سخنرانی روشنگرانه امام علیه لایحه کاپیتولاسیون در روز چهارم آبان ماه سال 43، عزم رژیم شاه را جزم کرد تا با تبعید امام به ترکیه، نفس راحتی بکشند غافل از آنکه این تازه شروع ماجرا بود. آنان در نیمه شب سیزدهم آبان ماه 43 در حالی که شهر در سکوت شبانه به سر می برد، امام را دستگیر و به تهران انتقال دادند و بدون هیچ معطلی از فرودگاه مهرآباد ایشان را با یک هواپیمای نظامی راهی ترکیه کردند و بدین وسیله فصل جدیدی در تاریخ نهضت امام خمینی رقم خورد.

به گزارش خبرنگار جماران، سخنرانی چهارم آبان ماه سال 43 امام خمینی (س) همه رشته های رژیم را پنبه کرد. (برای اطلاعات بیشتر به مقاله (کاپیتولاسیون و سابقه آن در ایران مراجعه کنید) تصمیم عاجل گرفتند تا با تبعید ایشان، قال قضیه را بکنند و خودشان را راحت کنند. نیمه شب سیزدهم آبان ماه بود که وحشیانه به خانه امام یورش بردند و شبانه ایشان را به تهران منتقل کردند. و به دو دلیل عمده 1. اولین دلیل تأیید مرجعیت امام بود و حکومت نمی‌ توانست مرجعیت را به مجازات سنگین از قبیل اعدام محکوم کند و 2. ایستادگی و پافشاری ایشان بر مبارزه با سیاست‌ های غیراسلامی و غرب‌گرایانه محمدرضا پهلوی بود؛ به این نتیجه رسید که تبعید امام در داخل کشور نمی‌ تواند مانعی بر سر راه مبارزه ایشان ایجاد کند؛ بنا بر این حتی برای مدتی کوتاه هم امام را در تهران زندانی نکردند بلکه بلافاصله به فرودگاه مهرآباد منتقل کرده و با یک هواپیمای نظامی ایشان را در معیت نیروهای امنیتی به ترکیه تبعید کردند. ایشان در هواپیما اولین صحبتی که با مأمورین همراه خود کرد، بدین مضمون بود که:«من به خاطر وطنم تبعید شدم».

 

دوران سخت تبعید امام آغاز و حتی ایشان از پوشیدن لباس روحانیت در آنجا ممنوع شده بود. اما هیچ یک از فشارهای روانی و جسمی نتوانست آن حضرت را وادار به سازش کند. محل اقامت اولیه امام، هتل بولوار پالاس آنکارا (اتاق 514 ـ طبقه 4) بود. فردای آن روز برای مخفی نگاه داشتن محل اقامت، امام را به محلی واقع در خیابان آتاتورک منتقل کردند و تا بیست و یکم آبان در آنکارا اقامت داشتند و از آن تاریخ به بعد ایشان را به بورسا که در 460 کیلومتری غرب آنکارا قرار دارد، منتقل کردند.

 

آیت الله سید حسین موسوی تبریزی به چگونگی تبعید امام اشاره و اینگونه نقل کرده است:

‌‌آن شب مأموران رژیم برای دستگیری امام به منزل ایشان هجوم می برند و سعی می کنند‌‎ ‎‌به زور وارد منزل شوند که حاج آقا مصطفی (ره) مانع می شود، امام آن شب نیز همچون‌‎ ‎‌شب های گذشته به اندرونی رفته و در را از پشت قفل نموده و خوابیده بود که موقع هجوم‌‎ ‎‌مأمورین ایشان از خواب بیدار می شود ولی ظاهراً در آن لحظه نمی تواند کلید را پیدا کند‌‎ ‎‌و مأمورین که به مقابل اندرونی آمده بودند تلاش می کنند با شکستن در به زور وارد منزل‌‎ ‎‌شوند که امام فریاد می زند که در را نشکنید من خودم از در بیرونی می آیم و بعد امام از‌‎ ‎‌در بیرونی که داخل کوچه بود تشریف می آورد و آنها فوراً ایشان را سوار ماشین‌‎ ‎‌می کنند‌‎[1]‎‌ و در حالی که تعدادی از همسایه ها جمع شده بودند از ترس واکنش مردم به‌‎ ‎‌سرعت از محل دور می شوند و مسیر قم ـ تهران با آن جاده خراب که معمولاً سه ساعته‌‎ ‎‌پیموده می شده است به طوری که نقل می شود در نود دقیقه طی می کنند و ایشان را به‌‎ ‎‌فرودگاه می رسانند و چون مقدمات تبعید امام از قبل فراهم شده بود از همان جا ایشان‌‎ ‎‌را روانه ترکیه می کنند.‌ (کتاب خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)، ص 163)

مرحوم آیت الله هاشمی نیز به علت تبعید امام اشاره و اینگونه روایت کرده است:

روزی که چند ماه از سرکوب 15 خرداد می‌ گذشت و جوّ خفقانی که شاه درست کرده‌‎ ‎‌بود و قدرتی که شاه برای خودش به صورت ظاهر، درست کرده بود، آن روز امام جوری‌‎ ‎‌حرف زدند که مردم کوچه و بازار هم خوب بفهمند معنای این کاپیتولاسیون‌‌ چیست؟‌‎ ‎‌امام یک مثَل بسیار خوبی زدند که این مثل معروف است، فرمودند: «معنایش این است‌‎ ‎‌که اگر یک ایرانی، سگ امریکایی را زیر بگیرد، باید او را محاکمه کنیم و در دادگاه‌‎ ‎‌محکومش کنیم، اما اگر یک سگ امریکایی شاه ایران را مورد تهاجم قرار بدهد و زیر‌‎ ‎‌بگیرد نمی توانیم او را در دادگاه محاکمه کنیم.» ‌

‌‌‎‎

‌اینکه امام سگ امریکایی را با شاه ایران، در مقابل هم قرار دادند و این جور نشان‌‎ ‎‌دادند که این قانون، شأن شاه را از سگ امریکایی در ایران، پایین‌تر می‌ آورد؛ این تعبیر در‌‎ ‎‌آن روز چقدر مهم بود برای اینکه همه مردم بفهمند که چه اتفاقی دارد می‌ افتد. ‌

 

‌‌من یادم هست که در همین رابطه، رفته بودیم خدمت بعضی از مراجع، آن‌ها از این‌‎ ‎‌حرف امام می‌ ترسیدند؛ آن روز امامی که تازه از زندان آزاد شده و آمده بودند و حوزه‌‎ ‎‌دوباره گرم شده بود، این خطر را احساس کردند و این‌جور برخورد کردند. خطاب به‌‎ ‎‌افسرها و ارتش فرمودند که این قانون شما را ذلیل می کند، بدبخت می کند. آمریکایی ها‌‎ ‎‌(گروهبان‌ های آمریکایی) بر شما حاکم می‌ شوند! امام وقتی که این مبارزه پیگیر را شروع‌‎ ‎‌کردند، یک روز فرمودند: «من سراسر ایران را علیه این جریان، تجهیز می‌ کنم» و شروع‌‎ ‎‌کردند به نامه‌ نویسی و پیام دادن برای علما و بیدار کردن علما که خطر آمریکا جدّی‌‎ ‎‌است و واقعاً هم جدی بود؛ یعنی خطر آمریکا شروع شده بود. امریکا همه جا را داشت‌‎ ‎‌قبضه می‌ کرد، این کاپیتولاسیون هم برای تأمین آن‌ها بود و مقدمه آمدنشان بود. آن‌ها‌‎ ‎‌می‌ دانستند چه بکنند، فوری امام را شب دزدیدند و ایشان را بیرون کردند، فرستادند‌‎ ‎‌ترکیه؛‌ به جایی در «بورسا» آن طرف ترکیه که اصلاً صدای ما و صدای امام به هم‌‎ ‎‌نرسد، و بعد هم آقازاده ایشان، حاج مصطفی که بیت امام را در غیاب ایشان زنده نگه‌‎ ‎‌داشته بود، ایشان را هم فرستادند‌ که اصلاً بیت امام را خاموش کنند.‌(‌‎برگرفته از کتاب امام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی)

 

واکنش مردم به تبعید امام 

هاشم امانی از اعضای هیات موتلفه اسلامی به یورش شبانه به منزل امام اشاره کرده و در ادامه روایت خود به نوع واکنش مردم در قبال این خبر مهم پرداخته است:

‌‌امام را شبانه از منزلش خارج و تبعید‌‌ کردند. در جریان تبعید امام بر خلاف 15 خرداد‌‌، ‌‎ ‎‌حرکت مثبتی اتفاق نیفتاد. علتش هم این بود که با وقوع 15 خرداد و کشتار بسیار ‌‎ ‎‌توسط رژیم، سازمان امنیت برای مردم نوعی وحشت ایجاد کرده بود. این مسائل باعث ‌‎ ‎‌شد که مردم نتوانند در جریان تبعید امام رفتار و برخوردی مشابه جریان 15 خرداد ‌‎ ‎‌داشته باشند. با این همه با مشارکت و اجتماع عده ‌ای از برادران در قسمتی از بازار داد‎ ‎‌و بیداد و جنجال راه انداختیم و بازار نصف روز بسته شد. البته مردم برای این کار‎ ‎‌خیلی تمایل نداشتند.‌

‌‌عدم تمایل آنها به این دلیل بود که فایده‌ ای در انجام آن نمی‌ دیدند. یک نوع حالت‎ ‎‌تحیر برای مردم ایجاد شده بود که چه کار کنند و از چه راهی مداخله کنند. مدتی طول ‌‎ ‎‌کشید. با عده ‌ای از رفقا جلسات هیات موتلفه را تشکیل می ‌دادیم و در مورد جریانات ‌‎ ‎‌روز هم مترصد بودیم که چه کاری باید انجام دهیم و از کجا شروع کنیم. همراه ما چند‎ ‎‌تن از رفقای دیگر همچون مرحوم اخوی حاج صادق و آقای عراقی بودند. نظرمان این ‌‎ ‎‌بود که بایستی یک ضربه کاری به حکومت زده شود. مردم به طور کلی در برابر ‌‎ ‎‌سخنرانی‌ ها و اعلامیه پراکنی‌ ها بی اعتنا شده و تقریبا به این روال عادت کرده بودند.‎ ‎‌صحبت کردن و پخش اعلامیه تاثیرات اولیه خودش را از دست داده بود. منبرها هم ‌‎ ‎کنترل می ‌شد، چند منبری هم که وجود داشت تاثیر چندانی نداشت. مردم وقتی‎ ‎‌اعلامیه‌ ها را برای پخش دریافت می ‌کردند به پخش آن‌ها اقدام نمی‌ کردند. اعلامیه ‌ها را به خانه برده دفن می ‌کردند. افراد برای گرفتن اعلامیه تمایل نشان نمی ‌دادند. حرف ‌‎ ‎‌مردم این شده بود که این کارها دیگر فایده‌ ای ندارد و نتیجه ‌ای نمی ‌بخشد، بایستی فکر دیگری کرد. به قول مرحوم حاج آقا صادق که می ‌گفت: حرف زدن را باید کنار ‌‎ ‎‌گذاشت. مردم به این نتیجه رسیده بودند که رژیم از این اعلامیه ‌ها و سخنرانی‌ ها‌‎ ‎‌نمی ‌ترسد و عقب ‌نشینی نمی ‌کند. ما این مسائل را از قبل پیش بینی می ‌کردیم. سابقا که در جمعیت فداییان اسلام بودیم می ‌دانستیم که اگر به طور کلی یک فردی در حکومت مورد حمله قرار بگیرد و به قتل برسد، چقدر برای حکومت سنگین تمام می‌شود و چه تاثیرات شگرفی دارد. تا اندازه ‌ای این مسائل را تجربه کرده بودیم. بنابر این بر حسب سابقه خود به صورت یک تصمیم چند نفری در صدد بودیم مقدمات چنین کاری را‌‎ ‎‌فراهم آوریم و بتوانیم به این نحو به آن ‌ها ضربه بزنیم. من در پرونده‌ هایم هست که ‌‎ ‎‌تمام اسلحه‌ هایی که آن وقت تهیه شد، نُه قبضه اسلحه بود. آن‌ ها را همراه مقداری ‌‎ ‎‌فشنگ تهیه کردم. در صدد بودیم بتوانیم از روی پوسترهای تهیه شده، نارنجک و ‌‎ ‎‌وسایل تخریبی درست کنیم و با این حرکت ‌ها و این نوع ضربه زدن‌ ها اقدامی کرده‎ ‎‌باشیم. امام را از ایران دور کرده بودند و مرکزیتی وجود نداشت. همین هم یک مشکل ‌‎ ‎‌بزرگی برای نهضت بود. حال چطور می ‌توانستیم نهضت را با نبود امام پیش ببریم؟‎ ‎‌مدتی گذشت تا این که تعدادی از علما را هم بازداشت کردند. این فشارها کماکان‎ ‎‌ادامه داشت و ما تحت کنترل شدید سازمان امنیت بودیم. با وجود این با تهیه آن ‌‎ ‎‌اسلحه‌ ها عده ‌ای از برادران به اطراف شهر می ‌رفتند و تمرین تیراندازی می‌ کردند. در ‌‎ ‎‌کنار آن به دنبال شناسایی شخصیت‌ های درجه اول بودیم که بتوانیم یکی از آنها را به ‌‎ ‎‌اصطلاح خودمان زمین بزنیم.‌ (کتاب امام خمینی و هیات های دینی مبارز؛ ص 76-77)

 

تبعید حاج آقا مصطفی به ترکیه

اقدام بعدی رژیم که بدون فوت هیچ فرصتی صورت گرفت، دستگیری، زندانی کردن و سرانجام تبعید حاج آقا مصطفی به ترکیه بود. ابوالفضل توکلی بینا درباره چگونگی این تبعید گفته است:

پس از تبعید امام خمینی، حاج آقا مصطفی(2) بعد از 57 روز که در زندان قزل قلعه زندانی بود، سرهنگ مولوی با ایشان ملاقات می‌ کند و پیشنهاد می‌ دهد در صورتی که بخواهد می‌ تواند به ترکیه رفته و از امام خمینی دیدن نماید. مرحوم حاج آقا مصطفی با نگرانی هایی که از سر نوشت پدر داشت پیشنهاد را پذیرفت و سرهنگ مولوی هم دستور صدور گذرنامه را داد و به حاج آقا مصطفی تاکید کرد که طوری وارد قم شود که سر و صدا ایجاد نکند، ایشان پس از ورود به قم و ملاقات با اساتید و فضلای حوزه علمیه و مشاوره و تبادل نظر با آنان در مورد مسافرت خویش به ترکیه به این‌ نتیجه رسید که این مسافرت طبق خواست رژیم است و رژیم می‌خواهد ایشان را با پای خود و بی‌سر و صدا تبعید نماید لذا از مسافرت بکلی انصراف داد. سرهنگ مولوی تلفنی با حاج آقا مصطفی تماس گرفت و با لحن بی‌ادبانه‌ای به انصراف ایشان اعتراض می‌ نماید. ساعتی از مکالمه تلفنی سرهنگ مولوی با حاج آقا مصطفی نگذشته بود که یکی از مامورین عالی رتبه ساواک وارد قم شده و به ملاقات حاج آقا مصطفی می‌ رود و کوشش فراوان می‌ نماید تا ایشان را به مسافرت به ترکیه ترغیب نماید، ولی هر چه کوشش می‌ کند کمتر به نتیجه می‌ رسد، لذا مایوس برمی گردد. ‌

 

‌‌سرانجام در روز 29 شعبان 1384 سرهنگ بدیعی رئیس ساواک قم همراه با عده‌ای از مامورین خود ساعت 2 بعدازظهر که رفت و آمد در خیابان های قم کمتر صورت می‌ گرفت وارد خانه حاج آقا مصطفی می‌ شود و ایشان را پس از انتقال به تهران، مستقیم به ترکیه تبعید می‌ کنند.‌ (کتاب دیدار در نوفل لوشاتو؛ ص 148- 149)

 

اعتراض مراجع به تبعید امام خمینی‌

حاج آقا مصطفی ساعات اولیه روز سیزدهم آبان 1343‌‎ ‎‌تلاش کرد که مردم و روحانیون را در جریان امر قرار دهد. بدین منظور و برای دیدار و‌‎ ‎‌مشورت و چاره جویی، راهی خانه های علما و مراجع شد. ابتدا با میرزا هاشم آملی،‌‎ ‎‌از روحانیون سرشناس حوزه علمیه قم، ملاقات و گفتگو کرد. سپس راهی ملاقات و‌‎ ‎‌گفتگو با آیت الله شهاب الدین مرعشی نجفی شد. دقایقی از این دیدار نگذشته بود که‌‎ ‎ ‌مأموران رژیم پهلوی در ساعت 15 / 10 صبح، او را دستگیر کرد‌ ‎و به شهربانی قم برده‌‎ ‎‌و سپس تحویل ساواک قم دادند.‌‎

روحانیون و مراجع قم و سراسر کشور با صدور اعلامیه هایی به دستگیری امام‌‎ ‎‌خمینی و آقا مصطفی شدیداً اعتراض کردند. در بخشی از اعلامیۀ آیت الله مرعشی‌‎ ‎‌نجفی در این مورد آمده است:

«[هیئت حاکمه بداند] جرم بسیار بزرگى مرتکب شده و تاریخ جهان این جنایت را هرگز فراموش نخواهد کرد. [آیا] شرم آور نیست که یکى از مراجع شیعه را به جرم اعتراض به تصویب بعضى از لوایح غیرشرعى و غیرقانونى از مملکت خود خارج کنند؟ یا ننگ نیست که اجانب مصون باشند و آیت‌ الله خمینى را به بیگانگان بسپارند؟ من از تبعید معظم له بسیار ناراحتم. من دیگر دقیقه شمارى مى‌کنم تا کى از این زندگى ننگین توأم با اسارت مستخلص شوم...»

 

آیت الله محمدرضا گلپایگانی نیز طی نامه‌ ای به امام به تبعید ایشان واکنش نشان داد. در بخشی از این نامه که به تاریخ 23 آبان 1343 تنظیم شد آمده بود: «بعد از سلام و استفسار از سلامت وجود محترم اقدام بر تبعید حضرتعالی و توهین به مقام شامخ روحانیت نزد ملت شیعه با نگرانی شدید مواجه گردید. آری در کشوری که بر حسب عقیده اکثر ملت آن تنها مرجع صلاحیت دار روحانیت است، و حتی در نقض و ابرام قوانین نظر آنها قاطع است، جای کمال تاسف است که به علمای اعلام جسارت نموده و اشخاصی که فقط با پیروزی از تعالیم عالیه اسلام صلاحیت اشغال مقامات را دارند ایشان را ستون پنجم خوانده و با تعبیرات زننده مورد تعرض قرار دهند. حقیر برای جبران این حادثه حسب الوظیفه اقدام نموده و می‌ نمایم. عز اسلام و مسلمین و تنبه مصادر امور و مراجعت حضرتعالی به حوزه علمیه را از خداوند متعال مسالت دارم.»

 

آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری هم با ارسال تلگرافی به امام در ترکیه ابراز داشت: «حضرت مستطاب آیت‌ الله آقای حاج آقا روح‌الله خمینی دامت برکاته، با ابلاغ سلام و تحیات. حادثه ناگوار فاجعه تبعید جنابعالی موجب تاسف و تاثر شدید است و از خداوند متعال خواستارم که عن قریب وسایل مراجعت جنابعالی را به حوزه علمیه قم فراهم فرماید و نگرانی عمومی رفع شود. حقیر تا حدود قدرت و امکان مشغول اقدامات بوده، کوتاهی نخواهم کرد...»

 

 ‌موسوی تبریزی در کتاب خاطرات خود به برخورد مراجع نسبت به تبعید امام اینگونه آورده است:

‌‌همه مراجع وقت با صدور اطلاعیه، اقدام رژیم را مورد اعتراض قرار دادند‌ ‎‌ بخصوص‌‎ ‎‌آیت الله میلانی با اطلاعیه ای شیوا به انتقاد از عمل زشت رژیم پرداخت. ایشان در‌‎ ‎‌اطلاعیه اش خطاب به حکومت پهلوی نوشته بود: تصور نکنید که آقای خمینی تنها بود،‌‎ ‎‌او زبان گویای همه ما بود که هرچه می گفت حق می گفت. شما با تبعید او انگار همه ما را‌‎ ‎‌تبعید کرده اید. ایشان همچنین نامه دیگری برای خود امام فرستاد و در این نامۀ مفصل که‌‎ ‎‌خیلی صمیمانه و دلسوزانه نوشته شده بود، به پشتیبانی از امام پرداخته بود. در قسمتی‌‎ ‎‌از نامه خطاب به امام می نویسد: شما آنجا آزادتر از ما هستید و در واقع ما در اینجا‌‎ ‎‌زندانی هستیم. مراجع نجف نیز با صدور اطلاعیه ها و تلگراف هایی به ایران و ترکیه، ضمن‌‎ ‎‌محکوم کردن عمل رژیم پهلوی، خواستار رفع فشار و محدودیت دولت ترکیه از امام‌‎ ‎‌خمینی شدند.‌ (کتاب خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)؛ ص 164)

 

علاوه بر مراجع قم، مراجع حوزه نجف نیز با ارسال نامه و صدور بیانیه به تبعید امام واکنش نشان دادند. آیت‌ الله حکیم طی نامه ای به آیت‌ الله مرعشى نجفى درباره‌ تبعید امام‌ تاکید کرد: «در صدد چاره بود و هستم و ان شاءالله تعالى با دعاى حضرت عالى و سایر آقایان، جمیع مشاکل حل شود و نتیجه گرفته شود...» آیت‌ الله خویی نیز با ارسال تلگرافی «از باب ارشاد و نصیحت» به امیرعباس هویدا متذکر شد: «انتظار مى‌ رود با برطرف ساختن نفوذ صهیونیست و الغاى قوانین مخالف شریعت اسلام و ارجاع حضرت آیت‌ الله آقاى خمینى، عالم روحانیت و قلوب مسلمانان جهان را مسرور سازید.»

 

مدت تبعید امام در ترکیه و چگونگی آن 

اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید.در این مدت امکان هرگونه اقدام سیاسی از امام خمینی سلب شده و ایشان تحت مراقبت مستقیم مأموران اعزامی ایران و نیروهای امنیتی دولت ترکیه قرار داشتند.

 

از طرفی رژیم بر آن بود که با قطع ارتباط امام با ملت از گسترش نهضت جلوگیری کرده و از نفوذ روز افزون ایشان در میان توده ها بکاهد. در تمام این مدت ایشان از نزدیک به وسیله مأموران ساواک تحت نظر بود و تمام ارتباطات ایشان کنترل می شد. رژیم به شدت سیاست تجرید و قطع ارتباط امام را با مردم دنبال می کرد. در اسناد ساواک به روشنی به این امر اشاره شده که باید پیروان امام را از بازگشت ایشان ناامید کرد. مردم و مطبوعات ترکیه هم از تماس با امام دور نگه داشته می شدند و روحانیون این کشور هم به دلیل اصول لاییک حاکم از ملاقات با امام منع می شدند و موفق به دیدار ایشان نشدند. در ترکیه امام خمینی به غیر از مأموران مراقب خود و حاج آقا مصطفی که ایشان را هم رژیم شاه پس از چندی مجبور به اقامت اجباری در ترکیه کرده بود و نیز چند نفری که از ایران برای بررسی وضعیت زندگی وی به ترکیه رفتند ارتباطی نداشت.

 

ملاقات های امام هم به طور کامل از طرف ساواک کنترل می شد. هنگامی که حاج آقا خوانساری با موافقت مقامات مربوطه به منظور ملاقات امام عازم ترکیه شد، ساواک به منظور اجتناب از فاش شدن محل اقامت ایشان در بورسا ترتیب ملاقات آن دو را در استانبول داد و تمام مذاکرات آنها به وسیله جاسوسان ساواک کنترل و ضبط می شد. رژیم برای در هم شکستن روحیه امام به ترفند های مختلفی دست می زد. از جمله وی را از پوشیدن لباس روحانی منع می کرد. حتی یک بار ایشان را بر سر قبر علمایی که به دستور آتاتورک کشته شده بودند بردند آیت الله طاهری خرم آبادی معتقد است که با این کار می خواستند که به امام بگویند که ما هم می توانیم اینگونه با شما رفتار کنیم. در این دوران سخت و دشوار امام خمینی می کوشید که از دوران تبعید به عنوان یک فرصت استفاده کند. ایشان در نامه ای که در ۱۹ آبان ماه به خانواده ی خود می فرستد از سید مصطفی که از او با عنوان نورچشمی یاد می کند می خواهد که کتاب های مکاسب و حواشی را برای وی بفرستد. انگیزه ی امام از درخواست کتب فقهی مبتنی بود بر رسالتی که در جهت تحول و دگرگونی رساله های علمیه و خط فکری حوزه های علمیه بر دوش داشت و دوران تبعید را بهترین زمان برای انجام این مهم می دانست. از این رو دست به نگارش «تحریر الوسیله» زد و با طرح مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام در کنار مسائل عبادی بر مخالفت با شعار غربی و غیر اسلامی «تفکیک دین از سیاست» تأکید کرد.

 

سیاست رژیم شاه در این مرحله مبتنی بر این بودکه برخی از علما و روحانیون را به وساطت برای بازگشت امام به ایران وادار کند تا از این طریق در موضع برتری قرار گیرد و ضربه ای به وجهه امام و روحانیت وارد کند. امام با زیرکی خاص خود این سیاست رژیم را درک کرده بود. از این رو در نامه ای که از بورسا به علمای قم نوشت تأکید کرد که هیچ گونه اقدام و وساطتی پیش دولت برای بازگشت ایشان به ایران به عمل نیاورند. رژیم پس از مدتی پسر بزرگ امام سید مصطفی را تبعید و نزد امام فرستاد مصطفی برای دوستان خود نقل کرده که امام با دین من پرسیدند آمدی یا تو را آوردند؟ وقتی من گفتم مرا آوردند، فرمودند: «اگر خود آمده بودی همین الان تو را بر می گردانم». اینکه امام چرا پس از سه ماه دوری از فرزند خود چنین می گوید حاکی از یک نگرانی بود و آن اینکه مبادا فرزند ایشان برای دیدن پدر به دولت تشبث و توسل کرده باشد.

 

مقاومت اعجاب برانگیز امام رژیم شاه را به این نتیجه رساند، که با ادامه ی تبعید ایشان در ترکیه کاری از پیش نمی رود. در دوران تبعید در ترکیه اگر چه ارتباط امام با مردم ایران کم شده بود اما هیچ گاه امید مردم ایران را از امام قطع نکرده بود. بالعکس این حقیقت که ایشان از طرف دستگاه ظالم پهلوی به دلیل بیان حقایقی مسلم درباره ایران به خارج از وطن تبعید شده بود، باعث افزایش محبوبیت ایشان در میان اقشار گسترده تری از جامعه شد. پس از یازده ماه اقامت اجباری در ترکیه با ورود امام به عراق، نهضت اسلامی مردم ایران وارد مرحله ی نوینی شد.

 

 

1. کماندوهای مسلح در سحرگاه 13 ابان 1343 امام خمینی را بازداشت و به همراه نیروهای امنیتی مستقیما از  قم به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یک فروند هواپیمای نظامی تحت الحفظ به ترکیه (آنکارا) تبعید کردند.

2. . حاج آقا مصطفی نیز در ساعت ده و ربع روز سیزدهم آبان 43 توسط نیروهای ویژه ساواک قم دستگیر و مستقیماً به تهران منتقل شد. بر اساس مدارک موجود ایشان در ساعت نه شب همان روز سیزدهم آبان تحویل زندان قزل قلعه تهران شد و روز بعد به اتهام «اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت» که در تاریخ بیست آبان ماه به تأیید رئیس دادگاه شماره یک دادرسی ارتش رسید، موقتاً در همان زندان بازداشت شد. مأموران ساواک در مشاوره با مقامات عالی امنیتی کشور، از یکسو بازداشت طولانی ایشان را به صلاح ندانسته و از سوی دیگر حضور ایشان را در قم خلاف مصالح کشور تشخیص داده لذا تصمیم به تبعید نامبرده می‌ گیرند. لذا در ساعت شش بعد از ظهر روز هشتم دی ماه 43 از زندان آزاد شده و روز سیزدهم دی ماه همان سال طی حکم مقامات دادرسی ارتش از کشور اخراج و نزد پدرش به ترکیه تبعید شد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.