در حالی که نخست‌وزیر اسرائیل در آغاز جنگ تأکید می‌کرد که قصدی برای اشغال یا جابه‌جایی مردم غزه ندارد، اکنون پس از گذشت بیش از بیست ماه، شواهد میدانی، اظهارات مقامات رسمی، و اقدامات سازمان‌یافته در داخل نوار غزه، همگی نشان می‌دهند که پروژه‌ای سیستماتیک برای تخلیه جمعیت غیرنظامی در حال اجراست—پروژه‌ای که در ترکیب با یک راهبرد نظامی چندلایه، محروم‌سازی هدفمند و ابزارسازی از کمک‌های بشردوستانه، به دنبال تبدیل غزه به منطقه‌ای «پاکسازی‌شده» است.

به گزارش سرویس ترجمه و بین‌الملل جماران، فارن افرز نوشت: در تاریخ ۱۰ ژانویه ۲۰۲۴، تنها اندکی بیش از سه ماه پس از حمله حماس در ۷ اکتبر، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، طی سخنرانی کوتاهی اهداف جنگی این رژیم در غزه را تشریح کرد. نخستین نکته‌ای که بر آن تأکید داشت، این بود که اسرائیل «هیچ قصدی برای اشغال دائمی غزه یا جابه‌جایی جمعیت غیرنظامی آن ندارد.» وی تصریح کرد که اسرائیل «با حماس می‌جنگد، نه با مردم فلسطین» و اعلام کرد که هدف این کشور صرفاً «پاکسازی غزه از نیروهای حماس و آزادی گروگان‌ها» است.

اکنون، در حالی که بیش از بیست ماه از آغاز جنگی گذشته که بیش از ۵۶ هزار نفر را در غزه به کام مرگ کشانده و ایران را نیز به‌طور مستقیم درگیر جنگ با اسرائیل و ایالات متحده کرده است، این اهداف اعلام‌شده یا کنار گذاشته شده‌اند یا به کلی تغییر یافته‌اند. از زمان نقض آتش‌بس موقت زمستانی در مارس ۲۰۲۵، نیروهای اسرائیلی اقدام به تصرف بخش‌های گسترده‌ای از غزه کرده‌اند و هم‌زمان، جمعیت ۲.۲ میلیون نفری این منطقه را به نواحی کوچکتر و متراکم‌تر منتقل و محبوس ساخته‌اند. دولت اسرائیل همچنین کارزاری فشرده برای محدودسازی جریان کمک‌های بشردوستانه به راه انداخته که شامل یک محاصرۀ کامل بیش از ده هفته‌ای نیز بوده است.

با وجود تشدید حملات، اسرائیل تاکنون موفق به آزادی هیچ‌یک از ۵۰ گروگان باقی‌مانده نشده است؛ در حالی که گمان می‌رود تنها ۲۰ نفر از آن‌ها همچنان زنده باشند. (آزادی «ادان الکساندر»، سرباز اسرائیلی و شهروند آمریکایی، به‌صورت جداگانه و از طریق مذاکرات دیپلماتیک ایالات متحده حاصل شد.) همچنین نشانه‌ای دال بر تمایل دولت اسرائیل برای دستیابی به توافق آتش‌بس با هدف بازگرداندن گروگان‌ها دیده نمی‌شود.

 

‌«طرح ترامپ» برای اسکان دوباره فلسطینیان، از ایده‌ای کنار گذاشته‌شده به سیاست اجرایی اسرائیل تبدیل شده است

این چرخش چشمگیر در اهداف، نه‌تنها در میدان جنگ، بلکه در مواضع علنی رهبران اسرائیل نیز مشهود است. نتانیاهو صراحتاً اعلام کرده که دولت او اکنون اهدافی فراتر و بلندپروازانه‌تر از نابودی حماس و آزادی گروگان‌ها در نظر دارد. وی در یک کنفرانس خبری نادر در تاریخ ۲۲ مه اعلام کرد که هدف نهایی اسرائیل، پس از پایان جنگ، «کنترل کامل امنیتی بر غزه» خواهد بود. او همچنین با شور و شوق از طرح دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، که در فوریه اعلام شده بود حمایت کرد—طرحی که بر اساس آن، ساکنان غزه به کشورهای دیگر منتقل شده و این منطقه جنگ‌زده به یک «ریویرای جدید» تبدیل خواهد شد—و آن را «درخشان» و «انقلابی» توصیف کرد. به بیان دیگر، به نظر می‌رسد دولت اسرائیل در پی تحقق دقیق همان نتایجی است که نتانیاهو در ژانویه ۲۰۲۴ رد کرده بود: نه‌فقط اشغال بلندمدت نظامی غزه، بلکه جابه‌جایی گسترده یا حتی اخراج جمعیت غیرنظامی آن.

 

تأسیس دفتر مهاجرت داوطلبانه و اظهارات اسموتریچ نشان می‌دهد که پروژه اخراج، دیگر یک طرح پنهان نیست

در بحبوحه جنگی که با خشونتی بی‌سابقه و محرومیت‌های عمیق برای غیرنظامیان همراه بوده، پرداختن به سناریویی که بسیاری آن را خیال‌پردازانه می‌دانند—و حتی خود ترامپ نیز ظاهراً از آن عقب‌نشینی کرده—ممکن است انحرافی از مسائل اصلی به نظر برسد. اما برای کابینه اسرائیل، آنچه به‌اصطلاح «طرح ترامپ برای غزه» نام گرفته، یک ایده گذرا نیست. در اواخر مارس، تنها اندکی پس از ازسرگیری عملیات نظامی، دولت اسرائیل یک دفتر ویژه برای نظارت بر «مهاجرت داوطلبانه» از غزه تأسیس کرد. برخی از مقامات دولت حتی صریح‌تر از نخست‌وزیر، اهداف نهایی را بیان کرده‌اند. بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی اسرائیل، در اوایل ماه مه اعلام کرد: «غزه به‌طور کامل نابود خواهد شد؛ غیرنظامیان به سمت جنوب و به یک منطقۀ بشردوستانه منتقل می‌شوند… و از آنجا، به‌صورت گسترده، به کشورهای ثالث مهاجرت خواهند کرد.»

 

بر اساس کنوانسیون‌های ژنو، کوچ اجباری از سرزمین اشغالی مصداق جنایت جنگی است

در حالی که توجه جهانی معطوف به جنگ موسوم به «دوازده‌روزه» میان اسرائیل و ایران و همچنین حمله ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران شده، اکنون بیش از هر زمان دیگری ضروری است که از طرح در حال اجرای اسرائیل برای غزه و ساکنان آن غافل نمانیم. طبق کنوانسیون‌های ژنو، کوچ اجباری جمعیت از یک سرزمین اشغالی، جنایت جنگی تلقی می‌شود. چنین اقدامی نه‌تنها فلسطینیان را به تبعید اجباری محکوم می‌کند، بلکه مسئولیت کیفری آن متوجه مقاماتی در دولت اسرائیل خواهد بود که این سیاست را طراحی و اجرا کرده‌اند. آنان باید پاسخ‌گوی ارتکاب عملی مجرمانه باشند—آن‌هم در حالی که اجرای این سیاست به‌احتمال زیاد به بهای جان گروگان‌های اسرائیلی باقیمانده نیز تمام خواهد شد. با این حال، چنانچه فشارهای بین‌المللی به‌ویژه از سوی ایالات متحده—که تاکنون بیشتر در نقش تسهیل‌گر افراط‌گرایی‌های این دولت اسرائیل ظاهر شده تا نیروی بازدارنده—افزایش یابد، هنوز می‌توان از تحقق این سناریو جلوگیری کرد. اما فرصت اندکی باقی مانده است. آن‌طور که خبرنگاران نظامی اسرائیل گزارش داده‌اند، این روند از پیش آغاز شده و با سرعت در حال پیشروی است.

 

ارابه‌های جدعون

برای درک میزان تمرکز عملیات نظامی اسرائیل بر اعمال فشار بر جمعیت غیرنظامی غزه، باید مؤلفه‌های مختلف طرح جدید جنگی اسرائیل، موسوم به ارابه‌های جدعون، را شناخت. 

«ارابه‌های جدعون» (Gideon’s Chariots) نام طرح یا عملیات نظامی‌ای است که ارتش اسرائیل در چارچوب جنگ غزه به کار گرفته است. این عنوان به یک راهبرد چندلایه نظامی و روانی اشاره دارد که اهداف اصلی آن شامل موارد زیر است:

 ۱. شکست کامل ساختار نظامی و غیرنظامی حماس

از طریق ترور رهبران، انهدام زیرساخت‌های حکومتی و هدف قرار دادن شبکه‌های فرماندهی و ارتباطی.

 ۲. تسلط کامل نظامی و امنیتی بر نوار غزه

از طریق استقرار میدانی نیروها، پاک‌سازی شهرها از حضور شبه‌نظامیان، و کنترل نقاط کلیدی مرزی.

 ۳. محدودسازی کمک‌های انسانی و کنترل جریان غذا و دارو

با هدف اعمال فشار روانی بر جمعیت غیرنظامی برای کوچ اجباری یا تسلیم.

 ۴. ایجاد الگوی تخلیه جمعیت و نابودی شهرها (مثل مدل رفح)

یعنی تخلیۀ کامل مناطق پرجمعیت، تبدیل آن‌ها به ویرانه، و سپس اعلام کنترل نظامی بر آن‌ها.

 ۵. تغییر ژئوپلیتیک جمعیتی در غزه

از طریق مهندسی جمعیتی غیررسمی، یعنی کوچ دادن تدریجی ساکنان به خارج از غزه یا محصورسازی‌شان در مناطق خاص و محدود

یکی از این مؤلفه‌ها، کنترل مواد غذایی است. پس از آنکه اسرائیل زمین‌های کشاورزی‌ای را که منبع اصلی تأمین پروتئین، میوه و سبزیجات غزه بودند نابود کرد، اکنون اقدامات فوق‌العاده‌ای را برای محدودسازی ورود کمک‌های انسانی به غزه در پیش گرفته است.

در ابتدای ماه مارس، دولت نتانیاهو یک محاصرۀ کامل غذایی، دارویی و سوختی علیه غزه وضع کرد. این محاصره به مدت ۸۰ روز ادامه داشت و جمعیت این منطقه را تا آستانۀ قحطی و گرسنگی مطلق پیش برد. در اواسط ماه مه، در واکنش به افزایش فشارهای جهانی، دولت اسرائیل اجازه داد مقدار اندکی از کمک‌ها، از طریق کانال‌های توزیع مستقل و باسابقه‌ای که زیر نظر سازمان ملل و نهادهای بشردوستانه مختلف فعالیت می‌کنند، وارد غزه شود. با این وجود، حجم کمک‌های ورودی از این طریق، در بهترین حالت، کمتر از ۱۰۰ کامیون در روز بوده است؛ در حالی که این رقم در دوران آتش‌بس کوتاه‌مدت بین ژانویه تا مارس سال جاری، حدود ۶۰۰ کامیون در روز بود.

علاوه بر این، همین میزان اندک کمک نیز در عمل کاهش یافته، چرا که بخش زیادی از آن در جریان غارت‌های گسترده از بین می‌رود—غارت‌هایی که عمدتاً در مناطقی صورت می‌گیرد که تحت کنترل اسرائیل هستند. طبق گزارش‌های منابع فلسطینی و حتی مقامات رسمی اسرائیلی، این غارت‌ها اغلب توسط باندهایی انجام می‌شود که تحت حمایت نیروهای اسرائیلی فعالیت می‌کنند.

 

کمک‌رسانی تحت حفاظت ارتش اسرائیل، هم‌زمان با گلوله‌باران مردمی که به دنبال غذا هستند

در اواخر ماه مه، اسرائیل طرحی جنجالی را به اجرا گذاشت که مسیرهای رسمی و تثبیت‌شدۀ کمک‌رسانی را کنار زده و به این کشور اجازه می‌دهد کنترل کامل و مرحله‌به‌مرحله‌ای بر روند ارسال کمک‌های انسانی اعمال کند. بر اساس این طرح، به جای نهادهای بین‌المللی بشردوستانه‌ای که تاکنون بقای غزه را در طول جنگ تضمین کرده‌اند، عمدۀ کمک‌های غذایی—و در نهایت تمام آن‌ها—قرار است از این پس، دست‌کم در تئوری، توسط یک خیریه خصوصی تازه‌تأسیس تأمین شود.

این نهاد، با عنوان «بنیاد بشردوستانه غزه» (Gaza Humanitarian Foundation – GHF)، با حمایت رسمی دولت ترامپ راه‌اندازی شده و در محل توسط مزدوران آمریکایی اداره می‌شود. در عمل، این بنیاد به‌عنوان بازوی عملیات نظامی اسرائیل فعالیت می‌کند. طبق گزارشی تحقیقی از روزنامۀ نیویورک‌تایمز، این بنیاد توسط مقامات اسرائیلی طراحی شده و به‌طور مستقیم تحت نظارت دولت اسرائیل قرار دارد. نه این بنیاد و نه دولت اسرائیل تاکنون منبع تأمین مالی آن را افشا نکرده‌اند.

مستندات داخلی GHF نشان می‌دهد که این نهاد تنها مواد غذایی بسته‌بندی‌شده ارائه خواهد داد، بدون هیچ‌گونه تأمین دارو یا دیگر اقلام حیاتی، و آن هم با هدف تأمین روزانۀ ۱۷۰۰ کالری برای هر نفر—رقمی پایین‌تر از استانداردهای پزشکی جهانی.

تا به اینجای کار، اجرای این طرح نتایجی فاجعه‌بار در پی داشته است. در آستانۀ آغاز فعالیت بنیاد، مدیرعامل آمریکایی آن استعفا داد و علت را ناتوانی بنیاد در رعایت حداقل استانداردهای بشردوستانۀ بین‌المللی عنوان کرد. جانشین وی، «جانی مور»، یک کشیش انجیلی است که هیچ سابقه‌ای در امور بشردوستانه ندارد و علناً از طرح‌های اخراج فلسطینیان از غزه حمایت کرده است. در نخستین ماه فعالیت، نقاط توزیع GHF بارها صحنۀ هرج‌ومرج شد؛ به‌طوری‌که بیش از ۵۰۰ فلسطینی در تلاش برای دسترسی به این مراکز، به‌دست نیروهای اسرائیلی هدف گلوله قرار گرفتند و کشته شدند—کشتارهایی که حتی در بستر جنگ، در زمینۀ توزیع کمک‌های بشردوستانه، بی‌سابقه و غیرقابل توجیه ارزیابی می‌شوند.

دولت اسرائیل در توجیه این طرح مدعی است که حماس کمک‌هایی را که از مسیرهای سنتی وارد می‌شد، منحرف می‌کرده است. با این حال، گروه‌های بین‌المللی امدادرسان و مقامات غربی—از جمله دیوید سَترفیلد، دیپلمات باسابقه و فرستادۀ ویژه ایالات متحده در امور بشردوستانۀ غزه در دورۀ دولت بایدن، و سیندی مک‌کین، رئیس آمریکایی برنامه جهانی غذا—تأکید کرده‌اند که اسرائیل تاکنون هیچ مدرکی برای اثبات این ادعا ارائه نکرده است. یکی از دیپلمات‌های ارشد غربی مستقر در اسرائیل، در گفت‌وگویی درست پیش از آغاز به کار GHF، صراحتاً این اتهامات را «دروغ محض» خوانده است.

به‌گزارش سازمان ملل، ساختار طراحی‌شده برای برنامه جدید کمک‌رسانی، ظاهراً هدفی فراتر از تأمین مایحتاج دارد و در راستای تسریع جابجایی اجباری جمعیت غیرنظامی غزه عمل می‌کند. بنیاد GHF تنها هشت نقطۀ توزیع محصور را در نظر گرفته و در حال جایگزینی شبکه‌ای است که طی دهه‌ها، با مشارکت ده‌ها نهاد باتجربه، صدها مرکز توزیع و هزاران نیروی فعال در سراسر غزه شکل گرفته بود. مدل قبلی مبتنی بر اصل شناخته‌شدۀ بشردوستانه بود که کمک‌ها باید مستقیماً به مناطقی رسانده شود که بیشترین نیاز را دارند. اما در مقابل، الگوی جدید، ساکنان غزه را مجبور می‌سازد تا مسافت‌های طولانی را برای رسیدن به مکان‌هایی دورافتاده و به‌شدت محافظت‌شده طی کنند—جایی که جعبه‌های مواد غذایی خشک بر روی میزهای پایه‌دار چیده شده‌اند.

نخستین مراکز تغذیۀ GHF در جنوبی‌ترین مناطق غزه افتتاح شدند؛ نواحی‌ای که اسرائیل قصد دارد در آینده جمعیت زیادی را به آنجا منتقل کند. نیت استفاده از این سازوکار برای تشویق غیرمستقیم به مهاجرت داخلی، به‌صراحت در گزارشی که رادیوی ارتش اسرائیل در تاریخ ۲۹ مه پخش کرد، مطرح شد. در این گزارش اعلام شد که افتتاح یک نقطۀ توزیع جدید در «کریدور نتساریم»—یک منطقۀ دسترسی نظامی گسترده و مسطح که نوار غزه را از میانه به دو بخش تقسیم می‌کند—«با هدف واداشتن جمعیت غیرنظامی شهر غزه و سایر مناطق شمالی نوار غزه به حرکت به‌سمت جنوب طراحی شده است.»

در بُعد نظامی طرح «ارابه‌های جدعون»، تأثیر مستقیم بر جمعیت غیرنظامی غزه حتی شدیدتر و نظام‌مندتر است. در حالی که توزیع محدود و هدفمند کمک‌های بشردوستانه، ساکنان غزه را به مناطق محصور در جنوب و نوار ساحلی سوق می‌دهد، حملات هوایی، راکتی، شلیک تانک‌ها و یورش پهپادها نیز همان مسیر را به‌زور بر آنان تحمیل می‌کنند.

از زمان آغاز مجدد عملیات نظامی اسرائیل در تاریخ ۱۸ مارس، نیروهای این رژیم  حدود ۶۶۰ هزار فلسطینی را—یعنی نزدیک به یک‌سوم جمعیت کل غزه—مجدداً آواره کرده‌اند و حدود ۵ هزار نفر را کشته‌اند؛ یعنی بیش از ۵۰ کشته در هر روز.

این موج جدید از خشونت، بخشی از یک تغییر راهبردی است: در دور جدید حملات، ارتش اسرائیل نه‌فقط نیروهای نظامی حماس، بلکه اعضای باقی‌مانده از نهادهای غیرنظامی و اداری این گروه را نیز هدف قرار داده است، با هدف از بین بردن توانایی حماس در حکمرانی. بسیاری از این افراد همراه با خانواده‌های خود، در منازل یا چادرهای محل سکونت‌شان هدف قرار گرفته‌اند. بااین‌حال، همچون روند کلی این جنگ، اکثریت مطلق قربانیان، غیرنظامیانی هستند که به‌عنوان تلفات جانبی کشته شده‌اند.

طبق گزارش دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل (OCHA)، از میان ۵۶ هزار فلسطینی که از آغاز جنگ در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون کشته شده‌اند، ۳۲ هزار نفر از آن‌ها زن، کودک یا سالمند بوده‌اند.

این تلفات گسترده نه‌فقط تصادفی نیست، بلکه با تمرکز بر مناطقی صورت گرفته است که دولت اسرائیل در پی تخلیۀ آن‌ها از جمعیت غیرنظامی است. در ماه آوریل، پس از آن‌که نیروهای اسرائیلی کل جمعیت شهر رفح—سومین شهر بزرگ غزه—را به‌اجبار تخلیه کردند، این شهر به‌کلی ویران شد. بقایای ویرانه‌های این شهر، محل نخستین توزیع کمک‌های غذایی توسط بنیاد GHF قرار گرفت.

 

رفح، مدل آزمایشی پاکسازی شهری

مقامات اسرائیلی اکنون به‌صورت علنی از تکرار «الگوی رفح» در سایر مناطق شهری باقی‌مانده در نوار غزه سخن می‌گویند. به‌محض آن‌که اکثریت جمعیت غیرنظامی خارج شوند، انتظار می‌رود نیروهای زمینی اسرائیل وارد مناطق تخلیه‌شده شوند تا آخرین نیروهای مسلح باقی‌مانده را شناسایی و نابود کنند، تونل‌ها را منفجر نمایند و تمام سازه‌های باقی‌مانده را با خاک یکسان کنند.

در پایان ماه مه، ارتش اسرائیل «دستورات تخلیه» صادر کرد—شامل اعلامیه‌های چاپی، پیامک‌ها و نقشه‌های دقیق—که ساکنان شهر غزه در شمال و خان‌یونس در جنوب را موظف می‌کرد منازل خود را ترک کنند. این دو منطقه، متراکم‌ترین نواحی شهری باقی‌مانده در غزه هستند و تنها بخش‌هایی محسوب می‌شوند که هنوز ساختمان‌هایی سالم در آن‌ها پابرجاست. این دو شهر هم‌اکنون هدف بمباران‌های بی‌وقفه قرار دارند.

بر اساس برآوردهای سازمان ملل، هم‌اکنون ۸۲.۵ درصد از مساحت غزه یا به‌طور کامل تحت اشغال نظامی ارتش اسرائیل قرار دارد یا مشمول دستور تخلیه شده و در نتیجه به «منطقه آزاد برای آتش» تبدیل شده است. با این حال، همه این مناطق هنوز کاملاً خالی از سکنه نشده‌اند. برخی از ساکنان، به‌دلیل بی‌اعتمادی به دستورات اسرائیل یا خستگی مفرط از آوارگی‌های مکرر، تصمیم گرفته‌اند باقی بمانند.

بااین‌وجود، در صورت تحقق هدف اعلام‌شدۀ دولت اسرائیل، بیش از دو میلیون فلسطینی در تنها یک‌پنجم از مساحت نوار غزه حبس خواهند شد—محدوده‌ای برابر با اندازۀ جزیرۀ منهتن، که جمعیت بسیار کمتری نسبت به آن دارد.

خبرنگاران اسرائیلی که در جلسات توجیهی ارتش شرکت کرده‌اند، گزارش داده‌اند که در مرحلۀ بعدی، برنامه این است که این جمعیت در سه منطقۀ کوچک‌تر فشرده شوند، و در نهایت ممکن است از طریق ایست‌های بازرسی به «مناطق عاری از حماس» منتقل گردند.

ارتش اسرائیل خود اعلام کرده است که قصد دارد «اکثریت جمعیت غزه» را جابجا کند. برای تحقق این اهداف ارتش اسرائیل  پنج لشکر کامل را در داخل نوار غزه مستقر کرده است—یعنی بین ۵۰ تا ۶۰ هزار نیروی نظامی، همراه با صدها تانک جنگی، ده‌ها بولدوزر زرهی، و مجموعه‌ای کامل از پشتیبانی هوایی نزدیک. نکتۀ قابل‌توجه آن‌که این نیرو عمدتاً از سربازان وظیفۀ ارتش منظم تشکیل شده و شامل بسیاری از تیپ‌های نخبه ارتش اسرائیل، از جمله نیروهای کماندویی و چترباز نیز می‌شود.

در سنت نظامی اسرائیل، نیروهای ذخیره—شهروندانی که در مواقع اضطراری فراخوانده می‌شوند—هسته اصلی توان رزمی این کشور را تشکیل می‌دهند. اما در عملیات کنونی در غزه، این نیروها به‌طور چشمگیری کنار گذاشته شده‌اند؛ احتمالاً برای حفظ روحیۀ عمومی جامعه، در حالی‌که انتظار می‌رود با تشدید درگیری‌ها و محاصره فشرده‌تر حماس، شمار تلفات افزایش یابد.

در ماه‌های اخیر، نگرانی‌هایی در میان فرماندهان ارتش بروز یافته است مبنی بر آن‌که شمار فزاینده‌ای از نیروهای ذخیره از حضور مجدد در خدمت خودداری می‌کنند؛ چه به دلیل مخالفت با ادامۀ جنگ، و چه به‌علت خستگی و نارضایتی از فراخوان‌های مکرر در جنگی که به طولانی‌ترین نبرد تاریخ اسرائیل تبدیل شده است.

 

لبه پرتگاه

در حال حاضر، دولت اسرائیل به‌نظر می‌رسد در حال بهره‌برداری از موفقیت ظاهری عملیات خود در ایران است—عملیاتی که با حمایت ایالات متحده انجام شده است. اما پیامدهای فاجعه‌بار راهبرد جنگی آن در غزه همچنان باقی است و از بین نمی‌رود.

پیش از آغاز عملیات در ایران، بخش‌هایی از نهادهای امنیتی اسرائیل و همچنین افکار عمومی در داخل، به‌تدریج اعتراضات خود را نسبت به راهبرد جدید جنگی ابراز می‌کردند. این صداها اکنون با موجی گسترده‌تر در سطح بین‌المللی همراه شده‌اند—موجی که دیپلمات‌های اتحادیۀ اروپا، مقامات سازمان ملل متحد، و قضات دیوان بین‌المللی دادگستری را نیز دربر می‌گیرد.

اتحادیه اروپا، به‌عنوان مهم‌ترین شریک تجاری اسرائیل، تهدید کرده است که در پی نقض گستردۀ حقوق بشر در غزه، برخی از مفاد توافق‌نامۀ همکاری خود با اسرائیل را به حالت تعلیق درخواهد آورد.

 

نارضایتی گسترده در درون اسرائیل؛ از مأموران موساد تا اساتید دانشگاه علیه تداوم جنگ

در داخل اسرائیل، چهره‌های برجستۀ اپوزیسیون، سیاستمداران پیشین، رؤسای سابق نهادهای امنیتی و بیش از ۱۳۰۰ عضو هیئت‌علمی دانشگاه‌ها، در هفته‌های اخیر خواستار پایان فوری جنگ و توقف کشتار در غزه شده‌اند. در ماه آوریل، بیش از ۲۵۰ عضو پیشین موساد—سازمان اطلاعات و عملیات ویژه اسرائیل—به‌همراه سه رئیس سابق این نهاد، نامه‌ای سرگشاده و کم‌سابقه منتشر کردند که در آن خواستار آزادی گروگان‌ها و توقف جنگ شده بودند.

در پایان ماه مه، ایهود اولمرت، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، علناً دولت کنونی را به ارتکاب جنایت جنگی در غزه متهم کرد. در ماه ژوئن، تنها چند روز پیش از آغاز حملات به ایران، بیش از ۴۰ تن از اعضای اطلاعات نظامی اسرائیل نامه‌ای امضا کردند که در آن اقدامات دولت در جنگ غزه را «به‌وضوح غیرقانونی» توصیف کرده بودند.

با وجود جایگاه و اعتبار برخی از منتقدان، صدای آنان تأثیر محسوسی بر سیاست‌های دولت اسرائیل نداشته است. در اوایل ماه ژوئن، اختلافات داخلی در ائتلاف حاکم بنیامین نتانیاهو تا آستانۀ فروپاشی دولت پیش رفت؛ اما این اختلاف نه دربارۀ مدیریت جنگ، بلکه بر سر مناقشۀ دیرینه پیرامون معافیت جوانان افراطی ارتدوکس از خدمت نظام وظیفه بود.

ائتلاف نتانیاهو—با وجود شکنندگی ظاهری—به‌طرز متناقضی از اتکای خود به احزاب افراطی که از فروپاشی دولت چیزی عایدشان نمی‌شود، قدرت گرفته است. از این رو، این دولت ممکن است به یکی از معدود دولت‌های تاریخ اسرائیل بدل شود که دورۀ قانونی خود را به‌طور کامل به پایان می‌رساند؛ دوره‌ای که تا پاییز ۲۰۲۶ ادامه خواهد داشت. بنابراین، هرگونه فشار مؤثر بر تغییر سیاست اسرائیل، به‌احتمال زیاد باید از مجاری بین‌المللی وارد شود. از سوی دیگر، تلفات جنگ عمدتاً در مناطق و نواحی‌ای متمرکز شده‌اند که اسرائیل در پی تخلیۀ آن‌ها از جمعیت غیرنظامی است.

 

تنها امید باقی‌مانده، مداخلۀ جدی آمریکا برای توقف کامل جنگ است؛ اما واشنگتن هنوز اقدامی عملی نکرده

یکی از معدود کورسوی امیدها آن است که فشار شدید از سوی ایالات متحده بتواند نتانیاهو را وادار کند تا پیش از رسیدن به بدترین سناریوها، به جنگ پایان دهد. در هفته‌های اخیر، دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا نارضایتی فزاینده‌ای نسبت به ادامۀ جنگ ابراز کرده است. او در ماه مه گفت که «بسیاری از مردم در غزه در حال گرسنگی هستند» و به گزارش تایمز آو اسرائیل، در تماس تلفنی با نتانیاهو در اوایل ژوئن، از وی خواست که جنگ را به‌طور دائمی خاتمه دهد.

در این میان، شکاف‌هایی نیز در روابط واشنگتن و اورشلیم پدید آمده است—نه‌فقط بر سر غزه، بلکه همچنین در موضوعاتی چون حوثی‌ها در یمن، دولت جدید سوریه و حتی تا حدی دربارۀ ایران، با وجود مشارکت نظامی آمریکا در حمله.

هرچند ترامپ در تاریخ ۲۱ ژوئن فرمان حملات هوایی به تأسیسات غنی‌سازی فردو و دو سایت هسته‌ای دیگر را صادر کرد، ولی بلافاصله آتش‌بس اعلام کرد و هر دو طرف را به‌دلیل نقض آن مورد انتقاد قرار داد—نشانه‌ای آشکار که حاکی از بی‌میلی او به پیگیری اهداف راهبردی گسترده‌تر اسرائیل است. با این حال، هنوز مشخص نیست که دولت ترامپ تا چه حد آماده است تا این مواضع انتقادی را با اقدامات عملی همراه سازد.

اگر دولت ترامپ واقعاً خواهان پایان جنگ در غزه باشد، می‌تواند آشکارا اعلام کند که راهبرد نتانیاهو موسوم به «مذاکره زیر آتش»—یعنی توأمان گرسنه نگه داشتن و بمباران جمعیت غزه—با شکست مواجه شده است. در عوض، واشنگتن می‌تواند خواهان بازگشت به فرمول آتش‌بسی شود که طی ماه‌ها تلاش دیپلماتیک، با مشارکت هر دو دولت بایدن و ترامپ، حاصل شده بود و به آتش‌بس ژانویه تا مارس انجامید.

اگرچه این فرمول راه‌حل نهایی نبود و مسائل بنیادی متعددی—از جمله ماهیت رهبری سیاسی آینده فلسطینی‌ها—را همچنان بی‌پاسخ گذاشته بود، اما در مدت کوتاه آتش‌بس توانست آزادی ۳۳ گروگان اسرائیلی و نیز توقفی فوری در روند وخامت انسانی در غزه را محقق سازد.

افزون بر این، همان آتش‌بس به تمرکز دیپلماتیک در سطوح عالی منطقه‌ای و بین‌المللی بر راه‌حل‌های عملی، متوازن و مبتنی بر آینده‌نگری برای «روز پس از جنگ» در غزه کمک کرد. کشورهای عربی پیش‌قدم شدند و طرح‌هایی را برای بازسازی و ادارۀ غزه پس از حماس، با حمایت خود، پیشنهاد دادند.

خود حماس نیز سیگنال‌هایی فرستاده بود مبنی بر آمادگی برای کناره‌گیری از نقش سیاسی در دولت آینده. در همین حال، دیپلمات‌های غربی نیز بررسی‌هایی را آغاز کرده بودند تا راه‌هایی برای خلع سلاح این گروه و بی‌اثر کردن تهدید آن علیه امنیت اسرائیل پیدا کنند.

در غیاب فشار خارق‌العاده و قاطع از سوی ایالات متحده بر بنیامین نتانیاهو، چشم‌انداز بازگشت به مسیر دیپلماتیکی که پیش‌تر ترسیم شده بود، بسیار ضعیف به نظر می‌رسد. لحن جنگ‌طلبانۀ نتانیاهو، وابستگی روزافزون او به ادامۀ جنگ و تکیه‌اش بر احزاب تندرو راست‌گرا برای بقاء سیاسی، همراه با رفتار ارتش اسرائیل در میدان، همگی نشان می‌دهند که دولت اسرائیل ترجیح می‌دهد مسیر جنگ را ادامه دهد. بر همین اساس، به‌نظر می‌رسد برنامه‌های جنگی اسرائیل همچنان در حال پیشروی است. ممکن است این برنامه‌ها تا حدودی موفق باشند.

این احتمال وجود دارد که شماری از گروگان‌های باقی‌مانده در میان تبادل آتش سنگین آزاد شوند؛ شمار بیشتری از نیروهای حماس کشته شوند؛ ارتش اسرائیل کنترل میدانی کامل‌تری به‌دست آورد؛ و مردمی که خسته، آسیب‌دیده و درمانده‌اند، در تعداد قابل توجهی به ترک غزه تن دهند. در چنین شرایطی، نتانیاهو می‌تواند خود را پیروز جنگ معرفی کند.

اما بهای این سناریو ممکن است سهمگین و فاجعه‌بار باشد. افراد بیشتری در غزه کشته خواهند شد—و شاید شمار بیشتری از شهروندان اسرائیلی نیز. با تغییر اجتناب‌ناپذیر استراتژی ارتش اسرائیل از جنگ‌های فناورانه با فاصله ایمن—که تاکنون الگوی غالب بوده—به نبردهای سنگین شهری در میان ویرانه‌های غزه که به میدان جنگی مانند استالینگراد شباهت یافته است، بی‌تردید آمار تلفات نیروهای اسرائیلی نیز به‌شدت افزایش خواهد یافت.

در این میان، ۲.۲ میلیون بازماندۀ غزه، در اردوگاه‌هایی متراکم و تحت نظارت نظامی اسرائیل نگهداری خواهند شد؛ جایی که بقای آنان به‌طور کامل وابسته به سهمیۀ غذایی محدود و کنترل‌شده از سوی دولت اسرائیل خواهد بود.

در شرایطی که دولت اسرائیل نهادهای بین‌المللی را کنار گذاشته، سازمان‌های بشردوستانه را حذف کرده و بقایای جامعۀ مدنی فلسطینی را از میان برده است، به‌زودی ممکن است دریابد که مسئولیت مستقیم سرنوشت این جمعیت عظیم، صرفاً بر عهدۀ خود او قرار گرفته است.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.