روش برخورد با فرزند پرتوقع

به‌راستی به چه دلیل بعضی از فرزندان پرتوقع‎ اند و ریشه این پرتوقعی و زیاده‎ خواهی و ناسپاسی چیست؟ پیش از هر چیز باید به خود یادآور شویم که هیچ نوزادی متوقع و ناسپاس به دنیا نمی ‎آید و در صورتی که امروز با کودک، نوجوان یا جوان پرتوقعی روبرو شده ‎ایم، این محصول تربیت اشتباه و رفتار ناهنجار خود والدین است.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس، در حقیقت فرزندان محصول رفتار و تربیت پدر و مادر خود هستند اما سؤال اصلی این‌جا است که چه رفتاری از والدین، منجر به تربیت و پرورش یک بچه پرتوقع می‌شود؟ اما نکته‌ قابل بحث این است که با فرزند پر توقع چطور برخورد کنیم؟

دلیل پرتوقع بودن فرزندان

پر توقع بودن والدین

صداوسیما نوشت: پر توقع بودن والدین قطعاً یکی از علل پر توقع شدن فرزندان است. هنگامی که فرزندان شاهد رفتار‌های والدین خویش هستند پر توقع بودن را یاد می‌گیرند و آن‌ها را الگوی خود قرار می‌دهند. به عنوان نمونه هنگامی که پدر خانواده از غذای تدارک دیده همسرش ایراد می‌گیرد و دائم غر می‌زند و تشکر و قدردانی نمی‌کند، یا مادر خانواده از لوازم و میوه‌های خرید کرده همسرش ایراد می‌گیرد، همه این مسائل به صورت غیر مستقیم بر روی فرزند تأثیر گذاشته و پر توقع بودن و ناسپاسی را در وی می‌پروراند.

محبّت‌ها و پشتیبانی‌های افراطی و نابه‌جا

بی شک باید به فرزندان محبّت کرد و شما نقش یک والد حمایتگر را باید بازی کنید اما باید بسیار مواظب باشیم که این محبّت‌ها و حمایت ها، افراطی و نابه جا نباشد. مثلا آن‌ها باید یاد بگیرند کار‌های شخصی شان را خود انجام دهند و در منزل مسئولیت‌هایی را قبول کنند و به عهده بگیرند.

گاهی والدین از سر دلسوزی و محبّت! کودکان را بی مسئولیت بار می ‌آورند و کار‌های شخصی کودکان را هم خود انجام می‌ دهند. پدر به فرزندش می‎گوید: «برو نان بخر» مادر می‌گوید: «نه هوا سرد است، بچه ام سرما می‎خورد. بچه ام خسته است. گناه دارد! خودم می‌روم؟!» گاهی هم والدین بدان جهت که پسرم یا دخترم، درس و کنکور دارد کوچکترین مسئولیتی به او نمی ‌دهند و حتی سینی آب و غذا و آب میوه برای فرزندشان می ‌برند و می ‎آورند.

روشن است که چنین حمایت‎ها و محبت‎های بی‌جا و افراطی، اولاً اعتماد به ‎نفس کودکان را خراب می‌کند و آنها را وابسته بار می‎آورد، ثانیا آرام آرام، این انتظار و توقع برای آنها به وجود می ‌آید که سایرین کار‌های آن‌ها را انجام دهند.

همنشینی با افرادی که از سطح مالی خود بالاتر هستند

معاشرت‌ ها و همنشینی ‌ها بر روان ما اثر می‌ گذارد. چنان‌چه با خانواده‌ هایی که در سطح پائین‌تر از شما هستند معاشرت کنید، خصوصیت سپاسگزاری در شما تقویت می ‌شود اما چنان‌ چه با افرادی که سطح درآمد و سطح زندگی آنها از شما بالاتر است همنشین شوید، حس کوچکی بروز می ‌کند و آرام آرام نسبت به داشته‌ های خود بی تفاوت خواهید شد.

در چنین شرایطی کودک و نوجوان دائم به قیاس برخواهند آمد و آغاز به بدرفتاری و بهانه گیری می‌کنند برای این که می ‌خواهند که از امکانات بالاتری بهره ‌مند باشند.

قطعاً در این گونه معاشرت ‌ها باید تجدید نظر شود، برای این که کودک و نوجوان را تحت‌ تأثیر قرار خواهد داد. چه بهتر که معاشرین ما با وضعیت اقتصادی و فرهنگی ما هماهنگ باشند و والدین بتوانند کنترل و نظارت لازم را در پرورش فرزندان داشته باشند.

والدین برای فرزندان الگو هستند، آنها زمانی فرزندان سالمی به لحاظ جسمی و روانی خواهند داشت که از دانش و مهارت لازم جهت رشد خود و رشد آنان برخوردار شوند.

پاداش‌های بی‌جا

در پاداش دادن باید به چند نکته توجه کرد. اول این که پاداش‌ها مناسب با عملکرد و اندازه رفتار فرزند باشد. به عنوان مثال می ‎گویید چنان‌چه غذایت را بخوری، به شهر بازی می‌ رویم و هرچه خواستی می ‎توانی سوار شوی و استفاده کنی، یا این که اگر در ریاضی نمره خوبی بگیری، برایت کامپیوتر شخصی می ‌خرم و...

این پاداش‌های بزرگ که تناسبی با کار فرزند ندارد، او را متوقع بار می ‎آورد. دوم این که پاداش‌ها باید گوناگون باشد. به عنوان مثال برای پاداش به بچه، مدام برایش خوراکی نخرید. گاهی پاداش می ‎تواند رفتن به مهمانی باشد. گاهی بازی کردن با او و گاهی هم خرید خوراکی یا وسایل بازی.

برخورد با بچه‌های متوقع

فرزندتان را بشناسید

در آغاز اطلاعات و آگاهی خویش را در مورد دوران نوجوانی افزایش دهید. با آشنایی خصوصیت ‌های دوره نوجوانی متوجه خواهید شد که بعضی از رفتار‌های ناخوشایند آنان طبیعی است. همچنین با فرزندانتان در مورد خصوصیت ‌های دوره نوجوانی حرف بزنید و اطلاعات او را در مورد این مرحله بحرانی افزایش دهید.

چگونگی تقویت روحیه

بچه‌ ها از ما یک تصویر ذهنی بدست می ‌آورند که این تصویر، معلول شیوه ما است. به عنوان مثال چنان‌چه از کودکی سؤال کنید که پدر و مادرت چه رفتاری دارند، ممکن است بگوید تا حرفی به آنها می ‌زنم، داد می ‌زنند یا برعکس، بگوید خیلی حوصله دارند.

برخورد ما در مقابل فرزندانمان، هنگامی که نمی‌ خواهیم خواست آن‌ها را برآورده کنیم، باید همراه با اعتماد و صمیمیت باشد و در عین حال باید این ارتباط علائمی از جدیت و گفتگو‌های دوطرفه داشته باشد. والدین نباید احکام خود را بسته‌ بندی کنند و تحویل فرزندانشان بدهند. ما باید برای هر رفتار خود توضیح قانع کننده داشته باشیم.

در این ‌صورت فرزندمان یاد می‌گیرد که با محیط پیرامون هم به نحوه‌ای عاقلانه و تحلیلگرانه برخورد کند. احکام بسته ‌بندی شده سبب می‌ شود بچه‌ها دنیا را سیاه و سفید ببینند. در دنیای امروز که بچه‌ها مجرا‌های ارتباطی زیادی دارند، نمی ‌توان به صورت تحکمی برخورد کرد بلکه باید با قدرت استدلال و رابطه عاطفی برخورد کنیم.

الگوی مناسبی باشید

بعضی از والدین از همه چیز و همه کس ایراد می‌ گیرند و به دنبال ایرادگیری از یکدیگر و افراد دیگر هستند. باید دانست که فرزندان ما آیینه رفتار ما هستند، به همین علت چنان‌ چه می‌خواهید فرزندتان شکرگزار و سپاسگزار باشد، برای آنها الگوی مناسبی باشید و از محبّت‌های افراد دیگر به خصوص اعضای خانواده قدردانی و سپاسگذاری کنید.

بر نقاط ضعف او تأکید نکنید

عصبانیت ها، پرتوقعی‌ ها و لجبازی ‌های نوجوانتان را جزء ویژگی ‌های شخصیتی و ماندگار او در نظر نگیرید. این رفتار‌های منفی بخش جدایی ناپذیری از دوره نوجوانی و گذر است. در مقابل به رفتار‌های مناسب وی اگرچه اندک و ناچیز باشد، توجه کنید و حس خوب خود را در مورد رفتار او بیان کنید.

روش بیان کردن «نه» به کودک

فرزندان ما ممکن است خواسته‌ هایی داشته باشند که برآورده کردن آنها به صلاح نباشد. با چنین فرزندانی چه برخوردی باید داشته باشیم و چطور می ‌توانیم آن‌ها را قانع کنیم؟ در این مواقع شما چه برخوردی با آنها دارید؟ باید بدانید که درخواست فرزندان طبق میل و نیاز آنها است اما در بعضی مواقع، برآورده کردن این میل و نیاز ممکن است به مصحلت نباشد. ارضای خواسته ‌ها و نیاز‌ها باید به‌گونه ‌ای باشد که راه را برای رشد شخصیت فرد باز کند.

به این معنی که اگر مدام همه خواسته ‌های ما بدون کوچک‌ترین مانعی برآورده شوند، از شرایط موجود حس خشنودی می ‌کنیم و هیچ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هستیم انجام نمی‌ دهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود.

اصولا بروز نیاز‌ها و خواسته‌ های جدید که محرکی برای حرکت رو به جلو است، نتیجه آن است که به بعضی از خواسته‌ های خویش نرسیده‌ ایم. بدین ترتیب ما در حالی که احتیاج فرزندان خویش را برآورده می ‌کنیم، باید آنها را آماده کنیم که از نظر شخصیتی، اجتماعی و روانی به پله‌ های بالاتری دست پیدا کنند.

به خودتان مسلط باشید

گاهی وقت ‌ها والدین با جبهه گیری و سخت گیری‌های نامناسب، ناخواسته به این رفتار‌ها دامن می‌زنند و متأسفانه چرخه معیوبی ایجاد می ‌کنند. این کار نتیجه‌ای جز ناامیدی و ناکامی برای شما و فرزندتان نخواهد داشت.

بهترین ترفند برخورد با بچه ‌های متوقع

بچه از روی فطرت میل دارد آزاد باشد، هر چه می‌ خواهد بکند، به همه چیز دست بزند و هیچ شخصی مزاحم او نشود اما این کار به صلاح بچه نیست، برای این که او نیک و بد را نمی ‌شناسد و خیر و شر خود را نمی‌ فهمد. همه بچه‌ها نیاز به توجه و محبّت والدین دارند اما برخی بچه‌ها به طور مداوم و بدون درنگ از والدین خود توجه و محبّت می ‌خواهند. در بیشتر موارد دلیل این است که بچه از جانب یکی از والدین خود مورد لطف، محبّت و توجه کافی قرار نگرفته است. دلیل دیگر این مسأله، حس ناامنی و وابستگی شدید است اما اصلی ‌ترین علت این مشکل، گوش به فرمان بودن والدین به فرمایش‌ های او است.

روانشناسان درباره محبّت بیش از حد والدین می‌ گویند که زیادی محبّت بیش از نامهربانی و کم توجهی اثر زیان ‌بخش دارد. هرچه بچه بزرگ‌تر می ‌شود، والدین باید در عین وسیله محبّت، به او بفهمانند که این محبّت و توجه تا پایان زندگی ادامه نخواهد داشت و او در آینده باید خودش به حل مشکلات خود بپردازد و استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد.

برای این که بچه آرام آرام استقلال پیدا کند و خود را از وجود والدین بی ‌نیاز سازد و بتواند مستقل زندگی کند، باید هر عمل کوچکی که انجام می‌ دهد و اعتماد به نفس او را اشکار می‌ کند، مورد ترغیب والدین قرار گیرد.

نتیجه ‌گیری

تربیت فرزندان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و والدین باید از سنین بچگی در تربیت فرزندان خود دقت لازم را انجام دهند. برای این که پس از شکل ‌گیری شخصیت بچه اصلاح آن به سختی انجام می ‌شود و والدین را دچار مشکل می ‌کند. مراجعه به روانشناس کودک و نوجوان برای پیدا کردن مسیر تربیتی فرزندان توصیه می‌ شود و می ‌تواند والدین را در این زمینه راهنمایی کند.

دیدگاه تان را بنویسید