عواملی که تلاش برای تشخیص مقصر اصلی و نهایی آنها می تواند به دریایی از استدلال و استنتاج بی پایان منتهی شود اما درمان آن ارزان و کوتاه مدت می توانست باشد.
بهانه این بود ، مرد 28 ساله ای یک خانواده را به گلوله بست که طی آن پدر و 2 فرزند دختر و پسر وی به قتل رسیدند.
تعداد تلفات درفضای طایفه ای ملکشاهی اگر اقدام نیروی انتظامی و تدبیر مسئولان مرتبط آن نبود که در یکسال گذشته به برکت اشراف انتظامی ناشی از مدیریت مجرب بومی ناجا را به مثابه بخشی از راه حل بسیاری از دشواری های اجتماعی استان مبدل کرده است قطعا می توانست بیشتر شود .
اما علت این فاجعه چه بود حتی برای افرادی پرورش یافته در فضاهای سنتی و عشایری چون نگارنده علت و عامل واقعه با تلفات آن غیر متناسب است ، به هر حال علت حادثه از منظر قاتل ناکامی در خواستگاری بوده است .
دراین حادثه خواستگار 28 ساله لحظاتی بعد از دریافت پاسخ منفی از خانواده دختر به کوه زد و متواری شد البته در فاصله شنیدن پاسخ منفی و رهسپار کوه شدن اقدام چند ثانیه ای دیگری نیز مرتکب شد و آن به گلوله بستن خانواده مقابل بود.
با این حادثه در کسری از ثانیه دختر مورد علاقه ، پدر دختر و برادر دختر از هستی ساقط شدند و سرنوشت چند خانواده به سیاهی ناایمنی در غلطید.
رسانه های پر تعداد فضای مجازی که برای تامین خوراک هاضمه سیری ناپذیر شبکه ها و کانال ها اینترنتی ، یک کاه منفی را به دنیایی از سیاهی مبدل می کنند تا بی نهایت مجاز این خبر را تکرار و برجسته کردند.
بازنشر این خبر در فضای مجازی تا یافتن سوژه و خوراک بعدی از جنس جرم و جنایت و سیاهی ادامه یافت بی انکه کوچکترین وقعی به تلاش برای تحلیل چرایی و چگونگی آن بپردازندکه این دومی برای مخاطب خبر حوادث خوان فاقد جذابیت و کیفیت تشخیص داده اند.
رسانه هایی که به واسطه فروش مخاطبان به موسسه های تبلیغاتی مدل تعیین ارزش خبرها را صرفا براساس تعداد و سطح 'کلیک خور ' و مخاطبان را از بین آنانی که به دنبال پاداش انی مطالب هستند انتخاب می کنند بعد از چند روز این سوژه رارها کردندتا شاید مدتی بعد دوباره وقوع رویدادی از همین جنس از قبل بافت اجتماعی منطقه 'کلیک بیشتر ' و مابه ازای ریالی آن را بچینند.
ایرنا برخلاف رویه ای که تعریف شد با تاسف از اجبار پوشش چنبن رویدادی ، با سرلوحه قرار دادن مدل روزنامه نگاری توسعه پوشش خبری این واقعه را نه به عنوان یک حادثه دفعی و موقتی که به مثابه یک فرایند دردستور کار قرار می دهد و پیگیر تلاش برای تحلیل و تشریح چند و چون و چرایی و چگونگی آن فاجعه می شود تا شاید حاصل زحمت آنان بخشی هر چند مختصر و کوچک از راه حل پیشگیری از این دست فاجعه ها باشد.
براین مبنا این جستار با متن تحلیلی سید حرمت الله موسوی مقدم همکار خبری ایرنا و عضو شورای اسلامی شهر آبدانان ادامه می یابد با این امیدواری که این متن آغاز گر بحث آسیب شناسی اجتماعی و تشریح روانی علت قتل های هیجانی و خشونت مستتر در آنها شود.

*** اجتناب از چنبره چمر و نایره پلشت جنایت

مرگ گرچه یک حقیقت انکارناپذیر برای همه جانداران است وهر شی که روزی متولد می شود باید روزدیگری نیز بمیرد، اما تابع یک فرایند ثابت ومنطقی است زیرا همه آنانی که باید مرگ وملک الموت به ملاقا تشا ن برودبه خصوص انسا ن بعنوان گل سرسبد مخلوقات خدا ،دارای سایه و ساحتی است که با ید مراعات شود.
حرمت آدم درمحضرخدای متعا ل وبه قول صریح قرآن مجید به قدری عزیز وعظیم است که قتل آن بدون جهت وسبب معتبرو با اذن محاکم صالحه قضایی، مساوی است باقتل و کشتار همه انسانهای روی زمین و برعکس، نجاتش نیز برابر است با نجا ت همه بشریت.
اما این امانت مقدس خدای حکیم گاها بدون هیچ گناه وتقصیری طعمه هوای نفس همنوعان شده و در کما ل مظلومیت ،کشته می شود وهمراه با همه عشق و آرزوهایش درزیر خروارها خاک سیه مدفون می شودکه مرگ مذموم بهترین گزینه برای اینگونه حوادث است.
ما معتقدان مکتبی که خشایسته آقای جهانش می دانیم و مذهبی که آن را به رخ همه ساکنان این عالم می کشیم نباید روا دارند که چنین جان انسانهای بیگناه به تاراج رود و با کمترین بهاو بهانه خون برزمین ریزد؟
چه باعث شده که منزلت آدم ها قربانی ملاعب ومتامع عناصر ضعیف النفس می شود وبدون هیچ عذر و بهانه ای به شراره مسلسلهای خودکار سپرده می شود ودرخزان پائیزی نقش زمین می گردند،این است عمل به نص صریح قرآن وحفظ کرامت انسان درکشورامام زمان (عج )وام القرای جها ن اسلام؟
به چه جرمی دریک غفلت آنی ،غم انگیزترین تراژدی وسمفونی مغموم یک مرگ معلق به یک بنده امیدوار خدا تحمیل می شود ودرخت عمرش با داس ددمنشی ، اندوه انتقام وتیر تنفر قطع می شود؟
مرگ ومردن ووداع با دنیا یک واقعیت مطلق است اما چطور و چگونه؟حادثه خونین چند روز پیش شهرستان ملکشاهی چنان رقت باربود وتکان دهنده که فضای استان شیعه نشین و مرزدار ایلام را تحت تاثیر قرار داد و روح وروان همه را جریحه دارکرد,حادثه ای که درآن بنیان یک خانواده طعمه آتش حماقت قرار گرفت و به یغما رفت.
حوادثی که مدتی است به یک رویه خطرناک وتاسف آور دراستان ایلام تبدیل شده و همه روزه وهمه شب درگوشه وکنار این خطه خدوم شاهد انتشار اخبار حوادث خونین و دلخراش اجتماعی و کشته شدن فردی وی ا قلع وقمع خاندانی هستیم.
گیر کار کجاست، این چه مصیبت بزرگی است که گریبان گیر ما شده،این فاجعه های اجتماعی نتیجه کدوم تصمیم و عمل است،این چه خطایی است که بنیان مستحکم خانواده هارا فناپذیر نموده است؟
آیا وقت آن نرسیده است که با یک نگاه نو ،تجدیدنظر در منش های غلط اجتماعی واستفاده از شاخص های بنیادین ومنش های رهایی بخش جلواین مصائب ناگوار و نسل کشی های رقت بار و تاسف آور گرفته شود؟
آیا ریش سفیدان ومصلحین و معتمدان مناطق درکجای کار قرار دارند و به نقش تاریخی واثر گذارخود ونیاکانشان درکاهش آلام مردم و فرونشاندن مناقشات و منازعات عشیره ای و قبایلی توجه جدی کرده اند؟
آیا متولیان امنیتی وانتظامی وسیاسی در رصدو پایش پدیده های ضد امنیتی وجلوگیری ازاین چنین نا امنی های فردی واجتماعی و قربانی شدن انسانهای مظلوم وبیگناه به رسالت خود عمل کرده اند؟
آیا گویندگان، نویسندگان، فرهیختگان، خبرنگاران، وعاظ، نهادهای فرهنگی، تریبون های تبلیغی ،ائمه جمعه، حوزه های علمیه، دانشگاهیان و فرهمندان استان ازجنایت و آدم کشی ها ننگ و نفرت ندارند واحساس مسئولیت نمی کنند؟
آیا همه ماها در مقابل این خون های به ناحق ریخته شده ودر برابر کودکان بی پدر مانده و پدران عزیز از دست داده ومادران جگر سوخته در برابر وجدان بیدار و محکمه عدل الهی احساس مسئولیت نداریم؟
هرکس اعم از حقیقی وحقوقی و مسئول و غیرمسئول باید به تکلیف خدایی و وجدانی خود عمل کند ودرکاهش این منازعات خونین بکوشد تا شاید آیندگان و فرزندان ما در چنبره چمر و نایره پلشت جنایت ننگین گرفتارنشوند.
7174/6034
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.