جی پلاس/ به بهانه سالروز درگذشت مرضیه دباغ؛

نماینده مجلسی که نه ماشین بیت المال را سوار می شد و نه محافظ داشت

مرضیه دباغ برای دوره دوم نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شده بود و قرار بود که با بقیه نمایندگان بر سر مزار شهدا حاضر شوند که از ورودش جلوگیری شد...

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، مرحوم بانو مرضیه حدیده چی (دباغ)، بانوی مبارز انقلاب اسلامی که دوشادوش مردان از همان روزهای ابتدایی شروع نهضت امام خمینی گام در راه مبارزه نهاد، در خاطرات خود به برخوردهای متفاوت با خودش اشاره کرده و اینگونه گفته است:

 

روزی برای گرفتن ‎‌خلافی ماشینم یک ساعت و نیم در صف ایستادم. دیرم شده بود. به ‌‎ ‎‌سربازی که جلو ایستاده بود گفتم: «پسرم کار ضروری دارم. دیرم ‌‎ ‎‌می‌ شود. اگر ممکن است کاری کنید تا زودتر خلافی را بگیرم.» سرباز ‌‎ ‎‌گفت: «نمی‌ شود خانم، باید نوبت‌ تان برسد.» در حالی که کارت ‌‎ ‎‌شناسایی‌ ام را به آن سرباز نشان می‌ دادم آهسته گفتم: «دو ساعت بیشتر ‌‎ ‎‌مرخصی ندارم. باید زودتر به مجلس برگردم.» سرباز از تعجب ‌‎ ‎‌خشکش‌ زده بود. انگار در باورش نمی‌ گنجید که یک نماینده مجلس مثل ‌‎ ‎‌مردم عادی بخواهد رفتار کند. البته من هم از تعجب آنان متعجب ‌‎ ‎‌می‌ شوم و به خاطر فضا و تصور به وجود آمده بسیار متأسف می‌ شوم. ‌

وی در ادامه به روزی اشاره کرده که نامش به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی از رادیو خوانده شده و  نقل کرده:

 گوینده رادیو، نتایج دوره دوم انتخابات مجلس را اعلام می‌ کرد تا ‌‎ ‎‌نمایندگان منتخب، برای مراسم سوگند سر مزار شهدا به بهشت زهرا ‌‎ ‎‌بروند، در آشپزخانه بودم. وقتی نام من از رادیو پخش شد. با خود گفتم ‌‎‎‌اگر بخواهم به نمایندگان که در مسجدی مستقر شده بودند برسم، خیلی ‌‎ ‎‌دیر می‌ شود. بنابراین سوار ماشینم شدم و به سمت بهشت زهرا حرکت ‎‌کردم. در بین راه مأموران ماشین را متوقف کردند و چون راه بسته بود، ‌‎ ‎‌فقط مسئولان مجاز به تردد بودند. به آنان گفتم: «من هم مسئولم.» ‌‎ ‎‌پاسداری خندید و گفت: «پس چرا با ماشین مسئولان نیامدید؟»‌

 

 

‌‌اجازه عبور ندادند و ناچار شدم از جاده قدیم قم، به بهشت زهرا بروم ‎‌که در بین راه دوباره مانع عبور من شدند. از ماشین پایین آمدم به ‌‎ ‎‌پرخاش به آنها گفتم مگر مسئول بودن به ماشین بنز داشتن و محافظ ‌‎ ‎‌است و در حالی که کارت شناسایی‌ ام را از کیفم بیرون می‌ آوردم، به آنها ‌‎ ‎‌گفتم دباغ هستم. خلاصه یکی از پاسدارها مرا راهنمایی کرد و به من ‌‎اجازه عبور داد. اما همیشه برای من سؤال است آیا نداشتن ماشین بنز یا ‌‎ ‎‌محافظ و لباس‌ های آنچنانی دلیل بر کم شخصیتی یک انسان است؟ ‌

 

برشی از کتاب خواهر طاهره خاطرات خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)؛ ص ۱۳۷-۱۳۸؛ ناشر: موسسه چاپ و نشر عروج؛ چاپ سوم (۱۳۹۲).

دیدگاه تان را بنویسید