همراه با امام خمینی در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی؛ امروز شانزدهم بهمن، معرفی بازرگان به نخست وزیری

امام خمینی در دیدار با جمعی از روحانیون و پرسنل نظامی: احترام به رأى ملت بگذارید. احترام به آراى علماى اسلام بگذارید. احترام به آراى اقشار مختلفه ملت بگذارید.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه جی پلاس، اعلام دولت موقت، گام مهمی در جهت ایجاد تثبیت پایه های انقلاب اسلامی مردم بود و حال وقت آن رسیده بود تا با معرفی مهندس بازرگان گام دیگر برداشته شود. امروز شانزدهم بهمن ماه، حدود چهارصد تن از خبرنگاران داخلی و خارجی در مدرسه علوی به دیدار امام آمده و ایشان نیز با بیان آرمان ملت ایران، مهندس مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت معرفی کردند. متن این سخنرانی به شرح زیر است:

«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

 بسم اللَّه الرحمن الرحیم

 آقایان آشفتگى چند ساله ملت ما را مى ‏دانند. مطلعند که تمام دستگاههاى ملى و دولتى فلج شده است، وضع اقتصادى ما رو به نابودى رفته است، وضع فرهنگ ما خراب است، دانشگاهها تعطیلند، مدارس علمى ما تعطیل است، بازارها تعطیل است. تمام اینها مضافاً به خونریزیهایى که تا کنون شده است و آشفتگیهایى که در مملکت ما هست. از اینها اطلاع دارند. و کسانى که مربوطند به این، دست بردارند از شلوغ کارى، و با تعقل اشیاء را فکر کنند و کنار بروند.[۱] ما همه این مسائل را ان شاء اللَّه با پشتیبانى ملت حل خواهیم کرد.

شما خبرنگارها در این مدتها ملاحظه کردید که ملت ما از مرکز تا هر جا که چشم‏ انداز باشد، شهرستانهاى بزرگ و کوچک، دهکده ‏ها، قرا، قصبات، همه با هم یک فکر و یک نظر و با اراده مصمم از ما مى ‏خواهند که رژیم سلطنتى، که یک رژیم پوسیده غیر عُقَلایى است، غیر عقلى است، و رژیم سلطنت محمد رضا خان، همه مردم گفتند که اینها باید سراغ کارشان بروند؛ و همه مردم یکدل و یک جهت جمهورى اسلامى را مى ‏خواهند.

ملت ما مُسْلم است، علاقه ‏مند به اسلام است، عدل اسلامى را دیده است؛ تاریخ ما از حکومتهایى که در صدر اسلام بوده است خبر به ما داده است که وضع حکومتها چه بوده است، وضع حاکم چه بوده است. حضرت امیر المؤمنین، على ابن ابی طالب، که حاکم بر یک صحنه بزرگ [بوده است‏]، یک ممالک بزرگ، از عربستان سعودى گرفته تا مصر، ایران، عراق و سوریه و سایر جاها را داشته است، همین قاضى‏ اى که خودش قرار داده براى قضا، وقتى که یک نفر یهودى [علیه‏] او دعوى کرده است و ادعا کرده است چیزى را، قاضى [آن حضرت‏] را خواسته و او هم آمده است در محضر قاضى و با یهودى در عرض هم نشسته ‏اند، و دادخواهى شده است، و قاضى حکم بر خلاف حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- یعنى حکومت وقت کرده است، و [آن حضرت‏] تسلیم بوده است. یک همچو وضع حکومتى در بشر معلوم نیست تحقق پیدا کرده باشد. و ما آرزوى یک همچو حکومتى داریم. یک حکومت عادل که نسبت به افراد رعیت علاقه‏ مند باشد؛ عقیده ‏اش این باشد که باید من نان خشک بخورم که مبادا یک نفر در مملکت من زندگى ‏اش پست باشد، گرسنگى بخورد. ما مى‏ خواهیم یک همچو حکومت عدلى ایجاد کنیم.

و چنانکه شما مى‏ دانید- یعنى خبرنگارها به واسطه اطلاعاتى که در ممالک خودشان هست، و ما هم به واسطه اطلاعاتى که در این مملکت داریم و مشاهداتى که داشتیم- از اول که رضا خان کودتا کرد و آمد به تهران،[۲] تا آن وقتى که مجلس مؤسسان درست کرد و وکلایى خودش درست کرد، تمام اینها با سرنیزه بود و اراده ملت هیچ دخالت در این مسائل نداشت و ملت به هیچ وجه در حساب نمى‏ آمد. و یک همچو جمعیتى که او جمع کرده بود و با سرنیزه مسئله مؤسسان را تأسیس کرد و آنها رأى دادند، این رأى رأىِ باطل بوده است؛ این مجلس مجلس ملى نبوده است؛ و چون مجلس ملى نبوده است، رژیم‏ سلطنتى پهلوى یک رژیم متکى بر سرنیزه بوده است و قانونى نبوده است. وقتى رژیمْ قانونى نشد، مجالسى که بعدها هم تهیه کردند ملى نبوده است، قانونى نبوده است. تمام این مسائل به ما مى ‏فهماند که الآن نه دولت قانونى است، نه مجلس قانونى است- نه این مجلس و نه آن مجلس.[۳]

و لهذا چون ما مجلس را غیر قانونى مى ‏دانیم و دولت را هم غیر قانونى مى ‏دانیم و اوضاع کشور را آشفته مى ‏بینیم، براى اینکه خاتمه بدهیم به وضع [آشفته‏] کشور، ما به واسطه اتکا به این آراى عمومى- که شما الآن مى ‏بینید و دیدید تا کنون که آراى عمومى با ماست و ما را به عنوان «وکالت» یا بفرمایید به عنوان «رهبرى»، همه قبول دارند- از این جهت ما یک دولتى را معرفى مى ‏کنیم، رئیس دولتى را معرفى مى‏ کنیم [تا] موقتاً دولتى تشکیل بدهد که هم به این آشفتگیها خاتمه بدهد، و هم یک مسئله مهمى که مجلس مؤسسان است، انتخابات مجلس مؤسسان را درست کند، و مقدمات آن را درست کند و مجلس مؤسسان تأسیس بشود. و همین طور انتخابات هم درست بشود و آنها دولت دائمى را انتخاب بکنند. و مجلس مؤسسان؛ ... جمهورى اسلامى را [به‏] رفراندم بگذارد ... با اینکه من اعتقادم این است که دیگر احتیاج به رفراندم نیست و مردم مکرر به جمهورى اسلامى رأى داده‏ اند؛ لکن براى اینکه بهانه ‏ها تمام بشود و شمارش آرا بشود، ما باید آزادانه یک همچو کارى بکنیم تا مردم بدانند، تا همه عالم بدانند که رأى آزاد که مردم مى ‏دهند به که مى ‏دهند و به چه رژیمى مى‏ دهند. لهذا ما دولت موقت را تعیین کردیم. و چون جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان را سالهاى طولانى است از نزدیک مى‏ شناسم و یک مردى است صالح، متدین، عقیده ‏مند به دیانت و امین و ملى و بدون گرایش به یک شیئى که بر خلاف مقررات شرعى است، من ایشان را معرفى مى‏ کنم که ایشان رئیس دولت باشند. و ایشان وزراى خودشان را بعد تعیین خواهند کرد، و به ما معرفى مى ‏کنند تا اینکه شوراى انقلاب ما، که پیشنهادشان این بوده است که ایشان رئیس دولت باشند، شوراى انقلاب وزراى ایشان را هم بررسى بکنند، و ان شاء اللَّه مسائل به طور سهل و به طور خوبى انجام بگیرد. و من باید یک تنبه دیگرى هم بدهم و آن اینکه من که ایشان را حاکم کردم، یک نفر آدمى هستم که به واسطه ولایتى که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم.

ایشان را که من قرار دادم واجبُ الْاتِّباع است، ملت باید از او اتّباع کند. یک حکومت عادى نیست، یک حکومت شرعى است؛ باید از او اتّباع کنند. مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ و جزاى آن بسیار زیاد است. من تنبه مى ‏دهم به کسانى که تخیل این معنى را مى ‏کنند که کارشکنى بکنند یا اینکه خداى نخواسته یکوقت قیام بر ضد این حکومت بکنند، من اعلام مى‏ کنم به آنها که جزاى آنها بسیار سخت است در فقه اسلام. قیام بر ضد حکومت خدایى قیام بر ضد خداست؛ قیام بر ضد خدا کفر است. و من تنبه مى‏ دهم به اینها که بر سر عقل بیایند؛ بگذارند مملکت ما از این آشفتگى بیرون برود، بگذارند خونهاى محترم ریخته نشود، بگذارند جوانهاى ما دیگر این قدر خون ندهند، بگذارند اقتصاد ما صحیح بشود؛ ما بتدریج کارها را اصلاح بکنیم. و از خداى تبارک و تعالى مى‏ خواهم که توفیق بدهد به آقاى مهندس بازرگان که این مأموریت را به وجه احسن انجام بدهد.

[پس از سخنان امام خمینى و معرفى نخست وزیر دولت موقت، خبرنگاران پرسشهاى خود را مطرح کردند. امام به این پرسشها با اختصار پاسخ دادند. متن سؤال و جوابها به شرح زیر است:]

سؤال: [حضرت آیت اللَّه فرمودید کسانى که این دولت را نپذیرند مجازات خواهند شد؛ اگر ارتش نپذیرفت چه پیش‏ بینى مى ‏کنید و چه خواهید کرد؟]

جواب: ارتش چنان عملى را نخواهد کرد. و اگر بکند اولًا از طرف خدا مجازات خواهد شد و ثانیاً در موقع مقتضى، جزایى را که قانون اسلام تعیین کرده است اجرا مى ‏کنیم. و اگر خداى نکرده چنین کردند اعلام مى ‏کنیم.

[با توجه به تماس نزدیک بازرگان با شما و همچنین با بختیار، تصور مى‏ کنید واکنش بختیار و نیز ارتش چه باشد؟ بختیار چه موضعى خواهد داشت یا دارد، و همچنین ارتش چه موضعى خواهد داشت یا دارد؟]

- اگر هر دو عاقل باشند و به مملکت علاقه داشته باشند عکس العمل آنها باید مثبت باشد. و اگر خائن باشند و بخواهند به مملکت خیانت کنند، این امرش با خداست.

[به نظر شما قانون اساسى ۱۹۰۶[۴] آیا مورد قبول است و مى ‏تواند چهارچوبى باشد براى دوره انتقالى؟]

- بجز در مواد بسیارى که به زور وارد قانون اساسى شده است، تا زمانى که ملت رأى بر مخالفت با آن نداده است، به قوه خود باقى است.

[سپس آقاى مهندس بازرگان طى سخنانى گفت:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خداى بزرگ را شکر مى ‏کنم که چنین اعتبار و حُسن شهرتى را، که به هیچ وجه اهلیت و لیاقت آن را نداشتم، به من ارزانى داشته و همین موهبت الهى باعث شده که آیت اللَّه ابراز اعتماد و ارجاع چنین مأموریتى را به بنده عنایت بفرمایند. و همچنین تشکر از ملت ایران مى ‏کنم، که آیت اللَّه مکرر تأکید فرموده که «به نام ملت، هم صداى ملت و براى ملت» گامها و صداهاى خود را برداشته و بلند کرده.

این مأموریت یعنى سیاست دولت موقت و تشکیل حکومت در شرایط بسیار دشوار و خطرناک، عظیمترین شغل و وظیفه و در عین حال بزرگترین افتخارى است که به بنده واگذار شده است. و شاید حق داشته باشم بگویم که دشوارترین وظیفه و کارى است که در طول تاریخ ۷۲ ساله مشروطیت ایران به نامزدها و مأموران نخست ‏وزیریهاى دیگر داده شده باشد. قاعدتاً با توجه به جثه نحیف و نواقص و معایب خودم نمى ‏بایستى قبول این مسئولیت را کرده و زیر بار چنین امرى رفته باشم؛ ولى از یک طرف بنا به ضرورت و وظیفه و مسئولیت طبیعى و انتظارى که داشتند مجبور بودم، ناچار شدم قبول کنم. و مخصوصاً با تأسى به رویه و سنتى که خود آیت اللَّه در سراسر دوران اداره و رهبرى جنبش داشته ‏اید و با عزم راسخ و ایمان کامل به خدا و اعتماد به موفقیت این راه رهبرى فرموده ‏اید، من هم همین راه را مى ‏پیمایم. و این اولین درسى است و اولین دستورى است که از آیت اللَّه گرفته ‏ام. و فرمایش حضرت على بن ابی طالب (ع) را به کار بسته ‏ام و مى‏ بندم که فرموده ‏اند: «وقتى در برابر امر خطیر و کار مشکلى قرار گرفتید تردید نکنید، وارد شوید به حول و قوه الهى مشکلات و مسائل حل خواهند شد.»

بنا بر این عرض مى ‏کنم که با امید به خدا و امتنان از آیت اللَّه و انتظار از ملت ایران و ملت جهان، این مأموریت و خدمت خطیر را قبول و تعهد کردم. براى مخاطرات و زحماتش آماده‏ ام و تا آنجا که مربوط به بنده باشد کوشش و منتهاى کوشش و نهایت جهاد را در راه ملت عزیز ایران خواهم کرد. «وَ لا حَوْلَ وَ لا قوّهَ الّا بِاللَّهِ الْعَلىِّ العَظیم»]

- [پس از سخنان آقاى بازرگان، امام خمینى فرمود:]

- من بعد از تشکر از ملت ایران که در این مدت طولانى رنج و زحمت بردند و با دادن خون خودشان براى اسلام خدمت کردند، مطلبى هست که مى‏ خواهم به عرض ملت برسانم و آن این است که نظر خودشان را درباره دولت آقاى مهندس بازرگان که دولت شرعى و اسلامى است اعلام کنند؛ هم به وسیله مطبوعات، هم تظاهرات «آرام» در شهرها و در دهات و هر جا که مسلمان هست، نظر خودشان را راجع به دولت اسلامى آقاى مهندس بازرگان اظهار کنند.

[در پایان، آقاى هاشمى رفسنجانى متن حکم انتصاب آقاى بازرگان به نخست ‏وزیرى دولت موقت را که از سوى امام خمینى (در تاریخ ۱۵ بهمن) صادر و تحریر شده بود قرائت کرد.]

(صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۵۶-۶۱)

 

 

علمای خوزستان و جمعی از مردم، گروه دیگری بودند که در این روز به دیدار امام آمدند و ایشان وحدت کلمه را رمز پیروزی دانسته و بر آن تأکید کردند. متن این سخنرانی در پی می آید:

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من به وسیله حضرات علماى اعلام و حجج اسلام به همه اهالى آن طرف، اهواز و خرمشهر و آبادان و سایر جاها، سلام مى ‏فرستم و از همه آنها مى ‏خواهم که به تَبَع علماى اعلامشان، در این مسائل- در این نهضت شرکت کنند و پافشارى کنند و تأیید کنند از این کارهایى که در مرکز مى ‏شود براى به اتمام رساندن این نهضت. من از همه آنها خواهانم که دست از این نهضت برندارند؛ وحدت کلمه را حفظ کنند. رمز موفقیت شما تا این حد که یک سلطنت دو هزار و پانصد ساله قلدرى را شکستید و منهدم کردید، رمز این پیروزى، وحدت کلمه ملت ایران بود؛ یعنى این وحدت کلمه باعث شد که نه شاه با تمام قوایى که داشت، و نه آنهایى که پشتیبانى از او مى ‏کردند مثل قدرت امریکا، مثل شوروى، چین، انگلستان- همه اینها پشتیبانى مى ‏کردند- لکن به واسطه همین قدرت ملت همه آنها هم پشتیبانى‏ شان را از او برداشتند؛ خودش هم فرار کرد.

و مع الأسف که فرار کرد و نتوانست ملتْ او را گیر بیاورد و کارهایى را که کرده بود- لا اقل یک مقداریش را- بتواند جبران بکند؛ براى اینکه او این قدر جنایات کرده است که هیچ بشر نمى‏ تواند جبران آنها را بکند، جزاى آنها را بدهد. او هزاران شخص را بى‏ خانمان کرده است، هزاران شخص را دربدر کرده است، هزاران جنایات کرده است. آن قدرى که از براى یک آدم است، مقابل یک آدم مى ‏شود کشتش، مقابل صدها هزار آدم که نمى ‏شود. او جزایش باید در آن عالم باشد که ابدى است و عالم جزاست. و ان شاء اللَّه به جزاى خودش خواهد رسید و ما تکلیفمان الآن این است که دنباله این نهضت را بگیریم و همه با هم در صف واحد، بدون اینکه اصلًا امتیازى در کار باشد الّا فى مَقامِ الْهِدایَه، و این راه را طى بکنیم و به آخر برسانیم، که این سعادت این ملت را، سعادت این ملت که اجراى احکام اسلام و اجراى عدل اسلامى است، بلکه ان شاء اللَّه تهیه بکنیم.

و السلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته‏» (صحیفه امام؛‌ ج ۶، ص ۶۲-۶۳)

 

 

سخنرانی دیگری که در این روز صورت گرفت، در جمع نمایندگان مستعفی مجلس شورای ملی بود که امام با حکومت سرنیزه خواندن رژیم پهلوی به بحث قراردادهای غیرقانونی پرداختند. متن این سخنرانی به شرح زیر است:

«[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

[شاه را] نصیحت کردیم لکن او غرورش مانع شد از اینکه نصیحت ما را بشنود؛ و امر منتهى شد به اینکه دارید مى‏ بینید. نصیحت ما را نشنید و امرش منتهى شد به اینجا که مى ‏بینید. این الآن رفته است و مملکتى را خراب کرده و رفته؛ یعنى ما مملکتى که یک جایش یک جهتِ آبادى داشته باشد نداریم. زراعتش را ملاحظه مى‏ کنید که بکلى از بین رفته است، فرهنگش را ملاحظه مى ‏کنید که فرهنگِ انگل است، ارتشش را ملاحظه مى‏ کنید که مستشارهاى امریکا و اسرائیل اداره‏اش مى ‏کنند؛ هر جایش را که دست بگذارید همان است.

ما در طول مدت پنجاه سال یک مجلس قانونى نداشتیم. مجالس ما به ملت مربوط نبوده، این ملت به حساب نمى ‏آمد. در زمان رضا خان- که من یادم است و هر کس همسن من است، و شماها بیشترتان یادتان نیست- که ما مجلس نداشتیم. هر چى داشتیم سرنیزه بود! در زمان محمد رضا خان هم که همه‏ تان مطلعید که خودش هم گفت لیست را از سفارتخانه ‏ها مى ‏آورند؛ منتها مى ‏گفت «مى‏ آوردند» یعنى زمان من نمى‏ آورند! یعنى همین سالى که ایشان مى ‏گوید «انقلاب» را درست کرده بود دیگر نمى‏ آورند. لیکن مطلب این طور بود که اگر راست مى‏ گفت که لیست مى‏ آوردند- که راست مى‏ گفت- ما مجالسمان «مجالس امریکایى» بود و اگر این را دروغ مى ‏گفت و لیست نمى‏ آوردند، مجالسمان «مجالس شاهنشاه» بود! مجلس ملت نبود. بنا بر این، ما این اشخاصى که ناشى شدند، دولتهایى که ناشى شدند از مجلس و از رژیم محمد رضا و رژیم شاهنشاهى، اینها از جهات زیاد [غیر قانونى‏ اند] مجلس قانونى نیست، شاه قانونى نیست، براى اینکه همه مى ‏دانیم که تحمیل کردند به ما این شاه را. پدرش را انگلیسها تحمیل کردند و من خودم از رادیو دهلى، که آن وقت دست انگلیسها بود، شنیدم که گفت ما این را آوردیم سرِ کار گذاشتیم، خیانت کرد ردش کردیم! ایشان ملى نیست و تحمیل کردند به ما متفقین. خود ایشان در کتابش نوشت که متفقین صلاح دیدند که ما باشیم! منتها بعدش این را مثل اینکه از کتابها درآوردند. ما نه یک سلطان قانونى داشتیم تا حالا و نه یک مجلس مؤسسان. زمان رضا شاه هم که مجلس مؤسسانِ سرنیزه‏ اى بود. بنا بر این تأسیس سلسله پهلوى تأسیس سرنیزه‏ اى بود، نه تأسیس با مجلس مؤسسان. و بنا بر این مجلس از باب اینکه شاه غیر قانونى است، و از باب اینکه دولت ناشى از مجلس و شاهِ غیر قانونى است، همه اینها را ما قبول نداریم؛ تمام این اوضاعى که تا حالا شده [بر خلاف قانون بوده است‏].

ما اگر یک قدرى هم جدیت کنیم، تمام قراردادهایى که در این پنجاه سال شده است، تمام این قراردادها بر خلاف قانون بوده؛ یعنى از مجلس که گذشته مجلسِ ملى نبوده گذشته؛ دولت که پیشنهاد کرده دولتى نبوده است که متکى بر ملت باشد. همه ‏اش سرنیزه بوده؛ یعنى ما پنجاه سال با سرنیزه زندگى کردیم؛ و دو- سه سال است که با سرنیزه و سرنیزه و خون زندگى کردیم؛ با خون، ما زندگى کردیم. بچه ‏هاى ما را همه را یا در حبسها یا در- عرض مى‏ کنم که- تبعیدها، یا کشتند یا زجر کردند یا [سوزاندند]. آقا در زندانهاى اینها یک طبقى را مى‏ گذاشتند و مى ‏خواباندند زندانى را رویش، برق را متصل مى ‏کردند و مى ‏سوزاندند آدم را! یک همچو وضعى ما داریم؛ یک همچو وضعى را، این وضعى را که ما داریم.

دولت این آقا،[۵] که ناشى از این مجلس و ناشى از آن شاه و- نمى ‏دانم- ناشى از [سرنیزه‏] است ... این دولت نیست تا اینکه ما بگوییم بیاید استعفا بکند! دولت اصلًا نیست، استعفا مى ‏خواهد چه کند. استعفا مال این است که دولتى [قانونى‏] باشد. منتها هر کس که تنبه پیدا کرد، توبه کرد برگشت، توبه ‏اش البته قبول است؛ خدا قبول مى ‏کند، ملت هم قبول مى‏ کند. اینهایى که مانده ‏اند سر جاى خودشان، در معصیت هستند؛ در زندگى دارند معصیت مى‏ کنند. اینهایى که بیرون آمده ‏اند، از معصیت‏ گاه بیرون آمدند؛ و خدا هم توبه را قبول مى‏ کند. و من از خدا مى‏ خواهم که همه شما را موفق کند به اینکه از این به بعد ملى باشید. آقا با ملت باشید و این مرد را نصیحت کنید که با ملت باشد. اگر مى‏ توانید، با ایشان ملاقات کنید که یک بساط در نیاورد؛ نرساند به آنجایى که ما [این مردم‏] را بگوییم بریزند سرش، از بین ببرندش. ما نمى‏ خواهیم این طور بشود. ما میل داریم که مطالب عقلایى باشد. و ما او را از باب اینکه نخست وزیر نمى‏ دانیم، ما نخست وزیر تعیین کردیم به ولایت شرعى و ولایت ...»

(صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۶۴-۶۶)

 

 

روحانیون، جمعی از پرسنل نظامی و عده ای دیگر از نمایندگاه مستعفی مجلس شورای ملی، از قشرهای دیگری بودند که در این روز برای دیدار با امام در مدرسه علوی حضور یافتند و ایشان با هشدار به ارتش و دولت بختیار، لزوم تبعیت از دولت موقت را یادآور شدند. متن این سخنرانی در پی می آید:

«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ من با اینکه حال ندارم مع ذلک چند جمله را باید عرض بکنم. ما همیشه [خواهانیم‏] که ملت سعادتمند باشد و با آرامش زندگى خودش را بگذراند. و این انقلاباتى که تا حالا پیش آورده ‏اند، این انقلاباتى که براى ما مصیبت بار آورد و براى آنها نکبت، ما هر گز میل نداشتیم که بشود؛ لکن بى ‏عقلى کردند و شد. اگر نصیحتهاى اولى ما را پذیرفته بودند، مطلب به اینجاها نمى‏ رسید. حالا هم ما باز نصیحت مى‏ کنیم آنهایى را که غاصب هستند. نصیحت مى‏ کنیم دولت غیر قانونى را، نصیحت مى‏ کنیم ارتش را، به اینکه اگر شما مایلید که این مملکت آرام بشود و ثابت باشد، دست بردارید. آن کسى که غیر قانونى است برود سراغ کارش برود سراغ کسب و کارش! ارتش هم برگردد به دامن ملت؛ ملت او را مى‏ پذیرد. اگر به این نصیحت عمل بکنند، مسائل حل است؛ آرامش در مملکت پیدا خواهد شد و اوضاع فرهنگى و اقتصادى و سایر چیزها- با تدریج البته- یک وضع خاصى، یک وضع صحیحى پیدا مى‏ کند.

گرچه این مرد، که محمد رضا پهلوى اسمش است، این رفت و همه اوضاع مملکت را خراب کرد؛ یک مملکت خرابى براى ما گذاشت. هر جایش را دست بگذارید خرابى است: اقتصاد از هم ریخته است؛ زراعت ما را بکلى از بین بردند؛ به اسم «اصلاحات‏ ارضى» فاسد کردند کشاورزى ما را، و بازار درست کردند براى اربابهاى خودشان. به اسم «تمدن» و «ترقى» ما را به عقب بردند؛ فرهنگ ما را عقب راندند. تمام اوضاع ایران را خراب کردند، جز قبرستانها را که آباد شد! یعنى قبرستانهاى ما که عددش چند بود، عدد زیادتر پیدا کرد، آباد شد؛ اما اوضاع مملکتمان همه خراب شد. اینها اگر به نصیحت روحانیون گوش بدهند و آنچه که صلاح ملت است ما به آنها مى‏ گوییم آنها هم انقیاد کنند، دیگر این اوضاع پیش نمى ‏آید. نه دیگر قبرستانهاى ما دوباره آبادتر مى ‏شود و نه مملکت خرابتر؛ نه خون عزیزهاى ما مى‏ ریزد نه مادرهاى جوان مرده به عزا مى‏ نشینند. من نصیحت مى‏ کنم این دولت و ارتش را به اینکه شما دست بردارید از این لجاجت. شما خاضع بشوید به رأى ملت. رأى ملت این است که مى‏ بینید. ملت عبارت از مرکز تا آخر- هر جا که اسمش ایران است. شما در یک ده بروید و ببینید که دهى دارید که این صداها در آن نباشد؟ یک شهرى پیدا مى‏ کنید که فریادشان بلند نباشد که ما استقلال و آزادى و حکومت اسلامى مى ‏خواهیم و ما این رژیم را نمى ‏خواهیم؟

احترام به رأى ملت بگذارید. احترام به آراى علماى اسلام بگذارید. احترام به آراى اقشار مختلفه ملت بگذارید. زیادتر از این مردم را به خاک و خون نکشید. ما دولت را تعیین کردیم؛ هم به حَسَب قانون ما حق داریم و هم به حسب شرع حق داریم. ما به حَسَب ولایت شرعى که داریم و به حسب آراى ملت که ما را قبول کرده است، آقاى مهندس بازرگان را مأمور کردیم که دولت تشکیل بدهد، دولت موقت؛ براى اینکه آراى ملت را با رفراندم راجع به رژیم استفسار کند؛ و لو اینکه من احتیاج به این نمى ‏دیدم براى اینکه آراى ملت این همه گفته شده است و فریاد کرده‏ اند؛ این قدر فریاد اینکه ما حکومت اسلامى مى ‏خواهیم و ما رژیم شاهنشاهى را نمى‏ خواهیم. دیگر احتیاج نیست لکن براى اینکه بهانه‏ ها تمام بشود و ثابت بشود به اینکه مطلب این طور است؛ ملت ایران مُسلم است، ملت ایران یک رژیمى که بر خلاف اسلام است نمى‏ خواهد، ملت اسلام حکم اسلام را مى‏ خواهد، حکومت اسلامى را مى‏ خواهد، حکومت عدل را مى ‏خواهد. براى اثبات این، ایشان را مأمور کردیم به اینکه رفراندم بکند و مقدماتش را فراهم کند که آراى عمومى را- عرض بکنم- ما استفسار کنیم. و مردم هم حالا من عرض مى ‏کنم به آنها که مردم هم اگر نظرى راجع به این حکومت دارند اعلام کنند. فردا مردم همه جا در ایران، در همه شهرهاى ایران، در تهران، در همه محلات تهران، نظر خودشان را راجع به این دولتى که ما ... تعیین کردیم، اعلام کنند. تظاهرات کنند نظر خودشان را بگویند. یا نظرشان این است که ما دولت اسلامى نمى ‏خواهیم، خوب داد کنند که نمى‏ خواهیم؛ یا نظرشان این است که این دولتى که تعیین شده است و به ولایت شرعى تعیین شده است و یک حکومت شرعى است، نه فقط حکومت قانونى باشد، یعنى حکومت شرعى لازم الاتّباع، همه کس واجب است بر او که از این حکومت اتّباع کند. نظیر اینکه مالک اشتر را که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- مى ‏فرستاد یک جایى و منصوبش مى‏ کرد، حاکم واجب الاتّباع بود یعنى حاکم الهى بود، حاکم شرعى بود. ما هم ایشان را حکومت شرعیه دادیم و حکومت قانونى هم که هست، بنا بر این واجب الاتّباع است.

قیام بر خلاف حکومت اسلامى قیام بر خلاف حق است و مجازات دارد. اما مخالفت با این رژیم یا هر رژیمى، مخالفتش معصیت الهى است لکن مجازات به آن معنا که یک جزاى عُرفى هم داشته باشد ندارد، به خلاف قیام بر ضد حکومت. قیام بر ضد حکومت جزاى عرفى دارد در شرع ما، و خیلى هم سخت است آن جزا. از این جهت ما سفارش مى‏ کنیم به حکومتها، به حکومتهاى جائر، به استاندارهاى همه جا، به ژاندارمریهاى همه جا، به ارتش، هر جا که هست، به اجزاى ادارات، به نخست ‏وزیرى، به کذا، به همه اینها ما اعلام مى ‏کنیم که آقاى مهندس بازرگان حکومت شرعیه دارد از قِبَل من؛ و بر همه واجب است که اطاعتش را بکنند. و شما آقایان هم که از اهل علم و از علما هستید مردم را ارشاد کنید. و اگر بناست که به جاهاى دیگر هم بروید، بروید به همه جا و مردم را ارشاد کنید و به آنها بفهمانید که مسأله مسئله حکومت عدل است، مسأله مسئله حکومت اسلامى است. و ما امیدواریم که بعد اختیار به دست خود شما بیفتد و مجلس را خود شما تعیین کنید. ما پنجاه سال است که مجلسمان مجلس شاهنشاهى بوده، نه مجلس ملى بوده، و حالا ما مى‏ خواهیم مجلس ملى درست کنیم؛ اختیار دست خود مردم، وکلا را خود مردم تعیین بکنند؛ سرنوشت خودشان به دست خودشان باشد. ان شاء اللَّه خداوند به همه شما سلامت بدهد، به همه شما نصرت بدهد، و همه‏تان ان شاء اللَّه سالم و شریف باشید.» (صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۶۷-۷۰)

  1. اشاره به بختیار و دولتش.
  2. اصل: ایران.
  3. مجلس شوراى ملى و مجلس سنا.
  4. قانون اساسی مشروطه.
  5. شاپور بختیار.

دیدگاه تان را بنویسید