چرا برخی مردان با اشتغال زنان سازگاری ندارند؟

در دنیای امروز با وجود رشد روزافزون اشتغال بانوان، همچنان برخی مردان با اشتغال و استقلال زنان مخالف هستند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، همواره برخی مردان در بسیاری از جوامع با مفهوم استقلال زنان سازش لازم را نداشته و با بهانه های  مختلف سعی در محدود ساختن و کاستن از این استقلال هستند. سوالی که در ابتدا در ذهن متبادر می گردد این است که مگر استقلال زنان به نفع مرد و زن نیست؟ و آیا مرد این مهم را نمی داند؟

در ادامه دکتر سید حامد واحدی اردکانی مشاور و روانشناس به روانشناسی استقلال زنان میپردازد.

مفهوم استقلال زنان چیست؟

به منظور پاسخ به این سوالات، در ابتدا باید مفاهیم استقلال، “مردانگی و/یا نرینگی” و “زنانگی و/یا مادگی” روشن تر شود.

آیا استقلال در زنان به معنای تقلید ناپخته از رفتار نرینه (و نه مردانه) است؟

به عبارتی اگر زنی تمایل به استقلال داشته باشد، لزوما بروز رفتار نرینه را ایجاب می کند؟

در برخی از زنان جامعه و نیز مراجعینی که با اختلافات زناشویی داشته ام، پاسخ این سوال به طور ناخواسته ای  مثبت بوده است.

در این شرایط استقلال بیمارگونه زن، نه تنها نفعی برای وی ندارد بلکه جدا از مشکلات ارتباطی، در درجه اول به خود زن آسیب می رساند.

رفتارهای نرینه (مردانه) که شامل مواردی مانند:

کم عاطفگی

سردی در روابط

زمخت و خشن صحبت کردن

ژست ایستادن مردانه

تکه کلام های مردانه

تمایل به پرخاشگری و…

هستند حتی لزوما در بسیاری از مردان نیز برخی از این رفتارها مشاهده نمی گردد، ناشی از چینش ژنی و ویژگی های تبارشناختی نسخه مرد است.

از این رو بروز رفتاری این حالات توسط زن چیزی جز اشکال در ارتباطات بین فردی نداشته و این خود عاملی است که استقلال زن را به خطر می اندازد.

این رفتار وصله شده به زن، دارای علل متعددی است که از جمله می توان بر طبق دیدگاه کارن هورنای به مفهوم “فرار از زنانگی” تعبیر کرد.

آنچه ذکر شد تنها یک روی سکه است.

روی دیگر سکه را می توان با استفاده از مفهوم مردسالاری تبیین کرد.

کارل گوستاو یونگ در نظریه خود با عنوان “روان شناسی تحلیلی” دارای مفهومی به نام ناهشیار جمعی است.

این مفهوم به شرایطی اشاره دارد که افراد یک جامعه به یکسری باورهای بسیار عمقی و نیز ناخودآگاه، بی کم و کاست و بدون علتی واضح اعتقاد راسخ داشته و آن را از بدیهیات می دانند.

با نگاهی روانکاوانه به موضوع استقلال زن می توان به  ناهشیار جمعی مرد سالارانه در بین مردان و زنان جوامع پی برد.

به طوری که در بسیاری از اموری که از لحاظ اصولی هیچ منافاتی با نقش زن ندارد، از ابتدا و به صورت سرسختانه ای سرزنش و نفی بسیاری وجود داشته است.

این شرایط آنگاه پررنگ تر می شود که حتا خود زنان نیز در صف مردان با آن پدیده مخالفت می کنند.

این پدیده های نکوهیده در طیف گسترده ای قرار دارند که به منظور توضیح بیشتر شاید بتوان ابتدای این طیف را حق اشتغال زن و یا تکفل فرزند دانست و انتهای آن را عدم تمایل زن برای ازدواج.

حال آنکه در بسیاری فرهنگ ها ازدواج برای زن و نیز مرد به یک اجبار ناهشیار تبدیل شده است.

به عبارتی زن و مردی که دارای ناهشیار جمعی مردسالارانه و در تضاد با استقلال زنان هستند.

آنها توان در نظر گرفتن زنان را در نقش های متعدد و متفاوت جامعه ندارند و از این رو به واسطه خلا بینشی و اطلاعاتی در این زمینه با آن مخالفت می کنند.

صحبت از این موضوع بسیار گسترده و چند بعدی است که در این مجال نمی گنجد.

اما باید دانست که یکی از بدیهیاتی که برای ارتقاء سطح فرهنگ جامعه نیاز است.

ارتقاء حقوق و استقلال زنان بوده و این مهم نیازمنددگردیسی روانی، اجتماعی و فرهنگی زنان و مردان جامعه است.

با نزدیک تر شدن زنان به استقلالی که در عین زنانگی (و نه نرینگی یا سوء استفاده از زنانگی) قدرت و توانمندی فردی را افزایش داده و نیز با آگاهی و تلاش در برطرف کردن هرچه بیشتر خرده فرهنگ ها و به دنبال آن خرده رفتارهایی که از ناهشیار جمعی مردسالارانه سرچشمه می گیرد، می توان گامی ارزنده در جهت رسیدن به جامعه ای برداشت.

که در آن زنان و مردان و فرزندان آنان به حداکثر معیارهای سلامت روانی و اجتماعی دست یابند.

 

دیدگاه تان را بنویسید