مرحوم آیت الله میرزا محمد مهدی غروی اصفهانی موسس مدرسه معارفی خراسان و پدر معنوی اندیشوران مکتب تفکیک است که به دلیل ارائه رهیافتی نو و احیاگرانه، و تاسیس یک منظومه فکری بدیع در نظام معرفت شناسی دینی شهرت یافته است. به همین خاطر اندیشه های او مورد علاقه محافل علمی قرار گرفته و نزدیک به نیم قرن است که به انحا مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

پایگاه خبر ی جماران، نشریه «حریم امام» در شماره 343 به بررسی مکتب معارفی خراسان و موسس آن میرزا مهدی غروی اصفهانی با آثاری از آیت الله العظمی وحید خراسانی، محمدرضا حکیمی و ضیاء الدین نجفی تهرانی و در گفت و گوهایی با احمد مهدوی دامغانی، اسماعیل غروی، علی فلسفی، محمد تقی سبحانی و ... پرداخته است.

متن کامل این آثار و گفت و گوها در ادامه می آید:


نگاهی کوتاه به زندگانی و آثار میرزا مهدی غروی اصفهانی:

تولد و دوران کودکی

آیت الله میرزا مهدی اصفهانی در ماه محرم سال 1303 ه.ق در محله بید آباد اصفهان در بیت علم و معنویت متولد شد.

تحصیلات حوزوی در اصفهان

مرحوم میرزا ، پس از تکمیل ادبیات عرب، سطح فقه و اصول را نزد اساتید اصفهان فرا گرفت و پس از تکمیل سطوح عالیه نزد فقهای اصفهان در درس خارج فقه و اصول اساتید اصفهان شرکت نمود.مرحوم ایت الله حاج شیخ علی نمازی شاهرودی از شاگردان میرزا در کتاب مستدرک خود در لغت هدی در بحث زندگانی نامه استاد خود میرزا مهدی اصفهانی  می فرماید : فقه و اصول را نزد فقهای گرانقدر اصفهان فرا  گرفت تا به انجا رسید که در فقه و اصول به مرتبه کمال رسید.اگر این شهادت ایشان را مد نظر قرار دهیم می توانیم استفاده کنیم که مرحوم میرزا نه تنها سطوح عالیه فقه و اصول را به اتمام رساند بلکه سالها در درس خارج فقه و اصول فقهای اصفهان شرکت نموده تا به درجه اجتهاد نایل امد و مجتهدا به نجف وارد شد.حداقل مجتهد متجری بوده است.

مرحوم میرزا علاوه بر تحصیلات جدی در فقه و اصول .درمعقول نیز با جدیت نزد اساتید به تحصیل پرداخت.خود ایشان به شاگردش مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ عباسعلی اسلامی فرموده بود : متون فلسفی و عرفانی را با جدیت در اصفهان فرا می گرفتم و پس از اقامت در نجف نیز پیگیری می نمودم.

مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی متون فلسفی و عرفانی را در اصفهان از اساتید بزرگی چون حضرات آیات : آخوند ملامحمد کاشانی ، میرزا جهانگیر خان قشقایی و سید محمد باقر درچه ای فرا گرفت

اقامت در نجف و تکمیل تحصیلات معقول و منقول

آیت الله میرزا مهدی اصفهانی در حدود سن 20 سالگی به نجف رفت و تحصیلات معقول و منقول خود را ادامه داد.ایشان در نجف تحصیلات خود را زیر نظر آیت الله سید اسماعیل صدر پی گرفت

ایت الله سید اسماعیل صدر که سرپرستی علمی و معنوی میرزا را برعهده داشت به ایشان امر کرد که در درس خارج اصول اخوند خراسانی و درس خارج فقه علامه سید محمد کاظم یزدی صاحب عروه حاضر شود .مرحوم میرزا نیز تبعیت نمود .ایت الله سید اسماعیل صدر استاد میرزای نایینی در فقه و اصول بود .برای تقویت بنیه فقهی و اصولی میرزا از  شاگرد خود میرزای نایینی در خواست نمود که به طور خصوصی برای میرزا مهدی اصفهانی کلاسی برگزار نماید .ایشان  نیز قبول نمود.به این ترتیب میرزا مهدی اصفهانی علاوه بر شرکت در درس فقه علامه یزدی و اصول اخوند خراسانی در درس خصوصی میرزای نایینی نیز شرکت نمود.اغاز درس خصوصی میرزای نایینی برای میرزا مهدی اصفهانی  سال 1324 هق بود.یعنی همان سال انقلاب مشروطیت.این درس خصوصی میرزای نایینی تا زمان فوت اخوند خراسانی یعنی سال ذی حجه سال 1329 هق نیز ادامه داشت.در این مدت حداقل یک دور کامل اصول اخوند خراسانی را درک کرده بود و به مبانی  اصولی اخوند اشراف کامل پیدا نمود.با فوت اخوند،از ادامه شرکت در درس اخوند محروم شد.اما درس دو استاد دیگرش هنوز ادامه یافت.در سال 1338 هق مرحوم علامه سید کاظم یزدی صاحب عروه فوت نمود.همچنین ایت الله سید اسماعیل صدر نیز وفات یافت.از ابتدای شرکت در درس خارج فقه علامه یزدی توسط میرزا مهدی اصفهانی سالیان بسیاری گذشته بود و در این مدت ابواب مختلف فقهی به صورت اجتهادی توسط استاد تدریس شده و مرحوم میرزا با جدیت و تحقیق فرا گرفته بود.حضور میرزا در درس صاحب عروه چه از نظر مدت و چه از نظر جدیت در  امر تحصیل ان قدر شایان اهمیت بود که نام ایشان را در زمره برترین شاگردان فقهی علامه سید محمد کاظم یزدی ذکر نموده اند.در این سال 1338 هق درس میرزا مهدی اصفهانی نزد میرزای نایینی نیز به اتمام رسید.و در حالی که مرحوم میرزا مهدی اصفهانی  جوانی  35 ساله است در عید فطر شوال 1338 هق میرزای نایینی  اجازه کتبی  اجتهاد مطلق برای میرزا مهدی اصفهانی  می نویسد.و در ان اجازه اجتهاد کم نظیر از استعداد و هوش عالی میرزا تجلیل نموده  و می نویسد: در درس فقه و اصول  من سالهای زیادی در نجف با جدیت حاضر شده و درس را فهمیده  و تحقیق و تدقیق می نموده و    اکثر  مطالب درس فقه و اصول را که شرکت می نموده نوشته و تقریر نموده و خوب و دقیق تقریر نموده : ....واحسن و اجاد و ادی حق المراد و بلغ رتبه الاجتهاد .این اجازه اجتهاد مطلق است.و در ان اجازه تقریرات فقه و اصول  میرزا مهدی اصفهانی  را صراحتا تایید نموده است.کمتر کسی است از شاگردان میرزای نایینی که اینگونه اجازه اجتهادی داشته باشد که ضمن تصریح به اجتهاد  مطلق تقریراتش را نیز تایید نموده باشد .

تحصیل و تدریس معقول میرزا مهدی اصفهانی در نجف

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی می فرماید : قریب 20 سال به صورت جدی من به تحصیل و تحقیق در مبانی فلسفه و عرفان اشتغال داشتم .تحصیلات ایشان در متون فلسفی و عرفانی در اصفهان اغاز شد.ایشان فرموده اند : من در اصفهان به طور جدی متون فلسفی و عرفانی را فرا می گرفتم و در نجف نیز با همان جدیت پیگیری می نمودم. در اصفهان این مبانی را نزد اساتید بزرگی چون حضرات ایات اخوند ملا محمد کاشانی،جهانگیرخان قشقایی،سید محمد باقر درچه ای فرا گرفت.در عتبات عالیات عراق نیز ابتدا در سیر و سلوک شرعی نزد ایت الله سید اسماعیل صدر پرداخت تا به مقام تجرید و خلع بدن دست یافت.پس از ان در نجف متون فلسفی و عرفانی راِ به همراه سیر و سلوک نزد حضرات ایات شیخ مرتضی طالقانی .شیخ محمد بهاری و سید احمد کربلایی فرا می گرفت تا به انجا رسید  که به تعبیر خود میرزا :  اساتید فلسفه و عرفان ایشان  را به عنوان  استادی  این مبانی  پذیرفتند.ایت الله سید احمد کربلایی بزرگترین  عارف اصطلاحی  نجف که  بزرگترین شاگرد اخلاقی  و عرفانی ملاحسینقلی  همدانی بود .مرحوم میرزا مهدی اصفهانی را استاد فلسفه اشراق و عارف کامل دانسته و اجازه دستگیری سیر و  سلوکی از سالکان عرفان را به ایشان داد .به اینگونه مرحوم میرزا قبل از فوت ایت الله سید احمد کربلایی به چنین مقامی دست یافت و طبعا از سالکان عرفانی دستگیری می نمود.همچنین میرزا مهدی اصفهانی به عنوان یکی از اساتید معقول به تدریس مبانی فلسفی و عرفانی اشتغال یافت.جزوات و تالیفات بسیاری که نتیجه تقریرات درس اساتید یا پژوهشهای خود ایشان بود نیز نوشته بود و سخت به این مبانی  ترویج ان اهتمام می نمود.

تدریس اجتهادی  معارف اسلامی

مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی علاوه بر تدریس خارج فقه و اصول، درس معارفی نیز در حوزه علمیه مشهد برگزار نمود.این درس معارف که مدتی پس از اغاز تدریس خارج ایشان در مشهد شروع شد،به صورت اجتهادی تدریس می شد.و فضلای زیادی در این  درس شرکت می کردند.اکثر فضلای ممتازی که شرکت کننده در درس خارج میرزا بودند و در مشهد مانده بودند در درس معارف میرزا نیز شرکت می نمودند.

بزرگانی چون حضرات ایات : حاج شیخ هاشم قزوینی.حاج شیخ مجتبی قزوینی.حاج میرزا علی اکبر نوقانی.حاج شیخ کاظم دامغانی.حاج شیخ هادی کدکنی،حاج شیخ حسینعلی راشد تربتی،حاج شیخ غلامحسین محامی بادکوبه ای،حاج شیخ محمود حلبی،حاج سید محمد رضا علم الهدی بروجردی،حاج شیخ علی محدث خراسانی،حاج شیخ اسماعیل معتمد،حاج سید حسین میرجهانی،حاج میرزا جواد اقا تهرانی،حاج سید سجاد علوی گرگانی،حاج میرزا حسنعلی مروارید،حاج اقا جلال مروارید،حاج شیخ علی نمازی شاهرودی،حاج شیخ محمد حسن بروجردی،حاج محمد باقر محسنی ملایری،حاج شیخ محمد رضا محقق تهرانی،حاج شیخ زین العابدین غیاثی تنکابنی،حاج سید کاظم مدرسی،حاج سید محمد باقر نجفی یزدی،حاج شیخ مرتضی علم الهدی،استاد محمد تقی شریعتی،حاج شیخ رجبعلی وفایی بجنوردی،حاج شیخ غلامحسین مصباح الهدی،آیت الله العظمی وحید خراسانی دامت برکاته، آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی دامت برکاته،دکتر احمد مهدوی دامغانی دامت برکاته  از شاگردان درس معارف میرزا هستند،که اکثرا دارای سوابق تحصیلی مبانی  فلسفی عرفانی  هستند.

وفات

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی پس از یک عمر تلاش خالصانه برای تدریس معارف قرآن و عترت و تربیت مجتهدان و عالمان ربانی در روز پنج شنبه 19 ذی الحجه  سال 1365 هق در مشهد به علت سکته قلبی در گذشت و پس از تشییع جنازه باشکوه در میان علما و اساتید حوزه و طلاب و فضلای حوزه مشهد در حرم مطهر رضوی در رواق دارالضیافه و زیر گنبد الله وردی خان که شاید حدود 30 متری با  ضریح مطهر امام رضا علیه السلام فاصله داشته باشد به خاک سپرده شد.

آثار و تالیفات میرزا:

اساس معارف القران:

کتاب مفصل معارف به صورت استدلالی نوشته شده است

انوار الهدایه:

کتابی مهم در مباحث اعتقادی و معارفی که بحث قضا و قدر و بالاخص بحث مهم بدا را مفصل بحث کرده است

صوارم العقلیه:

در نقد عقاید شیخیه و بالاخص شیخ احمد احسایی.در این کتاب بسیار به شیخ احمد احسایی حمله می کند و او را در در اطلاع از مباحث فلسفه کم اطلاع معرفی می کند.

غایه المنی  و معراج القرب و القا: در بحث نماز

جنات الرضویه

ابواب الهدی:  در مباحث اعتقادی و  معارف اسلامی

مصباح الهدی: در اصول فقه.بخشی از مباحث اصول به صورت مختصر

معاریض و توریه

رساله هایی مختصری در فقه

تقریراتی از درس خارج فقه و اصول و معارف  ایشان که توسط فضلای شاگردان ایشان مانند حضرات‌آیات: حاج شیخ هاشم قزوینی،حاج شیخ مجتبی قزوینی،حاج شیخ محمد حسن بروجردی،حاج میرزا حسنعلی مروارید،حاج میرزا محمد باقر ملکی میانجی و ...به یادگار مانده است.


آیت الله وحید خراسانی

گفتاری از آیت الله العظمی حسین وحید خراسانی: حوزه مشهد را متحول کرد

میرزا مهدی اصفهانی مرد ملایی بود. بدون تردید مجتهد مسلم بود. مجتهد قطعی، مجتهد مطلق، او مرد نخبه‌ای بود. در عظمت علمی میرزا اجازه اجتهاد میرزای نائینی به ایشان کاشف مطلب است. اجازه اجتهاد مطلق داده به میرزا آن‌هم با چه اوصاف و القابی و تصریح کرده که سال‌ها در درس فقه و اصول من شرکت نموده و در درس من تحقیق و تدقیق شرکت می‌نموده و درس را عمیق می‌فهمیده و اکثر درس‌هایی را که شرکت کرده تقریر نموده و چقدر خوب و دقیق تقریر نموده: واحسن و اجاد و ادی حق المراد و بلغ رتبه الاجتهاد .... میرزا مهدی اصفهانی از اکابر شاگردان میرزای نائینی بوده است. از آن چند نفری که حرف‌هایش را، (در اصول) با آن‌ها پخته کرده است. میرزا ابتدا فقط خودش به‌طور خصوصی در درس میرزای نائینی شرکت می‌کرده بعد آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی به این درس خصوصی اضافه شد بعد آقا سید محمود شاهرودی اضافه شد بعد آقا شیخ موسی خوانساری.

آقا میرزا مهدی از آن کسانی است که تا کسی او را ندیده باشد نمی‌داند که بود. به عقیده من، ملایی آقا میرزا مهدی در آن حد بود که وقتی من رفتم نجف، آقا سید محمود شاهرودی از من پرسید: اینجا آمدی چه دیدی؟ آقای شاهرودی کسی بود که در مشهد بعد از فوت آقا سید ابوالحسن اصفهانی، که مردم مرجع تقلید می‌خواستند، آقا شیخ هاشم قزوینی گفت: بعد از فوت آقا سید ابوالحسن چون به نظر من دقیق‌ترین مبانی، مبانی میرزای نائینی است و آشنا به مبانی ایشان آقای شاهرودی است بنابراین اعلم است. شاهرودی یک چنین شخصیتی بود. به مرحوم شاهرودی گفتم: نسبت به اصول نائینی آنچه ما در مشهد (از درس میرزای اصفهانی) تلقی کردیم، زیادتی در نجف نبود. مرحوم آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی هم از من پرسید. من گفتم: من میرزا را این‌طور دیدم. مرحوم آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی فرمود: میرزا از آن شش یا هفت نفری است که نائینی در دوره اول،حرف‌های (اصولی) خود را با آن‌ها پخته کرده بود.

میرزا کسی است که وقتی وارد مشهد شد،حوزه مشهد را منقلب کرد. یعنی همه فضلای مشهد محصول آقا میرزا مهدی هستند. برای اینکه در مشهد درس فقط درس (آقا میرزا محمد) آقازاده بود. البته من خودم آن وقت درس آقازاده را درک نکردم چون سنم مقتضی نبود. میرزا حرف‌های نائینی را آورد. دران وقت. تقریرات نائینی چاپ نشده بود و این حرف‌ها را میرزا طرح کرد. فضلای مشهد هم از میرزا می‌گرفتند و می‌بردند پیش آقازاده و او هم شروع می‌کرد به نقد و ابرام. حوزه مشهد آن وقت به جایی رسید که بلا تأمل هرکه از مشهد می‌رفت نجف گل می‌کرد. خلاصه میرزا از جهت ملایی‎اش این جور بود.

میرزا از هر جهت تمام بود. هم علمش. هم اخلاقش. هم عملش. او مرد نخبه‌ای بود.انصافاً علاوه بر شخصیت علمی، قدرت این را داشت که حوزه مشهد را متحول کرد. شهادت اجتهادش از نائینی هست. خودش هم دارای کمالاتی بود. علاوه بر فقه و اصول، مرد ریاضت کشیده‌ای از جهت نفسانیت بود.

حرف ایشان این بود که سنخیتی که (در فلسفه) میان علت و معلول قائل‌اند، باطل است. وحدت وجود و موجود از ابطل اباطیل و کفر محض است. مبانی ایشان، اساساً با مبانی فلسفی و عرفانی مخالف بود. این عقیده خود میرزا بود و من خودم این را از او شنیده‌ام عین این حرف را من شهادت می‌دهم که میرزا با وحدت وجود و موجود مخالف بود و آن را بلااشکال کفر می‌دانست. حرف‌های ایشان هیچ شباهتی به حرف‌های فلاسفه نداشت. ضد فلسفه و عرفان و تصوف بود. با محی‌الدین بن عربی و همه این‌ها مخالف بود. او مجتهد مسلم بود. مجتهد قطعی. مجتهد مطلق بود. آن هم در اوج تقوا. من مرحوم میرزا در مشهد درک کردم بعد در تهران به درس میرزا مهدی آشتیانی رفتم و از ایشان در مباحث مختلف فلسفی و آنچه تدریس می‌کردند مطالبی آموختم در حدی که ایشان قبول کردند که من حرف‌هایشان را دارم و آنچه را که فرموده‌اند را فهمیده‌ام و به آن‌ها رسیده‌ام. به من فرمودند: علت اینکه حرف‌های من را فهمیده‌ای اما آن را قبول نمی‌کنی چیست؟ من گفتم: جهتش این است که من از مرحوم میرزا مهدی اصفهانی مطالبی یاد گرفته‌ام که با توجه به آن‌ها نمی‌توانم قبول کنم.

ما بارها منزل میرزا می‌رفتیم. فرش منزل میرزا دو عدد پلاس بود و خود میرزا از چاه آب می‌کشید و توی حوض می‌ریخت و من این‌ها را خودم شاهد بودم...میرزا نوکر نداشت.

من از شاگردان مرحوم میرزا شنیده بودم که ایشان تخلیه روح دارند. بعد از درس که خلوت شد به مرحوم میرزا گفتم: من سخت باورم. این‌ها حرفی زده‌اند. اما من می‌خواهم از خودتان بشنوم. شما تخلیه روح دارید.؟ ایشان مکثی کردند و گفتند: بله. من می‌توانم روحم را دو ساعت از بدنم جدا نگه دارم. سپس گفتند: من تجرد عن تجرد هم دارم. و بعد تجرد عن تجرد را توضیح دادند.


 Untitled-1

محمدتقی سبحانی: مبتکر «روش اجتهادی» در حوزه عقاید دینی بود

حجت‎الاسلام و المسلمین دکتر محمدتقی سبحانی استاد حوزه و دانشگاه، مدیر موسسه فرهنگی معارف اهل بیت(ع) نکات قابل توجهی را در مورد آثار، اندیشه و شخصیت مرحوم میرزا مهدی غروی اصفهانی بیان کرد و به بررسی اختلافات آن مرحوم با فیلسوفان پرداخت. 

در ابتدا به فعالیت موسسة معارف اهلبیت (علیهمالسلام) بپردازید و اینکه هدف و انگیزه از تأسیس آن را چه میدانید؟

مؤسسة معارف اهل‎بیت (علیهم‎السلام) که امسال در دوازدهمین سال تأسیس آن قرار داریم، در آغاز برای بنیادسازی معارف کتاب و سنت و تحقیق در حوزة اعتقادات شیعی با محوریت منابع وحیانی تأسیس شد. ضرورت تأسیس آن از اینجا ناشی می‎شد که در حوزه‎های علمیه در بخش عقاید، برخلاف احکام در طول قرن‎های گذشته نسبت به میراث وحیانی کم‎توجهی صورت گرفته و از این رو جا داشت که عرصة اندیشه‎ورزی کلامی ما، از این دست منابع و میراث بهره‎مند بشود. تصمیم بر این بود که بتوانیم هم به لحاظ فرهنگ سازی، بسترهای لازم را در حوزه فراهم کنیم تا رویکرد محققان جوان به این سو بیاید و هم سعی کنیم زیرساخت‎های علمی و معرفتی را برای دانش کلام بر پایة عقل و وحی پی‎ریزی کنیم. از جمله پروژه‎هایی که در اینجا پیش‎بینی شده است: 1. تدوین موسوعة کامل و جامع احادیث اعتقادی که بحمدالله در حال ثمربخشی است؛ با اتمام این اثر، جای خالی کتابی چون وسائل الشیعه در عرصه عقاید اسلامی پر خواهد شد؛ 2. بازخوانی میراث تفسیری و قرآنی در زمینة عقاید؛ 3. احیای آثار و اندیشه‎های بزرگانی که در طول تاریخ با این رویکرد به فعالیت‎ به اجتهاد و اندیشه ورزی در حوزه معارف پرداخته اند. البته فعالیت‎های دیگری هم هست که باید در جای خود معرفی بشوند. تولید درس‌نامه‌های آموزشی، منابع کمک‌درسی، متون مرجع و پایه در راستای کلام وحیانی از دیگر فعالیت‎هایی است که در طول این سالیان با امکانات اندکی که در اختیار داشته‎ایم، انجام داده‎ایم.

چه شد که آثار میرزا مهدی اصفهانی را شایستة تحقیق و بررسی در مؤسسة خود دانستید؟

در همین مسیر بود که به شخصیت مرحوم میرزا مهدی اصفهانی رسیدیم و دریافت ما این بود که این علامه بزرگوار گام بلند و سترگی در همین مسیر برداشته و از این جهت، شاید یکی از شخصیت های کم مانند در دوران معاصر ما در این زمینه باشد. از رو با بازخوانی آثار میرزا مهدی اصفهانی به این جمع‎بندی رسیدیم که جا دارد این اندیشه‎ها به‎صورت اصلی و اولیه در جامعة علمی انتشار پیدا کنند. بر همین اساس تحقیق و پژوهش روی دیدگاه‎های این شخصیت بزرگوار و برخی شاگردان ایشان در دستور کار قرار گرفت. خوشبختانه از این مجموعه تاکنون ده جلد، شامل آثار کلامی و اصولی ایشان، منتشر شد. بخش دیگر که رساله‎های فقهی ایشان می‎باشند، هنوز دست نخورده باقی مانده‎اند. در کنار این مجموعه، کتابی با عنوان شناخت نامه میرزای اصفهانی منتشر شده که کلیه گزارش های تاریخی را به صورت مستند گردآورده است؛ و همچنین یک جلد دیگر با عنوان اندیشه نامه چاپ شده است که مجموعه جستارهائی است که ابعاد روش شناختی و برخی از آرای میرزا را بازتاب می دهد.

البته به دیدگاه برخی از شاگردان میرزا هم پرداخته‎ایم؛ از جمله اثری دربارة علامه بزرگوار شیخ مجتبی قزوینی منتشر کردیم و همچنین مجموعه آثار آیت‎الله ملکی میانجی را احیا و منتشر ساخته ایم.

 البته باید یادآوری کنیم که کار موسسه معارف اهل بیت(ع) به هیچ روی منحصر در بزرگان مکتب معارفی خراسان نیست بلکه دیگر اندیشمندان شیعه که به کلام وحیانی توجه کرده اند و روش اجتهاد معارفی را پیشه خود ساخته اند هر چند دارای دیدگاه های دیگری هم باشند، مورد توجه قرار می دهد.

آیا میتوان میرزا مهدی اصفهانی را بنیانگذار مکتب تفکیک یا مکتب معارفی خراسان معرفی کنیم؟

ایشان در تمام آثار و دروس خود هرگز نام و عنوان خاصی برای خودش برنگزید. عناوینی مانند «مکتب تفکیک» یا «مکتب معارفی خراسان» اخیراً بر شیوه فکری ایشان نهاده شده‎اند. میرزا خودش را در سلسله تبار فقهیان و محدثان و متکلمان نام می‎برد و تلاش می‎کرد با ارجاع به اندیشه‎های گذشتگان نشان بدهد که آن چیزی که ارائه می‎کند، جز معارف ناب و موجود در میراث اهل‎بیت و قرآن کریم و آثار بزرگان تشیع نبوده است.

اگر قرار باشد شخصیت و اندیشة میرزا را تبارشناسی کنیم، باید در حوزة فقه، ایشان را به شیخ انصاری و مدرسة سامراء، و در حوزة اندیشة کلامی به تبار محدثان بزرگی، همچون کلینی، شیخ صدوق و علامه مجلسی و یا متکلمان نخستین شیعه بازگردانیم. اما علی‎رغم این انتساب و امتداد، ایشان خود نقطه عطفی در همین مسیر تلقی می‎شود. نوآوری‎های میرزا در ابواب گوناگون کلامی و اصولی به‎گونه‎ای است که می‎بایست وی را به صورت مستقل مورد بررسی و مطالعه قرار داد.

همان‎طور که می‎دانید مرحوم آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی از دانش آموختگان مدرسة نجف به حساب می‎آید. وی شاگرد نخست و برتر مرحوم میرزا محمدحسین نائینی بود و جزو هفت نفر از حلقة اولیة شاگردان ایشان به شمار می‎آمد. از این رو، اندیشة فقهی و اصولی وی بر محور پروژه میرزای نائینی تربیت و تنظیم یافت. می دانیم که در آن زمان میرزای نائینی خود اندیشه های شیخ مرتضی انصاری را که از طریق استادش سید محمد فشارکی از میرزای شیرازی گرفته بود، با نگاه اجتهادی و در مقابل مدرسه آخوند خراسانی عرضه می کرد.   گفته شده است که میرزای نائینی مبانی خود را با این گروه کوچک پخته می کرده است.

آن هفت نفر حلقة اولیة میرزای نائینی را به خاطر دارید، نام ببرید؟

مرحوم میرزای مهدی اصفهانی، آیت‎الله سید جمال‎الدین گلپایگانی، آیت‎الله سید محمود شاهرودی، آیت‎الله شیخ موسی خوانساری و... از شاگردان اولیة میرزای نائینی بودند. این افراد وقتی آخوند خراسانی کرسی تدریس داشت، به صورت خصوصی بر گرد درس مرحوم نائینی جمع شدند؛ در عین حال درس آخوند را هم شرکت می‎کردند. میرزای اصفهانی به همین ترتیب، تقریباً چهارده سال در کنار مرحوم نائینی بودند که هفت سال از آن  را به‎طور مشخص تلمذ علمی کردند.

اجازة اجتهاد میرزا مهدی اصفهانی که در سن سی وپنج سالگی از سوی میرزای نائینی به ایشان اعطا شده است، نشان دهنده مقام علمی و فقهی وی می باشد و یکی از اجازات ویژه نائینی به شمار می آید. در این اجازه نامه میرزای نائینی در باره ایشان می نویسد: «العالم الفاضل و النقی الفاضل، العلم العلام و المهذب الهمام، ذوالقریحه القویمه، و السلیقه المستقیمه، والنظر الصائب و الفکر الثاقب، عماد العلماء و صفوه الفقهاء، .و الورع التقی و العدل الزکی... حصل له قوه الاستنباط و بلغ مرتبه الاجتهاد و ...». این اجازه همچنین به دست آقاضیاء عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی توشیح و تایید شده است.

اگر ممکن است سیری از تحصیلات و زندگینامة فکری میرزا مهدی اصفهانی را ارائه بفرمایید.

میرزا مهدی اصفهانی در حوزة عقاید مبانی خود را با اندیشه‎های فلسفی و عرفانی آغاز می‎کند. ظاهراً نزد برخی از بزرگان نجف تحصیلات فلسفی داشت؛ اما به‎طور مشخص در حوزة عرفان شاگرد مرحوم سید احمد کربلایی از تبار شاگردان ملاحسینقلی همدانی شد و به مراتب بالای سیر و سلوک عرفانی دست یافت و عرفان نظری و عملی را به خوبی فرا گرفت. البته پیش از اینکه میرزا به سید احمد کربلایی در نجف برسد، به صورت خاص از شاگردان مرحوم سید اسماعیل صدر و تربیت یافته مکتب سلوکی سامرائی ملافتحعلی سلطان آبادی بود اما وقتی به نجف می‎رود، تحت تربیت سید احمد کربلایی قرار می‎گیرد و ظاهراً مراتب بالایی در این مسیر طی می‎کند. اما به تدریج در حوزة باورهای بنیادین برای ایشان تحولی رخ می‎دهد و به این باور می‎رسد که راه صحیح دست‎یابی به مبانی اعتقادی، مراجعه به منابع وحیانی و بهره‎گیری از عقل سلیم و فطری است.

میرزا پس از مدتی به ایران بازمی‎گردد و در طول مسیر در بروجرد با آیت‎الله بروجردی که در آن زمان هنوز در بروجردی تدریس می‎کرد، دیدار می‎کند. بنا بر گزارشی، حدود دو ماه پیش ایشان می‎ماند و گفت‎وگوها و مباحثاتی میانشان برقرار می‎شود. همچنین در بین راه به اراک می رود و زمانی که آیت‎الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی هنوز در اراک کرسی تدریس داشت، مدتی در درس ایشان شرکت می‎کند و اجازه‎نامه های علمای نجف را به شیخ عبدالکریم نشان می‎دهد و ایشان همان اجازات را تأیید می‎کند و از آنجا به سمت مشهد می‎رود.

در مشهد در نقطة آغاز، تدریس علم اصول را شروع می‎کند و برای نخستین بار مبانی میرزای نائینی در زمان حیات خود نائینی به مشهد می‎رسد؛ این در حالی است که فرزند بزرگ مرحوم آخوند خراسانی(آقا میرزا محمد) و شاگرد دیگر آخوند یعنی حاج آقا حسین قمی در مشهد کرسی تدریس داشتند و مبانی درسی و فکری آخوند خراسانی در آنجا حاکم بود. میرزا مهدی اصفهانی با طرح آرای میرزای نائینی تا حدود زیادی اندیشه‎های اصولی آخوند خراسانی را تحت تأثیر قرار می‎دهد و تعداد شاگردان ایشان به تدریج بر شاگردان آقا محمد کفایی برتری پیدا می‎کند. میرزا در کنار بحث اصول به تدریج مباحث اعتقادی را نیز آغاز می‎کند و با نقد آرای فلسفی و عرفانی، به تبیین مبانی کتاب و سنت می پردازد. با آن که آن زمان حوزه درس فلسفی خراسان به دست کسانی چون آقا بزرگ حکیم شهیدی رونق جدی داشت و شاگردان وی فضای دانش معقول را در دست داشتند، عده‎ای با شنیدن مباحث و دیدگاه‎های جدید میرزا، جلب درس معارفی ایشان می‎شوند. میرزا در طول بیست و پنج سال آرای خود را در علم اصول و فقه و معارف در حوزه خراسان منتشر می سازد، دوره ای که یکی از سخت ترین سال های سیاسی ایران برای حوزه و روحانیت به حساب می آید.

شیوه تدریس مرحوم میرزا چه ویژگیهایی دارد؟

آنچه از تاریخ تدریس‎های میرزا به خوبی پیدا است، سیر مباحث ایشان از سنت‎های رسمی حوزوی آغاز می‎شود؛ ولی به تدریج با نقد آن اندیشه‎ها مراحل جدیدی را طی می‎کند. در حوزه‎ علم اصول پس اینکه یک دوره کامل مبانی میرزای نائینی را تدریس می‎کند، در دورة دوم سعی می‎کند به صورت مقارن دیدگاه‎های خودش را مطرح کند. در دورة سوم به ارائه اندیشه‎های خاص خودش روی می‌آورد و دستگاه اصولی نسبتا تازه ای را ارائه می‎کند که هرچند با مبانی اصولی نجف تفاوت دارد ولی در چهارچوب‎های علم اصول پیرو دیدگاه‎ شیخ انصاری و میرزای نائینی است. البته نوآوری‎های میرزا مهدی اصفهانی در عرصة علم اصول به گونه‎ای است که می‎توان ایشان را به‌عنوان نقطه عطفی در تاریخ علم اصول شیخ انصاری به حساب آورد.

چنان که گفتیم، میرزا با نگرش و رویکرد جدیدی وارد مشهد می‎شود و اعتقاد ایشان بر این اصل بود که باید دستگاه معرفتی اسلام را بر پایه‎های اصیل خودش استوار کرد و از تفکرات خود ساخته بشری فراتر رفت و به اندیشه‎های اصیل قرآن و سنت روی آورد.  از این روست که دروس معارفش در مراحل مختلف، آکنده از این روش‎شناسی و گرانبار از معارف وحیانی بود.

 از آثاری که از میرزا برجای مانده می‎توان به دو دسته از آن‎ها اشاره کرد: پاره‎ای از آن‎ها تقریراتی است که مربوط به دوره‎های نخست تدریس ایشان در معارف و اصول است. دستة دوم نوشته‎هایی است که خود ایشان به خامه خویش در دورة آخر حیاتش نگاشته است که آخرین آراء و عصارة اندیشه‎های میرزا را باید در این قبیل آثار بازجست.

از این دو دسته که بگذریم، میرزا مجموعة گسترده‎ای از یادداشت‎ها دارد که در بین آثار ایشان به «فهرست» معروف شدند؛ فهرست اصول، فهرست معارف و... . این فهرست‎ها مجموعه یادداشت‎هایی بود که میرزا در کلاس درس آن‎ها را به شاگردان القا می‎کرد و برخی از شاگردان از روی ان استنساخ می کردند؛ برخی از این یادداشت‎ها تاکنون باقی مانده‎اند و اصالت خودشان را حفظ کرده‎اند و می‎توان به آن‎ها هم مراجعه کرد.

 آثاری که تاکنون در مؤسسة معارف اهل‎بیت (علیهم‎السلام) منتشر شده، همان مجموعة تألیفاتی است که به قلم میرزا نگاشته شده و هنوز تقریرات و فهرست‎ها انتشار عام پیدا نکرده‎اند. برنامه آینده مؤسسه این است که بخش فقه از آثار میرزا را که به دست خویش و تحت عنوان « الجنات الرضویه» نگاشته و شامل بخش مهمی از ابواب فقه است و حاصل سالها تدریس فقهی ایشان می باشد، تصحیح و احیا کند تا دست‎نوشته‎های ایشان به اتمام برسد. البته در باب تقریرات هم باید کار مستقلی صورت بگیرد.

امتیازات مباحث معارفی میرزا مهدی اصفهانی نسبت به سایر مباحث معارف بزرگان را تشریح کنید.

همان‎طور که گفتم میرزا مهدی اصفهانی را باید از تبار متکلمان و محدثان از قدمای شیعه دانست و در مقابل خط فیلسوفان و عارفان قرار داد. میرزا منتقد جدی اندیشه‎های فلسفی و عرفانی است و در مقابل از مبانی کلامی و حدیثی شیعه دفاع می‎کند. البته روش میرزا در نقد اندیشه های دیگران، با معیارهای علمی و با تکیه بر مبانی عقلانی و وحیانی است. به گمانم سه نکتة اساسی در اندیشه و آثار ایشان وجود دارد که می‎تواند به عنوان امتیازات این شخصیت به حساب بیایند:

نکتة اول این است که ایشان «روش اجتهادی» را در حوزة عقاید دینی باب می‎کند؛ همان‎طور که مستحضرید در گذشتة تاریخ تشیع، دو جریان در درون اندیشة شیعه وجود داشت: یکی جریان محدثان و دیگری جریان متکلمان. جریان محدثان بر میراث وحیانی تکیه می‎کردند، اما کار اجتهادی عمیق و گسترده را روی این میراث انجام نمی‎دادند. آنها معمولاً حاصل اجتهادات خودشان را در قالب مجموعه‎های روایی با عناوین و ابواب خاص ارائه می‎کردند. از سوی دیگر، متکلمان که دستگاه معرفتی ارائه می‎دادند، هر چند از قرآن و سنت استفاده می‎کردند، اما چندان کار اجتهادی مستقل بر این میراث وحیانی انجام نمی‎دادند. امتیاز میرزا این است که در عین حال که بر منابع وحیانی تکیه می‎کند، به اجتهاد در این منابع می‎پردازد و دقیقاً کاری که فقهیان در حوزة احکام شرعی انجام می‎دهند، ایشان به‎خصوص با مدد عقل و فطرت، بر روی میراث وحیانی صورت می دهد. به گمان بنده دست‎کم در دوران معاصر کار ایشان در حوزة اجتهاد معارفی کم نظیر است و نقطه عطف مهمی در این عرصه به شمار می‎آید.

نکتة دوم این است که ایشان به صورت توأمان از عقل و وحی بهره می‎گیرد؛ بر خلاف اتهامی که به میرزا نسبت می‎دهند و وی را اخباری معرفی می‎کنند! هر کسی که به آثار میرزا مراجعه کند، کاملاً روح عقل‎گرایی و توجه به مبانی عقلانی را در آثارش می‎بیند. البته روش عقلانی میرزا با روش فیلسوفان تفاوت‎هایی دارد. چنان که متکلمان نیز در مبانی عقلانی خودشان با فیلسوفان اختلاف‎هایی دارند، میرزا هم با دستگاه معرفت شناختی فلسفی زاویه‎هایی دارد، اما تکیه بر عقل و اصول عقلانی و حتی عرضة معارف قرآن و سنت بر عقل و ایجاد هماهنگی میان این مجموعه از کارهایی است که ایشان به جد به دنبال آن بود.

امتیاز سوم ارائة دستگاه فکری و معارف منظومه‎ای از شناخت های اعتقادی است. بسیاری هستند که در ابوابی از عقاید، رساله‎ها و کتاب‎های علمی و اجتهادی نوشته‎اند و به گره گشائی از معضلات فکری پرداخته اند و سعی کرده اند که همین روش عقلی نقلی را پیاده کند؛ اما اینکه در تمام بخش‎های معارف، آن هم به صورت منسجم و سازوار مباحث به هم بافته شده باشند و یک شبکة از گزاره‎های اعتقادی ارائه شده باشند، از امتیازهای میرزای اصفهانی است. ایشان از مباحث معرفت‎شناسی بحث‎ها را آغاز می‎کند و به بحث الفاظ می‎رسد و نظریه های خاصی در حوزة زبانشناسی ارائه می دهد و سپس به بنیادهای نظری در بحث توحید و معرفت الله می‎رسد. همچنین وی مباحث نبوت و امامت را با بیان و بنیادهای خاص خود به بحث می گذارد و مباحث جهان شناسی و و انسان شناسی را با موضوع معاد در یک پیوند نزدیک با یکدیگر مطرح می کند. البته طبیعی است وقتی که فردی به دنبال ارائة یک دستگاه جامع باشد، ممکن است در بعضی از بخش‎ها آن چنان که باید مباحث را نتواند توسعه بدهد و در بعضی از بخش‎ها همچنان با کمبود اطلاعات و استدلال مواجه بشویم؛ اما وقتی مجموعة این آثار را بررسی می‎کنیم، ذهن منسجم و نگرش جامع و همه جانبه به معارف دینی و اعتقادی را می‎بینیم.

ترسیم این خطوط کلی توسط میرزای اصفهانی به ما کمک می کند که هر کدام از این محورها و نکته‎ها را بازبینی و گسترش دهیم و با وارسی ادله و شواهد و مقایسه با دیگر نگرش‎ها، یک برنامه بزرگ پژوهشی را سامان دهیم. به گمان بنده اهمیت امثال میرزای اصفهانی یکی همین است که با گشودن راه های جدید، فضا را برای تحقیق و اندیشه ورزی نسل های بعدی فراهم می سازند.

علت اینکه میرزا یکمرتبه با فلسفه و عرفان زاویه پیدا میکند و از منتقدان جدی نظریان فلسفی و سیر و سلوک عرفانی میشود را چه میدانید؟

همان‎طور که عرض کردم میرزا مهدی اصفهانی نخست با نگرش فلسفی و عرفانی آغاز می‎کند. تمام اساتید و فضای اطراف ایشان نشان می‎دهد که تعلقات نخست ایشان کاملا عرفانی و فلسفی بود؛ اما چنان که خود گزارش می‎دهد، به تدریج به چالش‎های درون فلسفه پی برده و در حوزة عرفان نظری و عملی به این نتیجه رسید که این دستاوردها و اساساً این روش سلوک عرفانی در سلسله انبیا و اولیا الهی وجود نداشته است. البته به نظر می‎رسد که میرزا نخست به پاره‎ای از نتایج خاص فلسفی و عرفانی نظیر وحدت وجود، جبر گرائی و معادباوری فیلسوفان شک می کند و به این باور می رسد که این نظریه ها رویاروی با معارف قرآنی و روایی هستند. وی همچنین متوجه می‎شود که این مبانی برخلاف آنچه ادعا می شود، چندان بر پایه عقل و خردورزی گذاشته نشده است. البته میرزا بر خلاف کسانی که در نقد فلسفه به طور کلی هر گونه خردورزی را انکار می‎کنند و از اساس در هر معرفت عرفانی تردید می کنند، ایشان به کلی نظرورزی را بیرون نمی‎اندازد و منکر اساس شهود و برنامه‎های سلوک نمی‎شود؛ بلکه وی معتقد بود در متن دین و قرآن و سنت، دستگاه عقلانی روشن وجود دارد و تمام اموری که انبیای الهی ارائه دادند بر محور عقل بوده است. از آن سوی هر چند سلوک عرفانی و نتایج مشاهدات عارفان را مورد سؤال قرار می‎دهد، اما چون خودش این راه را رفته و به نتایجی رسیده، این داده های عرفانی را تحلیل می‎کند و راه درست معرفت قلبی را در کنار آن می‎گذارد. از این نظر باید میرزای اصفهانی را یک منتقد آگاه و منصف به تاریخ فلسفه و عرفان تلقی کنیم. کسانی که آثار ایشان را به دقت بخوانند، متوجه می‎شوند که ایشان بر خلاف کسانی که از بیرون وادیِ فلسفه و عرفان، به نقد می‎پردازند، کاملاً مطلع از زوایای بحث است و نوع نقد و نگاه میرزا با بسیاری از منتقدان دیگر متفاوت است.

اگر ممکن است به صورت فهرستوار وجه متمایز انتقادات میرزا به فلسفه و عرفان از سایر منتقدین را بیان بفرمایید.

در ابتدا می‎توان به مبانی معرفت‎شناسی میرزا مهدی اصفهانی و اختلافش با فیلسوفان اشاره کرد. میرزا به عقل اعتبار می‎دهد و معتقد است عقلی که فیلسوفان بر آن تکیه می‎کنند، بر اساس مفاهیم و گزاره‎های ذهنی است؛ حال آنکه عقل فطری و واقعی خود واقعیت‎های عینی را مورد مطالعه قرار می‎دهد. به تعبیر دیگر، عقل فیلسوفان از نگاه میرزا مجموعه‎ای از انتزاعات ذهنی و گردش در فضای مفاهیم خود ساخته بشری است و حال آنکه عقل واقعی آن است که روی واقعیت‎های عینی و اصول عقلانیِ حقیقی می‎اندیشد. میرزا در جای جای آثار خودش سعی می‎کند این نمونه‎ها را نشان بدهد و تبیین کند که دستگاه فلسفی با تکیه بر مفهوم از مسیر درست خردورزی خارج می‎شود. از قضا میرزا بحث خود را از مفهوم وجود و اصل تناقض آغاز می‎کند و علی‎رغم اینکه وجود را به عنوان یک حقیقت عینی می پذیرذ و اصل تناقض را هم به معنای دقیق آن می‎پذیرد، اما نشان می‎دهد گریزگاه‎های این بحث در فلسفه سبب شده است که فیلسوفان در نهایت به وحدت وجود و جبرانگاری بیافتند و از مسیر توحید قرآنی خارج می‎شوند.

تفاوت دیگر بعد از معرفت شناسی و مبانی متافیزیکی، در بنیادهای معرفت توحیدی است. میرزا مهدی اصفهانی  برخلاف دیدگاه فیلسوفان که معرفت الله را فقط از منظر عقلی دنبال می‎کنند، شناخت توحید قرآنی را بر دو پایة عقل و فطرت بنا می نهد و نشان می دهد که هر کدام از این دو منبع، بخشی از معارف را به ما می‎دهند. از سوی دیگر، ایشان به روایات و آیات قرآن تمسک می‎کند و پایة اصلی معرفت توحیدی را همان فطرت می‎داند و بدون معرفت فطری شناخت خدا را ناممکن می‎داند. از اینجا مسیر جدیدی در معرفت الله گشوده می‎شود. در حوزة عقل اشکال ایشان به فیلسوفان این است که آن‎ها از طریق مفاهیم و ذهنیات به سراغ شناخت خدا می‎روند و به جای اینکه به حقایق معارف الهی برسند، به یک خدای ذهنی و ساختگی می رسند. اشکال دیگر میرزا به شناخت عقلی فیلسوفان این است که حدود شناخت عقل در معرفت الله را رعایت نمی‎کنند. فیلسوفان بر این عقیده‎اند که می‎توانند از طریق مفاهیم به حقیقت شناخت خداوند برسند و حال آنکه شناخت خداوند از دیدگاه ایشان بین حد تعطیل و حد تشبیه است و شناخت فراتر از آن باید از طریق فطرت و تعریف خود خداوند صورت بگیرد.

میرزا در عرصة مباحث عدل و افعال الهی هم با فیلسوفان اختلاف جدی دارد. ایشان معتقد است که فیلسوفان در نهایت، نظریة جبر و حاکمیت علیت را بر ارادة خداوند و خلق نتیجه می‎گیرند و نمی‎توانند اراده و مشیت آزاد خداوند را در جهان حل و فصل کنند. از اینجاست که میرزا مسائلی مانند خلق و آفرینش و جهان شناسی و مسئلة تقدیر الهی و تأثیر دعا و افعال انسان در ارادة خداوند و مسئلة بداء و... را حل می‎کند. بر این باورم که در حوزة نظام فعل الهی آنچه را که میرزا در مقابل فیلسوفان عرضه می‎کند، کاملاً اموری بدیع و دیگرگون است و تعبیرات فیلسوفان و عارفان در اینجا به خطا رفته است. وی در حوزة انسان‌شناسی هم باب جدیدی را می‎گشاید؛ در حالی که فیلسوفان از آغاز بر تجرد نفس تکیه می‎کنند و معتقدند که نفس مانند عالم عقل مجرد محض و بسیط مطلق است، میرزا تجرد در این زمینه را نمی‎پذیرد و معتقد است که روح هم مرتبه ای از ماده است که البته دارای ویژگی های متفاوت و برتری می باشد. میرزا در عین حال بر این باور است که کمالات انسان مانند عقل و قدرت، اموری فرا مادی هستند که به انسان اعطا می شود.

در حوزة جهان آفرینش هم دیدگاه‎های میرزا تفاوت‎های جدی با آرای فیلسوفان پیدا می‎کند و جهان را حادث می‎داند. وی قائل به تباین جدی و مطلق میان خالق و مخلوق است و هیچ‎گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق را قبول ندارد. این دیدگاه اساساً مفهوم علیت به معنای فلسفی را نسبت به خداوند متعال قبول ندارد و معتقد است که این علیت فلسفی که دو پایه ضرورت و سنخیت دارد، قابلیت اطلاق بر خداوند متعال نیست

در باب فرجام جهان و مسئلة معاد هم دیدگاه ایشان با دیدگاه فیلسوفان تفاوت جدی پیدا می‎کند. از حقیقت مرگ و ماهیت عالم برزخ تا چگونگی برپائی قیامت، بین دیدگاه میرزا و فیلسوفان تفاوت جدی وجود دارد. ایشان در تمام این موارد تلاش دارد که اولاً بر اساس منابع وحیانی اثبات کند که معارف وحیانی بر مبانی و اصول عقلانی استوار هستند و عقل این موارد را تأیید می‎کند یا حداقل تقابلی با این موارد ندارد. و از طرف دیگر تلاش می کند که نشان دهد ادله فیلسوفان از نظر عقلی تمام نیست

به هر حال میرزا وقتی به نقد فیلسوفان میپردازد، ناگزیر است به وسیلة همان عقل و مبانی عقلی آنان را نقد کند. برای ما بفرمایید که عقل مدنظر میرزا چه تعریفی دارد؟

میرزا بر اساس همان عقلی که همة انسان‎ها قبول دارند و امور معرفت و معاش خود را بر آن استوار می کنند، به اثبات و نقد می‎پردازد. ایشان وقتی می‎گوید قاعدة علیت یا نظریة سنخیت باطل است، نشان می‎دهد که برداشت فیلسوفان از این اصول با اصل تناقض در تقابل است. یا اگر ایشان قاعدة الواحد و یا وحدت وجود را ناتمام می‎داند، دقیقاً روشن می‎کند که بر مبانی عقل فطری، انسان نمی‎تواند این اصول را بپذیرد. یعنی وقتی از عقل سخن می‎گوید از عقل در عالم دیگر سخن نمی‎گوید، بلکه معتقد است که انبیاء با همین عقل بشر سخن گفتند و ما هم با همین عقل باید قران و سنت را درک کنیم.

میرزا مهدی اصفهانی در تثبیت اندیشههای خود در حوزه چقدر کامیاب بوده است؟

همان‎طور که گزارش‎ها و واقعیت ها نشان می‎دهد، ایشان در پیشبرد پروژة خودش در خراسان کاملاً موفق بود، به‎طوری که وقتی وارد حوزة خراسان می‎شود، اندیشة فلسفی و تا حدودی عرفانی در آنجا حاکم بوده، اما رفته رفته در اثر تدریس‎های میرزا، تقریباً حوزه به سمت اندیشه‎های ایشان گرایش پیدا می‎کند. حتی در سال‎های اخیر هم می‎توانیم اثرات نفوذ این اندیشه را در حوزة مشهد مشاهده کنیم.

از مواضع سیاسی میرزا و شاگردان ایشان مطالبی را بیان بفرمایید. آیا میتوان انجمن حجتیة در مشهد را منبعث از اندیشههای میرزا دانست؟

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی با توجه به شرایط خاص دوران زندگی اش در ایران که از کودتای رضاخان آغاز شد، مانند بسیاری از عالمان دیگر، موضع صریح سیاسی و علنی نداشت. البته ایشان در مباحث علمی خود، در دو جا نظریة ولایت فقیه را تبیین کرده و این ولایت را برای فقهای شیعه پدیرفته است. شاید بتوان از آن مطالب، نوع تلقی میرزا را در باب حکومت دینی نیز دریافت کرد و کسانی برداشت کنند که نظر ایشان در این زمینه شبیه مرحوم امام خمینی است.

البته شاگردان ایشان بعدها در تحولات سیاسی، مواضع مختلفی داشتند و از این رو میرزا را نمی‎توان در آینة شاگردانش ببینیم، چون شاگردان ایشان یک‎دست نبودند. شیخ مجتبی قزوینی از شاگردان برجستة میرزا در نهضت 15 خرداد 1342 با امام خمینی همراهی می‎کند و علمای خراسان را به حمایت از امام به قم می‎آورد. همچنین برخی دیگر از شاگردان میرزا همچون مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی مروارید و آیت الله شیخ جواد تهرانی در انقلاب اسلامی تمام اعلامیه‎ها و اطلاعیه‎های انقلابی را امضا می‎کردند و حمایت خود را از انقلاب امام خمینی نشان ‎دادند.

شاخة دیگری از شاگردان میرزا البته موضع دیگری در سیاست داشتند. برای مثال، ایت الله شیخ محمود حلبی چنین همراهی را با انقلاب نشان نداد، البته ایشان خود از پیش‌قراولان نهضت ملی نفت و از همراهان مرحوم ایت الله کاشانی بودند؛ اما ظاهرا با توجه به شرایط پیش آمده در کشور، از سیاست سرخورده می‎شوند و احساس می‎کند فضای سیاسی به نتیجه نمی‎رسد و به کار دیگری مشغول می‎شوند. اینکه مرحوم شیخ محمود حلبی در مواضع سیاسی چگونه می‎اندیشید، تاکنون بر من پوشیده است؛ آیا با هر گونه حرکت سیاسی مخالف بود و یا اینکه به صورت موردی معتقد بود که این حرکت‎ها به نتیجه‎ای نمی‎رسد و یا اینکه به لحاظ شخصی معتقد بود که اولویت‎های دیگری مانند مبارزه با فرقة ضاله بهاییت وجود دارد و اگر بخواهد وارد بحث‎های سیاسی بشود، نمی‎تواند به اولویت خود برسد. آنچه مهم است ایشان در سیرة عملی در طول سال‎های قبل از انقلاب مبارزه پیگیرانه در راستای انقلاب نداشت و با تاسیس انجمن حجیته به وظایف فرهنگی مشغول بود. البته اعضای این انجمن از نظر سیاسی یک دست نبودند. در میان آن‎ها شخصیت‎های انقلابی بزرگی بیرون آمدند؛ مانند مرحوم آقای پرورش. و در نقطة مقابل هم کسانی بودند که مواضع تندی در برابر انقلاب اسلامی داشتند. آنچه الان برای گفت‎وگوی ما مفید است این است که مواضع سیاسی شاگردان میرزا مهدی اصفهانی را نمی‎توان به خود ایشان منتسب کرد. اگر قرار باشد شخصیت سیاسی میرزا را با دقت مطالعه کنیم، باید به سخنان و سیرة خود وی مراجعه نماییم و ایشان را به صورت مستقل از نظر جایگاه سیاسی و فرهنگی تحلیل کنیم.

گویا ملاقاتی میان مرحوم میرزا و مرحوم حضرت امام رخ داده و گفتوگویی میان آنان صورت گرفته بود. در این باره اگر مطالبی هست، بیان بفرمایید.

نقل‎هائی دربارة دیدار امام خمینی با میرزا مهدی اصفهانی بیان شده است. گویا علی رغم اختلاف نظر‎هایی که در باب فلسفه میان ایشان برقرار بود و میرزا هم این تفاوت دیدگاه ها را دورادور می دانست، ولی ظاهراً در یکی از سفرها که مرحوم امام به مشهد مشرف می شوند، در یک ملاقاتی که به صورت تصادفی در حرم میان آن دو رخ می دهد، میرزا با وجود تفاوت سنی و جایگاهی که داشته است، در مقابل ایشان تواضع بسیار می کند. وقتی اطرافیان سبب این رفتار را از میرزا می پرسند، ایشان اشاره می کند که حاج آقا روح الله کتاب کشف‌الاسرار را در نقد کتاب اسرار هزار ساله نوشته و به دلیل این خدمت، شایسته ستایش و تکریم است. این قضیه نشان می دهد که اختلاف میرزا با فلاسفه اختلافات شخصی و اخلاقی در کار نبود. و به هر حال حریم فکر و اندیشه را با بحث های اخلاقی خلط نمی کردند.


محمدرضا حکیمی

استاد محمدرضا حکیمی: پالایش ِمعارف ِاسلامی

استاد محمدرضا حکیمی از چهره‌های شاخص مکتب تفکیک است. ایشان دارای آثار و تألیفات زیادی است که منتشر شده است. مشهورترین کتاب ایشان کتاب مکتب تفکیک است که بیش از سه دهه پیش به چاپ رسید. استاد حکیمی برای اولین بار اصطلاح مکتب تفکیک را وضع نمود و در تعریف آن نوشته است که تفکیک به معنا جداسازی است و اصطلاح مکتب تفکیک را برای تفکری وضع نموده که صاحب آنان قائل هستند مبانی اعتقادی و معارف اسلامی را باید از قران و عترت فرا گرفت که بر گرفته از وحی الهی است و خطاناپذیر است. خداوند متعال اشراف بر همه حقایق و واقعیت‌های خارجی و اسرار این عالم و علوم و معارف دارد. که آن‌ها را برای پیامبر اسلام و جانشینان معصوم ایشان بیان نموده و آن‌ها نیز این حقایق و علوم و معارف را برای مردم بیان نموده‌اند. بنابراین برای آشنایی با حقایق عالم و معارف و رشد علمی و معنوی صحیح باید در محضر پیامبر اسلام و جانشینان معصوم ایشان زانوی تلمذ و شاگردی زده و سعادت دنیا و آخرت خویش را از این طریق تضمین نمود. استاد محمدرضا حکیمی می‌فرماید: اصل تعقل و تفکر را نمی‌توان انکار کرد و متفکران زیادی در طول تاریخ اسلام وجود داشته‌اند ولی چون معصوم نبوده‌اند طبیعی است دچار اشتباهات متعدد شده‌اند. فلسفه به معنای عام آن که تفکر و تعقل است را نمی‌توان انکار کرد اما فلسفه به معنای تفکر خاص مورد نقد مکتب تفکیک است. فلاسفه بزرگی در طول تاریخ اسلام وجود داشته‌اند مانند ابوعلی سینا. شیخ اشراق. ملاصدرا و...که در موضوعات متعدد فلسفی نظر داده و هر کدام تفکر و تحلیل خود را ارائه داده‌اند که با یکدیگر متفاوت است. مسائلی را که یک فیلسوف ادعای برهان درباره آن نموده فیلسوف دیگر، آن را مخدوش اعلام می‌نماید.

 در مورد عرفان نیز همین تفاوت‌ها وجود دارد. هر چند که اگر ریاضت به‌طور صحیح و مطابق با دستورات شرع باشد می‌تواند منجر به کشف صحیح شود و برخی حقایق و واقعیت‌ها را از آن طریق کشف کرد. لیکن گاهی تفکرات شخصی مرتاض در کشف تأثیرگذار می‌شود. گاهی طریق ریاضت غیرشرعی است. گاهی مکاشفات شیطانی است و از ناحیه شیطان القا می‌شود. گاهی خطا در برداشت در تحلیل مکاشفه رخ می‌دهد. لذا نمی‌توان به هر ریاضت و کشفی اعتماد نمود. ریاضت اگر شرعی باشد و مکاشفه صحیح واقع شود و تحلیل درست یابد. باید مطابق با عقل و شرع باشد و عقل و شرع آن را تأیید نماید. چنین کشف و شهودهایی اگر چه ممکن است و گاهی رخ می‌دهد و لیکن نمی‌توان همه حقایق را از این طریق به دست آورد و مکاشفات صحیح نیز به ندرت اتفاق می‌افتد. بنابراین تعقل صحیح و کشف صحیح و فهم درست از وحی، در شناخت واقعیات و حقایق اشتراکاتی دارند لیکن دامنه دید وحی از عقل و کشف بیشتر است. بنابراین اگر چیزی به نام تعقل و تفکر که از آن به فلسفه تعبیر می‌کنند یا کشف و شهود که از آن به عرفان تعبیر می‌کنند مطابقت با وحی و شرع نداشت از درجه اعتبار ساقط است. مکتب تفکیک معتقد است نتیجه تفکرات خاص فیلسوفان اسلامی در موارد متعددی با تعالیم دین اسلام مغایرت دارد. همچنین نتیجه ریاضت‌ها و مکاشفات عارفان اسلامی در موارد متعددی مغایر با تعالیم اسلام است. و متأسفانه با توجه به این مخالفت افکار فیلسوفان و عارفان آن‌ها مدعی شده‌اند که این تفکرات خاص فیلسوفان و عرفا و کشف و شهودهای خاص و تحلیل‌های اشتباه عارفان با تعالیم اسلامی یکی است و عین یکدیگر است.

مکتب تفکیک معتقد است باید بین نظرات فیلسوفان و نظرات عارفان و دین اسلام تفکیک و جداسازی انجام گیرد این کار یک ضرورت علمی است. با تفکیک این مبانی جداگانه هم از دین اسلام حفاظت می‌شود و هم مبانی و نظرات خاص فیلسوفان مشخص شده و هم نظرات خاصِ عرفا را می‌توان به دست آورد. و درباره صحت و سقم آن‌ها و ارزش علمی آن می‌توان قضاوت نمود. نباید سطح فکر و داده‌های بشر را که مملو از خطا و اشتباه است و به تعبیر قران علم قلیل است با تعالیم اسلام که ناشی از وحی الهی و خطاناپذیر و برگرفته از علم بی‌پایان الهی است یکی دانست و با آن مقایسه کرد. یکی دانستن تعالیم الهی با تعالیم بشر خیانت است به قران و عدم توجه به مبانی قران و عترت و اخذ از تعالیم فلاسفه و عرفای بشر مساوی با بی‌اعتنایی به اهل‌بیت است. مرحوم آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی نیز پس از آنکه سالیان بسیار سرگرم فراگیری مبانی فلسفی و عرفانی بود و احاطه کامل به این مبانی پیدا نمود دلش آرام نگرفت و متوجه شد که نتیجه تعالیمی که از فلاسفه و عرفا یاد گرفته با تعالیم قران و عترت ناسازگار است و مغایرت آن‌ها حتمی است و فقط شاید با توجیه و تأویل‌های غیرعلمی آیات و روایات بتوان آن‌ها را یکی قلمداد نمود. لذا از این مبانی فلسفی و عرفانی فاصله گرفت و در همین ایام نیز تشرفی در وادی‌السلام نجف در بیداری برایش حاصل شد و نوشته‌ای نزد حضرت بقیه‌الله(عج) دید که دران این عبارت بود: طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا و قد اقامنی الله و انا الحجه بن الحسن. پس از این تشرف بر عقیده جدیدش استوارتر گشت و به اطمینان قلبی وی افزوده گشت و با پشتکار و جدیت بیشتری به فرا گیری مبانی قران و عترت اشتغال ورزید تا آنگاه که خود در این مبانی صاحب‌نظر گردید و به هنگام اقامت در حوزه مشهد تدریس معارف اسلامی بر مبنای قران و عترت را آغاز کرد و مبانی فلسفی و عرفانی را نقد نموده و اشکالات و مغایرت‌های آن را با مبانی قران و عترت برای فضلا و اساتید آشکار ساخت و شاگردان بزرگ و برجسته‌ای را در معارف قران و عترت تربیت نمود. استاد محمدرضا حکیمی در کتاب مکتب تفکیک می‌نویسد: سابقه تفکر تفکیکی به زمان ابتدای صدر اسلام می‌رسد و در طول تاریخ اسلام همیشه علمای زیادی بوده‌اند که از مبانی قران و عترت دفاع نموده و خطاهای مبانی فلسفی و عرفانی را آشکار می‌نمودند. در هر قرنی این بزرگان وجود داشته‌اند تا به قرن 14 ه.ق رسید که در این میان ارکان مکتب تفکیک که بیشتر در این جهت اقدام نمودند عبارت هستند از سه شخصیت بزرگ علمی و معنوی: آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی، آیت‌الله سید موسی زرآبادی و آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی که شاگرد این دو استاد عالی‌قدر بوده است.

استاد حکیمی 12 سال شاگرد آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی بوده است و مبانی قران و عترت را از ایشان فرا گرفته است. استاد محمدرضا حکیمی می‌نویسد: باید تقلید در افکار فلاسفه و عرفا را کنار گذاشت و به اجتهاد در این مبانی پرداخت کاری که مرحوم آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی و آیت‌الله سید موسی زرآبادی و آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی انجام می‌دادند و به آن دعوت می‌کردند و در این مسیر شاگردان برجسته‌ای را تربیت نمودند. استاد حکیمی در کتاب مکتب تفکیک نام برخی از شاگردان تربیت یافته این بزرگان را که از آن‌ها به عالمان تفکیک تعبیر نموده است اسم می‌برد. استاد حکیمی می‌نویسد: من نمی‌گویم آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی معصوم است و خطاناپذیر است. و از نقد علمی آثار و تألیفات معارفی ایشان نیز استقبال می‌نمایم به شرطی که شخص نقد کننده آگاه به مبانی معارفیِ میرزا باشد و توان نقد علمی ایشان را داشته باشد. اگر کسی بخواهد معارف خاص میرزا مهدی اصفهانی را بفهمد و نقد کند، باید از علم کلام و فلسفه و عرفان مطلع باشد سپس معارف و مبانی میرزا را بداند تا نکات و دقایق و ظرایف حرف ایشان را متوجه شود تا بعد بتواند آن را نقد کند که کار هر کسی نیست.


Untitled-2

اسماعیل غروی: در زهد و تقوا انسانی کم‌نظیر بود
استاد اسماعیل غروی فرزند آیت الله میرزا مهدی غروی اصفهانی مدرس مبانی آثار و تالیفات پدر خویش است. ایشان همچنین از شاگردان مرحوم امام خمینی، ایت الله العظمی بروجردی و علامه طباطبایی است. وی در این گفت و گو به توصیف شخصیت مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی پرداخته است.

از سیر تحصیلات پدرتان، مرحوم میرزا مهدی اصفهانی برای ما بفرمایید.

در ابتدا با مرحوم بهاری همدانی مأنوس بود. به حدی در این مسیر حرکت کرد که خودش را از آب و گل بیرون کشید. معاشرت مرحوم میرزا با مرحوم بهاری همدانی سبب شد که به سمت عرفان کشیده بشود. حاج رحیم ارباب مرحوم والدم را از اصفهان به کربلا فرستاد. در کربلا آیت‎الله سید اسماعیل صدر دست ایشان را گرفت. مدتی در آنجا ماند و بعد به سامرا و سپس به نجف اشرف رفت. خود ایشان می‎گفت: «مدتی در منزل میرزای نائینی مطالبی در فقه و اصول را آموختم و با ایشان به‎طور خصوصی درس فرا می‎گرفتم.» مرحوم نائینی ایشان را به حوزة نجف می‎برد تا در درس دیگر بزرگان هم تلمذ کند. در تحصیل علوم دینی تا جایی می‎رسد که مرحوم میرزای نائینی به ایشان اجازة اجتهاد می‎دهد. نامة اجازة اجتهاد میرزای نائینی موجود است. یک بار آیت‎الله وحید خراسانی فرمود: «در طول عمرم به این مقدار ندیدم کسی از سوی میرزای نائینی معرفی و تمجید بشود.» در وصف مرحوم میرزا مقاماتی برشمرده که بی‎نظیر بود. مرحوم میرزا به مشهد رفت و هیچ‎گاه از این تعریف و تمجیدهای مرحوم میرزای نائینی برای کسب شهرت خود استفاده نکرد. چنین شخصیت‎هایی دیگر در زمان ما وجود ندارند. میرزا در زهد و تقوا انسانی کم‎نظیر بود. البته اگر ریاضت می‎کشید برای خانواده‎اش و فرزندانش کم نمی‎گذاشت.

بیشتر در کدام حوزه تحصیل کرد؟

میرزا هم حوزة کربلا و هم سامرا و هم نجف را درک کرده بود؛ اما آن‎طور که شنیدیم بیشتر در نجف حضور داشت. وقتی از نجف به مشهد برگشت، حوزة علمیة مشهد با دست با کفایت میرزا محمد آقازاده اداره می‎شد. شیخ هاشم قزوینی در مدرسة نواب درس خارج می‎داد. من در مدرسة نواب قدری تلمذ داشتم. یک مدرس پایین داشت و یک مدرس طبقة بالا. شیخ هاشم قزوینی در مسجد مدرسه تدریس می‎کرد و صد و پنجاه شاگرد داشت. مسجد مدرسة نواب روبه‎روی مدرسة نواب است و در حال حاضر هم موجود است. یعنی هر کسی به مدرسه برود، آن را می‎بیند. شیخ هاشم قزوینی می‎فرمود: «در حین تدریس دیدم طلبه‎ای می‎آید، اما از لباده‎اش متوجه شدم که ایرانی نیست و از حوزة علمیة نجف می‎آید. آمد و وسط میان طلبه‎ها نشست. درس فقه و اصول بود. سؤالی پرسید و من جواب دادم. به جواب من سؤال دیگری کرد که نتوانستم جواب بدهم. از جای خودم بلند شدم و گفتم استادی برازندة شما است و من باید شاگرد شما باشم.» تقوا را ببینید. استادی با صد و پنجاه شاگرد کرسی درس خود را به استاد دیگری که از نظرش لیاقت و شایستگی دارد، می‎سپارد.

خود حضرتعالی در محضر کدام یک از بزرگان تلمذ کردید؟

بنده درس شیخ هاشم قزوینی را درک کردم و دروس ایشان را تقریر کردم. همچنین درس آیت‎الله العظمی بروجردی را تا زمانی که در قید حیات بود، حضور داشتم و معمم هم بودم. پس از مدتی به تهران رفتم و بعد نزد آیت‎الله سید یونس اردبیلی حاضر شدم. نزد ایشان آمدم و گفتم: «می‎خواهم در تهران بمانم. آموزش و پرورش هم مرا می‎پذیرد. آیا از نظر شما اشکالی ندارد که حقوق بگیر باشم؟» ایشان فرمود: «نه. اما درسی که می‎دهی دقت کن تا بچه‎ها آن را خوب بفهمند.» مجوز را گرفتم و به آموزش و پرورش رفتم. من درس خمس سید یونس اردبیلی را حاضر شدم و به زبان عربی تقریر کردم. لهجة ایشان در تدریس ترکی بود.

در تشییع جنازة مرحوم والدم حضور داشتم و حدوداً هشت یا نُه ساله بودم. از کوچه‎ای جنازه را آوردند که روبه‎روی حرم است. جنازه را نزدیک حرم نگه داشتند. چهارپایه گذاشتند و سید یونس روی آن رفت و گفت: «نامه‎ای دارم که بنا بود در آن وقتی باز بشود که مرحوم میرزای نائینی و میرزا مهدی فوت کنند. حالا هر دو فوت کردند و می‎توانیم نامه را باز کنیم و بخوانیم.» سید یونس نامه را باز کرد. در این نامه مرحوم نائینی نوشته بود: «هر شب جمعه با میرزا مهدی به زیارت حرم امیرالمؤمنین می‎رفتیم. بعد از زیارت من به خانه برمی‎گشتم و او به مشهد می‎رفت.» منظور این بود که طی الارض می‎کرد و از نجف به زیارت حضرت امام رضا علیه‎السلام مشرف می‎شد.

میرزا در بدو ورود به مشهد چه درسهایی میگفت؟

وقتی میرزا به مشهد رفت، درس احمد کفایی و فقه حاج حسین تعطیل شد. این افراد شخصیت‎های کمی نبودند. شیخ محمود حلبی به همراه چند تن دیگر از زبده‎ترین شاگردان مرحوم احمد کفایی بود. وقتی مرحوم میرزا مهدی اصفهانی به مشهد آمد، همگی درس ایشان را شرکت کردند. در ابتدای تدریس مبانی مرحوم میرزای نائینی را تدریس می‎کرد. پس از مدتی مبانی نظری خودش را که با معارف اهل‎بیت عجین بود، بیان کرد.

مهم‎ترین شاگردان میرزا، محمود حلبی بود. سه کتاب داشت: حجیة القرآن، معارف الهیه و بحثی پیرامون نظام تشریع. تمام نوشته‎های ایشان را مرحوم والدم، میرزا مهدی اصفهانی دیده بود. گاهی فقط یک کلمه از کتاب را خط زده و تصحیح کرده است. خود شیخ محمود حلبی می‎گفت: «نوشته‎هایم را برای تصحیح شب جمعه به میرزا می‎دادم و صبح شنبه آن‎ها را به من تحویل می‎داد.»

از سوی مخالفان میرزا در مشهد، ممانعت و مشکلی برای تدریس ایشان به وجود نمیآمد؟

یکی از مخالفان میرزا، سیف‌الله ایسی بود که از متعصبان فلسفه به شمار می‎آمد. با این حال مشکلی برای ایشان در مشهد نبود. در واقع حوزة مشهد را مبانی میرزا فرا گرفته بود.

موضع دیگر اساتید فلسفه آن موقع نسبت به سطح و سواد علمی میرزا چه بود؟

از مدرسین تراز اول فلسفه در مشهد شیخ محمود حلبی بود. ایشان شاگرد آقای شهیدی مدرس فلسفه در مشهد بود. شیخ محمود حلبی می‎گفت: «در روز اولی که می‎خواستم به درس میرزا بروم، از استاد خودم آقای شهیدی اجازه خواستم. ایشان گفت: به درس میرزا برو، به شرطی که بیایی و به من بگویی در درس چه گفت؟... روز اولی که به درس میرزا رفتم، از تدریس ایشان مبهوت شدم. در راه برگشت به فکر سخنان میرزا بودم؛ به‎طوری که در بازار هر که به من سلام می‎کرد، متوجه نمی‎شدم. فردای آن روز چندین نفر به من گفتند: حاج آقا دیروز هر چه سلام کردیم جواب نمی‎دادی. مطالب میرزا را به آقای شهیدی گفتم. ایشان هم تعجب کرد و گفت عجب عرشی است میرزا. هر روز به درس ایشان برو و مطالبش را برای من بازگو کن!»

میرزا فقه و اصول را بر مبنای قرآن و روایات می‎گفت و مبانی فلسفه و عرفان را از اساس نقد می‎کرد.

از ازدواج والد خود برای ما بگویید و اینکه حاصل ین ازدواج چند اولاد بوده است؟

فامیل‎های میرزا در سرخس بود و سپس به مشهد می‎روند. خانوادة مادر ما در مشهد با فامیل‎های میرزا آشنا بودند. خانوادة میرزا پیشنهاد ازدواج می‎دهند. مادرم سیزده سال با پدرم فاصلة سنی داشت. یعنی کوچک‎تر بود. نتیجة این ازدواج سه پسر و یک دختر است. خواهر ما در شش ماهگی فوت کرد. برادر بزرگ من فوت کرده و یک برادر دیگر دارم که در قید حیات است. مادرم همسر دوم میرزا بود. در واقع وقتی همسر اول میرزا به رحمت خدا رفت، با مادرم ازدواج کرد.

معاصران ایشان در مشهد و قم و نجف چه کسانی بودند؟

در مشهد با حاج حسین قمی، محمد آقازاده، احمد کفایی، شهیدی و... و در قم با حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی هم‎عصر بود. یک بار که از نجف می‎خواست به مشهد برود، از بروجرد می‎گذرد و با آیت‎الله بروجردی ملاقات می‎کند. در نجف هم میرزا نائینی بود که در واقع استاد ایشان به شمار می‎آمد.

برجستهترین شاگردان میرزا چه کسانی بودند؟

برجسته‎ترین شاگردان میرزا در دورة اول شیخ محمود حلبی، شیخ کاظم دامغانی و شیخ غلامحسین بادکوبه‎ای بودند. در دورة سوم آیت‎الله مروارید و میرزا تهرانی و آیت‎الله شاهرودی و... بودند. در اواخر سطح مطالب خود را پایین‎‎تر آورد.

روش تربیتی ایشان در منزل چگونه بود؟ آیا هیچ گاه شما در مجبور به کاری میکرد؟

ایشان در منزل هیچ‎گاه به فرزندانش تحکم نمی‎کرد. بسیار آرام و مهربان بود. البته فقط به ما می‎گفت که تاریک که می‎شود به خانه برگردید. نگذارید پس از غروب بیرون از خانه باشید. یک شب به همراه برادر بزرگم ابراهیم تا شب بیرون بودیم. وقتی به خانه برگشتیم، مادرمان گفت که نزد پدرتان بروید و بگویید که چرا تا الان بیرون بودید. ما هم رفتیم و گفتیم که مجسمه‎ای در شهر بود و برای تماشا رفته بودیم. ایشان هم فرمود دیگر تکرار نشود و قبل از غروب در خانه باشید. چون شهر در شب‎ها وضعیت مناسبی ندارد. مادر ما هم بسیار ملاحظة پدر را می‎کرد. با این حال پدرم هیچ گاه بر ما سخت‎گیری نداشت. سر مسائل دینی هم هیچ‌گونه اجباری در منزل نبود. یادم نمی‎آید که مرحوم والدم عصبی شده باشد.

اینکه مرحوم امام خمینی با مرحوم میرزا ملاقات داشته، صحت دارد؟

بله، امام دیدار و ملاقاتی با میرزا مهدی اصفهانی داشت. البته در آن موقع ایشان را با نام حاج آقا روح‎الله می‎شناختند. در آن دیدار بحث علمی میان آنان ردوبدل می‎شود. میرزا به آیت‎الله مروارید می‎گوید: «اینکه می‎گویند حاج آقا رو‎ح‎الله مذاق فلسفی دارد، درست است.»

در پایان اگر نکتة خاصی در باب میرزا مهدی اصفهانی و خصوصیات اخلاقی ایشان باقی مانده، به عنوان حُسن ختام گفتوگو بیان بفرمایید.

تمام وقت میرزا صرف مطالعه و نوشتن می‎شد. زاهد به معنای واقعی کلمه بود و وقتی از دنیا رفت هیچ چیزی برای ما نگذاشت.


Untitled-3

دکتر احمد مهدوی دامغانی: احاطه کاملی به آراء میرزای نائینی داشت/ اولین کسی بود که نظرات نائینی را به ایران آورد

دکتر احمد مهدوی دامغانی از چهره های برجسته حوزه و دانشگاه فرزند مرحوم آیت الله شیخ کاظم مهدوی دامغانی(شاگرد میرزا مهدی اصفهانی)است. ایشان در حال حاضر استاد دانشگاه در پنسیلوانیا و هاروارد آمریکا است. ترجمه دعای کمیل، ندبه و صحیفه سجادیه به زبان انگلیسی و فرانسوی از جمله آثار ایشان است.

جناب استاد دامغانی بفرمایید شما چگونه و از چه زمانی با آیتالله میرزا مهدی اصفهانی آشنا شدهاید؟ پدر شما از شاگردان آیتالله میرزا مهدی اصفهانی بودند. از رابطه ایشان با استاد و علاقه ایشان بفرمایید.

من از کودکی و نوجوانی در حدود 8 سالگی مرحوم آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی را می‌دیدم. چون مرحوم آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی در مدرسه علمیه پریزاد مشهد که در نزدیک حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام بود، بعد از نماز مغرب و عشا تدریس خارج اصول می‌داد. من ملازم پدر بودم و در جوار محلی که میرزا تدریس می‌کرد تکالیف مدرسه دبستان و دبیرستان خود را انجام می‌دادم و پدرم نیز در درس خارج اصول ایشان شرکت می‌کرد. از حدود سال 1313 ه.ش تا سال 1320 ه.ش این وضعیت ادامه داشت. بنابراین من به برکت پدر و شرکت ایشان در درس خارج میرزا سالیان بسیار مرحوم میرزا را زیارت می‌کردم.

از چهره و سیمای مرحوم آیتالله میرزا مهدی اصفهانی چیزی به خاطر میآورید.؟

بله. مرحوم آقای میرزا را از هنگامی که اندکی بیش از 50 سال داشتند زیارت کردم و می‌توانم عرض کنم که معظم له از همان سال‎های 1313 ه.ش تا آخرین باری که چشمم در رمضان سال 1365 ه.ق معادل 1325 ه.ش به دیدار ایشان روشن شد، تقریباً به یک صورت و هیئت باقی مانده بود و تغییر محسوسی در شمایل ایشان حاصل نشده بود. خاصه آن‎که چون حضرتش دائماً خضاب استعمال می‌فرمود، محاسن شریفش همواره سیاه می‌نمود. قد ایشان متوسط و میانة بالا بود. رنگ صورتش سفید و چشمانش درشت و نافذ و بسیار خوش حالت بود و گاه اثر سرمه در آن مشاهده می‌شد. بینی‌شان معتدل و بلکه کوچک و لبانش باریک بود و در مجموع چهره‎ای بسیار زیبا و جذاب داشت که در آن سلطنت علمی و مهابت روحانی و عزت قدسی ایشان متجلی بود و به اصطلاح فرنگی که این ایام در ایران هم رایج شده است، از صورت و سیمای ایشان کاریزمای نافذ و قاهری ساطع بود. لباس ایشان در تابستان قبای ساده با عباهای نازک معمولی نجفی (نه از آن خاشیه‎های گران‌قیمت) و در زمستان قبایی برکی یا از پارچه پشمی و عبایی از عباهای مشکی پشمی مازندرانی و گیلانی ‌بود و من حالا هر چه در خاطرم مرور می‌کنم هیچ وقت ایشان را با عباهای پشمی معروف به نائینی مشاهده نمی‌کنم. هم اکنون صورت شریف نازنینی از ایشان در خاطرم نقش بسته است که «هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود» وصفی از آن است. ایشان را با همان عبای سیاه مازندرانی که کمی هم براق می‌نمود، مدنظر دارم. حضرت میرزا در سال‎های 1361 تا 1365 ه.ق گاه صبح‌های جمعه به اصطلاح جلوس می‌فرمود و از کسانی که خدمتشان می‌رسیدند با آب انجیر پذیرایی می‌شد و این پذیرایی با آب انجیر برای همه کسانی که آن روز به زیارتشان می‎آمدند، یکسان بود.

نظر شما راجع به شخصیت علمی و معنوی میرزا که استاد محمدرضا حکیمی در کتاب مکتب تفکیک آوردهاند، چیست؟

دربارة مقام علمی و مقامات معنوی و نحوة تفکر مرحوم آقای میرزا که مرقوم فرموده‌اند شرح جامع و مانعی می‎دانم.

فرمودید فضلای حوزه علمیه مشهد در درس خارج اصول میرزا در مدرسه علمیه پریزاد شرکت میکردند. سطح علمی این درس در چه سطحی بود و تسلط میرزا و تبحر ایشان در اصول فقه چگونه بود؟

مرحوم میرزا از سال 1340 ه.ق تا سال 1365 ه.ق در حوزة مشهد تدریس خارج اصول داشت. ایشان از شاگردان برجسته میرزای نائینی بود و احاطة کامل به نظرات ایشان داشت. قبل از اینکه مرحوم میرزا در مشهد درس خارج اصول شروع کند و فضلا در این درس شرکت کنند سال‌ها در درس خارج فقه و اصول آیات عظام حاج آقا حسین قمی و میرزا محمد آقازاده خراسانی شرکت کرده بود و به مبانی شیخ انصاری و آخوند خراسانی آشنا بود؛ ولی نظرات اصولی میرزای نائینی برایش تازه بود که با خود به مشهد آورد. فضلا هم برای آشنایی با مبانی میرزای نائینی و هم برای آشنایی بیشتر با ظرافت‎کاری‎های نظرات شیخ انصاری و آخوند خراسانی سال‌ها در درس خارج اصول میرزا شرکت می‌کردند. غیر از فضلای جوان، آن‎هایی که سال‌ها درس خارج اصول مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسین قمی و آیت‌الله میرزا محمد آقازاده خراسانی شرکت کرده بودند و خود از اساتید و مدرسان متون مهم اصول فقه مثل قوانین و کفایه و رسایل بودند، در درس خارج اصول میرزا شرکت می‌کردند؛ و این خود حکایت از تبحر میرزا در علم اصول دارد.

آیا در میان شرکت کنندگان درس خارج اصول میرزا مجتهدین نیز شرکت میکردند؟

بله. برخی از اساتید و مدرسین سطوح عالیه فقه و اصول که خود مجتهد مسلم بودند نیز در این درس شرکت می‌کردند که این عظمت علمی و تبحر میرزا را در اصول و فقه نشان می‌دهد. به عنوان نمونه برخی از این مجتهدین مسلم را که در درس خارج اصول میرزا در مدرسه پریزاد شرکت می‌کردند، بیان می‌کنم: بزرگانی مانند حضرات آیات: حاج شیخ هاشم قزوینی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج شیخ غلامحسین محامی بادکوبه‎ای، حاج میرزا علی اکبر نوقانی، حاج شیخ محمود حلبی، حاج شیخ سیف الله ایسی، حاج آقا حسین موسوی شاهرودی، حاج شیخ کاظم شاهکویی نجفی، حاج شیخ محمد غروی قوچانی، شیخ محمد حسن بروجردی، شیخ محسن نخجوانی، و... .

پدر شما چه مدتی درس میرزا شرکت میکردند؟ نظرشان راجع به میرزا چه بود. فرمودید در آن زمان که درس خارج اصول میرزا شرکت میکردند مجتهد بودند؟

از جمله این اساتید و مجتهدین مسلم، پدرم آیت‌الله حاج شیخ کاظم مهدوی دامغانی رحمه الله علیه بودند.

از وقتی که من یادم می‎آید که همان حدود سال 1313 ه.ش بود تا سال 1320 ه.ش که پدرم درس خارج میرزا شرکت می‌کرد، ممکن است که قبل از سال 1313 ه.ش نیز شرکت می‌نمودند که من به یاد ندارم.

بله. پدرم سال‌ها در حالی که مجتهد مسلم بود در درس خارج میرزا شرکت می‌کرد. ایشان از آیات عظام میرزای نائینی، آقا سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیا عراقی در حدود سال 1312 ه.ش اجازة اجتهاد دریافت کرده بودند. همچنین اجازات تدریس فقه و اصول.

از اینکه مجتهد برجسته‎ای مانند پدرم و امثال ایشان سال‌ها در درس خارج میرزا شرکت می‌کردند، به خصوص آنکه قبل از ایشان درس خارج بزرگانی چون حاج آقا حسین قمی و میرزا محمد آقازاده خراسانی را نیز دیده بودند، شدت اعتقاد ایشان به علمیت و اجتهاد و فقاهت مرحوم میرزا روشن می‌شود. پدرم همان عشقی که به مرحوم آقازاده داشت که سال‌ها از محضر ایشان استفاده کرد و از شاگردان برجسته و مورد عنایت خاص ایشان بود. در واقع بعد از شرکت در درس مرحوم میرزا نائینی، به مرحوم میرزا اصفهانی عنایت خاصی داشت و عاشق میرزا بود.

در اجازه‎ای که مرحوم میرزا برای پدرم نوشته بود، ایشان را از اجله فقها و اصولیون ذکر کرد که آن اجازه موجود است.

آیا مرحوم میرزا مهدی اصفهانی در فلسفه و عرفان تبحری داشته؟ نظر والد شما راجع به معارف میرزا چه بود؟

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی در مشهد علاوه بر تدریس خارج فقه و اصول، معارف نیز درس می‎داد و در این درس فلسفه و عرفان را نقد می‌کرد. مرحوم میرزا نه تنها در فقه و اصول مجتهد و صاحب نظر و در اوج فقاهت بود. بلکه در فلسفه و عرفان نیز تسلط و تبحر خاصی داشت. و با آن تبحر و تسلط خاصی که داشت، نقد مبانی فلسفی و عرفانی می‌کرد. شنیده‌ام برخی فلسفه‎دانی و اطلاع ایشان از عرفان را انکار کرده‌اند که این درست نیست. فضلای حوزه مشهد که درس ایشان شرکت می‌کردند، فلسفه خوانده بودند؛ از جمله پدرم. پدرم سال‌ها با جدیت در درس فلسفه آقابزرگ حکیم شرکت می‌کرد و آن‌قدر جدی بود و پشتکار داشت که یکی از اساتید ایشان حاج آقا حسین قمی یا مرحوم آقا میرزا محمد آقازاده به ایشان تشر زد و ایشان را از ادامة تحصیل فلسفه منع نمود و گفته بود چه خبر است؟ کفایت است. پدرم نیز به خاطر منع استاد خود دیگر ادامه نداد. منظور این طور جدی و پیگیر بود درس فلسفه. پدرم و امثال ایشان از شاگردان آقابزرگ حکیم با شرکت در درس میرزا از این مبانی برگشتند. پدرم در درس معارف میرزا شرکت می‌کرد و به آن اعتقاد داشت.

برخی افراد از جمله جناب استاد آقا سید جمالالدین آشتیانی مدرس معروف فلسفه مدعی شده بود که مرحوم آیتالله میرزا مهدی اصفهانی فلسفه و عرفان نخوانده و به این مبانی احاطهای نداشته. شاگردان ایشان نیز مانند آقایان شیخ هاشم قزوینی، شیخ کاظم دامغانی، و... نیز فلسفه نخوانده بودند و ادعایی نیز نداشتند. نظر شما در این باره چیست؟

مرحوم میرزا نه تنها در اصول صاحب نظر، بلکه تا حدودی مبتکر هم بود و در فلسفه و عرفان نیز احاطه کامل داشت.

این از اشتباهات بزرگ آقای آشتیانی است. مرحوم میرزا و شاگردان برجسته ایشان فلسفه خوانده بودند و به این مبانی آگاه بودند. من تعجب می‌کنم از آقای آشتیانی.

شما خود در درس معارف میرزا شرکت کردهاید؟

بله. مرحوم میرزا در چند سال آخر عمر خود در مدرسه علمیه نواب تدریس معارف اسلامی داشت که من حدود دو سال از سال 1322 ه.ش تا 1324 ه.ش در این درس شرکت می‌کردم. من به اندازه خودم و اساتید و بزرگان نیز هر کس در حد ظرفیت خود بهره علمی می‌گرفت. طلاب و فضلا و اساتید حوزه در درس معارف میرزا شرکت می‌کردند.

مرحوم میرزا را تا کسی ندیده باشد نمی‌تواند درست و کامل ایشان را بشناسد. جامعیت عجیبی داشت. در علم و معنویت و تقوا.

این‎طور نیست که کسی به صرف اینکه که مجتهد و فقیه است یا فیلسوف و عارف و... یا ریاضت کشیده، بتواند میرزا را کما هو حقه بشناسد. ایشان ابعاد مختلفی داشت و از هر جهت صاحب کمال بود.

ایشان انسانی فرشته خوی، عالم راشد ملکوتی سیرت، فقیه اصولی فانی در محبت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و اله و عترت طاهره علیهم‎السلام و عاشق صادق خاتم‌الاوصیا صلوات الله علیه و عجل الله فرجه و صاحب نفس قدسی بود. ایشان مردی بود به تمام معنا بزرگ؛ رضوان الله تعالی علیه.


Untitled-4

حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی فلسفی: بسیار ساده زیست بود

حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی فلسفی از شاگردان دروس اخلاق و معارف اسلامی آیت الله میرزا مهدی غروی اصفهانی و از محققین و مولفین مقیم حوزه علمیه مشهد است. در این گفت و گو ایشان ابعاد مختلف شخصیت علمی، اخلاقی و سیره علمی مرحوم آیت الله را مورد توجه قرار داد.

در ابتدا بفرمایید که در کجا و در چه سالی متولد شدید و دروس حوزوی خود را در کجا و نزد کدام یک از اساتید گذراندید؟

من در دهاقان اصفهان در حدود سال 1305 ه.ش متولد شدم. پدرم نیز اهل دهاقان اصفهان بود. وقتی که من نوجوان بودم برای ادامة تحصیلات حوزوی به مشهد آمد و درس خارج خود را نزد اساتید برجستة حوزه مشهد فرا گرفت و از اساتیدِ فلسفه مشهد نیز فلسفه آموخت.

 پس از اتمام تحصیلات فلسفی، سال‌ها به تدریس فلسفه در حوزة علمیة مشهد اشتغال ورزید. شرح منظومه را نزد ایشان خواندم. ایشان عمری طولانی داشت. در نوجوانی به همراه پدرم به مشهد آمدم و زیر نظر ایشان تحصیلات حوزوی خودم را در حوزة مشهد آغاز کردم. جامع المقدمات و سایر کتب مقدمات را نزد برخی از فضلا فراگرفتم و بخشی از متون ادبیات عرب را نزد ادیب نیشابوری خواندم. شرح لمعه را نزد آیت‌الله میرزا احمد مدرس یزدی و سطوح عالیه را نزد آیت‌الله حاج شیخ هاشم قزوینی فرا گرفتم. درس خارج فقه و اصول را نزد آیات عظام: حاج میرزا حسین فقیه سبزواری، حاج سید یونس اردبیلی و... آموختم. در مشهد حدود 20 مدرسه علمیه بود که من در 10 مدرسة علمیة آن تردد داشتم. علمای بزرگی را درک کردم و خاطرات زیادی از علما دارم. از جمله مدارس علمیه‎ای که در آن تردد می‌کردم، مدرسة علمیة نواب بود که آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی در آن تدریس معارف اسلامی داشت و طلاب و فضلا و اساتید از محضر ایشان استفاده می‌کردند. من در دوران نوجوانی به سر می‎بردم که در درس معارف ایشان شرکت کردم. دقیقاً نمی‌دانم چقدر در درس ایشان شرکت کردم، اما اجمالاً می‎دانم که بیش از یک سال بود و بعد از رحلت آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی نیز در درس معارف شاگردان برجستة ایشان از جمله آیت‎الله حاج شیخ مجتبی قزوینی شرکت نمودم و استفاده می‌کردم.

شخصیت آیتالله میرزا مهدی اصفهانی را از نظر علمی و معنوی برای ما توصیف کنید و بفرمایید که برجستهترین شاگردان ایشان چه کسانی بودند؟

آیت‎الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی از علمای بزرگ شیعه و از شخصیت‌های علمی و معنوی کم‎نظیر بود. حدود پنجاه الی شصت شاگرد برجسته و مبرز داشت که به استادی همچون وی افتخار می‌کردند و از محضر علمی و معنوی ایشان استفاده می‌کردند. از جمله شاگردان ایشان می‎توان آیت‎الله میرزا جواد آقا تهرانی، آیت‎الله مروارید و آقای شیخ محمود حلبی را نام برد. آقای شیخ محمود حلبی از شاگردان خاص و نابغه ایشان بود.

 یک‎بار در یکی از مجالس سخنرانی آقای حاج شیخ محمود حلبی حاضر شدم. من به همراه آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی شرکت کردم. ولی آقای حلبی تجلیل خاصی از میرزا نکرد و فقط به اینکه اصفهان چه اساتید و علمای برجسته و بزرگی دارد اکتفا نمود. بعد از منبر، از ایشان گلایه کردم که چرا از ایشان نام نبردید و تجلیل خاصی نکردید. ایشان گفت: «خود میرزا از من خواسته‌اند که در مجالسی که من حاضر می‌شوم از من نام نبرید و صلوات و... احترام خاصی نکنید. می‌خواهم عادی شرکت کنم و بروم. لذا من نمی‌توانستم تجلیل خاصی از ایشان بنمایم. چون ایشان راضی نیست.» مرحوم میرزا این‌گونه بود. با آن شخصیت علمی و معنوی برجسته این‌گونه بود. متواضع و با اخلاص بود. نمی‌خواست برای خود موقعیتی خاصی در بین مردم ایجاد کند. شهرت‎گریز بود و از مطرح کردن خود در جامعه خودداری می‌کرد. حُب جاه و مقام و شهرت و... نداشت. دنبال ریاست پیدا کردن و... نبود. نمی‌خواست مردم او را بشناسند و شهرتی پیدا کند و تجار و اعیان و ثروتمندان را به دنبال خود جمع نماید که اگر می‌خواست زمینه برایش فراهم بود و از طریق شاگردان و... این کار به راحتی برایش میسر بود. ساده‎زیست بود. سادة ساده زندگی می‌کرد. رفت و آمدش هم ساده بود. تنهایی به این طرف و آن طرف می‌رفت. خودش به تنهایی خرید می‌کرد. همان‎گونه که گفتم به منبری‌ها می‌گفت که در منبرها از من نام نبرید و تجلیل خاصی نکنید. به مجالس امام حسین علیه‎السلام خیلی علاقه نشان می‎داد و در این مجالس شرکت می‌کرد. به منبری‌ها تذکر می‌داد اخلاص را رعایت کنید. مرحوم میرزا خیلی به امام زمان علیه‎السلام علاقه داشت. سراپا امام زمانی بود و نام و یاد حضرت همیشه در نظرش بود. طلاب را نیز توجه به امام زمان می‌داد و به ذکر و یاد حضرتش توصیه می‌نمود.

آیتالله میرزای اصفهانی به هر حال با وجود مخالفت جدی با فلسفه و عرفان مخالفانی هم داشت. وقتی به رحمت خدا رفت، کسی از مخالفان ایشان در تشییعجنازه شرکت کرد؟

از مخالفان ایشان اطلاعی ندارم، اما بعد از یک عمر تدریس فقه و اصول و معارف اسلامی و تربیت شاگردان و احیای نام امام زمان علیه‎السلام در حوزة مشهد در حمام مقبره مشهد سکته کرد و به رحمت خدا رفت. برای تشییع‌جنازة ایشان جمعیت زیادی از طلاب و فضلا و علما و اساتید حضور پیدا کردند و عموم مردم آمدند و ایشان را در حرم مطهر امام رضا علیه‎السلام به خاک سپردند. مجالس تعزیه ایشان نیز شلوغ می‌شد و جمعیت زیادی شرکت می‌کردند.

در پایان اگر نکتة خاصی دربارة شخصیت آیتالله میرزا مهدی اصفهانی باقی مانده و ضرورت دارد گفته بشود، آن را بهعنوان حُسن ختام گفتوگو بیان کنید.

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی خیلی به تعلیم و تربیت علمی شاگردان و کسب علم و معرفت اهتمام خاصی داشت و یکی از علت‌هایی که نماز جماعت را قبول نمی‌کرد به همین خاطر بود. می‌فرمود: «اگر نماز جماعت رسمی در جایی را قبول کنم و بخواهم هر روز اقامه جماعت کنم، از مطالعه و تدریس باز می‌مانم.» لذا نماز جماعت رسمی و ثابت و مرتب در جایی مثل مساجد و... را قبول نمی‌کرد.

در آن دوره گاهی می‌دیدم که آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی به حرم مطهر امام رضا علیه‎السلام تشریف می‎آورد. وقت نماز می‎شد و تعدادی از شاگردان ایشان نیز حاضر می‎شدند. از ایشان درخواست می‌کردیم که امام جماعت شوند تا به ایشان اقتدا کنیم. ایشان می‌فرمود: «قبول می‌کنم به شرطی که به کسی خبر ندهید.» ایشان همان نماز جماعت با شاگردان در حرم مطهر را سعی می‌کرد طولانی اقامه نکند و از نوافل و مستحبات بعد از نماز نیز کم می‌کرد و مختصر تعقیباتی می‌خواند و می‌گفت: «اگر کسی سؤال شرعی و مذهبی دارد پاسخش را بدهم و معطل نماند.» خودش را آماده می‌کرد برای پاسخگویی به سؤالات علمی شاگردان. به سؤالات شرعی مردم و به علم و معرفت توجه خاصی داشت و به همین خاطر نماز و تعقیباتش را مختصر می‌کرد. آماده پاسخگویی به سؤالات و پرسش‌ها بود. می‌گفت: «ثواب این کار از مستحبات تعقیبات و... بیشتر است.»


Untitled-5

آیت الله ضیاءالدین نجفی تهرانی: ایشان از استثنائات دوران معاصر است

مرحوم آیتالله سید موسی زرآبادی در قزوین، مرحوم آیتالله میرزا مهدی غروی اصفهانی و شاگرد ایشان، مرحوم آیتالله شیخ مجتبی قزوینی از جمله کسانی هستند که بر تفاوت میان حقایق دینی و محصولات اندیشة بشری تأکید دارند و معتقدند نباید معارف و حقایق دینی را که از طریق وحی الهی نازل گردیده با دستاوردهای فکری و تجربی بشری مخلوط ساخت. هر چند این ادعا مورد توجه و توافق همة اندیشمندان اسلامی قرار داشته و دارد و کمتر کسی را میشناسیم که با خلط و درآمیختن تعلیمات پیامبران که برگرفته از وحی است با علوم بشری که محصول اندیشه و تفکر انسان است، موافق و همراه باشد و هر چند فلسفة اسلامی در جای خود مطالب ارزشمندی را به همراه دارد؛ اما جریان فکری مشهد، یعنی اعتقاد به جدایی روشهای مختلف دسترسی به حقایق و معارف وحیانی با آموزههای فلسفی و ذهنی، قریب به نیم قرن است که در خراسان به منصة ظهور و بروز رسیده و طرفداران فراوانی را یافته است. به همین خاطر و با توجه به محوریت و نقش تأثیرگذار مرحوم آیتالله میرزا مهدی غروی اصفهانی، رفته رفته تحت عناوین مکتب مشهد یا مکتب معارفی خراسان از آموزههای میرزا مهدی اصفهانی، منتج و شهرت یافت.

بعدها جناب مستطاب استاد محمدرضا حکیمی عنوان مکتب تفکیک را برای مکتب معارفی خراسان برگزید و به معرفی آن پرداخت. از آن موقع تاکنون جریان فکری مکتب مشهد به نام آیتالله میرزا مهدی غروی اصفهانی و با عنوان مکتب تفکیک شهرت یافت.

از جمله امتیازات این عالم وارسته، درک عمیق و استفادة دقیق از سه حوزة علمیه اصفهان، نجف و مشهد بود. البته توقف کوتاه مدت ایشان در کربلای معلا نیز زمینهساز بهرههای علمی و معنوی فراوان ایشان از آن دیار بوده است.

میرزا مهدی اصفهانی، چه در اصفهان که از شخصیت‎های بسیار برجسته‎ای نظیر آخوند کاشی، میرزا جهانگیرخان قشقایی و آیت‎الله سید محمدباقر درچه‎ای و چه در کربلا که نزد آیت‎الله العظمی سید اسماعیل صدر از شاگردان میرزای شیرازی بزرگ و چه در نجف که نزد اساتید برجسته‎ای، نظیر علامه سید محمدکاظم یزدی (صاحب عروه) و آیت الله العظمی  میرزای نائینی تحصیل می‎کرد و فلسفه و عرفان نظری و عملی را نیز نزد شیخ مرتضی طالقانی، شیخ محمد بهاری همدانی و سید احمد کربلایی تلمذ می‎نمود و فرا می‎گرفت. در همة این سال‎ها از توفیقات ارزنده و کسب درجات والای علمی و عملی فوق‎العاده‎ای برخوردار بود.

نکتة بارز ایشان، هنگام حضور در مشهد مجتهداً آن هم در سن 37 سالگی و تکیه بر کرسی درس خارج فقه و اصول و نقد کفایتین است. وی اولین کسی است که تقریرات میرزای نائینی را در زمان حیات مرحوم نایینی از نجف خارج و به ایران آورده و در مشهد تدریس کرده است و به همین خاطر مورد توجه و تأیید خاص میرزای نائینی قرار گرفته است.

نقدهای علمی و جدی عالم فرزانه و مجتهد جوان میرزا مهدی اصفهانی به اصول آخوند خراسانی و ارائة دلایل و پاسخ‎های علمی و در خور فهم، آن هم در شهری که فرزندان مرحوم آخوند خراسانی تدریس می کنند و اندیشه اصولی آخوند را ترویج می نمایند، شاگردان فراوانی را به درس خود جذب می‎کند.

 غنای درس میرزا حتی امثال آیت‎الله شیخ هاشم قزوینی را که خود از علما و مدرسین برجسته مشهد بود، جذب درس خود می‎ نماید. در واقع درس میرزا مهد تربیت و پرورش استوانه‎های آیندة حوزه می‎گردد.

 از جمله شاگردان و تربیت یافتگان درس میرزای اصفهانی عبارت‎اند از:

حضرات آیات: شیخ مجتبی قزوینی، شیخ غلامحسین محامی بادکوبه‎ای، شیخ کاظم دامغانی، شیخ محمدحسن بروجردی، سید محمدرضا علم‎الهدی بروجردی و شخصیت‎های فاضلی همچون حضرات: شیخ محمود حلبی، میرزا حسنعلی مروارید، آقا جلال مروارید، میرزا جواد آقا تهرانی، شیخ محمدرضا محقق تهرانی، شیخ علی نمازی شاهرودی، سید کاظم مدرسی، میرزا محمدباقر ملکی میانجی، شیخ مرتضی علم‎الهدی، سید محمدباقر نجفی یزدی و دیگر بزرگواران.

معاصرین

در اینجا لازم است به برخی از معاصرین دوران تحصیل  میرزای اصفهانی اشاره کنم. حلقة درس آیت‎الله العظمی میرزای نائینی متشکل از فضلای برجسته نجف بودند؛ از جمله علمای هم‎درس میرزای اصفهانی و شرکت‎کنندگان در درس میرزای نائینی می‎توان به شخصیت‎های بلندمرتبه‎ای نظیر: آیت‎الله العظمی سید میلانی، آیت الله العظمی سید جمال الدین گلپایگانی، آیت الله شیخ محمدتقی آملی، آیت‎الله میرزا احمد آشتیانی، آیت‎الله شیخ محمدحسین نجفی عاملی (والد ماجد این‌جانب)، علامه سمنانی مازندرانی، شیخ محمد کوهستانی، میرسید علی بهبهانی اهوازی و شخصیت‎های فراوان دیگر اشاره کرد.

والد این‌جانب مرحوم آیت‎الله شیخ محمدحسین نجفی عاملی که اجازة اجتهاد مطلق از سه تن از اساتید بزرگ نجف، آیات عظام میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی داشتند.

ایسان گاهی نکات ارزشمندی از شخصیت‎ میرزای اصفهانی را یادآور می‎شد و سخنان پرفایده‎ای از آن مرحوم نقل می‎کردند.

کلام آخر

بر این باورم که میرزا مهدی اصفهانی از استثنائات دوران معاصر است و هنوز هم جایگاه فقهی--اصولی و کلامی او و دلایل تحول درونی وی در حوزه عقاید

و نیز اختلافات ایشان با فیلسوفان به درستی تبیین و تعریف نشده است!

بنابراین شایسته است که جامعه علمی و فرهیختگان حوزوی، شخصیت، اندیشه ها،شاگردان و معاصرین او را مورد توجه قرار داده و با انجام کار جدی بر روی آثار و تالیفات وی، امتیازات میرزا بر دیگران را برشمرده و روش اجتهادی ایشان در حوزه عقاید و معارف دینی دنبال نموده و منصفانه و عالمانه به دور از تعصب یا تعبد محض، میزان توجه وی به عقل، وحی و فطرت و بهره گیری از حجت عقل و حجت وحی را تجزیه و تحلیل نمایند.


Untitled-6

حجت الاسلام والمسلمین حسن طالبیان شریف: احیاگر علمی و معنوی حوزه خراسان بود

حجت الاسلام والمسلمین حسن طالبیان شریف از محققین و مولفین حوزه علمیه مشهد و یکی از نویسندگان کتاب احیاگر حوزه خراسان (زندگی نامه آیت الله میرزا مهدی غروی اصفهانی) به معرفی شخصیت، آثار، اساتید و معاصرین میرزای اصفهانی پرداخت.

کتاب احیاگر حوزه خراسان نسبت به دیگر کتب زندگینامة میرزا مهدی اصفهانی چه امتیازاتی دارد؟

حدود هفتاد صفحه از این کتاب را حضرت استاد محمدرضا حکیمی تقریر زده و از مزایای آن مطالبی نوشته است. یکی از امتیازهای این کتاب مستند بودن آن است. امتیاز دیگر آن داشتن حکایات و پندهای اخلاقی است که برای طلاب و خوانندگان علاقه‎مند به آشنایی با مفاخر دینی مفید و لازم می‎باشد. به خصوص برای طلابی که قصد دارند کرسی تدریس را بر عهده بگیرند و به مقام مرجعیت برسند. داستان‎هایی در کتاب دربارة مرحوم میرزا مهدی اصفهانی نقل کردیم. ایشان با اینکه شایستگی مرجعیت را داشت و اساتید و محققان و خبره‎های حوزه‎ها ایشان را اعلم تشخیص دادند، اما میرزای اصفهانی با کمال بی‎اعتنایی مرجعیت را به دیگران ارجاع می‎داد و از پذیرش آن سرباز می‎زد. ایشان هیچ‎گاه تشنة شهرت نبود و خود را از تمام مقام‎ها و سمت‎ها کنار می‎کشید. همین اخلاق و روحیه که مرحوم میرزا داشت در شاگردان ایشان هم اثر گذاشت. بزرگانی مانند آیت‎الله شیخ محمدرضا محقق تهرانی فقیه و صاحب رساله از شاگردان ایشان بود. بسیاری با اینکه شرایط و موقعیت مرجعیت را داشتند، به عنوان وجوب کفایی خود را وارد میدان مرجعیت نکردند؛ از قبیل شیخ هاشم قزوینی که فقیه بزرگی بود و می‎توانست صاحب رساله باشد. بسیاری ایشان را از سید اردبیلی و دیگران اعلم می‎دانستند. آیت‎الله شیخ مجتبی قزوینی هم از شخصیت‎هایی بود که اجازة اجتهاد از میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی داشت و زمینة مرجعیت را به‌طور اجمال داشت و پیشنهادهایی به ایشان شد، اما قبول نکرد. افراد متعددی از شاگردان مرحوم میرزا مهدی اصفهانی از جمله میرزا حسنعلی مروارید که مرحوم شیخ هاشم به ایشان فرموده بود: «اگر به نجف بروید، زمینة مرجعیت در شما هست و می‎توانید مرجع تقلید بشوید.» شخصیتی مانند شیخ مجتبی قزوینی که حدود هشت سال در نجف درس خارج را در محضر مرحوم نائینی، مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم آقا ضیا عراقی، مرحوم کمپانی و... خوانده و مدتی با مرحوم آیت‎الله خویی هم‎درس و هم‎بحث بود. از یکی از شاگردان شیخ مجتبی قزوینی شنیدم که فرمود: «آیت‎الله خویی فرموده بود: اگر شیخ مجتبی قزوینی در نجف به تدریس ادامه می‎داد، قطعاً از مراجع بزرگ نجف می‎شد.» بنابراین شاگردان میرزا مهدی اصفهانی چنین شخصیت‎هایی بودند که زمینة مرجعیت را داشتند؛ مانند شیخ کاظم دامغانی که پس از فوت آیت‎الله میلانی به ایشان پیشنهاد مقام مرجعیت شد، اما زیر بار نرفت و قبول نکرد. چنین شخصیت‎های برجستة فقهی در حوزة مشهد وجود داشتند که می‎توانستند رساله بدهند، اما خودشان را در معرض قرار ندادند و با این گفتار که مرجعیت واجب کفایی است و مسئولیت مرجعیت دشوار است، خودشان را وارد میدان نمی‎کردند.

استاد حکیمی می‎فرماید: «این درسی است برای شخصیت‎هایی که در حال حاضر هستند و دوست دارند به هر نوع و شکلی که هست خودشان را مطرح کنند و جلو بیندازند و تبلیغات کنند. تعداد کثیری از صاحب‎ رساله‎ها در حوزة علمیة قم و حوزه‎های دیگر هستند؛ اما چنین شخصیت‎هایی مانند میرزا مهدی اصفهانی که از شایستگی کامل برخوردار باشند، کم‎ هستند و حتی‌المقدور خودشان را وارد میدان نمی‎کنند. این درسی است برای حوزه‎های علمیه و اساتید و بزرگانی که هوای نفس را در خودشان بکشند و به دنبال ریاست و قدرت و شهرت نباشند.»

مزایای دیگر این کتاب زندگینامة مستند مرحوم میرزا مهدی اصفهانی است که سوابق تحصیلی‎اش در فقه و اصول به‎طور کاملاً مستند ذکر شده است. بخشی از کتاب مربوط به تحصیلات ایشان می‎باشد که بخشی از تحصیلات خود را تا سطوح عالیه در اصفهان گذرانده بود و به نقل از شیخ علی نمازی شاید بیشتر از سطوح عالی را در اصفهان خوانده و مجتهداً به نجف رفته باشد. متأسفانه در کتاب این بخش حذف شده است. فلسفه و عرفان در اصفهان نزد آخوند ملا محمد کاشانی و جهانگیرخان قشقایی و سید محمدباقر درچه‎ای خوانده بود. باقی تحصیلات خارج خود را در نجف گذراند. یک دوره کامل اصول نزد مرحوم آخوند خراسانی خوانده بود و مدتی شاگرد آیت‎الله سید محمدکاظم یزدی صاحب عروه که در زمرة بهترین شاگردان ایشان شناخته می‎شد. از سال 1324 تا 1330 قمری به‎طور خصوصی درس مرحوم میرزای نائینی شرکت می‎کرد و در سال 1330 قمری به بعد آیت‎الله سید جمال گلپایگانی را به درس خصوصی میرزای نائینی می‎آورد و بعد آیت‎الله محمود شاهرودی به درس ملحق می‎شود و مباحث مهم فقه و اصول میرزای نائینی در همان جلسات شکل می‎گیرد.

 این امتیازات کتاب نشان می‎دهد که میرزا مهدی اصفهانی از شاگردان اولیه و قدیمی میرزا نائینی بود و بزرگان دیگری که بعدها شاگرد مرحوم نائینی شدند، مانند آیت‎الله سید ابوالقاسم خویی، آیت‎الله سید هادی میلانی، آیت‎الله شیخ محمدتقی آملی، علامه طباطبایی، شیخ صدرالدین جزایری، سید مرتضی لنگرودی و... شاگردان دوره‎های بعد میرزای نائینی بودند.

این کتاب شامل چه بخشهایی است؟

یک بخش کتاب به تحصیلات عرفانی میرزا مهدی اصفهانی اختصاص دارد. خود ایشان فرمود: «من بیست سال فلسفه و عرفان خواندم و در این زمینه کار کردم.» در نجف نزد شیخ مرتضی طالقانی، شیخ محمد بهاری همدانی، سید احمد کربلایی مشغول تحصیل فلسفه و عرفان شد و سیر و سلوک عرفانی را زیر نظر این بزرگان به خصوص شیخ محمد بهاری و سید احمد کربلایی انجام می‎دهد و به آنجا می‎رسد که اساتید فن ایشان را در این زمینه کامل می‎دانستند و به استادی ایشان تصریح می‎کردند.

مرحوم میرزا می‎فرمود: «به مرحله‎ای رسیدم که اساتید به استادی من تصریح کردند.» آیت‎الله سید احمد کربلایی ایشان را استاد فلسفة اشراق و عارف کامل می‎دانست. در عین حال مرحوم میرزا مهدی اصفهانی می‎فرمود: «دلم آرام نگرفت و دیدم که ظواهر آیات قرآن و نصوص با مبانی فلسفه و عرفان و اموری که در این زمینه آموختم متضاد و متغایر است؛ لذا دلهره‎ای در من ایجاد شد و اضطراب کردم که نکند دینم را از دست بدهم. به همین خاطر از فلسفه و عرفان فاصله گرفتم.»

آموزه‎های تربیتی میرزا مهدی اصفهانی بخش دیگری از کتاب را تشکیل می‎دهند که در فصل‎هایی از کتاب بررسی شده‎اند. قسمتی مربوط به کرامات ایشان است.

اسنادی از میرزا مهدی اصفهانی از قبیل تصاویر ایشان و دستخط‌ها در آخر کتاب جمع‎آوری شدند. تصاویری از اجازات اجتهاد به شیخ مجتبی قزوینی و شیخ کاظم دامغانی، اجازة تدریس و اجازة نقل روایات و... از جمله اسناد موجود و گردآوری شده در آخر کتاب هستند. من حیث المجموع کتاب ارزنده و دیدنی و خواندنی است که به دوستان محقق و افراد بی‎غرض و مرض و علاقه‎مند به معارف و شناخت سیرة علمای ربانی توصیه می‎شود.

قسمت پایانی کتاب هم نوشته‎ای از حضرت استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا می‎باشد. ایشان در این نوشته خاطرات خودشان را از میرزا مهدی اصفهانی بیان کرده است. گویا درس معارف و اصول میرزا را به همراه پدرشان درک کرده بود و در این نوشته تحلیلی از شخصیت علمی و معنوی و فقهی و اصولی و احاطة میرزا مهدی اصفهانی بر فلسفه و عرفان را تبیین فرموده است. می‎فرماید: «کمتر کسی است که مرحوم میرزا مهدی‎ اصفهانی را به‎طور کامل بشناسد؛ چون شخصیت ایشان ابعاد مختلفی دارد. من حیث المجموع شخصیت ایشان کم‎نظیر و نادر است.»

وجه تسمیة کتاب احیاگر حوزه خراسان چه بوده است؟

در شهریور 1314 شمسی در مشهد قیام گوهرشاد اتفاق می‎افتد. مردمانی در این قضیه قتل عام شدند و بهانه‎ای برای تعطیلی حوزه‎های علمیه خراسان پدید آمد. علما و فقها و خطیبانی که در این جریان دخیل بودند دستگیر و زندان و تبعید شدند. بعضی از آنان کشته شدند؛ در رأس همة آن‎ها میرزا آیت‎الله محمد آقازاده خراسانی، رئیس حوزة علمیة مشهد بود. ابتدا ایشان را به تهران بردند و بعد شهید کردند. وقتی آیت‎الله محمد آقازاده دستگیر شد، بزرگان دیگر حوزة مشهد، مانند آیت‎الله سید یونس اردبیلی، آیت‎الله شیخ هاشم قزوینی، آیت‎الله سید هاشم میردامادی و... هم دستگیر شدند. آیت‎الله شیخ هاشم قزوینی را به قزوین تبعید کردند و عده‎ای دیگر را به کربلا. تا سال 1320 شمسی که حکومت رضاخان تمام می‎شود، حوزة مشهد تقریباً نیمه تعطیل بود. مرحوم میرزا مهدی اصفهانی در قیام مسجد گوهرشاد دخیل نبود و بر این باور بود که این قیام‎ها به جایی نمی‎رسد و موجب تعطیلی حوزه می‎گردد. آیت‎الله میرزا احمد کفایی هم چنین نظری داشت که درگیری با رضاخان سودی برای حوزه‎های علمیه ندارد چرا که او کار خودش را انجام می‎دهد و ایدة کشف حجاب را عملی می‎کند و مقاومت و قیام باعث از بین رفتن حوزه‎ علمیه می‎شود. لذا نه میرزا احمد کفایی در این قیام دخالت کرد و نه میرزا مهدی اصفهانی.

درس‎های آقا میرزا احمد کفایی و میرزا مهدی اصفهانی تا شهریور 1320 برقرار بود؛ اما درس اکثر آقایان دیگر در مشهدِ آن موقع تعطیل یا نیمه تعطیل بود. آقا میرزا مهدی اصفهانی از سال 1314 تا 1320 به‎طور نیمه رسمی درس خارج فقه و اصولش را داشت و درس‎هایی هم در منزل خودش تشکیل می‎داد. در شهریور 1320 شمسی حکومت رضاخان ساقط شد و آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی سعی کرد اساتید حوزة مشهد را دوباره تقویت کند. از آنان دعوت کرد که به مشهد برگردند و کرسی درس و بحث خودشان را با طلاب ادامه بدهند. طلبه‎های گوشه و کنار را تشویق کرد تا مجدداً درس طلبگی بخوانند و برای هر کدام از اساتید و طلاب شهریه‎ای تعیین کرد. رفته رفته اساتید را جمع نمود و به شاگردان خود گفت که وظیفه دارید به طلبه‎های مبتدی ادبیات درس بگویید. به همین منوال با زحمت آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی و شاگردان ایشان مانند شیخ کاظم دامغانی و شیخ مجتبی قزوینی و شیخ هاشم قزوینی و ... حوزة علمیة مشهد دوباره قوام پیدا کرد.

بنابراین از این نظر که اساتید مشهد را مجدداً گرد هم آورد و جوانان را به فراگیری علوم دینی تشویق کرد و برای اساتید و طلاب شهریه‎ای تأمین نمود، می‎توان لقب احیاگر خراسان را به ایشان داد. البته میرزا احمد کفایی هم در احیای مجدد حوزة خراسان نقش بسزایی داشت. بعضی‎ها نقد می‎کردند که باید لقب احیاگری به میرزا احمد کفایی داده بشود؛ بنابراین میرزا مهدی اصفهانی در احیای مجدد حوزة علمیة مشهد نقش بسزایی داشت و به همین خاطر کتاب زندگینامة ایشان را احیاگر خراسان نام گذاشتیم. البته باید می‎گفتیم احیاگر علمی و معنوی حوزة خراسان؛ اما نام احیاگر خراسان پیشنهاد استاد محمدرضا حکیمی بود و به همین مناسبت کتاب را نام‎گذاری کردیم.

میرزا در چه سالی به مشهد هجرت کرد و چه اقداماتی در آنجا داشت؟

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی در سال 1340 قمری به مشهد آمد. یک دوره اصول آخوند خراسانی شرکت کرد و به بحث اصول آخوند اشراف کامل داشت. سال‎های زیادی درس فقه سید محمدکاظم یزدی شرکت داشت و چهارده سال متوالی هم درس‎ فقه و اصول میرزای نائینی شرکت می‎کرد. در سال 1338 قمری قصد داشت به سمت مشهد حرکت کرد و میرزای نائینی اجازة اجتهاد را به وی می‎دهد و تصریح می‎کند که سال‎های زیادی در فقه و اصول من شرکت کرده و اکثر درس‎ها را تقریر نموده و تقریر ایشان هم دقیق و کامل است. تعبیر عربی به کار می‎برد: «واحسن و اجاد» یعنی زیبا و خوب تقریر کرده است. اجازة اجتهاد مطلق به ایشان می‎دهد و می‎گوید که به مشهد برو و تدریس کن. فضای اصولی آن زمان مشهد، اصول آخوند خراسانی بود و شاگردان برجستة آخوند خراسانی، حاج حسین قمی، میرزا محمد آقازاده خراسانی، میرزا احمد کفایی، شیخ مرتضی آشتیانی بودند. در چنین شرایطی که فقهای بزرگی در مشهد حضور داشتند و فضای اصولی مشهد، اصول آخوند خراسانی بود، مرحوم میرزا مهدی اصفهانی شروع به تدریس می‎کند و ابتدا نظریات مرحوم آخوند خراسانی را مطرح می‎نماید و بعد نظر میرزا نائینی که نقد بر کفایه اصول است، تدریس می‎کند. ظاهراً اولین کسی که تقریرات میرزا نائینی را از نجف به مشهد می‎برد، میرزا مهدی اصفهانی بود. فضلای علمیة مشهد که عموماً شاگردان محمد آقازاده خراسانی بودند، به پای درس میرزا مهدی اصفهانی می‎آیند و می‎بینند که درس ایشان اعتراض به درس کفایه آخوند است. اعتراض ایشان را در درس استادشان میرزا محمد آقازاده بیان می‎کنند. میرزا محمد آقازاده خراسانی هم اشکالات را پاسخ می‎دهد و همین امر باعث می‎شود که اصول در مشهد اوج پیدا کند و فضلای مشهد به اوج نشاط علمی می‎رسند؛ بنابراین معاصرین میرزا مهدی اصفهانی در مشهد، اساتید برجستة فقه و اصول بودند؛ از جمله آیت‎الله میرزا محمد آقازادة خراسانی، آیت‎الله حاج حسین قمی، آیت‎الله حاج شیخ مرتضی آشتیانی و آیت‎الله حاج میرزا احمد کفایی.

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی وقتی به مشهد می‎آید یک دوره اصول تدریس می‎کند و اقوال اصولیون مانند شیخ مرتضی انصاری، آخوند خراسانی و میرزا نائینی و لابه‎لا نظرات خودش را هم مطرح می‎نماید. برخی می‎گویند تدریس اصول ایشان دوازده سال به طول انجامید. در دورة دوم تدریس، نظرات مختار خودش را بیان می‎کند و در دورة سوم که مختصرتر و در اواخر عمر ایشان بود، مسائل دخیل در اجتهاد را بیان می‎نماید. به تعبیر شیخ علی نمازی اکثر کسانی که در درس میرزا مهدی اصفهانی با جدیت شرکت کردند، همگی به درجة اجتهاد رسیدند.

معاصرین میرزا کدام یک از بزرگان بودند؟

از معاصرین میرزا مهدی اصفهانی در مشهد، فلاسفه و اساتید فلسفه و عرفان بودند؛ از جمله حاجی فاضل که در سال 1342 قمری فوت کرد. آیت‎الله آقابزرگ حکیم، فیلسوف معروف و شهیر خراسان که در سال 1355 قمری فوت کرد. شیخ اسدالله عارف یزدی که بعضی‎ها می‎گویند در سال 1342 قمری و بعضی‎ها می‎گویند در سال 1345 قمری و برخی می‎گویند در سال 1355 قمری فوت کرد. شاگردان ایشان در آن زمان مشهد تدریس می‎کردند. آقای میرزا علی‎اکبر نوقانی، شیخ محمود حلبی، حاجی فاضل، شیخ اسدالله عارف یزدی، آقابزرگ حکیم، شیخ سیف‌الله، شیخ غلامحسین بادکوبه‎ای، شیخ هادی کدکنی و... مدرس معروف فلسفه در مشهد و از معاصرین میرزا مهدی اصفهانی بودند. همان‎طور که آیت‎الله خامنه‎ای در تاریخ گزارش حوزة علمیة مشهد نوشته‎اند: «در زمانی که میرزا وارد مشهد می‎شود، نوع حوزه‎های علمیة شیعه، معقول و ادبیات عرب رتبة اول را داشتند.» در ادبیات عرب، ادیب نیشابوری مطرح بود و در فلسفه و عرفان حاجی فاضل، شیخ اسدالله عارف یزدی و آقابزرگ حکیم مطرح بودند که عموماً از شاگردان مکتب ملا هادی سبزواری به شمار می‎آمدند.

از نظر تدریس معقول ایشان رتبة اول را داشت و در این زمینه کم‎نظیر بود. در چنین فضایی که نوع طلبه‎ها و فضلای مشهد فلسفه و عرفان می‎خواندند و آن‎ها را مانند وحی منزل می‎دانستند، آقا میرزا مهدی اصفهانی به مشهد آمد و معارف تدریس داد. در نجف تدریس فلسفه و مبانی عرفان را داشت و در مشهد به نقد مبانی فلسفه و عرفان می‎پردازد. البته در بدو ورود به مشهد فلسفه را تدریس می‎کند تا نشان بدهد در فلسفه تا چه اندازه استاد است و تبحر دارد. مرحوم میرزا آن‌قدر در فلسفه قوی بود که آیت‎الله میرزا محمدباقر ملایری از شاگردان آقابزرگ حکیم می‎گفت: «تمام شاگردان آقابزرگ حکیم به پای درس میرزا مهدی اصفهانی رفتند. سه نفر از شاگردان ایشان ماندیم که آقابزرگ حکیم گفت: شما هم بروید و درس میرزا مهدی را شرکت کنید.» در واقع در برهه‌ای از زمان درس آقابزرگ حکیم تعطیل می‎شود. میرزا مهدی اصفهانی در ابتدا با اثبات اشراف و احاطة کامل خود بر مبانی فلسفه و عرفان، به تدریج به نقد این مبانی می‎پردازد.

 فضلای مشهد به پای میرزا مهدی می‎آمدند تا محتوای تدریس ایشان را نقد کنند تا بلکه از میدان بیرون برود. شاگردان آقابزرگ مانند شیخ محمود حلبی، غلامحسین بادکوبه‎ای، شیخ علی محدث خراسانی، شیخ هاشم قزوینی و... به درس میرزا مهدی اصفهانی می‎آیند. رفته رفته متوجه می‎شوند که میرزا مهدی در مبانی فلسفه مسلط است و اشراف کامل دارد و نقدی که به ادلة عقلی و نقلی می‎کند، وارد است؛ لذا این افراد هم از مبانی فلسفه و عرفان فاصله می‎گیرند و خودشان مروج مبانی میرزا مهدی اصفهانی می‎شوند. به این ترتیب اساتید و فضلای مشهد مرید میرزا مهدی اصفهانی و نقاد فلسفه و عرفان می‎شوند. شیخ غلامحسین محامی، شیخ هادی کدکنی، شیخ محمود حلبی، میرزا علی‎اکبر نوقانی، شیخ هاشم قزوینی و... که از اساتید مطرح فلسفه بودند، نقاد مبانی فلسفه می‎شوند. به همین منوال به‎طور طبیعی و جو علمی حوزة علمیه مشهد از روی علم و آگاهی مبانی فلسفه و عرفان را ترک می‎کند.


Untitled-7

حجت‌الاسلام والمسلمین روح الله عربشاهی: شاگردانش هر کدام استادی توانمند بودند

حجت‌الاسلام والمسلمین روح الله عربشاهی از فضلا و محققین حوزه علمیه مشهد و یکی از نویسندگان کتاب احیاگر حوزه خراسان، در این گفت و گو به دوره های مختلف زندگی مرحوم میرزا مهدی اصفهانی انگیزه خود را در تدوین این کتاب بیان داشت.

قدری از زندگی و تحصیلات میرزا مطالبی بیان کنید. اینکه مهمترین اساتید وی چه کسانی بودند و اجازة اجتهاد را از چه کسی اخذ کرد؟

میرزا مهدی غروی اصفهانی از اساتید و بزرگان حوزة علمیة مشهد بود؛ چند سالی از ولادتش نگذشته بود که پدرش به رحمت خدا رفت و باقی عمرش را با یتیمی گذراند. حاج رحیم ارباب اُنسی با مرحوم والد میرزا مهدی داشت که سرپرستی ایشان را بر عهده گرفت. در واقع والد میرزا وصیت کرده بود که اگر فوت کردم، سرپرست علمی و معنوی فرزندم با حاج رحیم ارباب باشد. حاج رحیم ارباب تفاوت سنی زیادی با میرزا نداشت؛ اما از بزرگان و علمای مطرح اصفهانی به شمار می‎آمد و عمر بسیار طولانی داشت. ایشان شاگرد مرحوم آخوند ملا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی بود و مرحوم میرزا در اصفهان تحصیلات مقدماتی و سطوح عالیه را تکمیل کرد و سپس به نجف اشرف رفت. در اصفهان هم فلسفه و عرفان را نزد دو تن از اساتید بزرگ مطرح فلسفه، مرحوم آخوند ملا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی فرا گرفت و به مبانی فلسفه مسلط بود. مرحوم میرزا حدوداً هجده ساله بود که حاج رحیم ارباب به وی توصیه کرد برای ادامة تحصیلات علوم دینی به عتبات عالیات برود. در ابتدا به کربلا به محضر سید اسماعیل صدر رفت. ایشان از اصحاب خاص ملا فتحعلی خان سلطان‌آبادی بود و مرحوم میرزا در فقه و اصول و اخلاق و سیر و سلوک از مرحوم سید اسماعیل صدر در کربلا استفاده می‎کند. بنا بر نقل برخی بزرگواران نزد سید اسماعیل صدر تا مقام تجرید و خلع بدن پیش رفت. مرحوم میرزا پس از مدتی عازم نجف شد و از اساتید بزرگی بهره‎های علمی و معنوی‎ برد؛ از جمله مرحوم محمدکاظم یزدی و مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم میرزای نائینی. نسبت به میرزای نائینی عنایت ویژه‎ای داشت و از کسانی بود که در دورة اول شاگردان ایشان به شمار می‎آمد. تا مدت‎ها درس خصوصی مرحوم میرزای نائینی را شرکت می‎کرد و رفته‌رفته حلقة جلسات درس میرزا نائینی به هفت نفر از اصحاب خاص می‎رسند. مرحوم میرزا مهدی اصفهانی بسیار مورد توجه میرزای نائینی بود. مکاتباتی میان میرزا مهدی اصفهانی و میرزا نائینی برقرار بود. چند سال پیش آیت‎الله سید موسی شبیری زنجانی به مناسبتی در مشهد بودند. ایشان به من فرمود که می‎خواهم عکس سید حسین حائری را ببینم. به ایشان گفتم که آن عکس را به همراه نامه‎ای می‎آورم. آن نامه را نمی‎توانم بخوانم. شما برایم بخوانید و من آن را ضبط و پیاده می‎کنم. وقتی عکس را بردم خیلی خوشحال شدند و تشکر کردند. نامه را هم به ایشان دادم و گفتم که اگر محبت کنید آن را برای ما بخوانید. ایشان شروع به خواندن کردند و از محتوای آن بسیار متعجب شدند. فرمودند: «تاکنون چنین نامه‎ای از میرزای نائینی به احدی نوشته نشده است و این نشان از اوج تقرب استاد و شاگرد بود.» تعابیر بسیار مهمی دربارة میرزا مهدی اصفهانی به کار بردند. آن نامه در انتهای کتاب احیاگر خراسان منتشر شده است.

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی حدوداً چهارده سال در درس‎های مرحوم میرزا نائینی حاضر شد و از آن بهره برد. حدود در شوال سال 1338 قمری میرزا نائینی به ایشان اجازة اجتهاد می‎دهد و در همان سال‎ هم بعد از دریافت اجازة اجتهاد به سوی مشهد حرکت کرد.

آشنایی ایشان با فلسفه و عرفان تا چه حد بود و آیا اساساً فلسفه و عرفان را نزد اساتید این فن خوانده بود؟

بله، علاوه بر فقه و اصول درس خارج فلسفه و عرفان اساتید بزرگ نجف را شرکت می‎کرد. خود ایشان تصریح کرده که حدود بیست سال فلسفه و عرفان را کار کرده و از شاگردان سید احمد کربلایی بود. همچنین با اساتید بزرگ عرفان دیگری مانند سید علی قاضی مأنوس بود هر چند بعدها با روش فکری ایشان زاویه پیدا کرد و کاملاً از مبانی فلسفه و عرفان جدا شد.

خود ایشان تعبیری دارد که آن‌قدر در فلسفه و عرفان کار کرده که اکابر آن زمان مرا استاد می‎دانستند. این مسئلة مهمی است که شیخ محمد بهاری و شیخ مرتضی طالقانی و سید احمد کربلایی میرزا مهدی اصفهانی را استاد فلسفه و عرفان می‎دانستند. حتی نقل می‎کند که سید احمد کربلایی به من اجازة ارشاد و دستگیری از سالکان را داد و مرا عارف کامل و واصل می‎دانست. بعضی از بزرگان هم نقل‎هایی دارند و می‎گویند مرحوم میرزا در آن مدتی که در نجف بود، کرسی تدریس کتب معقول را داشت و به این مبانی سخت معتقد بود و از آن‎ها دفاع می‎کرد. رفته رفته شک و تردیدهایی حاصل شد و از این راه با تدبر بیشتر برمی‎گردد و فاصله گرفت تا جایی که از منتقدین مبانی فلسفه و عرفان می‎شود. اگر در آثار مرحوم میرزا دقت کنید، می‎بینید بسیار مصر است که نسبت میان خالق و خلق را تبیین کند؛ اما مانند برخی عرفا مانند ابن عربی قائل به عینیت و مانند بسیاری از فلاسفه قائل به سنخیت نبود. قواعد را متناسب با بحث رد می‎کند. برای مثال قاعدة «الواحد» و قاعدة «الشیء ما لم یجب لم یوجد» را رد می‎کند. مطالبی در این باب دارد که مشخص می‎کند فاصلة زیادی با این قبیل مبانی داشته و از این راه به کلی برگشته بود.

از هجرت میرزا به مشهد و اقدامات ایشان در حوزة علمیة مشهد برای ما بگویید.

فضای حوزة علمیة مشهد وقتی مرحوم میرزا وقتی وارد آن شد، بسیار فلسفی بود. به تعبیری مهد فلسفه بود. برای مثال حاجی فاضل خراسانی، آقابزرگ حکیم شهیدی، شیخ اسدالله عارف یزدی و... فلسفه تدریس می‎کردند و هر کدام استوانه‎های تجلی فلسفه در مشهد بودند و شاید در تاریخ فلسفه از مدرسین کم‎نظیر بوده باشند. مقام معظم رهبری کتابی دارند و در آن به اساتید فلسفه و عرفان مشهد اشاره می‎کنند. می‎فرمایند: «حوزة علمیة مشهد از جهت معقول و ادبیات بی‎شک در میان حوزه‎های علمیه شیعه رتبة اول را حائز بود و اساتیدی که در این دو رشته در مشهد تدریس می‎کردند، بی‎نظیر یا کم‎نظیر بودند. اساتید بزرگ فلسفه و عرفان مانند حاجی فاضل خراسانی، آقابزرگ حکیم شهیدی، شیخ اسدالله عارف یزدی و شاگردان ایشان سالیان بسیار زیادی در مشهد به تدریس و تعلیم فلسفه و عرفان اشتغال داشتند.» این تعبیر مقام معظم رهبری است. بزرگان زیادی بودند که تدریس معقول و عرفان داشتند و مشهد از این نظر صاحب امتیاز بود.

وقتی میرزا مهدی اصفهانی با آن فضا وارد مشهد شد، شروع به تدریس کرد. طبق نقلی نزد شیخ هاشم می‎رود و اشکالاتی میان آنان ردوبدل می‎شود. شیخ هاشم متوجه می‎شود که میرزا شخص عادی نیست که تشخص می‎دهد که جایگاه استادی را به ایشان بدهد و خودش در مقام شاگرد به پای درس وی می‎نشیند. این قضیه از دو جهت بسیار مهم است: یکی از این نظر که مقام و مرتبة مرحوم میرزا را نشان می‎دهد که جایگاه علمی و تبحری در مبانی فلسفی و عرفانی داشت و دیگر از این نظر که شیخ هاشم از علمای تراز اول مشهد به شمار می‎آمد و اگر نگوییم در آن زمان بی‎نظیر، قطعاً کم‎نظیر بود. کفایه در دستان ایشان به معنای واقعی کلمه مانند نگین بود. وقتی اشکالاتی ردوبدل می‎گردد، مشخص می‎شود که مرحوم میرزا چقدر در این زمینه علمیت داشت. از طرف دیگر بزرگی و اخلاق مرحوم شیخ هاشم را نشان می‎دهد که با آن مقام و شاگردانی که داشت، وقتی حق را می‎بیند، تواضع و خضوع می‎کند و کرسی درس را به میرزا مهدی اصفهانی واگذار می‎کند و مانند طلبه‎ای در پای درس ایشان می‎نشیند. این کار بسیار سختی است که کسی کرسی درس خود را به شخص دیگری تحویل بدهد و خودش هم شاگرد او بشود.

آیت‎‎الله وحید خراسانی از نزدیک شاهد این قضایا بود و می‎فرماید: «در آن زمان اشکالات علمی میان میرزا مهدی اصفهانی و میرزا آقازاده ردوبدل می‎شد و بر اثر نقض و ابرام‎ها حوزة علمیة مشهد به حد اعلای خودش رسید.» به هر حال طلبه‎ها از این مباحث و اشکالات ردوبدل شده میان اساتید استقبال می‎کردند و همین امر به نوعی برایشان پختگی ایجاد می‎کرد. این مباحثات جنبة خاصی در فقه و اصول پیدا کرده بود و اذهان طلاب را برای پذیرش مطالب عمیق‎تر مستعد می‎ساخت.

شاگردان شاخص میرزا مهدی اصفهانی چه کسانی بودند؟

مرحوم میرزا شاگردانی را جذب کرد که هر کدام استادی توانمند بودند؛ از قبیل شیخ هاشم قزوینی که فلسفه و عرفان را نزد شیخ موسی زرآبادی فرا گرفته بود. شیخ موسی قوت خاصی در این معارف عقلی و عرفانی داشت. نزد جهانگیر قشقایی و مرحوم کاشی هم تلمذ می‎کرد. وقتی به مشهد آمد، درس آقابزرگ حکیم که فیلسوف بزرگ مشهد بود، حاضر می‎شد. یعنی چندین استاد بزرگ فلسفه و عرفان را درک کرده بود. ظاهراً در عرفان عملی هم نزد مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی هم کار کرده بود. دکتر جعفر لنگرودی به نقل از خود شیخ هاشم گفته بود که ایشان نزد شیخ حسنعلی نخودکی تلمذ داشت. به تعبیر خود شیخ هاشم حدود بیست سال برای فلسفه زحمت کشیده بود. آقا میرزا آشتیانی دربارة میرزا هاشم گفته بود: «ایشان هم فقیه است و هم فیلسوف!» نظریات مرحوم ملاصدرا را هم خیلی خوب می‎دانست و به حکمت متعالیه و فلسفة مشاء و اشراق مسلط بود؛ اما وقتی مرحوم میرزا مهدی اصفهانی به مشهد می‎رود و مبانی نظریات مختلف فلسفی را نقد می‎کند، اشکالات ایشان را وارد می‎داند و مجذوب میرزا و مبلغ و مروج دیدگاه‎های ایشان می‎شود. افرادی را به درس مرحوم میرزا دعوت می‎کند. مقام معظم رهبری دربارة این قضیه می‎فرمایند: «علاوه بر اینکه شیخ هاشم دل‌بستة علمی میرزا مهدی اصفهانی شد، مروج دیدگاه‎های ایشان هم شد و به نظرم جاذبة میرزا ایشان را در مشهد نگه داشت.» چون شیخ هاشم قزوینی بنای تدریس در نجف داشت. به هر حال مرحوم میرزا شاگردان بزرگی مانند شیخ هاشم قزوینی داشت. آقای محامی بادکوبه‎ای هم از شاگردان ایشان بود که از اساتید بزرگ فلسفه به شمار می‎آمد و سالیان بسیاری درس آقابزرگ حکیم و بقیة بزرگان شرکت می‎کرد. همچنین شیخ محمود حلبی از شاگردان میرزا بود. ایشان می‎گفت: «در درس اسفار صد و پنجاه شاگرد داشتم و برای نقد و رد دیدگاه‎های میرزا به درس ایشان حاضر می‎شدم و بحث‎های ما بسیار طول کشید تا اینکه اشکالات میرزا را وارد دانستم و پاسخی برای آن‎ها نداشتم.» شیخ محامی بادکوبه‎ای هم همین‎طور بود. آقازادة ایشان آیت‎الله محامی می‎گفت: «پدر من در درس میرزا مهدی اصفهانی خیلی اشکال می‎کرد و در اواخر عمر متأثر بود و می‎فرمود: ما میرزا را خیلی اذیت کردیم. به‌قدری بحث‎ها در درس بالا می‎گرفت که گاهی هر جلسه ساعت‎ها طول می‎کشید.» آقای شیخ غلامحسین محامی بادکوبه‎ای به مطالب اسفار بسیار مسلط بود؛ با این حال در نهایت تسلیم دیدگاه‎های میرزا مهدی اصفهانی شد.

شیخ محمود حلبی حدوداً هجده سال فلسفه درس می‎داد و به تعبیر خودش هجده سال با فلسفه خو گرفته بود. قوت علمی شاگردان میرزا تا این حد بود.

از دیگر شاگردان میرزا، شیخ علی‌اکبر نوقانی بود. ایشان هم جامع معقول و منقول بود. تدریس معقول و منقول هم داشت. در آثار ایشان حاشیه‎هایی بر کتب فلسفی دارد.

در رأس شاگردان میرزا مهدی اصفهانی، مرحوم شیخ مجتبی قزوینی بود که از آثار ایشان معلوم است تا چه اندازه در علوم معقول و منقول تبحر داشت. مطالب بسیاری بر رد مبانی فلسفه دارد. شیخ مجتبی قزوینی حدود چهارده سال شاگرد آقابزرگ حکیم بود. البته اساتید بزرگ و قوی دیگری هم داشت و اجازات بسیار مفصلی هم در معقول و هم در منقول داشت که همة آن‎ها را در کتاب زندگینامة ایشان به چاپ رساندیم. متن‎های اجازات ایشان بسیار خواندنی و جالب هستند. حدود چهارده سال شاگرد آقابزرگ حکیم بود و در این زمینه قوت خاصی داشت.

یک‌بار به مناسبتی خدمت آیت‎الله مسلم ملکوتی رسیدیم. ایشان هم در آن زمان در مشهد بود و از نزدیک قضایا را می‎دید. آیت‎الله مسلم ملکوتی از قوی‎ترین اساتید فلسفه و عرفان در قم و نجف و مشهد به شمار می‎آمد. با این حال درس مرحوم میرزا می‎رفت و از محضر وی استفاده می‎کرد. خود ایشان یک‌بار فرمود: «میرزا مهدی اصفهانی وزنة علمی قوی بود نه تنها در فقه و اصول، بلکه در فلسفه و عرفان هم تسلط لازم و کافی را داشت؛ با این حال مخالف آن مبانی بود. یعنی فلسفه را خوانده و فهمیده بود؛ اما آن را رد می‎کرد.»

همان‎طور که عرض کردم مهم‎ترین و معروف‎ترین شاگرد میرزا مهدی اصفهانی مرحوم شیخ مجتبی قزوینی بود. ایشان در علوم عقلی و نقلی بسیار قوی و صاحب‎نظر بود و شاگردان زبدة فراوانی داشت. از دیگر شاگردان میرزا می‎توان از این افراد را نام برد: شیخ هاشم قزوینی، آیت‎الله العظمی وحید خراسانی، آیت‎الله سید علم‎الهدی بروجردی، آیت‎الله العظمی سید علی سیستانی، آیت‎الله محمدرضا محقق تهرانی، آیت‎الله حسنعلی مروارید، آقا جلال مروارید، آیت‎الله سید صدرالدین صدر، آیت‎الله محمود حلبی، آیت‎الله غلامحسین محامی بادکوبه‎ای، شیخ صدرا بادکوبه‎ای (مدرس معقول نجف)، شیخ علی نمازی شاهرودی، شیخ کاظم مهدوی دامغانی، شیخ علی‎اکبر نوقانی، میرزا جواد تهرانی، شیخ محمدرضا خانرودی ترابی، شیخ محمدباقر ملکی میانجی، سید حسین حائری کرمانشاهی و... .

میرزا با کدام یک از دیدگاههای فلسفی مخالفت میکرد و مشخصاً چه دیدگاهی در این زمینه داشت؟

مرحوم میرزا درس معارفی داشت که در آن فلسفه و عرفان را نقد می‎کرد. به مرحوم ملاصدرا حساسیت زیادی داشت و اغلب از کتاب اسفار مطلب می‎آورد و خیلی تند آن را نقد و رد می‎کرد. یعنی محوریت و حساسیتی که مرحوم میرزا به مبانی فلسفه داشت، بیشتر روی حکمت متعالی ملاصدرا بود. در آثار ایشان هم هست که اختلاف‎نظر شدیدی با ملاصدرا داشت و از ابتدای بحث خداشناسی که عرفان و فلاسفه قائل به سنخیت هستند، اما میرزا این دیدگاه را رد می‎کند و تصریح می‎کند که بین خالق و خالق بینونیت است و فرمایش خود را به روایات زیادی مستند می‎کند. ما فقیر محض هستیم و خالق غنی محض می‎باشد و در این باب روایات زیادی نقل شده است. ملاصدرا قائل به سنخیت است و رابطه خالق و مخلوق را عِلّی و معلولی می‎داند. در بحث معاد قائل به معاد جسمانی است و ما با همین بدن عنصری و خاکی محشور می‎شویم؛ بر خلاف دیدگاه ملاصدرا.

بین میرزا مهدی اصفهانی و ملاصدرا از خداشناسی تا معاد اختلاف‎نظر جدی وجود دارد. به هر حال طرفداران ملاصدرا و مکتب ایشان قائل به سنخیت هستند و ایشان سرسختانه با مسئلة سنخیت مخالفت می‎کند و مسئلة بینونیت را بین خالق و خلق مطرح می‎کند و این بینونیت به صفت ذاتی است. این مهم‎ترین اختلاف‎نظر میرزا مهدی اصفهانی با ملاصدرا است. همچنین با مرحوم ملاصدرا در تأویل برخی از آیات اختلاف نظر جدی دارد و تعبیر جالبی دارد که ملاصدرا با معانی آیات بازی و تفسیر به رأی کرده است.

آیا میرزا آثار تألیفی هم دارد؟ چند نمونه از آثار ایشان را معرفی کنید.

بله. مرحوم میرزا مهدی اصفهانی به غیر از تربیت شاگردان زبده، آثار علمی فراوانی در زمینة فقه و اصول و معارف هم داشت؛ از جمله: ابواب الهدی، غایة المنی، مصباح الهدی، معارف القرآن در چندین جلد و... .

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
9 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.