آروین آذرگین در نشست «فلسفه و روانشناسی عکاسی» نقاط مشترک فلسفه، روانشناسی و عکاسی را تشریح کرد.
به گزارش خبرنگار ایسنا-منطقه اصفهان، آروین آذرگین، نویسنده و دانش‌آموخته فلسفه غرب و روانشناسی، در نشست «فلسفه و روانشناسی عکاسی» که عصر چهارشنبه (23 مرداد) به همت کانون عکس اصفهان در خانه مشروطه برگزار شد، اظهار کرد: بین عکاسی، روانشناسی و فلسفه پیوندی عمیق است و فصل مشترک بین فلسفه و روانشناسی نیز انسان، چیستی انسان و جایگاه آن در هستی  است.
وی افزود: فلسفه، عشق به خرد، حکمت و فرزانگی و دارای پنج رکن منطق، هستی‌شناسی (متافیزیک)، شناخت‌شناسی (معرفت‌شناسی) و ارزش‌شناسی است. 
نویسنده کتاب «آموزش عکاسی دیجیتال»  تصریح کرد: رکن پنجم فلسفه به نام ارزش‌شناسی که با نام فلسفه اخلاق نیز از آن نام برده می‌شود بیشتر به مبحث عکاسی مربوط و به دو شاخه ارزش‌های اخلاقی و ارزش‌های زیباشناسی تقسیم می‌شود. ارزش‌های زیباشناسی به ما یاد می‌دهد چه چیزی زشت  و چه چیزی زیبا است  و چرا آن چیز زشت یا زیبا است.
این دانش‌آموخته روانشناسی، ضمن بیان اینکه روانشناسی، بررسی فرآیندهای ذهنی و رفتاری است، گفت: بررسی در روانشناسی دارای چهار حالت توضیح، تبیین، پیش‌بینی و واپایش فرآیندهای ذهنی و رفتاری است.
آذرگین خاطرنشان کرد: عکاسی، نوشتن با نور است؛ ثبت رونوشتی با دوام از واقعیت با استفاده از دوربین مجهز به فیلم (شیمیایی) با حسگر(الکترونیکی) است. 
وی ضمن اشاره به اینکه مشاهده، نخستین شباهت اساسی و بنیادین فلسفه و عکاسی گفت: فلسفه و عکس به‌منزله مشاهده هستند. در فلسفه، فیلسوف به مشاهده می‌پردازد و در بهترین حالت حقیقت و واقعیت را مشاهده می‌کند و هم‌چنین در فلسفه نیز تشویق به دیدن می‌شویم، نمونه بارز آن هم تمثیل «غار افلاطون» است. دیدن نیز در عکاسی وجود دارد و عکاس با استفاده از چشمی دوربین به مشاهده می‌پردازد و تعیین می‌کنند چه چیز را ببیند و چه چیز را نبیند. 
آذرگین، پرسپکتیو یا نظرگاه را دومین شباهت بین فلسفه و عکاسی دانست و اظهار کرد: چشم‌انداز و نظرگاه عکاس تعیین می‌کند از چه زاویه‌ای به سوژه نظر انداخته شود؛ برای مثال، هیتلر آدم قدکوتاهی بود ولی با استفاده از تعیین یک نظرگاه خاص در عکس‌ها آدم با هیبت و قد بلندی به نظر می‌رسید.
وی ادامه داد: در فلسفه نیز بحث نظرگاه و دیدگاه وجود دارد، به‌طوری‌که فردریش نیچه،فیلسوف قرن بیستم اعتقاد داشت حقیقت عینی وجود خارجی ندارد و آنچه هست، دیدگاه‌ها، نظرها و پرسپکتیو است. در واقع دیدگاه‌ها نشات گرفته از زمانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم.
آذرگین با اشاره به اینکه نور، سومین شباهت بین عکاسی و فلسفه است، گفت: اگر نوری در کار نباشد عکسی استخراج نمی‌شود. نور در فلسفه کهن جایگاه به خصوصی دارد و از آن تعبیر به آگاهی و عقل می‌شود؛ اگر نور نباشد آگاهی هم نیست و ما کور هستیم.
وی افزود: چهارمین شباهت بین عکاسی و فلسفه نیز واقعیت است و این واقعیت در گرو زاویه دید،قاب‌بندی،نور و... است.
این دانش‌آموخته فلسفه، ضمن بیان نظریه روانکاوی فروید که ذهن را به سه قسمت خودآگاه، نیمه آگاه و ناخودآگاه تقسیم می‌کند، ادامه داد: با استفاده از نظریه روانکاوی می‌توان عکس‌ها را مورد روانکاوی قرار داد و خوانش عکس به‌منزله خوانش ذهن یا کشف حقیقت تصویر است. برای مثال در عکس رابرت کاپا از جنگ جهانی دوم که در مرکزیت آن، زن کچلِ فرانسوی درحالی‌که بچه به بغل دارد دیده می‌شود، در نگاه اول مسئله خیلی مهم، نگاه متعجب و تمسخرآمیز دیگران به این زن است اما داستان پنهان این عکس چیست؟ این‌که وقتی آلمانی‌ها آمدند و فرانسه را تسخیر کردند، آن دختر، عاشق سرباز آلمانی می‌شود و این نوزاد هم حاصل آن عشق است. حال در  این عکس، هم تقابلی بین عشق و وطن‌دوستی دیده می‌شود و هم رنجی که آن زن می‌برد؛ و این چیزی بین فلسفه، روانشناسی و عکاسی است.

انتهای پیام
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.