روایت انقلابی که ۴۰ ساله شد-۵

مرحوم صادق طباطبایی از شکل گیری انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور می گوید

کنگره پنجم سالانه انجمن اسلامی دانشجویان در سال 1347 بود که به عنوان مسئول روابط بین الملل تصمیم گرفتیم با امام در نجف ارتباط برقرار کنیم که هم موجودیت این سازمان و اهداف و فعالیت های آن را به اطلاع ایشان برسانیم و هم نیازهای فکری و مالی مان را مرتفع کنیم و از رهنمودهایشان بهره بگیریم.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: از سال های 44 و 45 عده ای از دانشجویان مسلمان که به خارج آمده بودند به فکر تاسیس انجمن اسلامی بودند. مثل هر سازمان یا انجمنی، در ابتدا عده معدودی همفکر هسته اولیه را تشکیل می دهند و فعالیت خودشان را سر و سامان می دهند و به دنبال شناسایی و افزایش عضو بر می آیند. وقتی که ما انجمن اسلامی دانشجویان را در شهر آخن تاسیس کردیم از وجود انجمن های اسلامی در سایر نقاط آلمان اطلاعی نداشتیم. عده ای از افراد وابسته به نهضت مقاومت ملی با سفر به آلمان غربی، دانشجویان مسلمان را تشویق کرده بودند که یک سازمان دانشجویی پا گرفته بود و آنها درصدد برآمدند که ما را دعوت کنند. فردی به نام مصطفی حقیقی به همین منظور به آخن آمد. اتفاقا شبی آمد که ما هم جلسه داشتیم. ایشان خیلی خوشحال شد و ما را دعوت کرد که در کنگره چهارم سالانه آنها در شهر تریر شرکت کنیم. پنج شش نفری بودیم که تقریبا نیمی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان آخن را تشکیل می دادیم، به آن کنگره رفتیم. مرحوم دکتر بهشتی هم برای اولین بار حضور داشتند و مقداری هدایت و راهنمایی کردند. کنگره سال بعد در شهر هانور تشکیل شد که کنگره پنجم اتحادیه انجمن های اسلامی بود که به عقیده من نقطه عطف فعالیت های انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور محسوب می شود. کنگره اول و دوم و سوم در سال های 1965 و 1966 برگزار شده بود. کنگره چهارم همزمان بود با ورود و حضور دکتر بهشتی در هامبورگ. ایشان هم از لحاظ عقیدتی و هم از جنبه سیاسی پشتوانه خوبی برای دانشجویان مسلمان بودند. در مقابل اندیشه مارکسیستی و لنینیستی و وابستگان ایرانی آن که غرق در چارچوب بافته های حزبی و تشکیلاتی بودند. پیش از این دانشجویان مسلمان ایرانی احساس ضعف می کردند و اعتماد به نفس نداشتند اما با آمدن مرحوم بهشتی و برقراری ارتباط با ایران و نیز ارتباط دانشجویان با فعالیت های فرهنگی در داخل کشور به ویژه اندیشه های دکتر شریعتی رفته رفته آن حالت ضعف برطرف شد و دانشجویان به سلاح ایدئولوژیکی اسلامی مجهز شده و در کنگره چهارم در شهر تریر دارای هویت جدید شدند. حدود یکصد و خرده ای نفر که از لحاظ سیاسی بسیار پخته و از لحاظ اندیشه مذهبی مسلط و مجهز که احساس هویت و شخصیت می کردند و دیگر نسبت به اندیشه های مارکسیستی عقده ای نبودند در اندک مدتی کادر اصلی اتحادیه را شکل دادند.

اولین دوره ای که من به عضویت هیات مدیره انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا درآمدم در کنگره پنجم سالانه در سال 1347 بود که به عنوان مسئول روابط بین الملل تصمیم گرفتم با امام در نجف ارتباط برقرار کنیم که هم موجودیت این سازمان و اهداف و فعالیت های آن را به اطلاع ایشان برسانیم و هم طبعا نیازمندی هایی داشتیم چه از لحاظ پشتیبانی سیاسی و فکری و ایدئولوژیکی و چه از لحاظ مالی که از رهنمودها و کمک های ایشان استفاده کنیم. البته اتحادیه بنایش بر این بود که از هیچ کس کمک مالی نگیرد مگر آنکه بدون قید و شرط باشد که وابستگی در سازمان به و جود نیاید. تامین هزینه ها با استفاده از کمک های مالی اعضا بود البته شگردهای متفاوتی برای این کار داشتیم.

 

 

برشی از کتاب خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 1، ص 75-76؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

دیدگاه تان را بنویسید