«دست کشیدن از دیپلماسی به معنای پذیرش غیرقابل قبول جنگ ابدی است. به همین دلیل است که حتی در میان وحشتهای جنگ اخیر غزه، صحبت از راهحل نهایی دو کشور همچنان زنده است و در واقع صداها در این باره بلندتر شده است.»
به گزارش جماران، کارل بیلت، نخست وزیر و وزیر خارجه پیشین سوئد در یادداشتی برای پراجکت سیندیکیت درباره امکان صلح میان اسرائیل و فلسطین نوشت: آیا امکان صلح بین اسرائیل و فلسطینی ها وجود دارد یا باید به جنگ های دوره ای عادت کنیم که آرامش و ثباتی که هر دو طرف به دنبال آن هستند را از بین می برد؟
بدبین بودن آسان است. تاریخ منطقه مملو از طرح های صلح شکست خورده، کنفرانس های دیپلماتیک بی نتیجه و میانجی های کاملاً ناامید است. به نظر می رسد همه چیز امتحان شده و هیچ چیز جواب نداده است. همه تقصیر را به گردن دیگران می اندازند و همه را به جز خودشان مقصر میدانند.
با این حال، دست کشیدن از دیپلماسی به معنای پذیرش غیرقابل قبول جنگ ابدی است. به همین دلیل است که حتی در میان وحشتهای جنگ اخیر غزه، صحبت از راهحل نهایی دو کشور همچنان زنده است و در واقع صداها در این باره بلندتر شده است.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، در کنفرانس مطبوعاتی خود در 3 نوامبر در تلآویو، در تشریح راهحلی پایدار فراتر از آن چیزی که هر مقام آمریکایی در مدتزمان حضور خود در قدرت به دنبال آن بوده ، گفت که راه حل دو دولتی «تنها ضامن یک اسرائیل امن، یهودی و دموکراتیک است. تنها ضامن فلسطینیها است تا حق مشروع خود را برای زندگی در یک کشور مستقل، برخوردار از امنیت، آزادی، فرصت و کرامت، محقق می کنند. تنها راه برای پایان دادن به چرخه خشونت -یک بار برای همیشه- است.
بلینکن درست می گوید. تضمین امنیت، آزادی، فرصت و کرامت برابر برای همه در حد فاصل رود اردن و دریای مدیترانه تنها راه حل نهایی است. رهبران اروپایی در سال 1980 با بیانیه ونیز به این واقعیت اذعان کردند. نه عضو جامعه اروپا اعلام کردند: «مردم فلسطین باید در موقعیتی قرار گیرند که طی یک فرآیند مناسب که در چارچوب حل و فصل صلح جامع تعریف شده است، از حق خود به طور کامل استفاده کنند. »
در آن زمان، دولت های عربی از تلاش برای محو دولت اسرائیل دست کشیده بودند. پس از شکست آنها در جنگ یوم کیپور در سال 1973، آنها در نهایت با صلح موافقت کردند. اما همانطور که اعلامیه ونیز به رسمیت شناخته شد، صلح واقعی منطقه ای تا زمانی که مسئله فلسطین حل و فصل نشود امکان پذیر نخواهد بود.
در اوایل دهه 1990، توافق اسلو نشان داد که چه چیزی ممکن است. یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین و اسحاق رابین، نخست وزیر اسرائیل در زمین چمن کاخ سفید دست دادند. مسیر راه حل دو دولتی مشخص شده بود، حتی اگر جزئیات مهمی باقی مانده بود که حل و فصل شود.
اما روند اسلو در نهایت به دلیل افزایش مخالفت در میان اسرائیلی ها و فلسطینی ها شکست خورد. خوشبینیهای قبلی جای خود را به اقدام های مسلحانه فلسطینی و شهرکسازیهای غیرقانونی اسرائیل داد و از آن زمان تاکنون هر دو مورد روند صعودی داشته است. در حالی که دولت های متوالی ایالات متحده تلاش های مکرری برای احیای روند صلح انجام داده اند، هیچ کدام آن را در اولویت اصلی قرار نداده اند. تا 7 اکتبر، دولت جو بایدن این موضوع را به حال خود رها کرده بود و امیدوار بود که منطقه آرام بماند تا او بر مسائل دیگر تمرکز کند.
اتحادیه اروپا برای مدت طولانی تعهد خود به روند صلح خاورمیانه را حفظ کرده است. در دسامبر 2009، بیانیه مفصلی صادر کرد که در آن خواستار «راه حل دو دولتی با دولت اسرائیل و یک کشور مستقل، دموکراتیک، همجوار و قابل دوام فلسطین است که در کنار هم در صلح و امنیت زندگی می کنند.» اما منافع اروپا در این موضوع نیز به مرور زمان از بین رفت. اگرچه دلایل مختلفی برای آن وجود داشت، تلاش های پیگیر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل برای غیر ممکن ساختن مذاکرات جدی صلح، مطمئناً نقش مهمی ایفا کرد.
علاوه بر این، سیاستمداران در آمریکا، اروپا و اسرائیل شروع به متقاعد کردن خود کردند که موضوع فلسطین را می توان به سادگی فراموش کرد، زیرا کشورهای عربی بیشتری شروع به برقراری روابط دیپلماتیک رسمی با اسرائیل کرده اند. آنها با خود فکر کردند: « اگر جهان عرب دیگر به فلسطینی ها اهمیت نمی دهد، چرا این مسئله باید برای ما مهم باشد؟»
اکنون که باتلاق سیاسی و فاجعه انسانی در غزه این موضوع را به صدر اخبار بازگردانده، واضح است که هیچ راه حلی بدون برخی گام های قاطع به سوی راه حل دو دولتی وجود ندارد.
اما ما نباید توهم داشته باشیم. موانع بزرگی پیش روی همه هستند. از جمله نگران کننده ترین این موانع افزایش آشکار حمایت از خشونت در میان فلسطینی هایی است که تا سرحد مرگ ناامید شده اند. حماس تنها سازمانی نیست که ترور را بهترین راه پیش رو میداند. در کرانه باختری نیز، تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل برخی از مناطقی را که قرار است امنیت و نظم را تامین کند، از دست داده است.
یکی دیگر از موانع اصلی، گنجاندن شهرک نشینان یهودی بنیادگرا در دولت کنونی اسرائیل است. در حال حاضر حدود 700000 نفر در شهرکهای غیرقانونی زندگی میکنند که در سرتاسر سرزمینی که قرار است متعلق به یک کشور فلسطینی باشد، پراکنده شدهاند. بسیاری از این شهرک نشینان مسلح هستند و از 7 اکتبر صدها فلسطینی را با خشونت مجبور به ترک خانه های خود کرده اند. برخی حتی آشکارا رویای تخریب قبه الصخره و مسجد الاقصی را در سر می پرورانند تا بتوانند معبد کتاب مقدس را در اورشلیم (که توسط بابلی ها در سال 587 قبل از میلاد و دوباره توسط رومیان در سال 70 پس از میلاد ویران شد) بازسازی کنند.
افراط گرایان در هر دو طرف می خواهند تمام زمین های بین رودخانه و دریا را به هر وسیله ای که لازم باشد کنترل کنند. اگر به هر یک از آنها اجازه داده شود که میدان بیشتری به دست آورند، این جنگ حتی مرگبارتر از آنچه که هست می شود.
بنابراین، راه حل این است که از چشم انداز تجدید شده راه حل دو دولت برای تقویت نیروهای میانه رو در هر دو طرف استفاده کنیم و این کار را سریع انجام دهیم، قبل از اینکه افراد بیشتری تسلیم سرنوشت گرایی یا ناامیدی شوند. چنین اتفاقی بدون مشارکت قوی و پایدار بین المللی توسط ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سایر کشورهای عربی اتفاق نخواهد افتاد. با توجه به اینکه روسیه خود را با جنگ علیه اوکراین منزوی کرده است، جامعه بین المللی به قالب جدیدی برای جایگزینی گروه چهارجانبه قبلی خاورمیانه (اتحادیه اروپا، ایالات متحده، سازمان ملل و روسیه) نیاز دارد.
اگرچه انتخابات آتی در ایالات متحده و جاهای دیگر ممکن است توجهات را در سال آینده منحرف کند، اما این موضوع باید در اولویت اول قرار گیرد. ما هرگز نباید از دیپلماسی دست بکشیم. وقایع اخیر به ما نشان داده که جایگزین دیپلماسی چه جنگ وحشتناکی است.