ورود به این حوزه نهتنها قدرت چانهزنی ایران در مذاکرات را افزایش نمیدهد، بلکه میتواند زمینهساز اقدامات سختگیرانهتر از سوی ایالات متحده، رژیم اسرائیل، کشورهای غربی و حتی شرکای شرقی مانند روسیه و چین شود.
به گزارش جماران؛ رضا نصری، حقوقدان بین الملل در یادداشتی نوشت:
مباحث اخیر درباره روی آوردن ایران به «ابهام راهبردی» در برنامه هستهای، نگرانیهای جدی و موجهی را برمیانگیزد. اگر این ایده بر پایه الگوبرداری از دکترین «ابهام عامدانه» اسرائیل باشد، باید توجه داشت که آن دکترین متکی به یک سازوکار گسترده، منسجم و چندلایه است که ایران از آن بیبهره است.
دکترین هستهای اسرائیل با حمایتهای حقوقی، سیاسی و رسانهای مستحکمی در سطح بینالمللی همراه است که هیچکدام برای ایران قابل دسترسی نیست.
برای نمونه، حتی قوانینی در کنگره آمریکا تصویب شده که گرفتن تصاویر ماهوارهای با کیفیت از تأسیسات هستهای اسرائیل را ممنوع میکند. حتی مطابق بخشنامههای الزامآور بسیاری از مقامات آمریکایی و اروپایی از اشاره علنی به برنامه هستهای این رژیم منع شدهاند.
افزون بر این، یک ماشین رسانهای قدرتمند و یک پشتوانه سیاسی وسیع در عرصه جهانی، مانع از آن میشود که زرادخانه هستهای اسرائیل به یک مطالبه یا دستور کار جدی در نهادهای بینالمللی تبدیل شود.
در مقابل، ایران نه از چنین پوشش رسانهای برخوردار است، نه حامیان سیاسی و حقوقی مشابهی دارد، و نه در جایگاهی قرار دارد که بتواند با تکیه بر ابهام، سیاستی پایدار و هزینهمند را پیش ببرد.
ورود به این حوزه نهتنها قدرت چانهزنی ایران در مذاکرات را افزایش نمیدهد، بلکه میتواند زمینهساز اقدامات سختگیرانهتر از سوی ایالات متحده، رژیم اسرائیل، کشورهای غربی و حتی شرکای شرقی مانند روسیه و چین شود.
چنین رویکردی ممکن است اجماع منطقهای علیه ایران ایجاد کند و دست دشمنان را برای توجیه تحریمهای اقتصادی، فشارهای سیاسی و حتی اقدامات نظامی تحت عنوان «پاسخ به تهدید مبهم» بازتر بگذارد. برخلاف تصور برخی مدافعان این نظریه، ابهام راهبردی نه یک ابزار قدرت، بلکه مسیری پرهزینه، بیپشتوانه و برخلاف منافع ملی ایران است که میتواند در عمل به سود رقبای کشور تمام شود.
در واقع، ابهام استراتژیک همان آش نخورده و دهان سوخته است!