یهودیان اندیشه ملت واحد یهود را در سر می پروراندند و برای تشکیل آن طرح هایی را مطرح می کردند. انگلیس که از تشکیل این دولت در منطقه فلسطین سود بالایی می برد با حمایت از این اندیشه همه تلاش خود را در این زمینه به کار گرفت. ثروت یهودیان به سمت آنها سرازیر شد و آنان برای پیشبرد کارهایشان حزبی را تشکیل دادند.

به گزارش خبرنگار جماران، شنبه بود، صهیونیست ها در خواب راحت، صدای انفجارهای پیاپی پریشان احوالشان کرد. همیشه زده بودند و در رفته بودند اما این بار قصه عوض شده بود. حماس ضرب شستی نشان داد و کاری کرد کارستان. اسمش را هم گذاشت "طوفان الاقصی". همین تهاجم مظلومانه ما را بر آن داشت تا مروری داشته باشیم بر سرزمین فلسطین که جایگاه پیامبران الهی است. ‌‌در مقاله اول، مروری داشتیم بر اوضاع و احوال بیت المقدس پیش از ظهور اسلام، مقاله دوم توضیح کوتاهی بود درباره بیت المقدس بعد از بعثت رسول اکرم(ص) و در این مقاله به بیت المقدس در قرن بیستم می پردازیم:

 

‌‌پس از انقلاب صنعتی، چهرۀ اروپا روز به روز و به سرعت دگرگون می شد و اروپاییان در‌‎ ‎‌رشته های مختلف علوم و فنون بر مسلمین پیشی گرفتند. در این زمان شرق به خواب‌‎ ‎‌طولانی فرورفته بود؛ ولی اروپا با پیدایش صنایع و تولید انبوه و اشباع بازار داخلی خود،‌‎ ‎‌نیاز به بازار خارجی برای صدور مازاد تولید و نیز تهیه مواد خام پیدا کرده بود و دوران‌ ‎‌استعماری و دست اندازی به سرزمین های دیگر را آغاز کرده بود. ‌

‌‌ ‌

‌‌مقدمات پیدایش دولت اسرائیل و واکنش های فلسطینی ها و اعراب‌

‌‌اواخر قرن نوزدهم شورش هایی در فلسطین برپا شد و انگلستان که در این سال ها مدافع‌‎ ‎‌عثمانی بود، ناگهان تغییر روش داد و در برابر عثمانی قرار گرفت و از شورشیان حمایت‌‎ ‎‌کرد؛ زیرا در این زمان هندوستان مهمترین مستعمره انگلیس و منبع قدرت و ثروت آن‌‎ ‎‌بود و لذا برای حفظ هندوستان ناگزیر از تسلط بر ممالک آسیا و جلوگیری از خطر تهاجم‌‎ ‎‌روسیه و فرانسه (دو رقیب مقتدر اروپایی) به هند بود و باید بر کانال سوئز که دست‌‎ ‎‌عثمانی بود مسلط می شد. دولت انگلیس اعراب را به شورش علیه ترک های عثمانی‌‎ ‎‌تحریک می کرد. از جمله «حسین، امیر مکه» را که نماینده عثمانی در حجاز و مردی‌‎ ‎‌جاه طلب بود تحریک کرد که با حمایت انگلیس از عثمانی جدا شود. در 1916‌‎ ‎‌(1334 ه . ق.) قرارداد «سایکس ـ پیکو» و «سازونوف» میان روسیه، فرانسه و بریتانیا،‌‎ ‎‌سه قدرت اصلی اروپا به امضا رسید که سرزمین های تجزیه شده از عثمانی را میان‌‎ ‎‌خویش تقسیم کنند. اما انگلستان که چندی بعد آن پیمان را مغایر با سلطه خود بر کانال‌‎ ‎‌سوئز دید در 1917 (1334 ه . ق.) با استفاده از ضعف روسیه و انقلابی که در آن کشور‌‎ ‎‌به وقوع پیوست، از پیمان سرباز زد و فلسطین را تحت قیمومت خویش درآورد.‌

‌‌     این اقدامات در شرایطی رخ داد که تقویت و ترویج اندیشه ناسیونالیسم به عنوان‌‎ ‎‌راهی برای تجزیه و تضعیف دولت عثمانی به شدت از جانب امپراتوری انگلیس‌‎ ‎‌پیگیری می شد. اندیشه ناسیونالیسم که بتدریج در بسیاری از کشورهای مسلمان‌‎ ‎‌جایگزین هویت اسلامی شد به عنوان اصلیترین حربه استعمار که در آن زمان دولت‌‎ ‎‌انگلیس پرچمدار آن بود در خدمت تأمین منافع سیاست های استعماری قرار گرفت و‌‎ ‎‌نتیجه آن رشد گرایش های قومی و نژادی و دامن زدن به حرکت های تفرقه انگیز و تجزیه‌‎ ‎‌طلبانه در سرزمین های اسلامی بویژه قلمرو دولت عثمانی بود. در همین راستا بود که‌‎ ‎‌ادعای موهوم وحدت نژادی یهودیان عالم که به لحاظ واقعیت های تاریخی بشدت‌‎ ‎‌مخدوش و مردود است در انگلیس مطرح و دامن زده شد و عده ای از یهودیان، اندیشه‌ ملت واحد یهود را مطرح و برای تشکیل کشوری مستقل برای استقرار آن ملت،‌‎ ‎‌اقداماتی را شروع کردند که مورد تشویق و حمایت جدی دولت انگلیس قرار گرفت. این‌‎ ‎‌عده، گرفتن کمک های مالی از یهودیان ثروتمند را آغاز کرده و برای پیشبرد مقاصد خود‌‎ ‎‌حزبی را تشکیل دادند و نام صهیون را که نام کوهی در فلسطین است (و آرامگاه حضرت‌‎ ‎‌داوود و حضرت سلیمان و عده ای از انبیای بنی اسرائیل در بالای آن قرار دارد) بر خود‌‎ ‎‌نهادند. اواخر قرن نوزدهم (1882 ـ 1898) اقداماتی توسط یهودیان ناسیونالیست برای‌‎ ‎‌مهاجرت و اسکان یهودیان به فلسطین انجام شد اما چون عده ای از روحانیون یهود از‌‎ ‎‌اهداف سیاسی آن و ارتباط این اقدام با برنامه های استعمارگران آگاه شدند و مخالفت‌‎ ‎‌کردند این اقدام نهضت صهیونی شکست خورد اما در اوایل قرن بیستم با استفاده از‌‎ ‎‌سلطه انگلیس بر فلسطین، راه حل تشکیل یک کشور یهودی را در برابر ضدیت با‌‎ ‎‌یهودیان جهان و آزار آنان مطرح کرد زیرا رویای ایجاد کشور باستانی اسرائیل آرمان‌‎ ‎‌صهیونیزم است. انگلستان نیز در این زمان به پایگاهی برای تداوم سلطه خود در این‌‎ ‎‌منطقه نیاز داشت. حزب صهیونی اگر چه با مخالفت سازمان های یهودی دیگر با این طرح‌‎ ‎‌روبه رو شده بود اما شاخه هایی در ممالک اروپایی تأسیس کرده بود و با آنها مقابله‌‎ ‎‌می کرد و در جریان جنگ جهانی اول از انگلیس و امریکا خواستند تا آنها تضمین کنند‌‎ ‎‌پس از خاتمه جنگ در صورتی که دولت عثمانی متحد آلمان، شکست بخورد فلسطین‌‎ ‎‌تبدیل به مملکت یهود شود چون تا پیش از جنگ جهانی اول بیت المقدس رسماً دست‌‎ ‎‌عثمانی ها بود. کوشش صهیونیست ها نتیجه بخش بود و توانست نظر «لردبالفور» وزیر‌‎ ‎‌خارجه انگلیس را جلب کند و در امریکا هم موفق به جلب نظر رجال این کشور شد.‌‎ ‎‌سرانجام در نوامبر 1917 اعلامیه بالفور در مورد تصویب طرح تأسیس «کانون ملی‌‎ ‎‌یهود» در سرزمین فلسطین، در کابینه انگلیس، منتشر شد. شریف حسین، امیر مکه که‌‎ ‎‌خود متحد انگلیس ها بود، از دولت انگلیس توضیح خواست و دولت مزبور پاسخ داد که‌‎ ‎‌تصمیم کمک به مراجعت یهود به فلسطین با حقوق و آزادی ساکنان فلسطین منافاتی‌‎ ‎‌ندارد. در این پاسخ از تشکیل دولت اسرائیل هیچ سخنی به میان نیامده بود. اواخر‌‎ ‎‌جنگ، قسمتی از فلسطین توسط لشکر یهود وابسته به سازمان صهیونیستی اشغال شد که بازتاب نامطلوبی در اعراب داشت. از قبل هم گروه های کوچک یهودی به عنوان‌‎ ‎‌مستعمره نشین در فلسطین اسکان داده شده بودند که اراضی عرب های محلی را‌‎ ‎‌می خریدند و مزارع یهودی ایجاد می کردند. در 25 آوریل 1920 متفقین و جامعه ملل،‌‎ ‎‌قیمومت فلسطین را رسماً به دولت انگلیس واگذار کردند و آن را موظف کردند که با‌‎ ‎‌تأسیس کانون ملی یهود، در اجرای اعلامیه بالفور کمک کند. در این زمان فقط پنجاه هزار‌‎ ‎‌یهودی در فلسطین وجود داشت اما به وسیله حکومت جدید که از سوی انگلیس به یک‌‎ ‎‌یهودی واگذار شده بود، باب مهاجرت یهودیان گشوده شد و جمعیت آنان فزونی گرفت‌‎ ‎‌که این امر شورش و مخالفت اعراب را موجب شد. چرچیل وزیر مستعمرات انگلیس‌‎ ‎‌در واکنشی طی یک اعلامیه اظهار داشت که قصد ندارند سراسر خاک فلسطین را به یک‌‎ ‎‌کشور یهودی تبدیل کنند و مهاجرت فقط در حد تأسیس کانون ملی یهود و آنقدر که‌‎ ‎‌استطاعت اقتصادی فلسطین اجازه دهد دنبال خواهد شد. سازمان های خود مختار‌‎ ‎‌تجاری، اقتصادی و اجتماعی و حتی تروریستی یهود در فلسطین به سرعت تشکیل‌‎ ‎‌می شد که ثروتمندان یهود از سراسر دنیا به آنها کمک مالی می کردند.‌

 

‌‌در این هنگام اعراب ناهماهنگ و دچار تفرقه بودند و جز در شعار کمک دیگری به‌‎ ‎‌فلسطینی ها نمی کردند. اعراب فلسطینی و مسیحیان اختلافات خویش را کنار نهاده و در‌‎ ‎‌برابر دشمن مشترک متحد شدند. در تابستان 1929 نخستین برخورد خونین میان اعراب‌‎ ‎‌فلسطینی و صهیونیست های مهاجر در گرفت و صهیونیست ها و سربازان انگلیسی با آتش‌‎ ‎‌گشودن به فلسطینی ها حدود 351 تن را شهید، عده ای را مجروح یا دستگیر و عده ای را‌‎ ‎‌محکوم به حبس مادام العمر یا اعدام کردند. در اواخر دهه 1920 تا 1936 قیام‌‎ ‎‌مسلحانه شیخ عزالدین قسام به وقوع پیوست و او با نیروهای انگلیسی و صهیونیستی به‌‎ ‎‌جنگ پرداخت که سرانجام خود و یارانش به شهادت رسیده و عده ای دستگیر شدند. ‌

 

در 1937 عبدالقادر حسینی رهبری مبارزات را در دست گرفت که او نیز پس از‌‎ ‎‌جنگ های زیادی همراه با یارانش به شهادت رسید. در 1944 حسن سلامه فرماندهی‌‎ ‎‌جنگ با نیروهای مشترک انگلیسی و صهیونیستی را به عهده گرفت که او نیز به شهادت‌‎ ‎‌رسید. از دهه چهل مسأله فلسطین تبدیل به یک مسأله عربی شد و در رأس مسائل‌ بین المللی قرار گرفت. دولت انگلیس در برابر این مبارزات و واکنش های سیاسی اعراب،‌‎ ‎‌سرانجام مهاجرت بی رویه یهودیان را محدود کرد؛ اما با مخالفت سرسختانه‌‎ ‎‌صهیونیست ها و حتی اقدامات تروریستی آنها مواجه شد. در طول جنگ جهانی دوم‌‎ ‎‌آرامش نسبی بر فلسطین حکمفرما بود؛ اما پس از اینکه دولت انگلیس در 14 مه 1948‌‎ ‎‌(1367 ه . ق.) به قیمومت خود خاتمه داد و قشونش را از فلسطین خارج کرد در همان‌‎ ‎‌روز شورای ملی یهود در تل آویو تشکیل شد و موجودیت دولت اسرائیل را اعلام کرد.‌‎ ‎‌طبق هماهنگی های قبلی چند ساعت بعد ترومن رئیس جمهور وقت امریکا دولت جدید‌‎ ‎‌اسرائیل را به رسمیت شناخت و انگلیسی ها هم در هنگام خروج، تجهیزات خویش را‌‎ ‎‌در اختیار آنان گذاشتند. از آن پس دخالت های سازمان ملل در مورد فلسطین و پیشگیری از‌‎ ‎‌حملات صهیونیست ها به فلسطینی ها بی اثر شد و صهیونیست های غاصب شروع به‌‎ ‎‌تصرف شهرها و روستاها و اخراج فلسطینی ها از خانه و کاشانه شان کردند و چون با‌‎ ‎‌مقاومت مردم فقیر و مظلوم مواجه شدند جنایاتی مانند کشتار دهکده دیریاسین و‌‎ ‎‌کفرقاسم را در آوریل 1948 به راه انداختند که موجب گسترش وحشت فلسطینی های‌‎ ‎‌بی پناه شد و آنان هم به ماورای اردن می گریختند. ارتش های عربی برای دفاع از‌‎ ‎‌فلسطینی ها وارد عمل شدند اما اسرائیلی ها با حمایت اروپا و امریکا و ارسال سیل هواپیما‌‎ ‎‌و اسلحۀ آنان به مقابله با اعراب پرداختند. و در این نبرد، بیش از یک میلیون فلسطینی‌‎ ‎‌عرب آواره شدند. دولت اسرائیل به طرح های سازمان ملل برای تقسیم فلسطین به دو‌‎ ‎‌منطقه عرب و یهود که اورشلیم به هیچ یک از آنها تعلق نداشته و تحت سرپرستی‌‎ ‎‌سازمان ملل، به صورت بین المللی اداره شود و... اعتنا نمی کرد. از آن سو گروه ها و‌‎ ‎‌سازمان های مختلف چریکی از فلسطینیان تشکیل می شد تا از حق طبیعی و مسلم خویش‌‎ ‎‌دفاع کنند. در 28 ماه مه 1964 کنگره فلسطین در شهر قدس تشکیل شد و تأسیس‌‎ ‎‌«سازمان آزادیبخش فلسطین» را اعلام کرد و ارتش آزادیبخش فلسطین تشکیل شد‎ ‎‌که در نتیجه آن مبارزات شکل جدیدی به خود گرفت و از این پس هزاران شهید تقدیم‌‎ ‎‌آزادی فلسطین شدند. لازم به تذکر است که در این زمان جمعیت یهودیان علی رغم‌‎ ‎‌مهاجرت های بی وقفه و... هنوز در مقایسه با اعراب و مسلمانان در اقلیت بودند.‌

‌‌‎

جنگ شش روزه‌

‌‌در پنجم ژوئن 1967 (1387 ه . ق.) اسرائیل با یک حمله غافلگیرانه به فرودگاه های‌‎ ‎‌کشورهای عربی مصر، سوریه و اردن وارد جنگ شد و کناره غربی رود اردن و نوار غزه‌‎ ‎‌در اردن، بلندی های جولان در مرز سوریه و صحرای سینا در مصر را اشغال کرد که به‌‎ ‎‌جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل مشهور شد. درس مستقیم شکست اعراب این بود که‌‎ ‎‌اسرائیل با جنگ کلاسیک رژیم های عربی، از بین نمی رود بویژه که متکی به مدرنترین‌‎ ‎‌سلاح های امریکا و اروپاست و باید با تقویت گروه های چریکی با آن مبارزه کرد.‌

سازمان ملل طی قطعنامه ای اسرائیل را ملزم به عقب نشینی از اراضی اشغالی کرد‎ ‎‌اما اسرائیل خودداری کرد. پس از آن شهر بیت المقدس را که تحت حاکمیت اردن بود و‌‎ ‎‌بیت اللحم و 27 دهکده دیگر را طبق مصوبه ای که دولت اسرائیل صادر کرد، ضمیمه‌‎ ‎‌خاک خود کرد و کوشید اقلیت سه هزار نفری یهودی را در بیت المقدس به اکثریت‌‎ ‎‌تبدیل کند که این تعداد را به صد و نود هزار تن رساند. در 11 آگوست 1969‌‎ ‎ ‌مسجدالاقصی را به آتش کشیدند و علت آن را اتصال سیم های برق جلوه دادند. احداث‌‎ ‎‌شهرک های یهودی نشین در مناطق اشغالی با سرعت انجام می شد و دولت اسرائیل‌‎ ‎‌می کوشید چهره اسلامی شهرهایی مانند بیت المقدس را تبدیل به شهری یهودی نشین‌‎ ‎‌سازد. دولت غاصب به عنوان یافتن الواح و کتیبه ها و یادبودهای انبیا و اقوام گذشته‌‎ ‎‌دست به حفاری های زیادی در اطراف مسجد صخره و مسجدالاقصی و حرم‌‎ ‎‌بیت المقدس زد تا بدین وسیله علاوه بر آواره کردن عده ای دیگر از اعراب، زمینه ویران‌‎ ‎‌سازی و تجدید بنای این اماکن را فراهم کند. اسرائیل با حمایت امریکا، انگلیس و‌‎ ‎‌اروپا با قدرت پیش رفت و پس از مدت ها تلاش و علی رغم مخالفت های زیاد اعراب و حتی‌‎ ‎‌مخالفت سازمان ملل سرانجام دولت اسرائیل پایتخت خود را از تل آویو به اورشلیم‌‎ ‎‌(بیت المقدس) انتقال داد.‌

‌‌ ‌

‌‌نبرد کرامه (1968)‌

‌‌پس از جنگ شش روزه در ژوئن 1967 که موجب تحقیر اعراب شد، سازمان های‌ مقاومت فلسطینی که در اردوگاه هایی در اردن، سوریه و لبنان تعلیم می دیدند و استقرار‌‎ ‎‌داشتند بر شدت عملیات خود افزودند. شهر کرامه در 25 کیلومتری غرب امان (پایتخت‌‎ ‎‌اردن) در درۀ اردن واقع شده است که عده ای از آوارگان فلسطینی را در خود جای‌‎ ‎‌داده بود. در اثر جنگ ژوئن 1967 اعراب و اسرائیل، کرامه در 4 کیلومتری خط جدید‌‎ ‎‌آتش بس صهیونیست ها و در تیررس آنها قرار گرفت و جمعیت آوارگان ساکن کرامه از‌ ‎ ‌25 هزار نفر به دو برابر افزایش یافت. سازمان فتح با توجه به نزدیکی کرامه به مواضع‌‎ ‎‌صهیونیست ها آنجا را پایگاه خود کرد. وزیر دفاع رژیم صهیونیستی اعلام کرد کرامه به‌‎ ‎‌پایگاه اساسی مقاومت فلسطین تبدیل شده است و فلسطینی ها در مقابل تهدیدات‌‎ ‎‌اسرائیل تصمیم به مقابله تا آخرین نفس گرفتند. یکی از توجیهات آنان این بود که با‌‎ ‎‌ایستادگی در کرامه به رژیم اردن تفهیم خواهند کرد که ریختن خون فلسطینی ها بر‌‎ ‎‌سرزمین کرامه به آنان حق ماندن در این سرزمین و گسترش عملیات مسلحانه از دره‌‎ ‎‌اردن را خواهد داد.‌

با یورش نیروهای زمینی و زرهی و کاملاً مجهز اسرائیلی به شهر کرامه و جنگ تن به‌‎ ‎‌تن با سیصد چریک فلسطینی عدۀ زیادی از صهیونیست ها کشته شده و سربازان اسرائیلی‌‎ ‎‌عقب نشینی کردند. این مقاومت راه و رمز جدیدی را برای پیروزی ملت فلسطین ترسیم‌‎ ‎‌کرد و از آن پس عده زیادی داوطلب پیوستن به سازمان چریکی فتح شدند.‌

در نبرد کرامه وسیع ترین حمایت های توده ای و حمایتهای دولت های عرب نثار مقاومت‌‎ ‎‌فلسطین شد که از جمله همکاری ارتش اردن با چریک ها بود. اما این همکاری موقت بود‌‎ ‎‌و تهدیدات بعدی اسرائیل و رشد مقاومت فلسطین، منازعات چریک ها با دولت اردن را‌‎ ‎‌تشدید می کرد که منجر به حوادث خونین سپتامبر سیاه در سال 1970 و درگیری رژیم‌‎ ‎‌اردن با چریک ها شد.‌

‌‌ ‌

‌‌جنگ رمضان (اکتبر 1973)‌

‌‌ارتش مصر در اکتبر 1973 (1393 ه . ق.) به طور ناگهانی و با شعار  الله اکبر از کانال سوئز‌‎ ‎‌گذشت و با شکستن خط دفاعی بارلیو که در آن زمان به عنوان خط دفاعی تسخیرناپذیر‌ ‎‌معروف بود و حمایت نیروی هوایی به صحرای سینا و داخل خاک اسرائیل هجوم برد و‌‎ ‎‌از طرف شرق نیز به طور همزمان نیروی هوایی سوریه تهاجم علیه اسرائیل را آغاز کرد‎ ‎‌و در همان روزهای اول ده ها هواپیمای اسرائیل نابود شد و هزاران اسرائیلی کشته یا‌‎ ‎‌اسیر شدند و افسانه شکست ناپذیری آن باطل شد. اما با حمایت سریع نظامی امریکا و‌‎ ‎‌غرب در روزهای بعد وضع جنگ تغییر کرد و در حالی که اعراب دیگر از کمک به مصر‌‎ ‎‌و سوریه دریغ ورزیدند، ارتش اسرائیل با هلی برد نیروها توانست در غرب کانال سوئز‌‎ ‎‌منطقه محدودی را به تصرف خویش در آورد. سرانجام در کیلومتر 601 قاهره گفتگو‌‎ ‎‌برای پایان دادن به جنگ آغاز شد که با انعقاد قرارداد صلح، جنگ پایان یافت. پس از‌‎ ‎‌جنگ رمضان، انورسادات که به جای جمال عبدالناصر رهبر ملی مصر به‌‎ ‎‌ریاست جمهوری رسیده بود، خط سازش با امریکا و غرب را پیش گرفت.‌

‌‌ ‌

‌‌شناسایی ساف در 1974‌

‌‌سازمان ملل متحد در سال 1974 (1394 ه . ق.) سازمان آزادیبخش فلسطین را به عنوان‌‎ ‎‌تنها نماینده خلق فلسطین به رسمیت شناخت و یاسر عرفات در حالی که در یک دست‌‎ ‎‌مسلسل و در دست دیگرش شاخه ای از زیتون که سمبل صلح است، داشت در جلسه‌‎ ‎‌سازمان ملل حضور یافت و مورد استقبال شدید نمایندگان کشورهای جهان سوم و‌‎ ‎‌مترقی قرار گرفت.‌

‌‌ ‌

برشی از کتاب فلسطین از دیدگاه امام خمینی(س)؛ ص 218-222

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.