شای ایرانی؟ لا، لا، عراقی. همین دو کلامی که میان مان رد و بدل می شود انگار دنیایی از محبت است و اینها جز در مکتب حسین سلام الله علیه در کدام مکتب دیگر یافت می شود؟
جماران /روایتهای کوتاه اربعینی: لیوانم را جلو می برم تا چای بریزد.
لبخند مهمان لبش می شود و می پرسد:
ایرانی؟
می گویم: لا، لا، عراقی.
اگر عربی عراقی می دانستم به او می گفتم که اینهمه راه نکوبیده ام که بیایم چای ایرانی بنوشم.
این آتشی که زیر چایت روشن کرده ای، همان آتش محبتی است که در چایت ریخته ای که اینطور طعمش چند سالی است زیر زبانم مانده و هر سال پیش از اربعین بدجوری هوسش را می کنم. و اینها جز در مکتب حسین سلام الله علیه در کدام مکتب دیگر یافت می شود؟
کپی شد