهم، که از او خواست پیراهنی برایش اتو کند.

حمام کرد و جلوی آینه رفت تا محاسن را شانه بزند. چند تار مو بر شانه ماند که طوبی بی آنکه علیرضا متوجه شود آنها را میان دستمالی گذاشت اما علیرضا که همه حرکت های او را زیر نظر گرفته بود لبخندی زد و گفت: چه می کنی خانم من که برایت سه دسته گل به یادگار گذاشته ام.

پیراهنش را که اتو می کرد از آن بوی عطری بلند شد که به تعبیر علیرضا این بو، بوی شهادت بود.

خواب از چشمانش کوچ کرده بود و شب را با بیداری به صبح رساند هنوز آفتاب نزده بود که صبحانه را آماده کرد و هر چه در یخچال پیدا می کرد میان سفره گذاشت و کودکانش را از خواب بیدار کرد و آنان را لباس مناسبی پوشاند تا آخرین عکس ها را با پدرشان بگیرد. عکس هایی که همه خاطره شدند برای این روزهایی که دیگر آنان بزرگ شده و پدر در کنارشان نیست.

قران بود و بدرقه ای که دیداری دیگر در پی نداشت و ماشینی که با یک دست علیرضا به جلو رانده می شد و نگاهی که تا جایی که در توانش بود علیرضا را بدرقه می کرد.[4]

 
  1. بانو طوبی (منیژه) عرب پوریان، همسر شهید علیرضا نوری.
  1. بانوان و همسران رزمندگانی که در آن مجموعه ساکن بودند، به خاطر نوع برخوردهای سنجیده و صبورانه خانم عرب پوریان به او مادر نوری می گفتند.

1.   شهید علیرضا نوری، قائم مقام لشکر 27 حضرت رسول (ص) که در نهم بهمن ماه سال 65  در منطقه عملیاتی جنوب شلمچه در حال فرماندهی و هدایت نیروها بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و سینه به شهادت رسید.

1. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید