به گزارش جماران؛ مجتبی حسینی در یادداشتی در اعتمادآنلاین نوشت:

«شرایط منطقه با تحولات آن به آن و پمپاژ خبرهای ضد و نقیض از سوی ذینفعان جهانی هرچند پیچیده و عجیب شده اما برای فهم اینکه زیر پوست این همه تحولات و تنازعات چه می‌گذرد کافی است اخبار توزیعی شبکه‌های رسانه‌ای وابسته به قدرت‌های جهانی مورد ارزیابی و تحلیل قرار بگیرد.

انتشار خبر اعزام 120 هزار نیروی نظامی امریکایی به منطقه از سوی نیویورک تایمز که هفته گذشته در رسانه‌های آمریکایی و اروپایی، عرب زبان و رسانه‌های داخلی و فارسی زبان خارج از کشور از جمله خبرهایی بود که از اساس جعلی بود. اما همین خبرجعلی، بلافاصله توسط خبرگزاری رویترز ،صدای آمریکا و رادیو بین‌المللی فرانسه در راستای جنگ با ایران جهت‌دهی شد.

جهت دهی دروغ  رسانه‌های آمریکایی ضد ترامپ، اروپایی، عرب زبان و فارسی زبان خارج از کشور به یک خبر جعلی کار را بجایی رساند که دونالد ترامپ، بلافاصله خبر اولیه مبتنی بر اعزام 120 هزار نیروی امریکایی به منطقه را جعلی اعلام کرد.

خبرهای مرتبط با حمله به بندر فجیره و کشتی‌های اماراتی و همچنین شلیک راکت در منطقه سبز بغداد و اصابت موشک در فاصله یک کیلومتری سفارت آمریکا در بغداد از جمله دیگر خبرهایی بودند که رسانه‌های جهانی، خبرهای متفاوتی را از آن روایت کردند.

رصد اینگونه اخبار و اطلاعات در فضای خبری جاری، بوضوح نشان می‌دهد که عواملی فعال با استراتژی مشخص در لایه‌ها و پوشش‌های مشخص رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور و همچنین عرب زبان منطقه، رسانه‌ها و خبرگزاری‌های داخلی و منطقه را ایستگاه جهت‌دهی خبری خود نموده‌اند و مدیریت میدانی کنش و واکنش‌های مقامات کشورهای مورد مناقشه در منطقه را به دلخواه بسوی اهداف مورد نظر اداره و مدیریت می‌کنند.

مدیریت منابع  اطلاعاتی و رسانه‌ای، امریکا، اسرائیل و کشورهای همسایه منطقه در خصوص ایران با چند لایه و پوشش بطور سازمان یافته انجام می‌شود و این خود بیانگر آن است که یک جریان اطلاعاتی مخالف امنیت منطقه، منافع ملی ایران و آمریکا که خود را رقیب آمریکا و برانداز حاکمیت کنونی ایران می‌داند در حال فعالیت و سازماندهی مخرب است.

اقدامات شبه نظامیان تروریست در عملیات خرابکاری علیه کشتی‌های امارات و شلیک راکت به حوالی سفارت امریکا در بغداد، اقداماتی به منظور شروع آتش جنگ بین ایران، آمریکا و کشورهای منطقه بوده  تا منتج به جنگ براندازی جمهوری اسلامی گردد.

سازمان تروریستی مجاهدین خلق متهم اصلی چنین اقداماتی است! زیرا آنان یک سازمان شبه نظامی و سیاسی با آموزش‌های انتحاری و خودزنی و خودسوزی حتی در تظاهرات در جلوی مجامع بین‌المللی برای اختلال در روابط ایران با سایر کشورها را در بیلان اقدامات و عملکرد خود دارند. حال از چنین فرصت‌های پیش آمده در شرایط حاضر در منطقه برای ایجاد تقابل و تخاصم و درگیری‌های ناخواسته  بین ایران و آمریکا و سایر کشورهای منطقه استفاده می‌کنند تا با تبدیل این عرصه به میدان جنگ براندازی علیه به اصطلاح رژیم حاکم بر ایران منافع خود را حاصل کنند.

آمریکایی‌ها  اگر می‌خواهند مشکلات‌شان با ایران حل و فصل شود اولا بهتر است مشکلات‌شان را  با رقبای بین‌المللی خود بدون قراردادن ایران در وسط این ماجرا،حل و فصل کنند و ثانیا برای درک بهتر شرایط ایران لازم است تا نه تنها پرونده اطلاعات پایش و پالایش شده گروه‌هایی نظیر سازمان مجاهدین خلق را ببندند که حتی باید آنان را در مقام  سوژه ضد امنیت و منافع ملی خود تحت بررسی امنیتی و اطلاعاتی قرار دهند.

خدمات خرابکاری،جاسوسی و خبرچینی سازمان تروریستی مجاهدین خلق، هرگزفقط  منحصر به آمریکایی‌ها نبوده و آنها همین خدمات را برای دولت‌هایی نظیر فرانسه هم انجام داده‌اند.

برای همین کافی است تا آمریکایی‌ها کمی تاریخ بخوانند و به خاطر بیاورند که  چگونه روزگاری هدف شماره یک منابع امروز اطلاعاتی خود بوده‌اند:

1-شنود سفارت آمریکا

2-ترور وابسته‌های نظامی امریکا به نام‌های آمریکا، افرادی چون سرهنگ هاوکینس‌، سرهنگ ترنر، دونالد جی اسمیت، رابرت آر، گرانگراد و ویلیام سی

3-بمب‌گذاری در دفاتر  انجمن ایران و آمریکا، اطلاعات آمریکا، پپسی کولا، جنرال موتور، خطوط هواپیمائی پان امریکن، کمپانی نفتی شل

4-حمله به سفارت آمریکا پیش از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان خط امام

5-همکاری با ک.گ.ب در پرونده سرلشگر مقربی

البته اقدامات ضد آمریکایی سازمان  به همین 5مورد خلاصه نمی‌شود. آنان حتی سال 1358 با حضور در مقابل سفارتخانه آمریکا، درخواست بازجویی پرسنل سفارت امریکا را دادند، امری که با مخالفت شورای انقلاب مواجه شد. سازمان همچنین استرداد شاه از سوی آمریکا، قطع رابطه با امپریالیسم آمریکا، قطع صدور نفت به آمریکا، افشاء و لغو کلیه قراردادهای سیاسی – اقتصادی و نظامی با آمریکا،‌‌ افشاء‌ شبکه جاسوسی سیا و ساواک در ایران وضرورت قید صریح محور ضد استبدادی و ضد امپریالیستی اسلام در قانون اساسی را به عنوان مطالبات اصلی خود اعلام کردند.

آمریکایی‌ها باید به این پرسش ها پاسخ دهند که: چرا سازمان مجاهدین خلق که در حال حاضر نقش سرویس اطللاعاتی تیم B را بازی می‌کند، حتی پس از خروج از ایران به جای پناه بردن به آمریکا، راهی فرانسه شد تا این کشور را به کانونی برای فرماندهی علیه جمهوری اسلامی تبدیل کند؟

آمریکایی‌ها آیا نمی‌دانند مجاهدین خلق از همان ابتدا، ارتباط گیری بدون وقفه با نمایندگان احزاب سوسیالیست و کمونیست اروپایی را آغاز کرده تا همزمان بتواند حیات و معاش سیاسی خود را تامین کند و هم آنکه از طریق قدرت‌های جهانی راهی را برای رسیده به قدرت در ایران فراهم کند؟

آیا مقامات امروز آمریکا از یاد برده‌اند که در همان ایام بازگشت مجاهدین خلق به فرانسه، مسعود رجوی و  دیگر کادر رهبر سازمان، دست از مواضع ضدآمریکایی خود برنداشتند و ویلیام سولیوان سفیر امریکا را به خاطر اظهاراتش در محکومیت ترور آیت‌الله دکتر بهشتی، مورد ناسزاگویی قرار دادند؟

آیا آمریکایی‌ها توانسته‌اند علت اصلی چرخش صد و هشتاد درجه‌ای رفتار سازمان نسبت به خود را درک کنند؟ آیا امکان دارد آمریکایی‌ها این موضوع را درک نکرده باشند که واقعیت صحنه نبرد بین ایران و عراق و به گل نشستن ماشین ترور سازمان در عملیات مرصاد علت اصلی رویگردانی مسعود رجوی و سازمان تروریستی مجاهدین خلق از شعارهای ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی خود بود؟

آمریکایی‌ها اگر کمی تاریخ چند دهه اخیر ایران را بخوانند، خوب متوجه خواهند شد که  سازمان مجاهدین خلق  بر اساس ماموریتی که در اروپا برایش صادر شد به ظاهر دست از خواب چپ‌نمایی برداشت وبه آمریکا دوستی رسید. استراتژی سازمان با این هدف کلید خورد و  ارزش جدید جایگزین شده در سازمان از سوی کادر رهبری‌اش به این ترتیب اعلام شد: «ما به عنوان یک نیروی انقلابی از تضاد بین امپریالیسم با ارتجاع (جمهوری اسلامی ) برای رسیدن به حاکمیت بهره‌برداری کردیم!»نکته کمدی این استدلال این بود که رهبری سازمان تا قبل از این به اعضای و سمپات‌های خود می‌گفتند برای نابودی امپریالیسم باید جمهوری اسلامی را نابود کرد و بعد از آن مدعی شدند برای نابودی حکومت ایران باید از امپریالیسم مدد جست!

هرچند آمریکایی‌ها بلافاصله دگردیسی سازمان را نپذیرفتند اما درنهایت تلاش برخی سناتورهای جمهوری‌خواه که ارتباطات خوبی با سوسیال دموکرات‌های فرانسوی داشتند و با تبلیغ این ادله که: «دشمنِ دشمن من، دوست من است»، باعث شدند تا سازمان مجاهدین خلق که در لیست گروه‌های تروریستی آمریکا قرار گرفته بود به عنوان یکی از سازمان‌های سرویس‌دهنده به آمریکایی‌ها مورد حمایت و استفاده آنان قرار گیرند. حضور چهره‌هایی نظیر جان بولتون و رودی جولیانی در همایش‌های سالانه مجاهدین خلق، در همین راستا قابل ارزیابی است.

مجاهدین خلق، باپرداخت پول به افرادی همچون بولتون و جولیانی، لابی‌سازی در کنگره و سیاست خارجی آمریکا را با جعل خبر و  فریب اطلاعاتی آمریکایی‌ها دنبال می‌کند. آنان همچنین تلاش دارند تا خود را به عنوان سازمانی مقتدر، بزرگ، کارآمد در مقام آلترناتیو جمهوری اسلامی به آمریکایی‌ها تحمیل کنند.

بدون تردید، هیات حاکمه آمریکا به ویژه کاخ سفید، در معرض فریبی بزرگ قرار گرفته است. این فریب بزرگ را می‌شود از همان لحظه محکوم کردن تصمیم ترامپ در جابه‌جایی  سفارت امریکا به بیت المقدس توسط سازمان و مریم رجوی مشاهده کرد. مخالفت سازمان با این تصمیم ترامپ در راستای منافع فرانسه بود و شاید همین رفتار، حکایت از آن داشته باشد که سرویس اصلی سازمان همچنان کشورهایی نظیر فرانسه است که به دلایل تاریخی، فلسطین را همچنان در حوزه نفوذ خود تعریف می‌کند.

ترامپ اگر به سخنان نهم تیرماه 97 رهبری انقلاب اسلامی توجه کند که پس از مدت‌ها نام فرانسه و انگلیس  را  هم به عنوان سرویس‌گیرندگان خدمات سازمان اعلام کردند، خواهد فهمید که سازمان تروریستی مجاهدین خلق به رقبای بین‌المللی آمریکا از جمله فرانسوی‌ها و سوسیالیست‌های اروپایی  خدمات داده است.

همین موارد شاید کافی باشد تا ترامپ بداند دستگاه سیاست خارجی‌اش با وجود افرادی نظیر جان بولتون برای چه جریانی بازی می‌کند.»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.