چند روزی همقدم با شهید بلورچی-۶

حاج آقا پروازی چطور توانست تردید مهران بین درس خواندن و جبهه رفتن را برطرف کند؟

علی بین ماندن در جبهه و درس خواندن دچار تردید شده بود و می خواست بداند منظور امام از اینکه گفته است دفاع اوجب واجبات است، چیست؟

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: تردید آمده بود سراغش؛ تردید بین درس خواندن و جبهه رفتن ذهنش درگیر شده بود. آمد پیشم و از من پرسید که باید چه کار کند؟ اگر سوالی داشت می آمد و می پرسید. «بهش گفتم درس باید خونده بشه، کوتاه نباید بیایم توی درس، اساس درسه.». بعد بهش گفتم: «توی جبهه هم که می شه درس خوند خب حالا که فهمیدی توی جبهه هم میشه درس خوند پس بخون.». ترغیبش کردم به درس خواندن. علی(1) آن زمان هنوز دانشگاه قبول نشده بود احساسش این بود که شاید جبهه مانع درس خواندنش می شود مانده بود بین اینکه کدام کار وظیفه الهی اش است از آن طرف آنقدر هم آماده نبود که به هر روحانی اعتماد کند. درصدد این بود که این سخن را از زبان امام بشنود و تمام بشود.

این حرف ها را به من گفت سوالش مهم بود می گفت: «به هر حال اون کسی که حکم می کنه برید جبهه جبهه اوجب واجباته، مستند به چی داره میگه این رو. مبادا فقط به فرمانده لشکر حضرت رسول داره این رو میگه به من کاری نداره.». علی می خواست ببیند تکلیف خودش هم آمدن به جبهه هست یا نه. نشستیم و با هم صحبت کردیم من بحث هایی برایش کردم که اصلا دفاع برای ما چه قیمتی دارد دفاع از این حوزه کشور اسلامی به عهده چه کسانی است بر فرض هم که امام خمینی هم نیست من امام را گذاشتم کنار گفتم: «اصلا فرض کن شاهنشاه آریا مهر، حمله شده به کشور، نیروهای موظف توان دفاع ندارن. این حوزه اسلامی باید مورد دفاع چه کسانی قرار بگیره؟!». علی از این بحث هم خیلی خوشش آمد. گفتم: «حالا یه امام خمینی هم هست که می گه این جنگ اوجب واجباته.». از این نگاه وارد شدم برای حل این مساله. من معمولا توی صحبت هایم برای توضیح بحث تکلیف از بحث حماسه عاشورا و قیام امام حسین صلوات الله علیه وارد نمی شدم سعی من بر این بود که این کار را نکنم ممکن بود که مثال از قیام امام حسین صلوات الله علیه بزنم ولی تلاشم این بود که این بحث نشود. می گفتم: «ما کاری به امام حسین نداریم امام حسین اونجا جنگیده چه ارتباطی به ما داره حالا؟ ما چه کار باید بکنیم؟ ما یه جامعه ای هستیم دینی اسلامی کسی بهش حمله کرده، خب ارتش بره بجنگه من چه کاره ام، تو چه کاره ای، اون یکی چه کاره است؟». این بحث های من برای علی خیلی خوب بود. به نظرم این حرف ها باعث شد که علی اگر هم تردیدی داشت بین جبهه رفتن و درس خواندن از بین برود.(2)

1. شهید مهران (علی) بلورچی (متولد 1345) که در دوازدهم اسفند ماه سال 65 در عملیات کربلای 5 و در شلمچه به شهادت رسید. او از دانش آموختگان مدرسه مفید و از دانشجویان ممتاز مهندسی برق دانشگاه شریف بود.

2. برشی از کتاب تنهای تنها؛ ص 67-68؛ خاطره نقل شده از محمد پروازی.

دیدگاه تان را بنویسید