حضور در خانه استاد نظمی در محله تاریخی 'دوه چی' تبریز در عصر هنگام پنجشنبه گذشته اتفاق افتاد و فضای فرهنگی - معنوی حاکم بر این دیدار و گپ و گفت و گوی صمیمی وزیر فرهنگ با استاد، دیدنی و فراموش نشدنی بود.
وقتی وارد کوچه بن بست مسمی به نام 'نظمی' شدیم، تنگی کوچه از گذشت دهه های بسیار بر تاریخ این محل حکایت داشت؛ دیوار گلی خانه استاد نیز بلافاصله ما را به تبریز قدیم با کوچه ها و خانه های خشت و گلی برد.
اتاق مخصوص استاد در طبقه دوم خانه مسکونی اش هیچ نشانی از دنیای مدرن نداشت؛ اتاق های تو در تو با معماری ساده و بی پیرایه اش، انگار که از دهه ها قبل به یادگار مانده بود و کسی به تزیینات و چیدمان آن دست نزده بود.
استاد نظمی با موهایی سفید و عینک ته استکانی که به واضح ترین شکل ممکن، گذر ایام و سال ها را با لبخندی ملیح به تصویر می کشید، دم در 'طنبی' (عنوان ویژه اتاق پذیرایی در تبریز قدیم) ایستاده بود و میهمانان را به صدر مجلس راهنمایی می کرد.
خانه استاد که 90 سال از بهار زندگی اش را در بوستان شعر و ادب در آنجا سپری کرده است، شلوغ بود و این شلوغی و حضور تعدادی از اعضای خانواده پیرامون استاد، حس خوب خانواده های قدیم و صفا و صمیمیت آن زمان را در ذهن تداعی می کرد.
همه میهمانان که در سر جای خود نشستند، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی لب به سخن گشود؛ از آوازه و شهرت استاد نظمی گفت و از اینکه سروده ها و نوشته های استاد مایه قوام و دوام شعر و ادب ایرانی در دهه های اخیر است.
دکتر صالحی در این دیدار که در اتاق محل برگزاری جلسات انجمن ادبی 'بزم سخن' در خانه استاد انجام شد، برخی از آثار استاد از قبیل 'دویست سخنور'، و 'دیوان نظمی' را نیز هدیه گرفت و از ضرورت تجدید چاپ 'دویست سخنور' با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سخن گفت.
البته با توجه به کهولت سن استاد و دید بسیار ناچیز وی، جمشید، پسر وی که از سرداران دفاع مقدس است، وظیفه پذیرایی از وزیر و همراهانش و نیز ارایه هر گونه توضیحات را بر جان خرید.
آنچه در این فضای روح افزا جلب توجه می کرد، صندلی های چوبی قدیمی پایه استیل بود که بر دور تا دور اتاق چیده شده بود و از 'جدایی های' محل از دوران شلوغی بازار انجمن 'بزم سخن' حکایت داشت.
نقاشی استاد در قاب و تابلویی با مضمون 'بزم سخن'( نام انجمن ادبی که چند دهه در منزل استاد برگزار می شد و محمل سعدی خوانی با حضور بزرگان شعر و ادب تبریز بود) در پایین دست میز کار استاد نظمی جلب توجه می کرد و پشت سر آن نیز قفسه ای چوبی با رنگ قهوه ای سوخته قرار داشت که مصادیق علاقه مندی های اهل خانه به وسایل تزییناتی دهه های قبل را در خود جای داده بود.
استاد نظمی که یدی طولانی در سرودن شعر دارد و آوازه شهرتش در پنج دهه اخیر در سراسر ایران زمین پیچیده است، کنار دست وزیر نشسته بود و از اینکه چشمانش دیگر سوئی ندارند، می گفت.
وقتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از استاد خواست که شعری از سروده هایش را بخواند، استاد آهی کشید و گفت که 70 سال زل زدن به کتاب و کلنجار رفتن با قلم و کاغذ، دیگر نوری در چشمانش باقی نگذارده است.
اینجا بود که آقای شهابی، از شاگردان خوش ذوق استاد نظمی که پرورش یاقته مکتب استاد و از سرآمدان این مکتب است، به خواهش حاضران شعری از استاد را با حلاوت و شیرینی تمام خواند و وزیر فرهنگ کشورمان نیز که از این خوانش به وجد آمده بود، از او خواست که شعری نیز از سروده های خودش بخواند و رنگ و بوی فرهنگی محل به اوج رسید.
ابهت مکان و فضا همه را گرفته بود و همه احساس می کردند که نه در یک دیدار رسمی با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، بلکه در یکی از جلسات انجمن ادبی 'بزم سخن' حضور یافته اند.
در این میان جمشید نظمی، پسر ته تغاری استاد (اصطلاحی که وزیر فرهنگ به مزاح درباره او به کار برد)، حکایتی تعریف کرد که از جذابیت های خاص عرصه شعر و ادب نشان داشت و حاضران همه سراپاش گوش بودند.
حکایت از این قرار بود؛ چند سال قبل پدرم را برای انجام عمل جراحی به تهران برده بودم و استاد در بین راه به من گفت که خیلی وقت است دلش می خواهد آقای شفیعی کدکنی را ببیند؛ اتفاقا آقای شفیعی کدکنی نیز به طریقی از حضور پدر در تهران مطلع شده بود و ما را در خانه اش میهمان کرد. وقتی در خانه سرصحبت باز شد، استاد شفیعی کدکنی گفت که من خیلی وقت بود دلم هوای دیدن استاد نظمی را کرده بود؛ من نیز وقتی این را شنیدم، گفتم اتفاقا پدر نیز در راه سفر به تهران همین جمله را در مورد شما گفت؛ استاد شفیعی کدکنی در آن میهمانی خطاب به پدرم گفت که کتاب 'دویست سخنور' شما کتاب بالینی من است و من هر شب تا دو سه ورقی از آن را تورق نکنم، خوابم نمی گیرد.
فضای دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و همراهانش با استاد نظمی به اندازه ای دوستان و صمیمی بود که انگار هیچ کس نمی خواست این دیدار تمام شود و کسی را نیز یارای بلند شدن نبود؛ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کشورمان نیز الحق از هر بابی در عرصه فرهنگ و ادب سخنی گفت و از هر خوشه ای گلی چید.
استاد نظمی نیز با طمانینه و وقار همیشگی و با آن قیافه ملیح و به یادماندنی بر روی یکی از صندلی های چوبی پایه استیل نشسته بود و هر از چند سخنی از روزگاران سپری شده بر زبان میاورد.
و من چقدر افسوس می خوردم بر زندگی ساده و زیبای دهه های قبل که سرشار از حس و گرمی و شور وشوق باهم بودن و باهم زیستن بود و منزل قدیمی استاد نظمی همه نشانه های آن را یکجا داشت.
دیدار حدود نیم ساعتی وزیر با استاد نظمی پایان یافت و وقتی که از در حیاط بیرون آمدیم، باز سوار بر بال تاریخ به دهه های قبل بازگشتم که در هر کوچه تنگ و باریکی از محلات تاریخی تبریز، یلی در یکی از شاخه های عرصه فرهنگ، هنر و ادب جا خوش کرده بود و آوازه این شهر را جهانی کرده بود؛
برداران نخجوانی در عابرگذر تاریخی تربیت، اعضای خانواده جلیل القدر سلطان القرایی در دوه چی، برداران امین سبحانی در محله اهراب، خانواده واعظ از چرنداب، اسمیل امیرخیزی درامیره قیز، میرزا عبدالله مجتهدی و براداران و عموزادگانش در کوچه مجتهدی ها و صدها و بلکه هزاران نام دیگر که هر یک به مانند ستاره ای تابناک بر تارک آسمان فرهنگ و هنر و ادب ایران زمین می درخشیدند و می درخشند.
و باز این تبریز است و کنج کوچه های ناشنا خته فراوان در گوش و کنار آن که چهره های مشعشع بسیاری را در دل خانه های فراموش شده و از یادرفته جای داده است و هر کدام از آنان سرمایه معنوی و فرهنگی این شهر و خاک و دیار هستند؛ باشد که همتی کنیم برای زدودن غبار نسیان از چهره ها و آثار مانایشان.
علی نظمی ادیب متخلص به نظمی تبریزی، یکم مهر ۱۳۰۶ در تبریز به دنیا آمد؛ وی از شاعران غزل‌سرای ایران است. پدرش حسین پاشا از مبارزین مشروطه و ساقی مظفرالدین شاه قاجار در تبریز بوده‌است.
نظمی سرودن شعر را از ۱۶ سالگی آغاز کرد و شاگرد ملک الشعرای بهار، محمدامین ادیب طوسی و عباسقلی خان وقایعی بوده‌است.
علاوه بر شعر، آثار تحقیقی ادبی نیز از وی به چاپ رسیده که از جمله این آثار می‌توان به تذکره الشعرای منظوم و منثور 'دویست سخنور' و 'گلشن معانی'، شرح برخی ابیات مشکله فارسی، اشاره کرد.
نظمی تبریزی قریب به ۳۰سال با شهریار ارتباط صمیمی و نزدیک داشته و همین مراودت باعث گشت تا سال ۱۳۶۷ خورشیدی پیکر مرحوم محمدحسین شهریار به دست استاد نظمی تبریزی در مقبره الشعرای تبریز دفن شود.
اخیراً شورای ارزشیابی هنرمندان کشور پس از بررسی آثار شاعران بالای ۶۰سال که دیوان اشعار آنها چاپ شده‌است، نظمی تبریزی، شاعر دوزبانه، را به عنوان پیشکسوت شعر و ادب ایران زمین معرفی کرد. نظمی تبریزی، نخستین شاعر آذربایجانی در قید حیات است که تندیس وی به دست مجسمه‌ساز معروف، استاد احد حسینی، ساخته شده و در یکی از میادین شهر تبریز و در نزدیکی محل سکونت و زادگاه شاعر نصب گردیده ‌است.
خبرنگار: عزیزی راد
518
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.