حمله اسرائیل به قلب دوحه ـ پایتخت کشوری کوچک، متحد آمریکا و میزبان بزرگترین پایگاه نظامی این کشور در خاورمیانه ـ نشان داد هیچ دیپلماسی، سرمایهگذاری یا اتحاد پیشین نمیتواند ضامن امنیت کشورهای عربی باشد. اسرائیل که دهههاست قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشته و پروژه «اسرائیل بزرگ» را بیپرده دنبال میکند، امروز مرزهای تجاوزگری خود را از غزه و کرانه باختری تا قطر، لبنان و فراتر گسترش داده است. پرسش اصلی اکنون این است: آیا جهان عرب از خواب انفعال برخواهد خاست یا همچنان در برابر رژیمی که تنها زبان قدرت را میشناسد، دست بسته باقی خواهد ماند؟
به گزارش سرویس بینالملل جماران، میدل ایست آی نوشت: اگر کشوری باید خود را از حمله اسرائیل در امان میدید، آن کشور قطر بود. قطر کشوری کوچک است که هیچ تهدید واقعی برای اسرائیل به شمار نمیآید. این کشور متحد ایالات متحده است و بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه را در خود جای داده است. در ماه مه، قطر متعهد شد صدها میلیارد دلار در اقتصاد آمریکا سرمایهگذاری کند. قطر همچنین کوشیده خود را بهعنوان میانجی صلح معرفی کند و در بسیاری از منازعات نقش واسطه ایفا کرده است. تنها ماه گذشته، رئیس موساد اسرائیل در دوحه و مهمان دولت قطر بود تا در قالب مذاکرات طولانیمدت آتشبس درباره غزه مشارکت کند.
بااینحال، چنین تصویری ممکن است بیش از حد سادهانگارانه باشد. واقعیت این است که قطر هیچگاه نباید خود را در امنیت احساس میکرد و هیچ کشور دیگری در منطقه نیز نباید چنین تصوری داشته باشد. اسرائیل مقید به قواعدی که روابط میان دولتها را تنظیم میکند، نیست. این رژیم قوانین بینالمللی را آشکارا نقض میکند و مدعی است مأموریتی الهی برای گسترش دارد و هر کس را مانع راه خود ببیند، بهعنوان مانعی برای حذف مینگرد.
تجاوزگری اسرائیل
اسرائیل صرفاً دولتی یاغی که به قانون بیاعتناست، نیست؛ بلکه رژیمی است که بهطور آشکار همه هنجارها و کنوانسیونهای بینالمللی را رد میکند. رهبران این رژیم سالهاست دیدگاه «اسرائیل بزرگ» را ترویج کردهاند؛ طرحی که از فرات در عراق تا نیل در مصر امتداد دارد. این موضوع توطئهای پنهانی نیست و درک آن نیازی به مدرک دانشگاهی در مطالعات خاورمیانه ندارد؛ کافی است سیاست اسرائیل را دنبال کنید. در ماه اوت، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل بار دیگر تعهد خود به این پروژه را در تلویزیون اسرائیل تکرار کرد.
دهههاست که اسرائیل سرزمینهای عربی متعددی را بهطور غیرقانونی اشغال کرده و کارزار حذف و نابودی ملت فلسطین را دنبال کرده است. هیچ دولتی بهاندازه اسرائیل موضوع قطعنامههای سازمان ملل متحد نبوده است. در دو سال گذشته، اسرائیل غزه را به ویرانی کشانده است. بیش از ۶۴ هزار فلسطینی کشته شدهاند که اکثریت آنان زنان و کودکان هستند. روزنامهنگاران و امدادگران در تعداد بیسابقهای جان باختهاند و رکوردهای تلخ جهانی بهجا گذاشتهاند. حتی گروههای حقوق بشری اسرائیلی نیز اخیراً به این واقعیت اذعان کردهاند که اقدامات اسرائیل در غزه مصداق نسلکشی است.
در غزه، اسرائیل «دکترین ضاحیه» را بهکار گرفته است؛ راهبردی که بر حداکثر مجازات غیرنظامیان و مناطق غیرنظامی تأکید دارد. این رژیم نه تنها برای اجتناب از تلفات غیرنظامی تلاشی نمیکند، بلکه عمداً به دنبال آن است. بر اساس گزارش رسانههای اسرائیلی، نیروهای آن بر مبنای نسبت ۱۰۰ به ۱ عمل کردهاند؛ به این معنا که به خود اجازه میدهند برای هدف قرار دادن یک فرمانده، بیش از ۱۰۰ غیرنظامی را بکشند. برنامهای موسوم به «پدر کجاست؟» نیز حملات را نه به رزمندگان در میدان نبرد، بلکه به خانههای آنان در نیمهشب هدایت میکند تا همراه خانوادههایشان در خواب کشته شوند.
همین الگو در کرانه باختری نیز قابل مشاهده است. از اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل زمینهای فلسطینیان را مصادره کرده و کشتارهایی در مقیاسی بیسابقه مرتکب شده است؛ بهگونهای که تنها در سال جاری بیش از ۱۰۰۰ فلسطینی به قتل رسیده و بیش از ۱۱۰۰ سازه ویران شده است. این رژیم با تأیید کامل دولت ترامپ بهسوی الحاق رسمی پیش میرود.
گسترش جنگ
فراتر از فلسطین، اسرائیل ماشین جنگی خود را به لبنان، سوریه، یمن و ایران گسترش داده است. در لبنان، این رژیم در محلههای شلوغ و هنگام تعطیلی مدارس، پیجرهای انفجاری را منفجر کرد. این حمله که با هدف بیشترین رنج غیرنظامیان طراحی شده بود، از سوی لئون پانتا، رئیس پیشین سازمان سیا، «تروریسم» توصیف شد.
اکنون در قطر، اسرائیل از مرز دیگری عبور کرده است. حمله به دوحه موجب کشته شدن اعضای خانواده برخی مقامات حماس و یک افسر قطری شد، هرچند حماس اعلام کرد رهبران ارشدش جان سالم بهدر بردند. قطر این حمله را «حملهای بزدلانه و جنایتکارانه» و «صد درصد خائنانه» توصیف کرد و آن را نقض آشکار حاکمیت خود دانست. همزمان، آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد و پاپ لئو نسبت به تشدید خطرناک اوضاع هشدار دادند.
درسهای بسیاری از حمله روز سهشنبه به قطر میتوان گرفت. نخست آنکه انفعال اعراب در برابر رژیمی همچون اسرائیلِ خارج از کنترل کارساز نیست. حمله اسرائیل به دوحه نتیجه دو سال ضعف کشورهای عربی و اسلامی در برابر تجاوزگری بیمحابا و بیسابقه اسرائیل بود. این دولتها در برابر جنایات اسرائیل در غزه، کرانه باختری و سراسر خاورمیانه تقریباً هیچ واکنشی نشان ندادهاند. اسرائیل طی دههها آموخته است که میتواند هر کاری بخواهد، هر زمان که بخواهد و هرگونه که بخواهد انجام دهد، بیآنکه کمترین صدایی از رهبران عرب بلند شود.
در واقع، برخی از قدرتمندترین کشورهای عربی همچنان روابط تجاری خود با اسرائیل را تعمیق میبخشند. تنها سه هفته پیش، مصر، بزرگترین کشور عربی با نیرومندترین ارتش، قرارداد عظیم گازی با اسرائیل امضا کرد و پذیرفت طی ۱۵ سال آینده ۳۵ میلیارد دلار به این رژیم بپردازد.
این حمله همچنین پرسشهایی را درباره قطر و ایالات متحده برمیانگیزد. هدف از وجود یک پایگاه عظیم فرماندهی مرکزی چیست، اگر نتواند مانع حمله متحد آمریکا به همان کشوری شود که آن پایگاه را میزبانی میکند؟
سؤال دیگری نیز متوجه آمریکا است. طبق گزارشها، دولت ترامپ خود این حمله را «تأیید» کرده است. پرسش اکنون این است که کشورهای عربی تا چه میزان باید سرانجام فراتر از واشنگتن بیندیشند و شاید بهسوی روسیه، چین یا دیگر قدرتها روی آورند.
بیتردید، ایالات متحده قابل اعتماد نیست؛ نه در قالب دموکرات و نه جمهوریخواه. دولت بایدن طی ۱۵ ماه نسلکشی در غزه، حمایت کامل دیپلماتیک و نظامی از اسرائیل به عمل آورد و هرگز این رژیم را برای پایان دادن به جنگ تحت فشار قرار نداد. تیم ترامپ نیز سرشار از صهیونیستهایی است که حتی بیش از بسیاری از اسرائیلیها خود را متعهد به «اسرائیل بزرگ» میدانند.
لحظهای سرنوشتساز
منطقه گسترده عربی اکنون ناگزیر است با پرسشهای دشواری روبهرو شود.
آیا کشورهای عربی شاهد واکنشی جمعی خواهند بود، واکنشی از سوی دولتهایی که تازه به این واقعیت پی بردهاند که مستقیماً در مسیر «اسرائیل بزرگ» قرار دارند؟ آیا این کشورها ممکن است به قطع روابط با اسرائیل بیندیشند و از اهرمهای فشار خود بر واشنگتن برای واداشتن آن به تغییر استفاده کنند؟
آیا حتی قابل تصور است که دولتهای عربی اتحادی تشکیل دهند که توانایی به چالش کشیدن اسرائیل از نظر نظامی را داشته باشد؟ یا آنکه باز هم با همان انفعالی پاسخ خواهند داد که سالها رویکرد غالب آنان را تعریف کرده است؟
برخی کشورها شاید حتی بهطور علنی یا پنهانی از این حمله استقبال کنند، با این تصور که برایشان امنیت میخرد. امارات متحده عربی که اغلب «حومه اسرائیل» توصیف میشود، ممکن است بر این باور باشد که در امان است؛ اما این یک خطای محاسباتی مرگبار خواهد بود.
حمله روز سهشنبه نشان داد که هیچ ائتلاف پیشین، هیچ دیپلماسی و هیچ حمایتی از سوی آمریکا نمیتواند کشوری عربی را از خشونت اسرائیل محافظت کند. اگر اسرائیل مهار نشود، هر پایتختی در منطقه باید بداند که بالقوه هدف بعدی است.
امروز پرسشها بیش از پاسخهاست؛ اما یک حقیقت انکارناپذیر وجود دارد: اسرائیل دست نخواهد کشید، مگر آنکه متوقف شود