روایت انقلابی که ۴۰ ساله شد-۴۶

تظاهرات 18 دی شهرری چگونه به خاک و خون کشیده شد؟

خیابان حرم جای سوزن انداختن نبود و شهرری تا آن روز به این شدت و با این گستردگی تظاهرات و راهپیمایی نداشت، بلندگو هم دیگر جوابگوی مردم به پا خاسته نبود. با این حال، جمعیت مدام شعار می دادند. در میدان شهر ری، فرمانده نیروهای نظامی دستور داد تا برای متفرق شدن تظاهرکنندگان، از گاز اشک آور استفاده کنند که مردم به مقابله پرداختند و تیراندازی شروع شد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: به تدریج نهضت امام خمینی(س) سراسر ایران را فرا گرفت و به صورت یک انقلاب در تمامی شهرها و حتی روستاهای کشور رسوخ کرد، و هر روز که می گذشت، بر عمق مردمی بودن آن افزوده می شد. شهر ری نیز به ویژه به دلیل نزدیکی با کانون انقلاب، یعنی قم و تهران، از این جریان نه تنها مستثنا نبود بلکه پیش از سایر شهرستان ها در جریان مبارزه قرار می گرفت. در دی ماه سال 1357 تظاهرات پراکنده ای در شهر ری صورت می گرفت که گاهی از صحن حضرت عبدالعظیم شروع می شد و گاهی هم به صحن ختم می شد. تا اینکه جلسه مشترک روحانیت مبارز شهرری با عده ای از انقلابیون تشکیل و مقرر شد راهپیمایی با شکوهی روز 18 دی ماه برگزار کنند تا انعکاس آن در رسانه ها نیز موجب تقویت حرکت های مردمی سایر شهرستان ها شود.

به همین منظور، مردم مبارز شهر ری در روز 18 دی ماه، ساعت 9 صبح در صحن حضرت عبدالعظیم(ع) گرد هم آمدند و پس از مقداری شعار دادن، به سمت مرکز شهر حرکت کردند. در پیشاپیش جمعیت که علمای شهر از جمله آیت الله مهدی لاله زاری و شیخ عبدالرحیم کنی حضور داشتند، پس از عبور از بازار و خیابان حرم، در حالی که تمام اصناف، مغازه های خود را تعطیل کرده و صفوف راهپیمایان هر لحظه فشرده تر و انبوه جمعیت غیرقابل محاسبه بود، پس از رسیدن راهپیمایان به میدان مرکزی شهر، از ادامه حرکت آنها به سمت کلانتری توسط مامورین جلوگیری شد و سیر حرکت به سمت خیابان 24 متری ذکریا ادامه پیدا کرد اما هنوز کمتر از نیمی از راهپیمایان در خیابان 24 متری و نیمی دیگر آن در خیابان حرم بودند که تیراندازی عوامل رژیم شروع شد و عده ای از مردم زخمی و برخی نیز شهید شدند.

آقای ربیعی که از مجروحان 18 دی است، خاطرات خود را درباره این روز تاریخی چنین بازگو می کند: 

با اعلام قبلی که فردا صبح در حرم حضرت عبدالعظیم تظاهرات است، صبح روز حادثه 18 دی 1357 دسته دسته مردم در داخل صحن حرم تجمع کردند. آن روز، میدان شهر ری هم پر از افراد نظامی بود، مقابل بازار چند جیپ و ریوی ارتشی مملو از افراد نظامی ایستاده بودند. هنوز ساعت 10 نشده بود که پس از سخنرانی آقای سبزعلی در مورد فرمان امام و ضرورت راهپیمایی، شروع به شعار دادن کردند و مردم در کنار هم با تکرار شعارها و به دنبال ایشان به طرف میدان شهرری حرکت کردند. مضمون شعارها که از طریق بلندگوی دستی از طرف برادران سبزعلی پخش می شد، این بود که «سکوت هر مسلمان خیانت است به قران»، «تا شاه کفن نپوشد، وطن، وطن نشود»، «خدا، قران، خمینی» و... طولی نکشید که موج جمعیت از طرف حرم به سوی میدان شهرری به جریان افتاد. با اینکه ابتدای جمعیت هنوز در حرم بود، انتهای تظاهرات کنندگان به مقابل بازار می رسید، خیابان حرم جای سوزن انداختن نبود و شهرری تا آن روز به این شدت و با این گستردگی تظاهرات و راهپیمایی نداشت، بلندگو هم دیگر جوابگوی مردم به پا خاسته نبود. با این حال، جمعیت مدام شعار می دادند. در میدان شهر ری، فرمانده نیروهای نظامی دستور داد تا برای متفرق شدن تظاهرکنندگان، از گاز اشک آور استفاده کنند که مردم به مقابله پرداختند و تیراندازی شروع شد.

فرمانده نیروهای نظامی که احساس خطر کرد، با بی سیم نیروهای گارد و ساواکی مستقر در آرامگاه رضاشاه را نیز فراخواند. آنها که رسیدند، دستور تیراندازی داده شد، اولین شهید هم قاسم سبزعلی بود. او که در میان جمعیت با بلندگو شعار می داد، توسط عده ای از مامورین که به دستور فرمانده شان به همین منظور به بالای پشت بام یکی از آپارتمان های بلوار مردوایج رفته بودند، مورد اصابت قرار گرفت و شهید شد. مردم که با دست خالی فریاد می زدند، برای رهایی از چنگ نظامیان، از هر گوشه که راه گریزی می یافتند، فرار می کردند، اما از پشت سر، نظامیان جمعیت را به گلوله بستند. وسط خیابان پر از دمپایی و کفش بود. مردم هم از هر سو با شعار الله اکبر به کوچه های اطراف خیابان حرم پناهنده شدند و عده ای هم زخمی و عده ای نیز به شهادت رسیدند.»

... حاج ابوالقاسم شفیعی از برگزارکنندگان تظاهرات 18 دی در شهرری، خاطرات خود را از آن روز تاریخی چنین بازگو می کند: 

از سال 56 که آتش انقلاب شعله ور شد، عده ای از جوانان انقلابی شهرری به صورت پراکنده در حوادث قم و تهران شرکت می کردند. به عنوان مثال، در تظاهرات 19 دی قم، عده ای از بچه های شهرری از جمله خود بنده شرکت داشتیم؛ همچنین در اولین مراسم چهلم قمی ها که در مسجد اعظم قم برگزار شد، شرکت کردیم.

در آن روز، ما تعداد بیشتری از افراد انقلابی شهرری را مشاهده کردیم و از این بابت خوشحال بودیم و تصمیم گرفتیم که این افراد را شناسایی کنیم تا بتوانیم در مراحل بعدی بین آنها وحدت و انسجام ایجاد کنیم. از آن موقع به بعد، به همراه تعدادی از جوان های انقلابی شهرری به صورت دسته جمعی به حسینیه فاطمیون واقع در میدان ژاله تهران می رفتیم. در آنجا علامه یحیی نوری که شخص مبارز و انقلابی بود، منبر می رفت، راجع به امام، انقلاب و مسائل سیاسی روز صحبت می کرد. ما ماشین مزدا 1500 داشتیم و بچه ها را جمع می کردیم و هر شب ساعت 8 شب از شهرری حرکت می کردیم و تا اینکه ساعت 9 که علامه یحیی نوری منبر می روند، در صف جلو جا بگیریم. جمعیت هم از سراسر تهران می آمد و گاهی اوقات به قدری شلوغ می شد که علاوه بر اینکه حسینیه مملو از جمعیت می شد، خیابان هم بسته می شد. بعد از اتمام جلسه، مردم یک عده به طرف میدان بهارستان و یک عده هم به طرف میدان ژاله می رفتند و شعارهای ضد شاه و حکومت سر می دادند، که چندین بار هم مورد تهاجم نیروهای امنیتی و شهربانی قرار گرفتند و عده ای نیز شهید شدند. ما معمولا هر شب آنجا می رفتیم، گاهی اوقات مسجد قبا که آن نیز از کانون ها و پایگاه های انقلابی در تهران به شمار می رفت، و آقای خامنه ای و بازرگان و... سخنرانی می کردند، می رفتیم؛ اما اکثر اوقات حسینیه فاطمیون می رفتیم. جمعیت جنوب شهر هم به دلیل نزدیکی به آنجا می آمدند، بعد از قضیه 17 شهریور ما با تعدادی از بچه های انقلابی شهر ری از جمله برادران سبزعلی، آقایان ملکی، نظری، محمدی، عطایی، تقوی راد و... صحبت کردیم که چرا ما به صورت متفرقه عمل می کنیم، شهر خود من اینجاست هیچ کاری انجام نمی دهیم، در حالی که در اینجا خبری نیست و ساکت است، هر روز به تهران می رویم و تصمیم گرفتیم جلساتی که برگزاری می کنیم در شهر ری برگزار کنیم.

بنابر این یک هیات سیار به عنوان هیات محبان آل مهدی تشکیل دادیم و هر هفته در خانه یکی از افراد انقلابی تشکیل جلسه می دادیم و افراد مبارز و انقلابی را شناسایی می کردیم. معمولا از یک هفته قبل اعلام می کردیم که جلسه بعدی منزل فلانی است و پس از تدارک های لازم، از روحانیون و وعاظ انقلابی مثل شیخ محمدتقی عبدوست و خراسانی و... دعوت می کردیم که سخنرانی کنند. در واقع هم هیات را برگزار می کردیم و هم کارهای انقلابی انجام می دادیم. از آبان 1357 به بعد هم چند نفر از افراد انقلابی را تعیین کرده بودیم که شب ها سر کوچه ها شعار انقلابی می دادند که در واقع نوعی تعقیب و گریز با مامورین امنیتی بود.

... بنابراین برای برگزاری یک راهپیمایی عظیم در روز 18 دی از حرم تا سه راه ورامین برنامه ریزی کردیم و به صورت مسجد به مسجد از روحانیون و مردم دعوت کردیم که در این راهپیمایی بزرگ که به صورت آرام و برای پیروی از منویات امام خمینی برگزار می شود، شرکت کنند....

 

 

برشی از کتاب انقلاب در شهر ری؛ ص 317-322؛ چاپ اول (1394)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

دیدگاه تان را بنویسید