اسرائیل همچنان یک دولت آپارتاید خواهد بود, همانطور که توسط تعدادی از سازمان های حقوق بشر اینگونه اعلام شده است. اما چه سناریویی در انتظار غزه خواهد بود؟ فلسطینی ها ناپدید نخواهند شد و به مبارزه خود برای آزادی ادامه خواهند داد، در حالی که بسیاری از جوامع مدنی در کنار آنها اما دولت های سیاسی همین جوامع در کنار اسرائیل می ایستند و برای آن مصونیت ایجاد می کنند.

از زمان آغاز حملات بی امان رژیم اسرائیل به نوار غزه و تلاش این رژیم برای کوچاندن مردم شمال غزه به جنوب و پس از آن اعمال فشار بر مصر برای پذیرش این جمعیت این سوال به وجود آمده که برنامه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر این رژیم برای غزه چیست؟

به گزارش جماران، الجزیره در یادداشتی در این باره به این سوال جواب می دهد که چرا اسرائیل می خواهد تاریخ را در جنگ غزه تغییر بدهد؟

در ۲۴ اکتبر، بیانیه آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، واکنش تند اسرائیل را برانگیخت. دبیرکل سازمان ملل متحد در سخنرانی خود در شورای امنیت گفت در حالی که «کشتار حماس» در 7 اکتبر را به شدت محکوم می کند، اما می خواهد به جهانیان یادآوری کند که این قتل عام در خلأ رخ نداده است. او توضیح داد که نمی توان 56 سال اشغال را از درگیری ما با فاجعه ای که در آن روز رخ داد جدا کرد.

دولت اسرائیل به سرعت این بیانیه را محکوم کرد. مقامات اسرائیلی خواستار استعفای گوترش شدند و مدعی شدند که او از حماس حمایت می کند و قتل عام انجام شده را توجیه می کند. رسانه‌های اسرائیلی نیز ادعا کردند که دبیرکل سازمان ملل «سطح خیره‌کننده‌ای از ورشکستگی اخلاقی را نشان داده است.»

این واکنش نشان می دهد که نوع جدیدی از ادعای یهودستیزی ممکن است اکنون روی میز باشد. تا 7 اکتبر، اسرائیل برای گسترش تعریف یهودی ستیزی به انتقاد از دولت اسرائیل و زیر سؤال بردن مبانی اخلاقی صهیونیسم بسنده کرده بود. اکنون، زمینه‌سازی و تاریخی‌سازی آنچه در حال وقوع است نیز می‌تواند باعث اتهام یهودستیزی شود.

تاریخ‌زدایی از این رویدادها به اسرائیل و دولت‌های غرب کمک می‌کند تا سیاست‌هایی را که در گذشته به دلیل ملاحظات اخلاقی، تاکتیکی یا استراتژیک از آن دوری می‌کردند، دنبال کنند.

بنابراین، اسرائیل حمله 7 اکتبر را بهانه کرده تا سیاست های نسل کشی در نوار غزه را دنبال کند. این حمله همچنین بهانه ای برای ایالات متحده است تا تلاش کند حضور خود را در خاورمیانه مجدداً تثبیت کند. این حمله  بهانه ای است برای برخی کشورهای اروپایی که به نام « جنگ علیه ترور»، آزادی های دموکراتیک را نقض و محدود کنند.

اما چندین زمینه تاریخی برای آنچه اکنون در اسرائیل و فلسطین می گذرد وجود دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت. زمینه تاریخی گسترده‌تر به اواسط قرن نوزدهم بازمی‌گردد، زمانی که مسیحیت انجیلی در غرب ایده «بازگشت یهودیان» را به یک امر مذهبی هزار ساله تبدیل کرد و از تأسیس یک کشور یهودی در فلسطین به عنوان بخشی از پروسه ای که  منجر به رستاخیز مردگان، بازگشت مسیح و پایان زمان خواهد شد، حمایت کرد.

الهیات در اواخر قرن نوزدهم و در سالهای منتهی به جنگ جهانی اول به دو دلیل به ابزار سیاست تبدیل شد. اول، به نفع کسانی بود که در بریتانیا می خواستند امپراتوری عثمانی را از بین ببرند و بخش هایی از آن را در امپراتوری بریتانیا بگنجانند. ثانیاً، در میان اعضای طبقه اشراف بریتانیا، اعم از یهودی و مسیحی، طنین انداز شد که با ایده صهیونیسم به عنوان نوشدارویی برای مشکل یهودی ستیزی در اروپای مرکزی و شرقی، که موج ناخوشایند مهاجرت یهودیان را به وجود آورده بود، مسحور شدند.  ترکیب  این دو منافع با هم، دولت بریتانیا را به صدور اعلامیه معروف - یا بدنام - بالفور در سال 1917 سوق دادند.

متفکران و فعالان یهودی که یهودیت را به عنوان ناسیونالیسم بازتعریف کردند امیدوار بودند که این تعریف جوامع یهودی را از خطر وجودی در اروپا با حضور در فلسطین به عنوان فضای مورد نظر برای «تولد مجدد ملت یهود» محافظت کند.

در این روند، پروژه فرهنگی و فکری صهیونیستی به یک پروژه استعماری شهرک نشین تبدیل شد  که هدف آن یهودی سازی فلسطین تاریخی بود، بدون توجه به این واقعیت که جمعیتی بومی در آن سکونت داشتند.

جامعه فلسطین که در آن زمان کاملاً شبانی و محلی بود و در مراحل اولیه مدرنیزاسیون و ساخت هویت ملی بود، جنبش ضد استعماری خود را ایجاد کرد. اولین اقدام مهم آن علیه پروژه استعمار صهیونیستی با قیام البراق در سال 1929 انجام شد و از آن زمان تاکنون متوقف نشده است.

یکی دیگر از زمینه‌های تاریخی مرتبط با بحران کنونی، پاک‌سازی قومی فلسطین در سال 1948 است که شامل اخراج اجباری فلسطینی‌ها به نوار غزه از روستاهایی بود که برخی از شهرک‌های اسرائیلی مورد حمله در 7 اکتبر بر روی ویرانه‌های آن ساخته شدند. این فلسطینی ها بخشی از 750000 فلسطینی بودند که خانه های خود را از دست دادند و پناهنده شدند.

این پاکسازی قومی مورد توجه جهانیان قرار گرفت اما محکوم نشد. در نتیجه، اسرائیل همچنان به پاکسازی قومی به عنوان بخشی از تلاش خود برای اطمینان از کنترل کامل فلسطین تاریخی با کمترین تعداد فلسطینی بومی باقی مانده، متوسل شد. این امر شامل اخراج 300000 فلسطینی در طول جنگ 1967 و پس از آن و اخراج بیش از 600000 نفر از کرانه باختری، بیت المقدس و نوار غزه از آن زمان تاکنون است.

همچنین زمینه اشغال کرانه باختری و غزه توسط اسرائیل وجود دارد. طی 50 سال گذشته، نیروهای اشغالگر به طور مداوم مجازات دسته جمعی فلسطینیان را در این سرزمین ها دنبال کرده و آنها را در معرض آزار و اذیت مستمر شهرک نشینان و نیروهای امنیتی اسرائیلی قرار داده و صدها هزار نفر از آنها را زندانی کرده اند.

از زمان انتخاب دولت بنیادگرای کنونی اسرائیل در نوامبر 2022، همه این سیاست‌های خشن به سطوح بی‌سابقه‌ای رسیده است. تعداد فلسطینیان کشته، زخمی و دستگیر شده در کرانه باختری اشغالی به شدت افزایش یافت. علاوه بر آن، سیاست های دولت اسرائیل در قبال اماکن مقدس مسیحیان و مسلمانان در بیت المقدس حتی تهاجمی تر شد.

در نهایت، زمینه تاریخی محاصره 16 ساله غزه نیز وجود دارد که تقریبا نیمی از جمعیت آن را کودکان تشکیل می دهند. در سال 2018، سازمان ملل متحد هشدار داد  که نوار غزه تا سال 2020 به مکانی نامناسب برای سکونت انسانها تبدیل خواهد شد.

محاصره غزه در واکنش به انتخابات دموکراتیکی که حماس پس از عقب نشینی یکجانبه اسرائیل از خاک این منطقه در آن پیروز شد، اعمال شد. مهمتر از آن، بازگشت به دهه 1990 است، زمانی که نوار غزه با سیم خاردار محاصره شد و پس از توافق اسلو ارتباط آن با کرانه باختری اشغالی و بیت المقدس شرقی قطع شد.

انزوای غزه، حصارکشی دور آن،  افزایش یهودیت در کرانه باختری نشانه روشنی بود که اسلو از نظر اسرائیلی‌ها به معنای اشغال از راه‌های دیگر بود، نه راهی به سوی صلح واقعی.

اسرائیل نقاط خروجی و ورودی به غزه را کنترل می کرد و حتی بر نوع غذایی که وارد می شد نظارت می کرد،  گاهی اوقات آن را به تعداد کالری مشخصی محدود می کرد. حماس با پرتاب موشک به مناطق غیرنظامی در اسرائیل به این محاصره کم رمق واکنش نشان می داد.

دولت اسرائیل مدعی شد که این حملات با انگیزه ایدئولوژیک جنبش حماس برای کشتن یهودیان انجام می شود. این ادعا هم یعنی ندیدن ماجرای «نکبت» و محاصره غیرانسانی و وحشیانه تحمیل شده بر دو میلیون نفر و انواع و اقسام طلم در حق ساکنان فلسطین تاریخی.

حماس، از بسیاری جهات، تنها گروه فلسطینی بود که وعده انتقام گرفتن یا پاسخ به این سیاست ها را داد. با این حال، برخی معتقدند که روش حماس ممکن است به پایان حکومت آن در غزه یا دادن بهانه بیشتر به اسرائیل برای سرکوب فلسطینی ها تبدیل شود.

اقدام حماس در حمله 7 اکتبر قابل توجیه نیست اما این بدان معنا نیست که آن حمله هم در خلا رخ داده و زمینه ای نداشته است. البته  خبر بد این است که علیرغم هزینه های انسانی هنگفت هر دو طرف، آنچه در این یک ماه رخ داده توان تغییر بازی را ندارد و این چه معنایی برای آینده دارد؟

اسرائیل دولتی باقی خواهد ماند که توسط یک جنبش شهرک نشین-استعماری تأسیس شده و این واقعیت بر تصمیم های سیاسی این رژیم تأثیر می گذارد و ماهیت ایدئولوژیک آن را تعیین می کند. این بدان معناست که علیرغم اینکه اسرائیل خود را به عنوان تنها دموکراسی در خاورمیانه معرفی می کند، فقط برای شهروندان یهودی خود یک دموکراسی باقی خواهد ماند.

کشمکش داخلی در داخل اسرائیل بین آنچه که می توان آن را دولت یهودا نامید - کشوری که شهرک نشینان می خواهند اسرائیل تئوکراتیک تر و نژادپرست باشد - و دولت اسرائیل - که مایل به حفظ وضعیت موجود است -  دوباره فوران خواهد کرد. البته همین حالا هم نشانه های فوران این اختلاف داخلی بروز کرده است.

اسرائیل همچنان یک دولت آپارتاید خواهد بود, همانطور که توسط تعدادی از سازمان های حقوق بشر اینگونه اعلام شده است. اما چه سناریویی در انتظار غزه خواهد بود؟  فلسطینی ها ناپدید نخواهند شد و به مبارزه خود برای آزادی ادامه خواهند داد، در حالی که بسیاری از جوامع مدنی در کنار آنها اما دولت های سیاسی همین جوامع در کنار اسرائیل می ایستند و برای آن مصونیت ایجاد می کنند.

فقط یک راه برای خروج از بحران وجود دارد:  تغییر رژیم در اسرائیل که حقوق برابر را برای همه از رودخانه تا دریا به ارمغان می آورد و امکان بازگشت آوارگان فلسطینی را فراهم می کند. در غیر این صورت، چرخه خونریزی پایان نخواهد یافت.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.