«آیا نمی‌شد در همان مجمع تشخیص مصلحت که همه‌شان کنار هم می‌نشینند و به مصلحت می‌اندیشند، اندکی هم به مصلحت افکار عمومی و ذهن توفان‌زده جامعه می‌اندیشیدند و سنگ‌هاشان را همان پشت در بسته وامی‌کندند و به کنار حرم حضرت عبدالعظیم نمی‌آوردند؟ آیا به مصلحت بود آن گفته‌ها؟»

به گزارش جماران، غلامرضا بنی اسدی در روزنامه جمهوری نوشت: 

ایران کشور امام رضا(ع) است، امام اخلاق و گفتگو، اما نسبت ما با این امام همام که خود را سفره نشین کرمش هم می‌دانیم چیست؟ هم ما مردم عادی کوچه و خیابان و هم بزرگان و مسئولان و صاحب منصبان. واقعا ارتباط ما با این امام در چه ویژگی‌هایی است جز اینکه در یک پهنه جغرافیایی هستیم؟ جز اینکه راه مشهدش به روی ما باز است و بی‌ویزا و گذر نامه می‌توانیم برآن خاک بهشتی گذر کنیم؟ برای جواب دادن این پرسش هم باید زبان در کام کشیم و چنانکه قیامت، دیگر جوارح به پاسخ برمی خیزند، امروز هم با تامل در رفتار مان، جواب را دریابیم و دریابند بزرگان و صاحب نامانی که در کشور "امامِ گفتگو" تک گویی می‌کنند و بلندگو برمی دارند و آنچه خود می‌پسندند می‌گویند بدون اینکه برای طرفی که بمباران می‌کنند "حقِ پاسخگویی" قائل باشند. بدتر از این کسانی هستند که در جلسات مشترک و در محافل و مجامع، کنار هم می‌نشینند و رخ به رخ، لبخند، بر لب می‌شکنند اما از هم جدا که می‌شوند "سنگِ کلام" برمی دارند و به سمت سر یکدیگر، پرت می‌کنند! معلوم نیست که حواس شان به فضای نکته سنج و مچ گیر رسانه و افکار عمومی هست یانه، که اگر باشد به تقصیر باید فلکشان کرد که چنین فضای جامعه را برهم می‌زنند و اگر حواس شان جمع نباشد هم باید به خاطر این قصور، به چوب بست شان. مگر نمی‌دانند ملت عزادار است و نیازمند همدلی که چنین تیغ برکف به میدان می‌آیند؟ مگر نمی‌دانند در کرمانشاه، هزار زخم ناسور و نیازمند مرهم همدلی و همراهی داریم که چنین " زخم افزا" می‌شوند؟ مگر نمی‌بینند که فضای گسترده رسانه‌های مجازی که تا جیب کت و البته فکر همه ما نفوذ کرده است، کاه را به کوه تبدیل می‌کند چه رسد به کوه‌هایی که از کینه و نخواستن و برنتافتن می‌سازند حضرات! آیا حالا در این "مرگ هنگام" وقت این حرف هاست؟ آیا الان باید دست بر یقه همدیگر بگذارند؟ آیا به لحظه اکنون باید بسط بنشینند برخی‌ها و آن سخنان را بگوید کسی که باید تدبیری بیش از این داشته باشد؟ من نمی‌دانم در این اندوهکده بعد زلزله جای آن حرف‌ها بود؟ آیا نمی‌شد در همان مجمع تشخیص مصلحت که همه شان کنار هم می‌نشینند و به مصلحت می‌اندیشند، اندکی هم به مصلحت افکار عمومی و ذهن توفان زده جامعه می‌اندیشیدند و سنگ‌ها شان را همان پشت در بسته وامی کندند و به کنار حرم حضرت عبدالعظیم نمی‌آوردند؟ آیا به مصلحت بود آن گفته ها؟ بگذریم. ما را با این روش و مرام، معلوم نیست نسبتی با امام گفتگو و اخلاق باشد و یا اینکه نسبت "مامونی" به جای "مامومی" ننشسته باشد! خوب است کسانی که دنیا را به تحمل و بردباری می‌خواندند و داعیه مدیریت جهانی داشتند می‌توانستند خود را در هنگام عصبانیت مدیریت می‌کردند. کاش صاحبان قدرت و تریبون، یاد می‌گرفتند از امام رضا که با کافران و پیروان دیگر ادیان فقط به سخن نیکو، مناظره می‌فرمود اما اینان در برابر چشم مردم از برادر ایمانی و ملی خود یقه می‌درند. تریبون برمی دارند و هرچه به ذهن شان می‌رسد می‌گویند و می‌بافند و.... حیف است جامعه‌ای که امامِ گفتگو و اخلاق را ولی نعمت خود می‌داند، گرفتار کسانی شود که به دعوا و چالش، نعمت‌ها را نابود و کرامت‌ها را منکوب می‌کنند. کاش به فقر گفتگو دچار نمی‌شدیم تا می‌توانستیم، از این ورطه‌های هولناک، عبور کنیم اما....

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.