بعید نیست که این خروج تدریجی امارات از یمن ثمره «بازنگری ها»ی سیاسی در بالاترین سطح به ویژه در پرونده یمن باشد.

به گزارش جماران، «عبدالباری عطوان» نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در تحلیلی در روزنامه رأی الیوم به خروج نظامیان اماراتی از یمن پرداخت و نوشت: این روزها اخبار ضد و نقیضی درباره  صحت خروج تدریجی نیروهای امارات از یمن منتشر شده است و سکوت بیش از حد امارات و اجتناب بیشتر مسئولان اماراتی از اظهار نظر در این زمینه به این اخبار ضد و نقیض دامن زده است ولی بی تردید ابوظبی پس از گذشت چهار سال از جنگ و خسارت های بزرگ مادی ، انسانی، سیاسی و معنوی دیگر قادر به ادامه جنگ نیست و ادامه ماندن در این بن بست در حال دادن نتایج برعکس است که بارزترین آنها انتقال نبرد توسط یمنی ها به عمق عربستان و امارات و گسترده شدن مخالفت های داخلی و جامعه جهانی در آن واحد از جنگ علیه یمن است.

دولت امارات و به طور خاص امارت ابوظبی برای نشان دادن همبستگی خود با عربستان و با این باور که پیروزی  به دلیل نبود توازن قوا و ضعف طرف مقابل و برتری گسترده هوایی امارات، عربستان و قطر (قطر قبل از عقب نشینی از این جنگ شریک تأثیرگذار در ائتلاف بود) سریع و با هزینه کم به دست می آید، وارد این جنگ شد اما پس از آن که سرنوشت جنگ به شکل سریع تعیین نشد و نیز پس از آن که  مقاومت سرسختانه یمنی ها تشدید شد و پس از رسیدن حمایت خارجی و ضعف دولت به اصطلاح «قانونی» و نبود کاریزما در صفوف رهبری اش اوضاع کنونی در یمن به وجود آمد سوء ارزیابی ها و دست کم گرفتن طرف دیگر  نیز فاش شد؛ دست کم گرفتنی که هرگز به جا و درست نبود.

گزارش های غربی ها تأکید می کند که دولت امارات بخش بزرگی از نیروهای جنگی خود، تانک ها و بالگردهای هجومی خود را به تدریج و بدون سر و صدا و در میان اصرار واضح اماراتی ها برای اجتناب از هیاهوی رسانه ای که جنبش «انصار الله» و همپیمانانش را طرف پیروز نشان دهد و در عین حال شریک عربستانی که از این اقدام امارات متضرر بزرگ است را در تگنا قرار دهد، خارج کرده است. خروج نیروهای اماراتی در حالی صورت می گیر که عمق عربستان در معرض شکست ها و ضربه های نظامی قرار دارد که بارزترین این شکست ها حملات موشکی و پهپادی پیوسته به فرودگاه های«ابها، نجران و جیزان» و تصرف اراضی عربستان در مرزهای جنوبی توسط انصار الله یمن است. دیدگاه ها درباره عمق و حجم  حملات انصار الله به عربستان متفاوت است اما در درست بودن آنها همه موافق هستند.

دلایل زیادی باعث شد که امارات متحده عربی به شکل تدریجی نیروهای خود را از یمن خارج کند و اخیرا نیز این خروج را تسریع کند.این دلایل را در پایین خلاصه وار ذکر می کنیم:

اول: انتقال جنگ توسط انصار الله یمن و همپیمانانش در داخل و خارج، از اراضی یمن به عمق کشورهای ائتلاف چه به شکل مستقیم و چه به شکل غیرمستقیم تا باعث ایجاد نارضایتی مردمی در این کشورها و افزایش نگرانی شوند و در نهایت باعث شوند که ملت های آنها درباره مشروعیت این جنگ سوال مطرح کنند و از تحولات آن بترسند  و درباره این سوال مطرح کنند که در اصل این چنگ چه فایده ای دارد.عملیات هجومی به شش نفتکش در آب های منطقه ای کشور امارات بخش اول پیام بود و بمباران فرودگاه ابها یکی از بزرگترین فرودگاه های عربستان و توقف پروازها و فعالیت آن در اوج موسم گردشگری داخلی بخش دوم آن است.

دوم: افزایش قدرت انصار الله و همپیمانانش و دستیابی شان به سلاح های پیشرفته به ویژه در عرصه موشکی  و هواپیماهای بمب گذاری شده بدون سرنشین و موفقیت شان در ایجاد قدرت بازدارندگی تأثیرگذار ، به طوری که سلاح نیروی هوایی ائتلاف را به طور کامل بی تأثیر و خنثی کرده است.

سوم: پایان و نبود بانک اهداف غیرنظامی و نظامی برای ائتلاف عربستان و امارات و در مقابل وجود بیش از 400 هدف نزد ائتلاف انصار الله که در دسترس  و تیررس موشک های بالستیک بالدار دقیق یا پهپادهای بمب گذاری شده است.

چهارم: فروپاشی ملموس توان دفاعی زمینی و هوایی ائتلاف عربی به رهبری عربستان که برای ایجاد آن ده ها میلیادر دلار هزینه شده است. موشک«پاتریوت» که قیمت آن 6 میلیون دلار است در برابر موشک انصار الله که قیمت آن هزار و 500 دلار است و بیشترفرودگاه های عربستان اگر نگوییم همه آنها را تهدید می کند، کاملا ناتوان است.

پنجم: وجود کانال های تماس سری فعال میان امارات و جنبش انصار الله است که در رسیدن به تفاهم های اعلام نشده موفق شده است. بارزترین این تفاهم ها خروج نیروهای اماراتی و تجهیزات سنگین آنها از شمال یمن و ماندن شان در جنوب در مقابل عدم حملات موشکی انصار الله به فرودگاه های ابوظبی و دبی است زیرا هر گونه حمله ای بازتاب های منفی بر اقتصاد امارات خواهد داشت. موشک هایی که به فرودگاه های ابها و ریاض و جده می رسند بی تردید به دبی و ابوظبی هم می رسند.  همچنین کسی که می تواند نفتکش ها را مین گذاری کند و به سیستم امنیتی بندر فجیره نفوذ کند می تواند به اهداف حیاتی و استراتژیک در هر جای دیگر امارات برسد.

ششم: وجود حالت نارضایتی گسترده و روزافزون در امارت های دیگر کشور امارات که در اصل اشتیاقی به ورود به جنگ یمن نداشتند مانند «شارجه، دبی و رأس الخیمه». به رغم آن که این نارضایتی علنی نشده است ولی ورود جنگ به سال پنجم بدون آن که سرنوشت اش تعیین شود یا  راه حل های سیاسی برای آن پیدا شود باعث می شود که این نارضایتی علنی شود.

هفتم: افزایش آمار تلفات نظامیان اماراتی و کشته و زخمی شدن افرادی از خاندان حاکم و خانواده های بزرگ آن هم برای اولین بار در تاریخ این کشور.

هشتم: کاهش سطح هماهنگی نظامی میان دو همپیمان اماراتی و عربستانی در میدان های نبرد. ملاحظه شده است که عربستان در منطقه ای مثل «المهره» حضور پیدا می کند و در پی آن نیروهای اماراتی از آن جا خارج می شوند. علاوه بر آن عربستان درگیر و سرگرم جنگ در مرزهای جنوبی اش و جلوگیری از پیشروی ارتش یمن و نیروهای مقاومت انصار الله در جیزان، نجران و «عسیر» است.

نهم: شکایت تعدادی از مسئولان نظامی امارات از ضعف و بی لیاقتی ارتش عربستان سعودی در میدان های نبرد به رغم داشتن تجهیزات نظامی بسیار پیشرفته. یک مسئول بلندپایه در منطقه خلیج فارس در یک جلسه خصوصی با همتاهای عرب خود گفت: « فهمیدیم که چیزی به نام ارتش عربستان به معنای تمام کلمه وجود ندارد».

دهم: توسعه دایره دخالت های سیاسی و نظامی امارات به گونه ای که بیش از توان اش است به ویژه در لیبی و شاخ آفریقا و حتی در افغانستان و کوزوو؛امری که باعث افزایش هزینه ها و در عین حال مضاعف شدن تعهدات مالی و نظامی و سیاسی اش شده است.

بعید نمی دانیم که این خروج تدریجی امارات از یمن ثمره «بازنگری ها»ی سیاسی در بالاترین سطح به ویژه در پرونده یمن باشد و چه بسا نتایج آن را ببینیم که در میدان های دیگری ببینیم که بارزترین آنها«سردی» روابط متمایز و ائتلافی با عربستان سعودی است.

عربستان نیز باید به مانند امارات یا چه بسا به شکل عمیق تر و واضح تر«بازنگری هایی» انجام دهد زیرا ادامه برخی از سیاست ها و راه انداختن جنگ ها در پنج سال گذشته هزینه های مالی و معنوی زیادی برایش به بار آورده و بر چهره اش در جهان های عرب و اسلامی تأثیر می گذارد.

سیاست جنگ نیابتی در یمن نیز شکست خورده است و سیاست مذاکره نیابتی نیز هرگز موفق نبوده است و باید طرف مقابل را به رسمیت شناخت و به شکل مستقیم با او مذاکره کرد. آمریکا این کشور بزرگ مجبور شد با گروه طالبان افغانستان و از موضع برابر مذاکره کند همانطور که «دونالد ترامپ» رئیس جمهورش نیز مجبور شد بار سفر به سنگاپور و هانوی ببندد و با «کیم جونگ اون» رهبر کره شمالی دیدار کند.

هیچ ایرادی وجود ندارد که عربستان و امارات این گونه بازنگری ها را انجام دهند زیرا ادامه سیاست هایی که در پیش گرفته اند آنها را به اهداف مدنظرشان نمی رساند و این سیاست ها در حال دادن نتایج برعکس به ویژه در پرونده یمن است؛ یمنی که تبدیل به زخم بزرگی شده است که خونریزی می کند و درمان آن روز به روز و سال به سال دشوارتر می شود...و خدا بهتر می داند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.