جی پلاس؛

دعای چهل و نهم صحیفه سجادیه+ترجمه

دعای چهل و نهم صحیفه سجادیه را امام سجاد علیه السلام به هنگام دفع نیرنگ دشمنان می خواندند.

لینک کوتاه کپی شد
به گزارش خبرنگار جی پلاس، صحیفه سجادیه پس از قران و نهج البلاغه مهمترین میراث مکتوب شیعه به حساب می آید که امام سجاد علیه السلام بسیاری از معارف دینی از جمله خداشناسی، جهان‌شناسی، انسان‌شناسی و مباحث عالم غیب، فرشتگان، رسالت انبیا، جایگاه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، امامت، فضایل و رذایل اخلاقی، گرامیداشت اعیاد، مسائل اجتماعی و اقتصادی، اشارات تاریخی، نعمت‌های مختلف خداوند، آداب دعا، تلاوت، ذکر، نماز و عبادت را در قالب دعا بیان کرده اند. این کتاب گرانقدر به زبور آل محمد (ص) شهرت دارد و از نظر فصاحت و بلاغت مورد توجه قرار گرفته است و شرح های بسیاری بر آن نوشته شده است.

 

دعای چهل و نهم صحیفه سجادیه را امام سجاد علیه السلام به هنگام دفع نیرنگ دشمنان می خواندند. متن این دعا به همراه ترجمه در ادامه آمده است: 

 

 

وَکان مِن دعائِه علیه‌السلام‌ فى دِفاعِ کَیْدِالأعداءِ و رَدِّ بَأْسِهِمْ‌

«دعا در دفع نیرنگ دشمنان »

 

اِلهى هَدَیْتَنى فَلَهَوْتُ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ، وَ اَبْلَیْتَ

بارالها، هدایتم فرمودى ولى به کارهاى پوچ پرداختم، و پندم دادى اما سنگدل شدم، و بهترین نعمت

 

الْجَمیلَ فَعَصَیْتُ، ثُمَّ عَرَفْتُ ما اَصْدَرْتَ اِذْ عَرَّفْتَنیهِ،

به من دادى و نافرمانى کردم، سپس به زشتى گناه آگاهم فرمودى و از آنم بازداشتى و من از آن آگاه شدم،

 

فَاسْتَغْفَرْتُ فَاَقَلْتَ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ، فَلَکَ - اِلهِى -

پس از تو آمرزش خواستم و از من درگذشتى، ولى به گناه بازگشتم و تو پوشاندى، پس ستایش

 

الْحَمْدُ. تَقَحَّمْتُ اَوْدِیَةَ الْهَلاکِ، وَحَلَلْتُ شِعابَ تَلَفٍ،

تو راست اى خداى من. خود را به وادی هاى هلاکت افکنده‌ ام، و به درّه‌ هاى تباهى وارد شده‌ ام،

 

تَعَرَّضْتُ فیها لِسَطَواتِکَ، وَ بِحُلُولِها عُقُوباتِکَ، وَ وَسِیلَتى

و با ورود در آن در معرض قهر تو قرار گرفته‌ ام، و با فرود آمدن در آن با عقوبتت روبرو شده‌ ام، و وسیله‌ ام

 

اِلَیْکَ التَّوْحیدُ، وَ ذَریعَتى اَنّى لَمْ اُشْرِکْ بِکَ شَیْئاً، وَ لَمْ اَتَّخِذْ

به سوى تو توحید است، و دستگیره‌ ام آن است که چیزى را با حضرتت شریک نساختم، و با

 

مَعَکَ اِلهاً، وَقَدْ فَرَرْتُ اِلَیْکَ بِنَفْسى، وَ اِلَیْکَ مَفَرُّ

حضرتت خدایى نگرفتم، و اکنون با وجودم به سویت گریزانم، و گریزگاه انسان

 

الْمُسى‌ءِ، وَمَفْزَعُ الْمُضَیِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِئِ. فَکَمْ مِنْ

بدکار و پناهگاه آن که سود خویش را از دست داده و پناهنده شده درگاه توست، پس چه بسا

 

عَدُوٍّ انْتَضى‌ عَلَىَّ سَیْفَ عَداوَتِهِ، وَشَحَذَ لى ظُبَةَ مُدْیَتِهِ،

دشمنى که شمشیر دشمنیش را بر من برهنه کرده، و دم تیغش را علیه من تیز کرده،

 

وَ اَرْهَفَ لى شَبا حَدِّهِ، وَ دافَ لى قَواتِلَ سُمُومِهِ، وَ سَدَّدَ

و سر نیزه‌اش را به قصد حمله بر من تند ساخته، و زهرهاى کشنده‌ اش را به آشامیدنی ام آمیخته، و مرا

 

نَحْوى صَوآئِبَ سِهامِهِ، وَلَمْ تَنَمْ عَنّى عَیْنُ حِراسَتِهِ، وَاَضْمَرَ

آماج تیرهاى خود کرده، و دیده مراقبتش از من نخفته، و تصمیم

 

اَنْ یَسُومَنِى الْمَکْرُوهَ، وَ یُجَرِّعَنى زُعاقَ مَرارَتِهِ، فَنَظَرْتَ

گرفته که به من زیانى رساند، و از آب ناگوار و تلخش به من بچشاند، ولى تو

 

- یااِلهى - اِلى ضَعْفى عَنِ احْتِمالِ الْفَوادِحِ، وَعَجْزى عَنِ

- اى خداى من - ناتوانى و ضعفم را از تحمل بارهاى گران، و عجزم را از

 

الْاِنْتِصارِ مِمَّنْ قَصَدَنى بِمُحارَبَتِهِ، وَ وَحْدَتى فى کَثیرِ

انتقام گرفتن از آن که قصد کارزار - من کرده، و تنهایى مرا در برابر بسیارىِ عدّه کسانى‌ که

 

عَدَدِ مَنْ ناوانى، وَ اَرْصَدَ لى بِالْبَلآءِ فیما لَمْ اُعْمِلْ فیهِ

با من دشمنى کرده، و در حال بى‌خبرى من در کمین گرفتار کردن من نشسته‌ اند

 

فِکْرى، فَابْتَدَاْتَنى بِنَصْرِکَ، وَ شَدَدْتَ اَزْرى بِقُوَّتِکَ، ثُمَّ

در نظر گرفتى، پس به نصرتم آغاز کردى، و پشتم را به قدرتت محکم فرمودى، آنگاه

 

فَلَلْتَ لى حَدَّهُ، وَ صَیَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدیدٍ وَحْدَهُ، وَ

حِدّت او را شکستى، و پس از آنکه در جمع کثیرى بود وى را تنها گذاشتى، و

 

اَعْلَیْتَ کَعْبى عَلَیْهِ، وَ جَعَلْتَ ما سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیْهِ،

مرا بر او پیروز کردى، و تیرى را که به‌ سوى من نشانه گرفته بود به سوى خودش بازگرداندى،

 

فَرَدَدْتَهُ لَمْ یَشْفِ غَیْظُهُ، وَلَمْ یَسْکُنْ غَلیلُهُ، قَدْ عَضَّ عَلى‌

و بدون اینکه خشمش تسکین یابد، و آتش‌کینه‌اش فرو نشیند، او را بازگرداندى، تا سر انگشتان خود را

 

شَواهُ، وَ اَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ اَخْلَفَتْ سَرایاهُ. وَ کَمْ مِنْ باغٍ بَغانى

به دندان گزید، و رخ برتافت در حالى‌که لشکرش از هم پاشید. و چه بسا متجاوزى که با حیله‌ هاى خود

 

بِمَکآئِدِهِ، وَ نَصَبَ لى شَرَکَ مَصآئِدِهِ، وَ وَکَّلَ بى تَفَقُّدَ

درباره‌ ام ستم کرده، و دام هاى شکارش را برایم پهن کرده، و همّت خود را بر زیر نظر داشتن من

 

رِعایَتِهِ، وَاَضْبَاَ اِلَىَّ اِضْبآءَ السَّبُعِ لِطَریدَتِهِ انْتِظاراً لاِنْتِهازِ

گماشته، و چون درنده‌ اى که‌به انتظار به دست‌ آوردن فرصت براى شکارش کمین نماید در کمین

 

الْفُرْصَةِ لِفَریسَتِهِ، وَ هُوَ یُظْهِرُ لى بَشاشَةَ الْمَلَقِ، وَیَنْظُرُنى

من نشسته، در حالى‌که خوشرویى چاپلوسى را برایم اظهار مى‌ کرد، و با شدت

 

عَلى‌شِدَّةِ الْحَنَقِ، فَلَمّا رَاَیْتَ - یااِلهى، تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ -

خشم مرا مى‌ پایید، و چون تو - اى خداى من که والا و برترى - فساد باطن و زشتى آنچه را در دل

 

دَغَلَ سَریرَتِهِ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوى‌ عَلَیْهِ، اَرْکَسْتَهُ لاُِمِّ رَاْسِهِ

داشت دیدى، او را با مغز در آن گودالى که براى شکار کنده بود

 

فى زُبْیَتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فى مَهْوى‌ حُفْرَتِهِ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطالَتِهِ

درانداختى، و در پرتگاه ساخته‌ اش افکندى، تا پس از طغیانش ذلیلانه در بند دامى که

 

ذَلیلاً فى رِبَقِ حِبالَتِهِ الَّتى کانَ یُقَدِّرُ اَنْ یَرانى فیها، وَقَدْ

خیال داشت مرا در آن ببیند درافتاد، و اگر

 

کادَ اَنْ یَحُلَّ بى لَوْلا رَحْمَتُکَ ما حَلَّ بِساحَتِهِ. وَکَمْ مِنْ

رحمت تو نبود آنچه بر سر او آمد نزدیک بود بر سر من آید. و چه بسا

 

حاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بى بِغُصَّتِهِ، وَ شَجِىَ مِنّى بِغَیْظِهِ، وَسَلَقَنى

حسودى که به‌ سبب من اندوه گلوگیرش شد، و شدت خشم همچون استخوان در گلویش گیر کرد، و با

 

بِحَدِّ لِسانِهِ، وَ وَحَرَنى بِقَرْفِ عُیُوبِهِ، وَ جَعَلَ عِرْضى

نیش زبان مرا اذیت کرد، و مرا به عیوب خودش طعنه زد، و آبرویم را آماج

 

غَرَضاً لِمَرامیهِ، وَ قَلَّدَنى خِلالاً لَمْ تَزَلْ فیهِ، وَ وَحَرَنى

تیر حسادت کرد، و مسائلى بر من بست که دائم در خودش بود، و از روى نیرنگ

 

بِکَیْدِهِ، وَ قَصَدَنى بِمَکیدَتِهِ، فَنادَیْتُکَ - یا اِلهى - مُسْتَغیثاً

بر من خرده گرفت، و با فریبش آهنگ من کرد، آنگاه - اى خداى من - فریاد خواهانه تو را صدا

 

بِکَ، واثِقاً بِسُرْعَةِ اِجابَتِکَ، عالِماً اَنَّهُ لایُضْطَهَدُ مَنْ اَوى

زدم، در حالى‌که به سرعت مستجاب شدن دعا اطمینان داشتم، و آگاه بودم که هرکس در سایه حمایتت

 

اِلى‌ ظِلِّ کَنَفِکَ، وَلایَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ اِلى‌ مَعْقِلِ انْتِصارِکَ،

جا گرفت ستم نبیند، و هر که به پناهگاه انتقام تو پناه برد او را وحشتى نباشد،

 

فَحَصَّنْتَنى مِنْ بَاْسِهِ بِقُدْرَتِکَ. وَکَمْ مِنْ سَحآئِبِ مَکْرُوهٍ

و تو مرا به قدرت خود از شر او نگاه داشتى. و چه بسا ابرهاى گرفتارى که از من

 

جَلَّیْتَها عَنّى، وَسَحآئِبِ نِعَمٍ اَمْطَرْتَها عَلَىَّ، وَجَداوِلِ

برطرف فرمودى، و ابرهاى نعمت که بر من باراندى، و چه جویبارهاى رحمت

 

رَحْمَةٍ نَشَرْتَها، وَعافِیَةٍ اَلْبَسْتَها، وَاَعْیُنِ اَحْداثٍ طَمَسْتَها،

که روان کردی، وعافیت که بر من پوشاندى، و چشمه‌ هاى حوادث که به خاک انباشتى،

 

وَغَواشى کُرُباتٍ کَشَفْتَها. وَ کَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ،

و پرده‌ هاى غم که برطرف کردى. و چه بسا گمان نیکو که آن را تحقق دادى،

 

وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ، وَصَرْعَةٍ اَنْعَشْتَ، وَمَسْکَنَةٍ حَوَّلْتَ،

و تهیدستى که جبران فرمودى، و درافتادنى که بلند کردى، و بیچارگى که از میان برداشتى،

 

کُلُّ ذلِکَ اِنْعاماً وَتَطَوُّلاً مِنْکَ، وَفى جَمیعِهِ انْهِماکاً مِنّى

تمام اینها از روى تفضل و انعام تو بوده، و در همه آنها من در گناهان

 

عَلى‌ مَعاصیکَ، لَمْ‌تَمْنَعْکَ اِسآئَتى عَنْ اِتْمامِ اِحْسانِکَ،

دست و پا مى‌ زدم، اما بدکردارى من تو را از کامل کردن احسانت بازنداشت،

 

وَلا حَجَرَنى ذلِکَ عَنِ ارْتِکابِ مَساخِطِکَ، لاتُسْئَلُ عَمّا

و این احسانت مرا از ارتکاب علل خشم تو منع ننمود، تو در انجام برنامه خود مسئول نیستى، و همانا از

 

تَفْعَلُ، وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَاَعْطَیْتَ، وَلَمْ تُسْئَلْ فَابْتَدَاْتَ،

تو درخواست شد عطا کردى، و درخواست نشد و آغاز به بخشش فرمودى،

 

وَاسْتُمیحَ فَضْلُکَ فَما اَکْدَیْتَ، اَبَیْتَ یامَوْلاىَ اِلاّ اِحْساناً

و - فضلت طلبیده شد و کم نگذاشتى، تو خوددارى کردى اى مولاى من مگر از احسان و

 

وَامْتِناناً وَتَطَوُّلاً وَ اِنْعاماً، وَ اَبَیْتُ اِلاّ تَقَحُّماً لِحُرُماتِکَ، وَ

اکرام و تفضل و انعام، و من خوددارى کردم مگر از درافتادن در محرمات، و

 

تَعَدِّیاً لِحُدُودِکَ، وَغَفْلَةً عَنْ وَعیدِکَ. فَلَکَ الْحَمْدُ اِلهى مِنْ

تجاوز از حدودت، و غفلت از تهدیدت. پس حمد مخصوص توست اى خداى من: مقتدرى که

 

مُقْتَدِرٍ لایُغْلَبُ، وَ ذى اَناةٍ لاتَعْجَلُ. هذا مَقامُ مَنِ اعْتَرَفَ

مغلوب نمى‌شوى، و مهلت‌ دهنده‌اى که - شتاب نمى‌ کنى. این مقام کسى است که

 

بِسُبُوغِ النِّعَمِ، وَ قابَلَها بِالتَّقْصیرِ، وَ شَهِدَ عَلى‌ نَفْسِهِ

به فراوانى نعمتها اعتراف کرده، و آن را به‌ تقصیر مقابله کرده، و درباره خود به ضایع کردن همه

 

بِالتَّضْییعِ. اَللَّهُمَّ فَاِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ بِالْمُحَمَّدِیَّةِ الرَّفیعَةِ،

امورش گواهى داده است. بار خدایا به وسیله مقام بلند محمدى،

 

وَالْعَلَوِیَّةِ الْبَیْضآءِ، وَ اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِهِما اَنْ تُعیذَنى مِنْ

و ولایت روشن علوى به تو تقرب مى‌ جویم، و به واسطه آن دو به سویت رو مى‌ کنم که مرا

 

شَرِّ کَذا وَکَذا، فَاِنَّ ذلِکَ لایَضیقُ عَلَیْکَ فى وُجْدِکَ، وَ

از شر فلان و فلان پناه دهى، زیرا این پناه دهى در جنب توانگریت تو را دچار مضیقه نمى‌ کند، و

 

لا یَتَکَاَّدُکَ فى قُدْرَتِکَ، وَ اَنْتَ عَلى‌ کُلِّ شَىْ‌ءٍ قَدیرٌ. فَهَبْ لى - یا

در جنب قدرتت تورا به زحمت نمى‌ اندازد، و تو بر همه چیز توانایى. پس از رحمت

 

اِلهى - مِنْ رَحْمَتِکَ وَ دَوامِ تَوْفیقِکَ ما اَتَّخِذُهُ سُلَّماً اَعْرُجُ بِهِ

و دوام توفیق خود بهره‌اى به من بخش که آن را نردبان رسیدن

 

اِلى‌ رِضْوانِکَ، وَامَنُ بِهِ مِنْ عِقابِکَ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

به خشنودى تو کنم، و به سبب آن از عقوبتت ایمن شوم، اى مهربان‌ترین مهربانان.

 

 

 

دیدگاه تان را بنویسید