یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

از 24 اسفند 1324در قم تا 25 اسفند 73در تهران؛

چون پروانه گرد وجود پدر؛ سید احمد خمینی و تبیین اندیشه امام خمینی

پایگاه خبری جماران، حجت‌الاسلام والمسلمین مرحوم سید احمد خمینی از آن دسته شخصیت‌هایی است که به خاطر قرار گرفتن در شعاع شخصیت‌های بزرگ، به صورت مستقل دیده نمی‌شود. شناخت عمومی از حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی(رضوان الله‌علیه) همراهی با امام خمینی در هجرت تاریخی به فرانسه و از آن زمان چون پروانه گِرد وجود امام خمینی چرخیدن و چونان سربازی پاکباز و فداکار در تمام فراز و فرودهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی، با امام بودن و تا رحلت پدر و مراد خود، لحظه‌ای برای تحقق اهداف الهی او آرام و قرار نداشتن است.

اما سید احمد خمینی دو مقطع دیگر نیز در زندگی خود دارد؛ مقطع اول از تولد در اسفند ماه 1324ش تا سال 1356ش که برای آخرین بار به نجف سفر کرد. و مقطع پس از ارتحال امام خمینی تا فقدان ناباورانه و مظلومانه او.

سید احمد خمینی که در 25 اسفند 1373ش از دنیای خاکی کوچ کرد، چهل و نه سال قبل در 24 اسفند 1324ش به دنیا آمده بود. او دوران کودکی را در کانون پر مهر خانواده امام و در دامن پدر و مادری کمال یافته و با نثار عشق و ارادت دیگر فرزندان این خانواده به این مولود مبارک، سپری کرد و در مدارس آموزش و پرورش که در آن دوران در مقایسه با مراکز حوزوی،«مدارس جدید» نامیده می‌شدند، تا مقطع دیپلم به مدت دوازده سال درس خواند و پس از اخذ دیپلم طبیعی، در حالی که نهضت امام خمینی آغاز شده بود و او در دوران جوانی خود، در سالهای آغازین دهه چهل، مراحل نهضت و حبس و حصر و تبعید پدر و برادر خود را شاهد بود و در چنین فراز و فرودی بود. او در حالی که تنهایی و مستقل زندگی کردن را تجربه می‌کرد تحصیلات علوم اسلامی را در حوزه علمیه قم آغاز کرد و تا سال 1357ش به مدت دوازده سال از محضر استادانی بزرگ، علوم مقدماتی و سپس فقه و اصول و فلسفه را فرا گرفت و این دوازده سال تحصیل او، شش سال در مقطع مقدمات و سطح بود. و شش سال دوم در مقطع خارج یا تحصیلات عالی و تحقیقی که یک سال آخر آن در حوزه علمیه نجف بوده است.

دوره مبارزه و تحصیل

 اهتمام سید احمد خمینی به مسائل علمی از قرائن و شواهدی قابل دستیابی است. یعنی او در حالی که بسیار پنهان‌کارانه و با رعایت دقیق جهات مخفی‌کاری در سالهای مبارزه، خود هسته‌ای مبارزاتی داشت و حلقه دوستان او تحرکات و اقدامات مبارزاتی خود را داشتند، با اهتمام فراوانی تحصیل و فراگیری علوم اسلامی را دنبال می‌کرد و در مسیر توصیه‌های پدر و مربی خود حرکت می‌کرد که در نامه‌های خود دائماً او را سفارش به دوگانه «تحصیل علوم دینیه و تهذیب اخلاق و اعراض از دنیا» (وعده دیدار، ص65) می‌کرد و می‌خواست او «مشغول به تحصیل فضائل علمیه و عملیه» (همان، ص95) باشد. سید احمد هم با جدیّت و تواضع، هم بیت مرجعیت پدر را مدیریت می‌کرد و در خدمت عموی بزرگوار و اصحاب و حواریون امام که وظیفه خود می‌دانستند نام و فکر و اندیشه امام را، با آباد بودن بیت او در قم، تضمین کنند، بوده و هسته مبارزاتی را نیز مدیریت و همراهی می‌کرده؛ ولی این دو بخش مزاحم بُعد تحصیلی و علمی او نمی‌شدند و سید احمد به مانند دیگر طلبه‌های ممحض در تحصیل و سخت‌کوش، از برترین اساتید بهره می‌برد.

یکی از یاران و همراهان بسیار نزدیک او یعنی حضرت حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی درباره آن دوران می‌گوید:

«از سالهای 53 تا 56 شاید تلخ‌ترین و سیاه‌ترین دوران مبارزه بود. نیروهای نامدار مبارزه در قم و سایر نقاط ایران بیشتر اوقات در زندان و تبعید بودند و زبان مخالفان امام و انقلاب به خصوص در حوزه‌ها دراز و زهردار بود. در چنین دوران سختی به جرأت می‌گویم که حاج‌احمد‌آقا و جریان کوچک اما پر تحرک و کارسازی که با ایشان کار می‌کرد، منسجم‌ترین و برنامه‌دارترین نیروی مبارز در داخل حوزه‌ای بودند که بزرگان مبارزه‌اش کم و بیش در سراسر این دوران در زندان و تبعید به سر می‌بردند. مهم‌ترین مرکز دریافت، تکثیر و توزیع آثار حضرت امام ـ اعم از آثار علمی و سیاسی ـ همین نقطه بود. تمامی اعلامیه‌هایی که در آن دوران پر خفقان و رنج‌آور با امضاء «روحانیون مبارز داخل کشور»، «طلاب مبارز»، «جمعی از فضلاء» و ... منتشر می‌شد، از اینجا سرچشمه می‌گرفت. و این همه کار طاقت فرسایی بود که محور اصلی و نیروبخش آن بدون تردید حاج‌احمد‌آقا بود ... نقطه پیوند و زمینه اتصال ما به یکدیگر حاج‌احمدآقا (رحمةالله علیه) بودند» (گنجینه دل، ص 247-248).

آقای خاتمی از همکاری علمی خود با احمد‌آقا، چنین سخن می‌گوید:

«همکاری علمی من با ایشان نظم و استمرار همکاری سیاسی را نداشت، بلکه پراکنده بود. پاره‌ای از درسهای خارج فقه و اصول را مدتی با ایشان مباحثه داشتیم و نیز پاره‌ای از متون دشوار قدیمی و بعضی از متن‌های جدیدتر را نیز با ایشان مباحثه کردیم، از جمله جلد دوم کتاب «اقتصادنا» ... ایشان سخت بر این باور بودند که پرداختن به متون دشوار و مهم فقهی، از درسهای رسمی خارج مهم‌تر است و عمده توجه ایشان به خواندن این متن‌ها بود ... آن مرحوم بیشتر به خواندن و بحث متون پرداخت و با استعداد و دقت خوبی که داشت توفیق‌های مناسبی را نیز یافت» (همان، ص248-249).

این دقت و تأمل بر متون علمی را می‌شود در تحصیل فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه سید احمد نیز مشاهده کرد. او با اینکه در دوران تحصیل در حوزه علمیه قم نزد استاد معروف فلسفه مرحوم آیت‌الله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی (ره) شرح منظومه مرحوم سبزواری را خوانده بود و از درسهای فلسفی شهید مطهری در قم نیز بهره برد اما در دهه شصت در حالی که آن همه مشغله داشت؛ حوادث و بحران‌های کشور و وظیفه مهم اداره دفتر امام با آن همه مسائل و مراجعات، اما از فرصت همسایگی با عالم ربانی مرحوم آیت‌الله محمدی گیلانی (رحمةالله علیه) بهره برد و مجدداً کتاب شرح منظومه را نزد او فرا گرفت:

«هر هفته چهار شب من در خدمتشان بودم و مباحثه آزاد دو نفری بود و ایشان هم نوار برمی‌داشتند ... از مطلب به آسانی نمی‌گذشت و اگر پیش مطالعه‌ای در آن بحث کرده بود، اسباب زحمت برای من می‌شد و اگر مطلب درست ادا نمی‌شد، آن را پیگیری می‌کرد. سخت‌کوش بود و قضیه را تعقیب می‌کرد ... ما در حدود دو سال و اندی در فلسفه اعلی، یعنی قواعد عامه وجود و به حسب اصطلاح رایج «امور عامه» با هم شبانه بحث می‌کردیم» (گنجینه دل، ص455).

آیت‌الله محمدی گیلانی پس از تمجید از «ادب» این شاگرد طالب حکمت و معرفت، می‌گوید:

«در طول این دو سال و اندی، الهیات بالمعنی الاعم را که همان قواعد وجود است، به پایان رسانیدیم ... از این مقصد که گذشتیم و به مقصد دوم، یعنی جواهر و اعراض رسیدیم مباحثه‌ای آزاد [داشتیم] و ایشان به بعضی از شرح‌های فارسی که پهلوی من ‌نبود، مراجعه می‌کردند و می‌فرمودند که فلان استاد، این طور نظرات مختلف را بحث می‌کند و ... به هر حال جواهر و اعراض به پایان رسید ... ایشان اصل کارش در فقه و اصول بوده و بعد به فلسفه پرداخته بود» (همان، ص456).

استاد در توصیف شاگرد می‌گوید:

«آن چنان ذهن نقّاد و عقل روشنی داشت که مطلب از دهان من بیرون نیامده، تو گویی چندین بار این مطلب را مباحثه کرده است .... ایشان صفای ذهنش آن چنان بود که وقتی من از بیان امام، خصوصاً درک واجب‌الوجود و مصباح‌الهدایه امام «هو» را بیان می‌کردم ... که نهایت و حدی برای او نیست و چیزهایی نظیر این معرفت‌های روشن که خدمتشان عرض می‌کردم، اشک می‌ریختند»  (همان).

هوش سرشار و استعداد بالا در کنار اخلاص و تواضع خاص سید احمد، او را موفق به کارهای بس ارزشمندی کرده است. توجه به حفظ آثار نوشتاری و گفتاری امام خمینی و نیز حفظ و ساماندهی آنچه که به امام مربوط می‌شد، سرمایه تدوینِ کتاب‌هایی مانند صحیفه امام (22جلد)، امام خمینی در اسناد ساواک (22جلد)، اسناد امام خمینی در شهربانی (5جلد) و استفتائات (10جلد) گردیده است.

چنانکه پیشنهاد او به مادر بزرگوارش مبنی بر نوشتن زندگینامه خود و ثبت حوادث و اتفاقات زندگی مشترک با امام خمینی؛ که آن بانوی بافضیلت زندگینامه خود تا سال 1362ش را به قلم خود نوشتند که سرمایه اولیه تدوین کتاب ارزشمند «بانوی انقلاب» با همت جناب مهندس علی ثقفی شده است. چنانکه با تقاضا و تشویق او، عموی بزرگوارش خاطرات خود را اظهار داشت و تدوین و منتشر شد.

پس از رحلت امام خمینی

 سید احمد خمینی که عاشق دلباخته امام خمینی بود و او را مراد و مربی و معلم خود می‌دانست، پس از رحلت جانسوز آن عبد صالح و احیاگر دوران، گرچه بیش از همگان داغ فراق امام بر قلب او سنگینی می‌کرد، دو امر مهم را وجهه همت خود قرار داد:

1. خودسازی و تهذیب نفس و اشتغالات علمی؛

2. فعالیت در مسیر تثبیت و استمرار اهداف و آرمانهای امام؛

 یادگار عزیز امام نیک می‌دانست مؤثر بودن در راه امام، هم سرمایه معنوی و تقوایی نیاز دارد و هم سرمایه علمی؛ به همین خاطر در خودسازی و تهذیب نفس که سفارش مؤکد مربی و مراد او ـ امام خمینی ـ بود، جدیت زیادی داشت و در همان حال به بُعد علمی خود نیز توجه جدی داشت، به گونه‌ای که در کنار اشتغالات زیاد و توقعات و مراجعات فراوانی که برایش پیش می‌آمد، به تدریس کتاب معروف «کفایةالاصول» آخوند خراسانی (قدس سره) که آخرین متن آموزشی مقطع سطح عالی حوزه‌های علمیه است، اقدام کرد (مراجعه شود به: گنجینه دل، ص391).

بیشتر آثار قلمی امام خمینی تا زمان حیات ایشان چاپ و نشر نیافته بود و سید احمد با تیزهوشی و آینده‌نگری به چاپ و انتشار آثار اخلاقی ـ عرفانی و نیز اصولی امام خمینی اقدام کرد و در این امر از تعدادی از شاگردان برجسته امام خمینی درخواست کرد تا بر کتاب‌های امام مقدمه بنویسند؛ در نتیجه آیت‌الله سید جلال‌الدین آشتیانی (قدس سره) بر کتاب گرانسنگ و کم‌نظیر «مصباح‌الهدایة الی الخلافة و الولایة» مقدمه‌ای مفصل و شرح‌گونه نوشتند. و آیت‌الله محمد فاضل لنکرانی (قدس سره) بر کتاب «مناهج‌الوصول الی علم‌الاصول» مقدمه نوشتند. و آیت‌الله عبدالله جوادی آملی بر کتاب «سرّ الصلاة» مقدمه نوشتند. و آیت‌الله جعفر سبحانی بر تقریرات امام خمینی از درسهای خارج اصول آیت‌الله بروجردی با عنوان «لمحات‌ الاصول» مقدمه نوشتند.

چنانکه انتشار سه جلد کتاب «کوثر» حاوی سخنرانی‌های امام خمینی با شرح زمینه‌های سخنرانی و تهیه شناسنامه برای سخنرانی‌های امام که در واقع تدوین تاریخ نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی بود و با مقدمه مفصّل و با اشراف او فراهم آمده بود، اگر ادامه می‌یافت سرمایه بسیار ارزشمندی می‌شد.

نقش او در نضج گرفتن غزلیات عرفانی امام خمینی با همکاری همسرشان، خود هنر دیگر اوست. اما در این بین، حضور عالمانه در سمینارها و کنفرانس‌های پرباری که در سالهای پس از ارتحال امام خمینی جهت تبیین اندیشه امام در ابعاد و عرصه‌های گوناگون تشکیل می‌شد، بخش دیگر و بسیار مهم از فعالیت‌های علمی سید احمد خمینی است که او مجدّانه و مستمر وظیفه خود می‌دانست تا درسها و پیام‌های مکتب سازنده امام را برای همگان و به ویژه آیندگان روشن کند. تبیین دیدگاه‌های تربیتی امام خمینی در سمینار «انسان و تربیت در نظرگاه امام» و نیز سخنرانی در سمینار «سیره عملی و نظری امام»، سخنرانی در دو سمینار اول و دوم «تبیین اندیشه‌های دفاعی امام»، سخنرانی در سه کنفرانس وحدت اسلامی و تبیین دیدگاه امام خمینی در موضوع بسیار حیاتی وحدت اسلامی، و سخنرانی علمی در کنگره «بررسی اندیشه‌های اقتصادی امام» بخشی از فعالیت‌های فکری و علمی ایشان در این زمینه می‌باشد.

در سال 1371ش کنگره «بررسی اندیشه‌های اقتصادی امام خمینی» به همت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی و با همکاری دانشگاه تربیت مدرس، به ریاست حضرت آیت‌الله موسوی اردبیلی (قدس‌سره) برگزار گردید. حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی در سخنرانی افتتاحیه این کنگره، به نظریه «تأثیر دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد» امام خمینی پرداخته و خطاب به محققان و صاحب نظرانی که باید برای نیازهای گوناگون جامعه پاسخ و راه‌حل داشته باشند، می‌گوید:

«این بینش زیر و رو کننده تمام مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. فتواهای اخیر امام بر پایه این تفکر است. از باب مثال مجسمه‌سازی ممکن است بر پایه بینش و شناخت آن زمان و روابط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر آن زمان که مجسمه را به صورت بت می‌پرستیدند، حرام شده است؛ ولی با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در این زمان، همان مجسمه‌سازی ممکن است حلال شود؛ چون دیگر به صورت بت پرستیده نمی‌شود. موسیقی در زمان بنی‌امیه و بعد از آن به عنوان وسیله‌ای در توجیه ظلم و یا به صورت اختلاط زن و مرد و یا به عنوان وسیله لهو و لعب به کار می‌رفته است. امروز برای تقویت روحیه مردم برای کار و جنگ و عرفان به کار می‌رود. موسیقی همان موسیقی است، ولی روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی فرق کرده است، و یا فقط یکی از آنها فرق کرده است. باید به این نکته توجه شود که همان موضوع اول بدون کوچک‌ترین تغییری در خود موضوع تنها با تغییر روابط اجتماعی و یا اقتصادی و سیاسی حکمش تغییر کرده است. «تغییر» در مسائل جانبی و بیرونی موضوع است» (آیینه آفتاب، ص222-223).

یادگار فهیم امام پس از تبیین دیدگاه امام خمینی گلایه می‌کند به اینکه:

«اینجانب در این زمینه مفصل بحث کرده‌ام، ولی متأسفانه هیچ کس وارد این بحث نمی‌شود» (همان، ص223).

و تاکید می‌کند که: «این مطلب با "حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة" هم هیچ منافاتی ندارد؛ برای اینکه شرایط بیرونی موجب می‌شود موضوع جدید شود، گرچه در ظاهر یکی است»(همان).

بحث مفصل سید احمد از این افقی که امام خمینی جلوی دید فقها گشوده، در بهمن ماه 1370ش و در اجلاس پایانی کنفرانس اندیشه اسلامی با موضوع «انقلاب فقهی امام خمینی» مطرح گردید. سید احمد در تبیین نظریه «تأثیر زمان و مکان در اجتهاد» امام، چنین سخن گفت:

«همه می‌دانیم که اگر موضوعی تغییر اساسی درونی پیدا کرد، حکم جدید پیدا می‌کند. مثلاً سگ، نمک شود؛ شراب، سرکه گردد؛ از آنجا که موضوع تغییر درونی کرده است و چیز جدید شده است، حکم جدید دارد و حکم جدید هم حکم اولی برای آن است. [اما] بحث اساسی من از اینجا شروع می‌شود که اگر تغییر، درونی نباشد و تغییر، بیرونی باشد چه؟ یعنی اگر شرایط اجتماعی در جامعه‌ای تغییر پیدا کرد و یا وضع اقتصادی به صورتی متحول شد که تمام ارتباطات اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه را تغییر داد آیا موضوعات، بدون کوچک‌ترین تغییری حکم جدید پیدا می‌کنند یا خیر؟ ... اینکه امام می‌فرمایند: «زمان و مکان دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهادند» مسلماً بدین معنا نیست که مثلاً در زمان عادی خوردن گوشت سگ حرام است و در زمان دیگر به قدری که از گرسنگی نمیری حلال، و همین طور در مکان. این را که همه گفته‌اند و دیگر امام را نمی‌خواست تا در یک اعلامیه سیاسی-عقیدتی این مسئله روشن را عنوان کنند. مسئله چیز دیگری است. بلکه امام مسئله را باز می‌کنند و می‌فرمایند مسئله‌ای که دارای حکمی بوده است، به ظاهر همان مسئله بدون کوچک‌ترین تغییری دارای حکم جدید می‌گردد. خود موضوع هیچ تغییری نمی‌کند، ولی روابط اجتماعی، دیگر روابط اجتماعی قدیم نیست، و یا روابط اقتصادی تغییر کرده است و دارای پیچیدگی‌هایی شده است که به طور کلی دیگر، روابط اقتصادی قدیم حاکم بر اجتماع نیست، و همچنین روابط سیاسی، دیگر روابط سیاسی قدیم نیست. لذا آن موضوع اول که هیچ تغییری نکرده است و تا دیروز حرام بود، [اما] به واسطه اینکه امروز روابط حاکم بر سیاست و اقتصاد و اجتماع تغییر کرده، حلال می‌گردد. روی روابط تکیه دارم؛ روابط اجتماعی حاکم بر جامعه اسلامی که تغییر می‌کند، معدنی که تابع ملک شخصی است و تا دیروز مال مالک بود، مال دولت می‌شود و ملی اعلام می‌گردد. این دیگر حکم حکومتی و یا اضطراری و یا ثانوی نیست، بلکه حکم اولی است» (مجموعه آثار یادگار امام، ج2، ص107-108).

 فرزند باهوش و فاضل امام در همین سخنرانی موارد دیگری از اندیشه فقهی تحول یافته و تکامل یافته امام خمینی در کشاکش مدیریت و راهبری نظام جمهوری اسلامی را نیز مطرح و تبیین کرده است. مسئله مهم «وحدت رویه» در امر قضاوت که آن را متناسب با تحولات و تغییرات روابط در این زمان می‌داند که با روابط در زمان قدیم متفاوت است نه این که امام به عنوان حکم ثانوی آن را امضا و تایید کرده باشد (همان، ص106). چنانکه در مسئله محیط زیست نیز همین «تغییرات برون موضوعی» موجب شده تا در زمان جدید که بشر به «ماشین‌های کذایی» مسلح شده و می‌تواند به وسیله آنها در زمانی اندک بخش وسیعی از جنگل‌ها را از بین ببرد و محیط‌زیست انسانی را با مخاطره جدی مواجه سازد، حکم زمان قدیم مبنی بر «تحلیل» بهره‌برداری از جنگل‌ها و مراتع، تغییر کند و حرام و ممنوع شود و این «تحریم» به خاطر «روابط» جدید باشد که موضوع را تغییر داده است:

«این نیست الّا اینکه تغییرات برون موضوعی موجب می‌شود تا موضوع بدون هیچ‌گونه تغییر درون موضوعی (ظاهری) حکم جدید پیدا کند و تغییرات برون موضوعی، چیزی جز روابط جدید حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد جهان نیست» (همان، ص111).

او در اعتراض به آنهایی که در همه این تنگناها به حکم ثانوی و شرایط اضطرار پناه می‌بردند، می‌گوید:

«اگر قرار باشد ما جای قانونگذار اصلی، خود قانون وضع کنیم و همه را مزین به اضطرار و از این [قبیل اصطلاحات و] کلمات کنیم، چه حقی داریم به آنهایی که می‌گویند: اسلام نمی‌تواند جهان را اداره کند، اعتراض کنیم؟!» (همان، ص107)

برداشت و تفسیر سید احمد خمینی از این تعبیر حضرت امام که فرمودند: «هدف اساسی این است که ما چگونه می‌خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم» چنین می‌باشد:

«بنا بر نظر امام هدف اساسی، حل معضلات جامعه و مردم در چارچوب اصول محکم فقه است. اگر قرار باشد حل معضلات در قوانینی باشد که به عنوان حکم ثانوی و اضطراری، خود ما وضع کنیم، دیگر اصول محکم فقه چیست؟! اگر بفرمایید یکی از اصول فقه احکام ثانوی است، باید عرض کرد، روی این حساب جامعه طبق قوانینی که عده‌ای کارشناس برای حل معضلات مردم و نظام وضع کرده‌اند، اداره می‌شود و در تمام دنیا وضع همین‌گونه است، پس اسلام چه نقشی دارد؟! ولی اگر روابط بیرونی موجب تغییر حکم گردد، هر حکمی حکم اسلام است و هرگز ما احکام اسلام را تحقیر نکرده‌ایم و این هرگز با "حلال محمد حلال ابداً الی یوم القیامة و حرامه حرام ابداً الی یوم القیامة" منافات ندارد؛ چرا که با تغییر شرایط، موضوع حرام پایان یافته است، نه حرام حلال شده است، و همین‌طور عکس آن. کما اینکه وقتی سگ، نمک می‌گردد موضوع نجس تغییر پیدا کرده است نه حکم خدا عوض شده است» (همان، ص111-112).

واقعاً اگر فقهای بزرگوار و مجتهدین سخت‌کوش به این نگاه و نظریه امام خمینی توجه جدی می‌کردند، امروزه برای بسیاری از پرسش‌ها و بن‌بست‌هایی که به خاطر «پاسخ‌های قدیم» به «نیازهای جدید» وجود دارد، راه‌حل‌های راهگشا نمی‌داشتیم؟! اینکه حضرت امام در پاسخ به انتقادات و اشکالات مرحوم آیت‌الله قدیری در مسئله معروف «شطرنج»، می‌گویند:

«اینجانب لازم است از برداشت جنابعالی از اخبار و احکام الهی اظهار تأسف کنم» (صحیفه امام، ج21، ص150).

از چه نوع «برداشت» و استنباطی از ادله احکام «اظهار تأسف» می‌کنند؟! آیا این نوع برداشت که متأسفانه ریشه در نگاه اخباری‌گری به فقه دارد و یا از رسوبات نگرش اخباری به فقه است؛ همچنان در حوزه‌ها و نگرش‌های فقهی حاکم نمی‌باشد؟! اگر چنین نمی‌بود، انبوهی از نیازها و پرسش‌ها، «شبهه» پنداشته نمی‌شد و بدون جواب نمی‌ماند و گره‌های موجود در زندگی انسان این زمان که «روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی» جدید و متحولی یافته، باز می‌شد و فقه ریشه‌دار در مبانی و اصالت‌های حقیقی آن ـ مبانی شناخته شده و روش شناخته شده استنباط و اجتهاد ـ پویا و پاسخ‌گو می‌شد و «اصول محکم فقه در عمل فرد و جامعه» پیاده می‌شد و «برای معضلات جوابِ» راهگشا ارائه می‌شد.

شهید مطهری و پویایی فقه

این همان دغدغه و «مسئله»ای است که اسلام‌شناس متعهد و زمان‌شناس، استاد متفکر شهید مطهری (قدس سره) از دهه چهل شمسی و پس از آن در مباحث خود با عنوان «اسلام و مقتضیات زمان» مطرح می‌کرده و با تبیین دقیق «اجتهاد و تفقه در دین» و «خاتمیت» درصدد نشان دادن حقیقت جاری «اجتهاد» در زندگی متحول و متطور انسان بود. و البته که چنین برداشت و تفسیری از اجتهاد، معنای درست سخن امام صادق علیه السلام است که فرموده: «إِنَّمَا عَلَیْنَا أَنْ نُلْقِیَ إِلَیْکُم الْأُصُولَ وَ عَلَیْکُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا» (وسائل الشیعة، ج‌27، ص61-62، ح51) و نیز حدیث امام رضا علیه السلام که فرموده: «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَیْکُمُ التَّفْرِیع» (همان، ص62، ح52).

استاد شهید آیت‌الله مطهری در بحث‌های خود هم «مقتضیات زمان» را تبیین می‌کند و هم «حاجت‌های ثابت و حاجت‌های متغیر» را از یکدیگر تفکیک می‌کند و به این مطلب مهم توجه می‌دهد که اسلام به شکل‌های زندگی توجه ندارد، بلکه به روح زندگی نگاه می‌کند. او می‌گوید: «اسلام یک سیستم قانونگذاری ـ اگر بگویم جادویی می‌ترسم اهانت باشد ـ خیلی عجیب دارد که به همان دلیل می‌تواند همیشه با پیشرفت‌های زمان هماهنگ باشد و بلکه هادی و راهنما باشد، در عین اینکه با انحرافات زمان مبارزه کند» (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج21، ص483).

استاد شهید و فقیه زمان‌شناس می‌گوید:

 «اسلام به صُوَر و شکل‌های زندگی توجه ندارد، هیچ عنایت ندارد که شکلی از شکل‌های زندگی را تثبیت کند، همیشه به روح زندگی توجه دارد و به همین جهت از تصادم با پیشرفت‌های زندگی پرهیز کرده، چون آنچه که علم و صنعت و تکنیک آن را پیش می‌برد صورت زندگی و ابزار زندگی است ... تغییر موضوع پیدا می‌شود، تغییر موضوع که پیدا شد حکمش هم تغییر می‌کند. ولی این نسخ نیست. قانون اسلام نسخ نشده، موضوع عوض شده و تبدّل پیدا کرده است» (همان، ص485-486).

ایشان برای این «تغییر موضوع» به خون مثال می‌زند که چون در زمان قدیم استفاده‌ای که از خون می‌کردند این بود که آن را می‌خوردند و اسلام هم خوردن خون را تحریم کرده، حکمی که دائمی و ابدی است. اما در زمان جدید که برای خون استفاده جدید پیدا شده که همانا تزریق به بدن انسانی که نیازمند به آن است، در این صورت چون موضوع تغییر پیدا کرده، حکم آن نیز تغییر می‌کند و معامله خون هم دیگر معامله غلط و أکل مال به باطل نمی‌باشد و لذا معامله خون برای تزریق به بیمار نیازمند به خون، مصداق أکل مال به باطل نمی‌باشد (رجوع کنید به: همان، ص485-486).

آیت‌الله موسوی اردبیلی و دگرگونی فقه

فقیه محقق مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی (قدس سره) در این زمینه، در آثار متعدد فقهی خود نکته‌های مهمی را بیان کرده است. ایشان در مقدمه چاپ دوم «کتاب القضاء» خود که 15سال پس از چاپ اول آن نوشته شده، این مهم را متذکر می‌شود. علاوه بر اینکه کتاب القضاء یک جلدی، از نظر حجم و کمیت به دو جلد افزایش یافته، مؤلف فقیه، نگاه تحول یافته و منظر جدید خود را هم مطرح کرده است. وی اذعان می‌کند فقهی که در اختیار ما می‌باشد و میراث سلف صالح است، از چنان عظمت و ذخیره‌های ارزشمندی برخوردار است که خواننده منصف را به تعجب وا می‌دارد. فقهای گذشته دقت‌ها و موشکافی‌هایی کرده‌اند که در حد «اعجاز و کرامت» است که چگونه با کمبود امکانات، با اخلاص بالایی که داشتند، فداکارانه چنین کارنامه‌ای از خود بر جای نهاده‌اند؟! آیت‌الله موسوی اردبیلی (رضوان الله علیه) پس از اذعان به عظمت کار سلف صالح، حقیقتی را متذکر می‌شود که غفلت از آن، بزرگ‌ترین چالش پیش روی فقه و فقها می‌باشد:

«در کنار عظمت‌هایی که ذکر شد، نقص بزرگی هم وجود دارد که اهل دقت در این عرصه‌ها آن را حس و درک می‌کنند و می‌بینند که تغییرات و تحولات عظیمی که برای جوامع بشری رخ داده یا لحظه به لحظه رخ می‌دهد و در مظاهر زندگی و عرصه‌های مختلف و عادات و رسوم خود را نشان می‌دهد، و علم و صنعت و افکار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که مستمر و با سرعت در جریان است، به گونه‌ای که امروز متفاوت از فردا است و «ثبات» معنای خود را از دست داده؛ همه این تحولات و تغییرات، این شک و تردید را به وجود می‌آورند که آیا فقه موجود [که محصول مناسبات و روابط گذشته است] و طبق افکار و عقاید و عادات و رسوم گذشته و منسوخ شده، می‌باشد، آیا با وضعیت کنونی و اکنون بشر انطباق دارد یا این که طراوت و تازگی خود را از دست داده است؟!» (فقه القضاء، ج1، ص‌ط،ی).

 این فقیه محقق پس از آنکه این غفلت بزرگ را یادآور شده، با دریغ بسیار می‌گوید:

«أ لیس من المؤسف ان تکون المسائل التی یبتلی بها الناس و یسألون عنها شیئاً، و المدوّن فی کتب الفقه شیئاً و شکلاً آخر؛ کأنّما الفقه المدوّن فی الکتاب، کتب مجتمع آخر و الناس یعیشون فی أجواء و عوالم اخری» (همان).

خواننده محترم توجه داشته باشد که حضرت آیت‌الله موسوی اردبیلی، خود در مقام فتوا و اظهار نظر در موارد و مصادیق، با سرعت و عجله اقدام نمی‌کرد و به اصطلاح، اهل احتیاط و حزم زیاد بوده است، اما با این وصف، پس از آنکه وضعیت و نسبت فقه را با واقعیت زندگی انسان معاصر می‌بیند، اظهار تأسف می‌کند که مسائل مورد نیاز مردم و آنچه مردم این زمان از آن می‌پرسند چیزی است که کاملاً با آنچه در کتاب‌های فقهی وجود دارد، متفاوت است، به گونه‌ای که انگار فقه موجود در کتاب‌های فقهی، کتاب‌هایی برای جامعه‌ای دیگر ـ غیر از جامعه کنونی است، در حالی که مردم این زمان ـ که نیاز به پاسخ‌های فقهی دارند ـ در فضاها و عوالم دیگری زندگی می‌کنند!

 آیا این واقعیت که به قلم این فقیه محقق و دوراندیش نوشته شده، همان هشداری نیست که امام خمینی به فقهای حوزه و فقهای شورای نگهبان داده بودند:

«تذکری پدرانه به اعضای عزیز شورای نگهبان ... باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خم‌های اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد» (صحیفه امام، ج21، ص217-218).

 آنچه جای تأسف بسیار دارد این که خط دریافت و تبیین اندیشه راهگشای امام خمینی که به واقع اندوخته‌ای غنی و سرمایه‌ای ارزشمند برای پویاسازی فقه و پاسخ‌گویی آن به پرسش‌ها و نیازهای انسان امروز بوده، همچنان متوقف مانده و رهروان لازم خود را نیافته و آنچه یادگار عزیز او مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی (قدس سره) به زیبایی تشریح کرده و یا فقیه بزرگ آیت‌الله موسوی اردبیلی (قدس سره) با آن همراهی کرده و هشدار داده، همچنان نیازمند توجه جدی حوزه‌های فقهی و فقها و مجتهدان زمان‌شناس است تا فقه اسلام را، اصیل و پویا به متن زندگی انسان این عصر در آورند و البته این رویه و قاعده که به تعبیر رسا و دقیق سید احمد خمینی «انقلاب فقهی امام خمینی» است، اگر قاعده‌ای جاری در فقه و فرایند اجتهاد و استنباط احکام شرعی گردد، فقه اسلام از جمود و تحجر و ایستایی و پاسخ‌گو نبودن، خارج می‌شود و برای همیشه با لحاظ «روابط و مناسبات» سیال و نوشونده که موضوعات احکام را دچار دگرگونی و «تغییر» می‌کند، فقهی زنده و پویا و پاینده در متن زندگی مؤمنان تأثیرات خود را خواهد داشت.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.