جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛

سعید نفیسی؛ احیاگر داستان نویسی تاریخی

سعید نفیسی، ادیب، روزنامه نگار، نویسنده، مترجم و... معاصر از بنیانگذاران نشر دانشگاهی است که در سال ۴۵ از دنیا رفت. وی از احیاکنندگان و بنیانگذاران داستان نویسی تاریخی است.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه و ادب این مرز و بوم و کسانی که کارنامه پر افتخار ادبی شان مایه مباهات سرزمین ایران است، در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های شاخص عرصه ادبیات را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی سعید نفیسی اختصاص دارد.

 

زندگینامه سعید نفیسی

شرح زندگی دکتر نفیسی در واقع شرح تاریخ و مرحله‌گذار از طب سنتی به پزشکی مدرن در ایران است.

 

مدرسه طب

زمانی که او متولد می‌شود و رشد می‌یابد، درست مقارن اوایل حکومت رضا شاه است که پزشکی مدرن تازه در ایران پا می‌گیرد. مدرسه طب به دانشکده پزشکی تغییر نام می‌یابد و ایران گام‌های بلندی را در جهت تربیت پزشکان جوان برمی‌دارد. درست در دو دهه اول قرن بیستم میلادی است که این تغییر و تحولات در جامعه ابعاد گسترده‌تری می‌یابد.

 

پیشینه خانوادگی

سعید نفیسی خود درباره خانواده‌اش چنین می‌گوید: «پدرم دکتر علی‌اکبر نفیسی ناظم الاطباء که از پزشکان معروف روزگار خود بود، در ۱۲۶۳ق در کرمان ولادت یافت تا ۱۹ سالگی در آن شهر می‌زیست.مدرسه دارالفنون را در ۱۲۶۸ در تهران تاسیس کردند و مهم‌ترین رشته‌ای که در آن تدریس می‌کردند، طب جدید بود.

 

در ۱۲۸۲ از تهران به همه فرمانروایان ولایت دستور دادند که از هر شهری جوانانی از خاندان‌های دانشمندان را که شایسته دانش‌اندوزی در این مدرسه باشد، به تهران بفرستد. محمد اسماعیل‌خان وکیل‌الملک نوری، حکمران معروف کرمان پدرم را برای همین کار به تهران فرستاد و وی دوره طب دارالفنون را در چهار سال به پایان رساند.» [۱]

 

خانواده پدری او تا یازده پشت همه پزشک بودند و نیای یازدهمش حکیم برهان‌الدین نفیس بن عوض بن حکیم کرمانی، صاحب تالیفات عدیده در طب که برخی از آنها تا روزی که طب قدیم در ایران تدریس می‌شد جزو کتب درسی بود.[۲]

 

کارنامه

تحصیلات سه ساله ابتدایی را در مدرسه شرف، یکی از نخستین مدارس جدید که پدرش تاسیس کرده بود، گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسه علمیه، یگانه مدرسه‌ای که دوره متوسطه داشت، در اواخر بهار سال ۱۲۸۸، در تهران به پایان رسانید. تازه به پانزده سالگی قدم نهاده بود که برادر بزرگترش، دکتر اکبر مؤدب نفیسی، در سفری که در سال ۱۳۲۷ به اروپا می‌رفت، او را برای ادامه تحصیل با خود به آنجا برد. نفیسی که زبان فرانسه را سه سال در مدرسه علمیه فراگرفته و‌ اندکی می‌دانست، تحصیلات خود را در شهر نوشاتل سویس و دانشگاه پاریس انجام داد و در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت و ابتدا به تدریس زبان فرانسه در دبیرستان‌های تهران پرداخت و بعد در وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه مشغول خدمت شد.[۳]

 

 در سال ۱۳۰۸ش از طرف وزارت فرهنگ به تدریس در دانشکده حقوق و ادبیات منصوب شد و سال‌ها در سمت استادی دانشگاه تهران به تدریس اشتغال داشت.[۴]

 

ناگفته نماند که وی با پری مرز خانم دختر انتخاب‌الملک فرزاد ازدواج کرد، که فرزندان او دو پسر و دو دخترند.[۵]

 وی از پرکارترین و معروف‌ترین نویسندگان این عصر است که تالیفات او به ۲۵۰ کتاب و رساله می‌رسد و تعداد مقالاتش از ۱۰۰۰ فقره افزونتر است.

 

 فعالیت‌ها

نفیسی در شهریور ماه ۱۳۰۱ سردبیری مجله ادبی پرتو را، که مدیریت آن با میرزا محمدعلی خان واله خراسانی بود، به عهده گرفت؛ ولی چون پس از نشر سه شماره، مجله به صورت روزنامه سیاسی درآمد، از آن کناره‌گیری کرد. نفیسی نویسندگی مجله شرق را نیز، که امتیاز آن با محمد رمضانی مدیر کتابفروشی خاور بود و در سه نوبت به سال‌های ۱۳۰۳ و ۱۳۰۵ و ۱۳۰۹ منتشر شد، به عهده داشت.[۶]

 

استاد نفیسی با نشریات زیادی؛ همچون پیام نو، ارمغان، دانشکده ادبیات، آینده، مهر، نامه فرهنگستان، مردم شناسی، یادگار، شفق، سالنامه دنیا، تقدٌم، همکاری نزدیک داشت.[۷]

 

 نفیسی پس از تجربه ارشاد، آفتاب، اطلاعات، عصرجدید و ستاره ایران، سردبیری وطن را پذیرفت.[۸]

 

در ۱۲۹۷ آقای حسین علا در حکومت صمصام‌السلطنه بختیاری مامور تشکیل وزارتخانه جدیدی به نام وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه شد و در صدد برآمد، مجله‌ای به عنوان مجله فلاحت و تجارت تاسیس کند. در آن زمان انجمن ادبی معروف دانشکده تاسیس شده بود و مجله‌ای به همین نام منتشر می‌کرد که مرحوم بهار مدیر آن بود و تهیه مقالات و تصحیح و طبع آنها به عهده استاد سعید نفیسی بود. ایشان در سال ۱۳۰۰ رئیس اداره راه دماوند شد و در سال ۱۳۰۲ روزنامه امید «عهد انقلاب» را با همکاری میرزا آقاخان فریور تاسیس کرد و در سال ۱۳۰۳مجله شرق را بنیان نهاد، و در همین سال به ریاست اداره استخدام وزارت فلاحت و سپس به ریاست مدرسه عالی تجارت منصوب شد، در اسفند ماه ۱۳۱۳ وارد دانشگاه تهران گردید، در بهمن ۱۳۱۵ در بانک ملی نیز به خدمت مشغول شد، در شهریور ماه ۱۳۱۵ تصدیق استادی وی برای کرسی تاریخ بعد از اسلام صادر شد. در شهریور ماه ۱۳۱۵ سفری به مسکو کرد و در بهمن ۱۳۱۷ به دریافت نشان اول علمی مفتخر شد.

 

نفیسی هنگام مرگ۷۴ سال داشت.مرحوم نفیسی از سال ۱۳۱۸ همکاری خود را با رادیو ایران آغاز کرد از سال ۱۳۴۰ برنامه یادداشت‌های یک استاد را پایه‌گذاری کرد. از سال ۱۳۴۱ نیز برنامه «در مکتب استاد» با ارشاد و شرکت وی آغاز شد.[۹]

 

چندی نیز در دبیرستان نظام تدریس می‌کرد. هنگامی که دانشگاه تهران تاسیس شد به دانشگاه منتقل شده و نخست در دانشکده حقوق و سپس در دانشکده ادبیات مامور تدریس شد.[۱۰]

 

استاد سعید نفیسی در اسفند ۱۳۴۱ به تدریس منابع تاریخ ایران در موسسه مطالعات و تحقیقات تاریخی پرداخت.در سال ۱۳۴۴ برای چندمین بار به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد و در کنگره‌ها و دانشگاه‌ها و محافل ادبی بسیاری شرکت جست.[۱۱]

 

 مراودات با بزرگان آن عصر

سعید نفیسی با بزرگان آن روزگار همچون ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ادیب الممالک فراهانی، آصف الممالک کرمانی، وقارالسلطنه شیرازی، میرزا محمد نجات خراسانی، محمدمهدی میرزا مرآت‌السلطان کرمانشاهی، حاج عبدالحمید ملک الکلامی کردستانی و دیگر بزرگان ادب فارسی که با پدر وی مراوده داشتند، آشنا شد. به گفته خود استاد، همین امر سبب شد که در آغاز کار به محیط ادبی تهران وارد شود و ذوق فطری وی پرورش یابد و بر تجاربش افزوده گردد.[۱۲]

 

انقلاب سوسیالیست‌های بلشویک اوضاع روسیه را دگرگون کرده و یکی از بزرگترین امپراتوری‌های جهان از پا درآمده بود.دولت ایران حکومت شوروی را به رسمیت شناخت و روتشتاین، نخستین سفیر شوروی، وارد تهران شد و پس از چندی نفیسی با چایکین، (کنستانتین چایکین، یکی از داناترین خاورشناسان روس در زبان و ادبیات ایران که در تحت نظر استادان معروفِ پایان دوره تزاری مانند والنتین ژوکوفسکی و کارل زالمان تربیت شده بود) مترجم سفارت شوروی که فارسی را بسیار خوب می‌دانست، آشنا و دوست شد.او را با همه ادبای معروف آن روز تهران آشنا کرد. چندی پس از تاسیس سفارت شوروی، نمایندگی بازرگانی شوروی هم در تهران دایر شد و نفیسی با گالونف، خاورشناس دیگر روس که مترجم فارسی نمایندگی بود و او هم فارسی را خوب می‌دانست، آشنایی یافت.[۱۳]

 

نفیسی تنها کسی بود که با اقبال لاهوری مکاتبه داشت، آشنایی او با اقبال از سال ۱۹۲۹م/۱۳۰۸ش شروع شد.[۱۴]

 

شخصیت و خُلقیات

به گفته استاد عبدالحسین زرین‌کوب، نفیسی شخصیتی است، چند بعدی: مورخ، محقق، ادیب، منتقد، نویسنده، مترجم، زبانشناس، روزنامه نگار.[۱۵]

 

همسرش پریمرز نفیسی می‌گوید: نفیسی واقعاً عاشق کتاب بود.او مصرف مفید و به جای پول را فقط در خریدن کتاب می‌دانست؛ به طوری که ضروری‌ترین احتیاجات شخصی خود را در این راه صرف می‌کرد. می‌گویند در مدرسه شاگرد زیاد منظمی نبود، ولی هوش و حافظه‌اش عالی بود. مطالعه را از همان اوایل جوانی دوست داشت.عقیده داشت کتاب باید چاپ شود و به دست مردم برسد. کتاب را نباید حبس کرد و جلوی پیشرفت فکری مردم را گرفت.باید وسیله به دست مردم داد تا هر کس هر قدر مایل است، مطالعه کند، و روشن بین و روشنفکر شود و این مسئله را یک قدم اساسی برای پیشرفت جامعه و بخصوص جوانان می‌دانست.هیچ وقت با هیچ ناشری در گرفتن حق تالیف سخت نمی‌گرفت.[۱۶]

 

سعید نفیسی در جمع‌آوری کتاب حریص بود، هر نوع کتاب و نوشته و مجله، مربوط یا نامربوط به رشته‌های تخصصی خود جمع می‌کرد. حدود پنجاه سال از دوران زندگی را صرف این کار کرد. شاید بهترین مجموعه کتاب‌های روسی درباره ایران از آنِ او باشد.او توانسته بود به مناسبتِ مسافرت‌های متعددی که به شوروی رفته بود، در طول چهل سال آخر زندگی اش اکثر آثار روسی درباره ایران را گردآوری کند.[۱۷]

 

نفیسی مردی بود پاکدل و خوشرو.وقتی از کسی می‌رنجید، رودرروی از او گِله می‌کرد.[۱۸]

 

 اگر چه در نویسندگی بی‌پروا بود و گاه نوشته‌اش موجب رنجش دوستان می‌گردید، چون نیتی پاک داشت، خیلی زود با دوستانِ آزرده، صفا می‌کرد.تند برمی‌آشفت و تندتر از آن آرام می‌گرفت. نفیسی صاحب صفات برجسته‌ای بود که مجموع آنها کمتر در فردی یافت می‌شد.[۱۹]

 

 آثار

در سال ۱۲۹۰، اولین اثر سعید نفیسی؛ یعنی ترجمه کتاب «معالجه تازه برای حفظ دندان و دهان» با پشت جلد «ترجمه سعید بن ناظم‌الاطباء» منتشر گردید.[۲۰]

ترجمه‌هایی؛ همچون ایلیاد و اودیسه، آرزوهای بر باد رفته، فرو افتادگان، عشق چگونه زایل شد، نایب چاپارخانه و غیره...

تصحیح و مقابله و انتشار متون ارزنده فارسی نظیر: تاریخ گیتی گشا، تاریخ مسعودی، دستور الوزراء، دیوان‌های انوری، رشید وطواط، اوحدی مراغی، نظامی، خیام و غیره..[۲۱]

آثار باقیمانده از سعید نفیسی اعم از تاریخ و ادبیات و ترجمه، بالغ بر یکصد و بیست جلد است .نامبرده حدود ۵۰ سال به تدریس و تحقیق اشتغال داشت.

 

از نفیسی دو مجموعه داستان (ستارگان سیاه و ماه نخشب)، یک نمایشنامه کوتاه (آخرین یادگار نادرشاه)، سه رُمان (فرنگیس، نیمه راه بهشت و آتش‌های خفته) و چند قصه ادبی و تاریخی به یادگار مانده است.

 

سبک ساده و روان، لحن پُرنیشخند، تصویر زنده و گویای مردم کوچه و بازار، شرح ماجراهای تاریک زندان، فقر معنوی و فساد اخلاقی گروه‌های حاکمه و خانواده‌های اشرافی، مقایسه‌ها و تشبیه‌های زیبای بی‌شمار و آوردن مثلها و ضرب‌المثل‌های بجا و مناسب، ارزش خاصی به این اثر انتقادی و هجایی بخشیده است. استدلال‌ها، قاطع، عمیق و قانع کننده است.هیچ گونه پرده‌پوشی و ملاحظه وجود ندارد.افراد داستان که غالبا وجود خارجی ندارند با نام‌های مستعار معرفی می‌شوند و «بهشت موعود» داستان کشور آمریکاست که سرسپردگان و آرزومندان آن در نیمه راه آن جان می‌سپارند.[۲۲]

 

نفیسی شعر نیز می‌سرود و نخستین اشعارش را با نام «سعید بن ناظم‌الاطباء» امضا می‌کرد.[۲۳]

 نفیسی گلچینی از اشعار خویش تدارک دید و در سال ۱۳۳۳ چاپ و منتشر کرد.[۲۴]

 

 روش نویسندگی

وی از بنیانگذاران مکتب نثر دانشگاهی است که از جمله ویژگی این نثر پیراستگی عبارات در لفظ و معنا بوده، به طوری که نویسنده می‌کوشید،‌ اندیشه خود را چنان ساده بیان کند که عبارات او از هر گونه پیچیدگی دور بماند و به جای زیورهای بیهوده لفظی، از استحکام دستوری بهره بگیرد.[۲۵]

 

سفرها

نفیسی در سال ۱۳۲۸ به هندوستان و در سال ۱۳۳۰ به افغانستان رفت.در اردیبهشت سال ۱۳۳۳، که جشن هزاره تولٌد ابن سینا در تهران برپا بود، در راس کمیته‌های بین المللی و جشن ملی قرار گرفت و در سال ۱۳۳۹ برای شرکت در چهارمین کنگره بین المللی هنر باستان شناسی ایران، سفر چند ماهه‌ای به امریکا و از آنجا به کشورهای اروپای غربی کرد و از این مسافرت‌ها اطلاعات و تجارب فراوان به دست آورد.[۲۶]

 

 مدارج و افتخارات علمی

نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیده‌اند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی به زبان‌های یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی بود. ترجمه‌های کم نظیر استاد از زبان‌های بیگانه دارای معروفیت خاصی است. بزرگترین خدمت استاد به زبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشه‌های کتابخانه‌های جهان بیرون کشیده و روی آنها با جدیت تمام کار کرده و به صورت کتاب عرضه داشته است.[۲۷]

 

یکی از افتخارات استاد نفیسی، احیا و بنیانگذاری شیوه داستان نویسی تاریخ است که در آنها روح وطن پرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را به حب وطن و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرا می‌خواند.[۲۸]

 

نفیسی در آبان ۱۳۲۱ به رتبه دهِ استادی دانشگاه تهران دست یافت و در سال ۱۳۲۸، بنا به تقاضای خود بازنشسته شد، سپس چند سالی را در خارج از ایران گذراند.در اسفند ۱۳۳۵ تقاضای نفیسی برای تدریس مجدد در دانشگاه تهران توسط رئیس دانشکده ادبیات به ریاست دانشگاه نوشته شد و در بهمن ۱۳۳۷ نفیسی تدریس را دوباره آغاز کرد.[۲۹]

 

او در طی سال‌های زندگی خویش به نمایندگی ایران در «نمایشگاه هنر و معماری باستان شناسی هفت هزار ساله ایران» در پاریس، عضویت هیئت رئیسه «بیست و پنجمین کنگره خاورشناسان» در مسکو، نمایندگی ایران در مراسم «هزاره فردوسی» در اتحاد جماهیر شوروی، عضویت «شورای فرهنگی سلطنتی»، عضویت «هیئت امنای کتابخانه پهلوی» انتخاب شد و «نشان درجه اول علمی»، «نشان سپاس درجه اول»، «نشان علمی افغانستان» و جایزه بهترین کتاب سال را دریافت کرد.[۳۰]

 

نفیسی تا واپسین لحظه‌های عمر روزنامه نگار بود. اما برای گذران زندگی سال‌هایی را در کنار روزنامه‌نگاری و تحقیق، به کارهای اداری و آموزشی پرداخت. خدمات مطبوعاتی سعید نفیسی به گردانندگی و نویسندگی روزنامه‌ها و مجله‌ها ختم نمی‌شد. او سال‌هایی را به تدریس در دوره‌های آموزش روزنامه‌نگاری گذراند و روزگاری که کمیسیون ملی یونسکو در ایران تصمیم گرفت «ایرانشهر» را منتشر کند موضوع مطبوعات را پذیرفت و تاریخچه‌ای نوشت.[۳۱]

 

 سعید نفیسی پس از مسئولیت چهار اداره وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه به ریاست مدرسه عالی تجارت رسید.[۳۲]

 

استاد نفیسی در سال‌های آخر عمر خانه کوچکی در پاریس خرید و بیشتر اوقات خود را در آنجا می‌گذرانید و امیدوار بود که برای همیشه در کشوری که در آن تحصیل کرده و همانند کشور اصلی خود دوست می‌داشت، مقیم گردد.اما این آرزوی او به ثمر ننشست و بار آخر که برای شرکت در نخستین کنگره جهانی ایرانشناسان به تهران آمده بود به بیماری آسم و قولنج مبتلا شد و یکشنبه شب ۲۲ آبانماه ۱۳۴۵ در بیمارستان شوروی تهران، دیده از جهان فرو بست.[۳۳]

 

پانویس

۱. شیخلووند، فاطمه، استاد سعید نفیسی بزرگمرد ادب فارسی، تهران، جامی، ۱۳۸۴، ص۲۱.

۲.  برقعی، محمد باقر، سخنوران نامی معاصر ایران، ج۶، قم، نشر خرّم، ۱۳۷۳، چاپ اول، ص۳۶۶۷.

۳.  آرین پور، یحیی آرین پور، از نیما تاروزگار ما، ج۳، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۷۴، چاپ اول، ص۲۵۹.

۴.  برقعی، محمد باقر، سخنوران نامی معاصر ایران، ج۶، قم، نشر خرّم، ۱۳۷۳، چاپ اول، ص۳۶۶۷.

۵.  عاقلی، باقر، خاندانهای حکومتگر در ایران، تهران، نشر علم، ۱۳۸۱، چاپ اول، ص۱۲۱.

۶.  آرین پور، یحیی آرین پور، از نیما تا روزگار ما، ج۳، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۷۴، چاپ اول، ص۲۶۱.

۷.  زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان استاد سعید نفیسی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۵، چاپ اول، ص۱۴.

۸.  قاسمی، فرید، سعید نفیسی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۷، چاپ اول، ص۱۷.

۹. بهزادی‌اندهجردی، حسین، ستارگان کرمان، چاپ مسعود سعد، ص۳۹۶.

۱۰.  شیخلووند، فاطمه، استاد سعید نفیسی بزرگمرد ادب فارسی، تهران، جامی، ۱۳۸۴، ص۲۵.

۱۱.  بهزادی‌اندوهجردی، حسین، ستارگان کرمان، چاپ مسعود سعد، ص۳۹۶.

۱۲.  شیخلووند، فاطمه، زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان استاد سعید نفیسی بزرگمرد ادب فارسی، تهران، جامی، ۱۳۸۴، ص۹.

۱۳.  آرین پور، یحیی، از نیما تا روزگار ما، ج۳، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۷۴، چاپ اول، ص۲۶۰.

۱۴.  عرفانی، عبدالحمید، ۱۳۴۵، «استاد سعید نفیسی در پاکستان»، هلال، ج۱۴، ش۱۰، ص۴.

۱۵.  زرین کوب، عبدالحسین، «درباره سعید نفیسی»، ۱۳۵۱، پیام نوین، دوره ۱۰، ش۱، ص۴۵.

۱۶.  نفیسی، پریمرز، ۱۳۵۱، «آغاز و پایان یک زندگی»، یادنامه سعید نفیسی (به جای شماره پی در پی ۷۸ مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی)، گردآورنده: پریمرز نفیسی، س۱۹، ش۲و۱، صص۵۵-۶۱.

۱۷.  افشار، ایرج، ۱۳۵۱، «کتابخانه سعید نفیسی و نسخه‌های خط او»، یادنامه سعید نفیسی، ص۲۵-۲۷.

۱۸. یغمایی، حبیب، ۱۳۴۵، «به یاد مردی صمیم و پاکدل»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، س۱۴، ش۳، ص۴۳۹.

۱۹. افشار، ایرج، ۱۳۴۴-۱۳۴۹، سواد و بیاض، ج۲، تهران: دهخدا، ص۵۱۹.

۲۰.  بهزادی‌اندوهجردی، حسین، ستارگان کرمان، چاپ مسعود سعد، ص۳۹۶.

۲۱.  شیخلووند، فاطمه، استاد سعید نفیسی بزرگمرد ادب فارسی، تهران، جامی، ۱۳۸۴، ص۳۶.

۲۲.  اتحاد، هوشنگ، پژوهشگران معاصر ایران، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱، ص۳۷۷..

۲۳. بهزادی، علی، ۱۳۶۹، «سعید نفیسی استاد، محقق، نویسنده، شاعر و روزنامه نگار»، آرمان، ش۳و۴، ص۵۲.

۲۴.  اتحاد، هوشنگ، پژوهشگران معاصر ایران، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱، ص۳۷۹.

۲۵.  نادر پور، نادر، ۱۳۶۹، «خانلری و نثر جدید دبیری»، دنیای سخن، ش۳۴، ص۱۹-۲۰.

۲۶.  آرین پور، یحیی، از نیما تاروزگار ما، ج۳، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۷۴، چاپ اول، ص۲۶۱.

۲۷.  عاقلی، باقر، خاندانهای حکومتگر در ایران، تهران، نشر علم، ۱۳۸۱، چاپ اول، ص۱۴.

۲۸.  مجله دانشکده ادبیات، شماره سوم، سال چهارم، ص۲۶۹و۲۸۰.

۲۹.  اتحاد، هوشنگ، پژوهشگران معاصر ایران، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱، ص۴۱۳.

۳۰.  چهره‌های آشنا، ۱۳۴۴، تهران، سازمان چاپ و انتشارات کیهان، ص۶۲۳.

۳۱.  سعید نفیسی، «مطبوعات»، ج۲، ایرانشهر، تهران، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، ۱۳۴۳، ص۱۲۴۷-۱۲۶۳.

۳۲.  قاسمی، فرید، سعید نفیسی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۷، چاپ اول، ص۸۸.

۳۳.  رضا زاده شفق، صادق، «به یاد سعید نفیسی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، سال۱۴، شماره ۳، ص۲۷۹.

 

 

 منبع

سایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «سعید نفیسی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۲۲.    

 

دیدگاه تان را بنویسید