حدود یک ماه پیش، پیرو دستور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر توزیع و محاسبه حمایت‌های مطبوعاتی براساس سیاست‌ها و شیوه‌نامه‌های جدید با تأکید بر سنجه‌های کیفی، راستی‌آزمایی شمارگان، حذف نشریات بی‌کیفیت از شمول دریافت یارانه، تعیین سقف تعداد نشریات مورد حمایت و… اداره کل مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی پیش‌نویس شیوه‌نامه جدید محاسبه و تخصیص یارانه مطبوعات در سال ۹۸ را منتشر کرد.

به گزارش جماران، 

حدود یک ماه پیش، پیرو دستور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر توزیع و محاسبه حمایت‌های مطبوعاتی براساس سیاست‌ها و شیوه‌نامه‌های جدید با تأکید بر سنجه‌های کیفی، راستی‌آزمایی شمارگان، حذف نشریات بی‌کیفیت از شمول دریافت یارانه، تعیین سقف تعداد نشریات مورد حمایت و… اداره کل مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی پیش‌نویس شیوه‌نامه جدید محاسبه و تخصیص یارانه مطبوعات در سال ۹۸ را منتشر کرد. اما اهالی مطبوعات و کارشناسان چه نظراتی درباره این متن و شاخصه های آن دارند؟ آیا تغییرات جدید در این متن می تواند مثمر ثمر و قابل اجرا باشد؟ مهم ترین ایرادات این متن شیوه نامه چیست؟ مدیر مسئول فصلنامه راهبرد ارتباطات معتقد است که پیش فرض اصلی این شیوه نامه غلط و مبتنی بر یک نگاه غیرواقع بینانه و شاید نوستالژیک به رسانه های مکتوب است. او همچنین توزیع یارانه -بر پایه این شیوه نامه- میان رسانه های مکتوب را هدر دادن سرمایه کشور می داند و تاکید می کند که این شیوه نامه دچار نزدیک بینی است به این معنا که در آن نیاز و رفتار مصرف رسانه ای مخاطبان نادیده گرفته شده اصرار عجیبی بر تخصیص یارانه به نوعی از رسانه ها وجود دارد که به اعتراف آمار و ارقام از سبد مصرف فرهنگی خانوارها تقریبا خارج شده اند و نقش آفرینی آنها در عرصه اطلاع رسانی همچنان رو به کاهش و تحلیل است.

ارزیابی شما درباره کلیات پیش‌نویس شیوه نامه جدید تخصیص یارانه مطبوعات در سال ۹۸ چیست؟

پیش از هرچیزی باید عرض کنم که من به طور کلی مخالف نظام یارانه ای درباره رسانه ها هستم و معتقدم در میان مدت و بلند مدت پیامدهای منفی فراوانی برای نظام رسانه ای کشور دارد که البته هم اکنون هم  نظام رسانه ای کشور با این پیامدها دست و پنجه نرم می کند.

من معتقدم که یک رسانه در نهایت باید با جایگاه سازی خودش در ذهن مخاطبان مبتنی بر رفع یک نیاز و خلق یک ارزش و آن هم در یک فضای رقابتی باقی بماند و توسعه پیدا کند اما تخصیص یارانه با این پیش فرض اصلی من نمی‌خواند. این نظام یارانه‌محور تاکنون هم صدمات زیادی به نظام رسانه ای کشور زده است و یکی از دلایل اصلی شکل نگرفتن برندهای رسانه ایِ قدر و پرمخاطب و همچنین حضور پرتعداد افرادی با نیت های غیر رسانه ای در عرصه مدیریت رسانه کشور است و فسادهایی که در توزیع یارانه میان رسانه ها رخ داد و در آینده هم رخ خواهد داد به نوعی ذاتی نظام یارانه محور است و از آن گریزی وجود ندارد. همانطور که نظام تخصیص ارز ۴۲۰۰ به واردات کالاهای اساسی و مهم کشور دچار فسادهای مشابه ای است. جالب اینجاست که هم ارز ۴۲۰۰ و هم تخصیص یارانه به رسانه ها با شعارها و به اصطلاح پوشش مشروعی انجام می‌شود. درباره ارز ۴۲۰۰ گفته شد که این نوع ارز برای دسترسی بهتر مردم به کالاهای اساسی به واردات تخصیص پیدا می کند اما در عمل بسیاری از همان کالاهای اساسی در بازار، نایاب و کمیاب شدند و در برخی مواقع هم کالای وارد شده صادر شد و به قول معروف آنچه محقق شد در تضاد کامل با شعار و اهداف اعلام شده بود. تخصیص یارانه به رسانه ها هم ظاهراً با هدف تقویت نظام رسانه ای کشور است اما اساس این نظام را در میان مدت تضعیف کرده و همین که ما یک رسانه معتبر با دایره تاثیرگذاری منطقه ای هم نداریم و در داخل کشور هم برندهای معتبری وجود ندارد که میزان وفاداری بالایی به آنها وجود داشته باشد، نشان می دهند، یارانه محوری به این معنا که در کشور ما وجود دارد و اجرا شده، هیچ نسبتی با یک نظام رسانه‌ای قدرتمند متکثر ندارد.

با این اوصاف چرا و چگونه بر تخصیص یارانه اصرار می شود و آیا فکر نمی‌کنید در نهایت این تخصیص فوایدی هم برای نظام رسانه ای کشور داشته است؟

به نظرم باید تعارف رو کنار بگذاریم و فارغ از منافع کوتاه مدت به موضوع نگاه کنیم. به هرحال اهالی رسانه از تخصیص یارانه به اشکال مختلف و به طور مستقیم در کوتاه مدت منتفع می‌شوند و شاید بسیاری نخواهند یا نتوانند دربرابر پیامدهای منفی آن موضع گیری صریحی داشته باشند اما واقعیت این است که این نظام تخصص یارانه و پیشتر از آن نظام اخذ مجوز، رسانه های ما را به همان روباه بی دست و پای بوستان سعدی تبدیل و آنها را به دولت وابسته کرده و مانع ایفای نقش موثرشان شده است.

فارغ از این نقدها به کلیات تخصیص یارانه مطبوعات، چه ارزیابی از جزییات شیوه نامه جدید تخصیص یارانه مطبوعات دارید؟

من واقعا این همه تاکید بر رسانه های مکتوب را از همان ماده شرایط برخورداری از حمایت تا فرمول حمایت و محدودیت‌ها در این شیوه نامه درک نمی کنم و از این جهت معتقدم این شیوه نامه دچار نزدیک بینی است به این معنا که در آن نیاز و رفتار مصرف رسانه ای مخاطبان نادیده گرفته شده اصرار عجیبی بر تخصیص یارانه به نوعی از رسانه ها وجود دارد که به اعتراف آمار و ارقام از سبد مصرف فرهنگی خانوارها تقریبا خارج شده اند و نقش آفرینی آنها در عرصه اطلاع رسانی همچنان رو به کاهش و تحلیل است. شما ببینید که برخی روزنامه ها از جمله همشهری، ایران، شرق، اعتماد، اطلاعات، کیهان و امثال اینها در سالیان گذشته هم از حمایت یارانه ای برخوردار بودند اما آیا این حمایت‌ها باعث شده که روند رو به کاهش تیراژ و تاثیرگذاری آنها متوقف شود یا دایره تاثیرگذاری آنها بیشتر شود؟ متاسفانه این شیوه نامه به عنوان راه حلی برای مشکل  توزیع رانتی یارانه مطبوعات در سالیان گذشته ارائه شده اما به نظرم من مشکل اصلی تری را نادیده گرفته یا تمایل به پوشاندن آن دارد که در قالب این پرسش‌ها می شود آنها را مطرح کرد: چرا باید به رسانه های مکتوب که بیشتر آنها در سبد مصرف فرهنگی خانوار جایی ندارند یا جای بسیار کمی دارند، از ثروت و سرمایه ملی کشور یارانه پرداخت شود؟ واقعا این نوع تخصیص ثروت و سرمایه یک کشور چه نسبتی با موازین عقل سلیم دارد؟

خب ارزیابی شما درباره سایر جزییات این شیوه نامه چیست؟

ببینید ما در نقد اندیشه کردن باید یاد بگیریم که برای نقد یک مکتوب یا محتوا نیاز نیست همه اجزاء آن را نقد کنیم و تقدیم و تاخر و نکات و پیش فرض ها را برای انتقاد در نظر بگیریم. همانطور که عرض کردم این شیوه نامه با این پیش فرض به زعم من اشتباه تهیه شده است که رسانه های مکتوب به ویژه روزنامه ها، رسانه های اصلی و تاثیرگذار در جغرافیایی اطلاع رسانی کشور هستند و نقش اصلی را دارند و بنابراین مستحق حمایت هستند. نقد سایر مباحث از جمله شروط و فرمول حمایت در مقابل نقد این پیش فرض اصلی برای من جنبه فرعی دارند.

در ماده فرمول حمایت آمده است که «شمارگان حمایتی، قطع، دفعات انتشار، ضریب کیفی، تعداد صفحات، نظم در انتشار و ضریب ریالی کاغذ» مولفه هایی هستند که برای تخصیص یارانه به یک رسانه محاسبه می‌شوند. ارزیابی شما از این فرمول چیست؟

عرض من این است که این فرمول هم دقیقا مانند سایر ماده ها و بندهای این شیوه نامه تحت تاثیر این پیش فرض غلط است که رسانه های مکتوب حکم رسانه های اصلی کشور را دارند که البته من نمی دانم چرا مسئولان محترم در حالی که آمار و ارقام نازل مربوط  به تیراژ و فروش رسانه های مکتوب را با جزییات در اختیار دارند باز هم چنین فرض غلطی را نصب العین تهیه چنین شیوه نامه ای کرده اند. واقعیت این است که عمده مخاطبان رسانه های فارسی زبان کار چندانی به نشریات مکتوب ندارند و اگر این فرض را بپذیریم که رسانه تاثیر گذار آن رسانه ای است که بر مخاطبان قابل توجهی به لحاظ کمی و کیفی تاثیرگذار باشد و این قبیل رسانه لایق حمایت است آنگاه بسیاری از رسانه هایی که قرار است با دست فرمان این شیوه نامه مورد حمایت واقع شوند از اساس لیاقت و شایستگی آن را ندارند. اگر به فرمول حمایت این شیوه نامه با دقت نگاه کنید متوجه می شوید که در اجزاء آن میزان مصرف رسانه و تاثیرگذاری آن غایب است و در مقابل شمارگان یا ترتیب انتشار، قطع و…. با تاثیرگذاری بر مخاطب مترادف گرفته شده که مبتنی بر همان پیش فرض غلط است و اعتبار این فرمول را هم با چالش روبرو می‌کند.

عرایضم را این گونه جمع بندی کنم که پیش فرض اصلی این شیوه نامه، غلط و مبتنی بر یک نگاه غیرواقع بینانه و شاید نوستالژیک به رسانه های مکتوب است و از همین جهت معتقدم که توزیع یارانه یا سرمایه ملی که بر پایه این شیوه نامه میان رسانه های مکتوب در بهترین حالت هدر دادن سرمایه کشور است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.