خارج شدن شهید نوری از استاندارد

مجروح شده بود و در بیمارستان بستری و یادداشتی برای بانویش نوشته بود که قربانت بروم منیژه جان، همان طور که همیشه شیرزن بودی به بیمارستان بیا که کارت دارم.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: سال ۶۱ بود و عملیات والفجر یک[۱] که علیرضا[۲] بر اثر انفجار مین دستش را از دست داد و به تهران منتقل شد. آن زمان همسر و فرزندانش در ساری[۳] بودند که برایشان پیغام فرستاد تا بیایند. در برگه ای نوشته بود: قربانت بروم منیژه جان[۴] که همیشه شیرزن بودی به بیمارستان بیا که کارت دارم.

طوبی بانو دست فرزندانش را گرفت و خیلی زود راهی تهران شد. دستخط علیرضا و لرزشی که در خطش دیده می شد، او را به تعجب واداشت اما با خود گفت: شکر که زنده است. بچه ها را گذاشت و خود را به بیمارستان رساند. وارد اتاق که شد خنده ای کرد و گفت: ای کلک دل مرا اینطور گرم می کنی؟! و بعد پرسید که چه شده ای؟ گفت: فقط از استاندارد خارج شده ام. می پرسد: پایت و جواب منفی می شنود. باز ادامه می دهد: دستت و با دریافت جواب مثبت، ادامه می دهد: چقدر از استاندارد خارج شده ای؟ به اندازه انگشت هایت؟ باز هم نه می شنود و اینکه خیلی از استاندارد خارج شده است.

دل بانو پر از غصه می شود اما با صبوری و برای اینکه علیرضا ناراحت نشود باز هم می خندد و از حالتش علیرضا به گریه می افتد و بانو نیز با گریه او را در آغوش گرفته و می بوسدش.

علیرضا می گوید من می دانستم که تو شیرزنی و این را به من ثابت کردی و برای همین بود که اشک امانم را برید.

بانو رو به آسمان می کند و می گوید خدا را شکر که زنده ای و حضورت در زندگی من و بچه ها هست. لحظاتی می گذرد و باید با علیرضا خداحافظی می کرد و می رفت. از اتاق که خارج می شود، از فشاری که تحمل کرده، تشنج می کند و به زمین می افتد.[۵]

  1. این عملیات در منطقه شمال غربی فکه تا بلندی های حمرین طرح ریزی و در ساعت ۲۲ و ۱۰ دقیقه ۲۰ فروردین ماه ۱۳۶۲ با رمز یا الله - یا الله - یا الله حمله یگان های سپاه و ارتش به فرماندهی سرهنگ علی صیاد شیرازی (فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش ) آغاز شد .
  2. شهید علیرضا نوری، قائم مقام لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) که در نهم بهمن ماه سال ۶۵ در منطقه عملیاتی جنوب شلمچه در حال فرماندهی و هدایت نیروها بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و سینه به شهادت رسید.
  3. شهید نوری اهل ساری بود و خانواده پدری اش آنجا زندگی می کردند و همسر و فرزندانش برای مهمانی و نیز از تنهایی در آمدن در منزل آنها در ساری بودند.
  4. بانو طوبی (منیژه) عرب پوریان که دو نام داشت یکی شناسنامه ای و دیگری نامی که خانواده صدایش می کردند.
  5. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید بانو عرب پوریان.

دیدگاه تان را بنویسید