در تقید امام نسبت به مسائل اخلاقی همین بس که اگر در مجلسی کسی سخنی را می گفت که از آن بوی اهانت به مسلمانی به مشام می رسید، با رنجش شدید امام روبه رو می شد و امام از ادامه سخن وی جلوگیری می کرد.

به گزارش جماران؛ آیت الله العظمی جعفر سبحانی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات در مورد بعد اخلاقی امام خمینی (س) نوشت:

پس از درگذشت آیت‌الله حائری، وی عصرهای پنج شنبه و جمعه بحثی را آغاز کرد که خاری در چشم حاکمان روز بود. وی این بحث را به عنوان ‌درس اخلاق آغاز کرد و از نظر قانونی حکم دیگر درسهای حوزه را داشت و چون در آن روز تمام اجتماعات، جز تدریس، ممنوع بود، از این جهت نمی توانستند جلوی آن را بگیرند.

امام در این درس، نکات آموزنده اخلاقی آمیخته با مسائل عرفانی و سیاسی را بیان می کرد و گاهی به خاطر مزاحمت دستگاه و جلوگیری از تدریس، محل درس را از مدرسه فیضیه به مدرسه حاج ملاصادق منتقل می کرد. در هر حال، در همان شرایط، کتاب ارزنده ای را به نام «الاربعین» نوشت که عصاره درسهای اخلاق او در روزهای پنج شنبه و جمعه در سالهای پس از درگذشت آیت الله حائری – تا سال ۱۳۵۸ق – بود و خوشبختانه این کتاب که بر اثر هجوم وحشیانه دستگاه به بیت امام ناپدید شده بود، سالها بعد به دست آمد و به زیور طبع آراسته گردید.

کسانی که از این درس و آن مجلس روحانی خاطراتی دارند، می توانند تأثیر سخن امام را در دگرگونی قلوب و ارواح کاملاً به یادآورند. یک نشست در آن درس اخلاق، آن چنان انسان را به دنیا و زخارف آن بی علاقه می کرد که انسان فقط و فقط به معنویات ارج می نهاد. درس اخلاق حضرت استاد، آن چنان دگرگونی عظیمی در طلاب و فضلای آن زمان پدید آورده بود که مسئله سیر و سلوک به تدریج در میان طلاب برای خود جایی باز کرد و آنان کوشش می کردند تا گفتار و رفتار خود را با اخلاق اسلامی وفق دهند.

در تقید امام نسبت به مسائل اخلاقی همین بس که اگر در مجلسی کسی سخنی را می گفت که از آن بوی اهانت به مسلمانی به مشام می رسید، با رنجش شدید امام روبه رو می شد و امام از ادامه سخن وی جلوگیری می کرد.

وقتی امام در مدرسه فیضیه برای جمعی فلسفه تدریس می کرد، یکی از مدرسین غیرمعروف قم که از این موضوع آگاه نبود، در آن مکان شروع به تدریس کتاب شرح لمعه برای یک نفر کرد. وقتی امام وارد مدرس شد و دید او مشغول تدریس است، بلافاصله بیرون آمد و به هیچ قیمت حاضر نشد که آن روز در آنجا درس بگوید و گفت: او قبل از ما شروع به درس کرده و حق سبقت با اوست. او که سالها در برخی از مساجد درس می گفت، هنگام ورود، دو رکعت نماز تحیت مسجد را به جا می آورد و آنگاه تدریس را آغاز می کرد و تا شایستگی افراد را برای درسی که می گفت، احراز نمی کرد، به او اجازه شرکت نمی داد.

بعد فقاهت و اجتهاد

حضرت امام یازده سال تمام از درس خارج فقه و اصول موسس حوزه بهره مند شد و پس از درگذشت او به تدریس دوره سطح عالی پرداخت و هیچ گاه رشته بحث او درباره این دو علم از هم نگسست و علاوه بر تدریس، با جمعی از بزرگان حوزه، مانند آیت الله محقق داماد و آیت الله حاج سید احمد زنجانی مباحثه مشترک فقهی داشتند.

آن گاه که آیت‌الله بروجردی در سال ۱۳۴۶ق. به قم آمد، یکی از شخصیت هایی که به درس وی گرمی خاصی بخشید، حضرت امام بود.

آیت‌الله بروجردی از نظر روش فقهی با مرحوم حائری تفاوت آشکاری داشت. مرحوم حائری به بحث و تحقیق و ژرف نگری بیش از تتبع می پرداخت؛ در حالی که مرحوم بروجردی به تتبع در تاریخ مسئله و فتاوای فقهای عامه و خاصه در نخستین قرون و کاوش در رجال سند بیش از امور دیگر، توجه می کرد و از نظر عمق بحثها نیز در سطح بالاتری قرار داشت.

حضرت امام با شرکت در درس مرحوم بروجردی به مزایای درس وی پی برد و پیوسته فضلا را برای پیگیری از روش او دعوت می کرد. وی در درس مرحوم بروجردی از سال ۱۳۶۴ق. تا سال ۱۳۷۰ق. شرکت داشت و در نتیجه مزایای روش هر دو استاد را به هم آمیخت و خود صاحب سبک و روشی در فقه و اصول گردید و از ترکیب هر دو روش، بنیاد نوینی را پی ریزی کرد و از سال ۱۳۶۴ق. به درخواست گروهی از روحانیون، درس خارج اصول را آغاز کرد و این دوره در سال ۱۳۷۰ق. به پایان رسید.

وی متجاوز از دو دوره کامل، اصول را تدریس کرد و در هر دوره نظریات جدیدی را در اصول عرضه می کرد که درسهای وی با آخرین نظریات در سه جلد به نام «تهذیب الاصول» منتشر شد و هم اکنون مورد استفاده مدرسان خارج اصول است.

وقتی هیئت حاکمه وی را در سال ۱۳۴۳ش. به ترکیه تبعید کرد، در آنجا تصمیم گرفت که به بازنویسی وسیله و افزودن مسائل مورد نیاز بر آن کتاب همت گمارد و آن را به نام «تحریر الوسیله» منتشر کرد. از این جهت، این کتاب که قسمتی از آن در تبعیدگاه ترکیه در شهر «بورسا» و قسمتی دیگر پس از ورود به نجف نگارش یافته، یک دوره متن فقهی است که روشنگر استادی و ژرف نگری او در فقاهت است.

فتاوای حضرت امام پس از انقلاب که اخیراً به رشته تحریر درآمده و در آنها به توضیح مسائل مستحدثه همت گمارده شده است، اثر فقهی ارزشمندی است که می تواند بیانگر بعد فقهی او باشد.

امام بر خلاف اندیشه های نارسا که از مغز افراد خام و ناوارد به فقه، تراوش می کند، به فقه سنتی و جواهری علاقه وافر داشت و اصولاً روش دیگری را صحیح نمی دانست.

روزی به او پیشنهاد شد که در کتاب های درسی حوزه مانند «شفا» و «اسفار» دگرگونی ایجاد شود؛ اما او با این دگرگونی مخالفت ورزید و گفت آسان گرایی و تلخیص کتاب های بزرگ، از ژرف بینی طلاب می کاهد. اصالت ها را حفظ کنید و روشهای جدید را تا آزمون صحیح روی آن انجام نگرفته، به کار نبندید.

بعد عبادی امام

حضرت امام از نخستین دوران جوانی، با هر نوع ریاکاری مخالفت می ورزید و در عین حال که در روز، بسان دیگر طلاب و روحانیون به تحصیل می پرداخت و در مجالس شرکت می کرد و در اغلب پنج شنبه ها و جمعه ها برای تفریح به خارج قم می رفت و از چنین مجالس بهره می گرفت، ولی در دل شب بسان پرهیزکاران وارسته به راز و نیاز با معبود می پرداخت و از همان دوران جوانی و از ۲۷ سالگی تا لحظه ای که توان داشت، نماز شب او ترک نشد و حتی شبی که از پاریس به تهران بازمی گشت، نماز شب را در هواپیما به جا آورد.

او در میان دعاها، به «صحیفه سجادیه» علاقه خاصی داشت و معتقــد بود که در لابه لای دعاها، یک رشته مسائل عرفانی و فلسفی هست که مرغ اندیشه هیچ فیلسوفی به آنها نرسیده است و در میان مناجات ها، به مناجات شعبانیه عشق می ورزید و در ماه رمضان به خواندن دعاها تقید خاصی داشت. در سال ۱۳۴۷ق. بر دعای سحر که از امام باقر علیه السلام نقل شده است، شرح زیبایی نوشت که دلهای عارفان و عاشقان به سیر ملکوتی را تکان می دهد. او در میان زیارت ها به «زیارت جامعه» بیش از همه علاقه داشت و در تمام حرمهای اهل بیت، به خواندن آن مقید بود.

به هنگام نماز، غرق در عزوجلال الهی بود و در این راستا دو کتاب ارزشمند او بیانگر بحثهای عرفانی و الهی اوست. این دو کتاب یکی «آداب الصلاه» و دیگری «اسرار الصلاه» است که هر دو از کتاب های نفیسی است که کمتر می توان برای آنها نظیری یافت.

او در میان فلاسفه، شیفته مکتب صدرالمتألهین و در میان عرفا و محققان عرفان، به قاضی سعید قمی علاقه سرشاری داشت تا آنجا که کتاب توحید او را شخصاً استنساخ نمود و افکار بلند او را بسیار می ستود و در میان دیگر کتاب های قاضی سعید قمی، به کتاب «اربعین» او ارج می نهاد.

در حالات خاصی که فقط نزدیکان او می توانستند شاهد آن باشند، گاهی با مطالعه برخی از کتاب های عرفانی اشکهای چشم او مرواریدوار، بر گونه هایش می غلتیدند.

بعد ادبی و سبک نگارش

وی از روز نخست، انسان با ذوقی بود که با نگارش، رابطه خاصی داشت و از موهبت خط زیبا و نستعلیق بهره مند بود و خط او جزء خطوط درجه یک به شمار می رفت و هم اکنون برخی از کتاب های او که در سال های ۱۳۴۶ و ۱۳۴۹ نگارش شده، نزد اینجانب موجود است که حاکی از قدرت انگشتان او در آفرینش اثر هنری است.

او از قریحه شعری خاصی برخوردار بود و این ذوق را فقط در خدمت اهل بیت به کار می برد. “بهاریه های او” در میلاد امام زمان علیه السلام، زینت بخش محافل ادبی و ولایی حوزه علمیه قم در دوران آیت الله حائری بود.

وی دیوان ضخیمی به اندازه دیوان حافظ داشت که متاسفانه از خانه وی به سرقت رفت و تا کنون اثری از آن به دست نیامده است؛ ولی در عین حال ارادتمندان او، برخی از بهاریه های وی را استنساخ کرده و قسمتی از آنها به وسیله فرزند عزیزش حجت الاسلام سیداحمد خمینی رحمت الله علیه گردآوری شده است.

او در نویسندگی از جملات کوتاه، ولی کوبنده بهره می گرفت و از کلمات زیبا و روح افزای عارفان، آمیخته با شیوه پرخاشگری موحدان بر مشرکان و ملحدان، استفاده می کرد و اعلامیه های او از آغاز نهضت تا آخرین روزها، بر این نکته گواهی می دهند.

او علم عروض و قوافی را نزد مرحوم حاج شیخ محمدرضا اصفهانی مؤلف کتاب «نقد فلسفه داروین» آموخت و از هیئت قدیم و جدید اطلاع داشت.

وی در سال ۱۳۴۷ق. در سن ۲۷ سالگی با دختر آیت الله حاج میرزا محمد ثقفی ازدواج کرد و در سایه این پیوند، دارای دو فرزند پسر و سه فرزند دختر گردید که هر کدام برای خود مقامی و موفقیتی داشتند و فرزند بزرگ وی، آیت الله حاج آقا مصطفی از نظر کمالات علمی و معنوی، نسخه دوم پدر بود که متأسفانه دست اجل این شاخه را از پیکر این درخت طیبه برگرفت.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.