در حالیکه نگاه جهانیان به جنگ اوکراین و روابط واشنگتن و مسکو دوخته شده است، مناسبات در حال تحول پکن و دهلینو اهمیت روزافزونی یافته است. چین و هند، بهعنوان دو قدرت پرجمعیت و در حال صعود اقتصادی، بار دیگر در مرکز تحولات ژئوپلیتیک قرار گرفتهاند؛ از تلاش برای ترمیم روابط پس از درگیریهای مرزی ۲۰۲۰ گرفته تا نزدیکی در چارچوب سازمان همکاری شانگهای و احیای ابتکار سهجانبه با روسیه. اختلافات عمیق همچنان باقی است، اما کاهش اعتماد به ایالات متحده و نیازهای اقتصادی، این دو کشور را به سمت همگرایی بیشتر سوق میدهد؛ روندی که میتواند معادلات قدرت در نظم بینالمللی چندقطبی را بازتعریف کند.
به گزارش سرویس بینالملل جماران، فارن پالیسی نوشت: اکتبر ۱۹۶۲، در حالی که توجه جهانیان به بحران موشکی کوبا متمرکز بود، چین و هند در سراسر مرز هیمالیا وارد جنگ شدند. جنگ یکماهه چین و هند، در زمینه یک رویارویی ۱۳ روزه ابرقدرتها، به یک نمایش فرعی تبدیل شده بود. بعد از شش دهه، در حالیکه تاریخ تکرار نمیشود، اما حوادثی شبیه آن در حال وقوع است. یک بار دیگر، جهان به چشمانداز آشتی بین واشنگتن و مسکو متمرکز شده است ــ این بار در چارچوب جنگ در اوکراین ــ در حالی که روابط در حال تحول بین پکن و دهلینو نادیده گرفته میشود.
در سال ۱۹۶۲، مسلمـاً موجه بود که روابط چین و هند در درجه دوم نسبت به روابط ایالات متحده و شوروی قرار گیرد. اما امروز، با توجه به وزن ژئوپلیتیکی چین و هند بهعنوان پرجمعیتترین کشورهای جهان (که نزدیک به ۴۰ درصد از جمعیت جهان را در بر میگیرند) و اقتصاد دوم و بهزودی سومین اقتصاد بزرگ جهان، اوضاع دیگر آنطور نخواهد بود.
به زبان ساده، آنچه در این رابطه اتفاق میافتد برای بقیه جهان مهم خواهد بود. به همین دلیل باید به نشست شی جینپینگ، رئیسجمهور چین و نارندرا مودی، نخستوزیر هند در پایان ماه جاری توجه شود. این اولین سفر مودی به چین از سال ۲۰۱۸، مهم و قابل توجه است. این دیدار، نقطه اوج تلاشها برای ازسرگیری روابط دوجانبه پس از درگیریهای مرزی آنها در سال ۲۰۲۰ بود که بدترین دوره خصومت بین دو کشور در بیش از چهار دهه گذشته محسوب میشد.
با این حال، به معنای گستردهتر، این نشست باید بهعنوان تأکیدی مجدد بر تعهد دیرینه هر دو کشور به خودمختاری استراتژیک در سیاستهای خارجی تلقی شود. چین و هند مدتهاست که جهانبینیهای همگرا نسبت به جهان نشان دادهاند. هر دو خود را بهعنوان دولتهایی با تمدنی قدیمی و تاریخی میدانند، هر دو به دنبال رهبری (یا داشتن «صداهایی») در جهان جنوبی هستند و هر دو خواهان توزیع عادلانهتر قدرت در یک نظم جهانی چندقطبی میباشند. این همگرایی در چندین زمینه آشکار شده است: از الگوهای رأیگیری آنها در سازمان ملل گرفته تا روابطشان با رژیمهای ضعیف و غیردموکراتیک، و همچنین الزامات توسعه در هر دو کشور که بر نگرانیهای آبوهوایی اولویت دارد.
کاهش روابط هر دو کشور با ایالات متحده، به نوبه خود، دلیلی برای پکن و دهلینو فراهم کرده است تا تنشها را با یکدیگر کاهش دهند. در نتیجه، زمان آن فرا رسیده است که غرب موضع دیرینه خود را در نگاه کردن به هند بهعنوان «موازنهای» در برابر چین مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. هند هرگز قرار نبود سنگری در برابر چین باشد، آنگونه که غرب (و بهویژه ایالات متحده) تصور میکرد. سفر مودی به چین یک نقطه عطف بالقوه است؛ به سمت موضعی هماهنگتر بین دو کشور در مورد سیاستهای خارجی خود.
سه ستون سیاست خارجی چین و هند
تعهدات چین و هند به «خودمختاری راهبردی» با سه ویژگی متمایز مشخص میشود:
- سیاست خارجی توسعهمحور: هر دو کشور مدتهاست تأکید کردهاند که هدف سیاست خارجی ایجاد محیطی در خارج از کشور است که به توسعه اقتصاد داخلی کمک کند.
- دیپلماسی مبتنی بر اولویت همسایگی: هر دو کشور به دنبال تثبیت روابط با کشورهای همسایه هستند، بهویژه در شرایطی که روابطشان با ایالات متحده پرتنشتر شده است.
- پرهیز از برداشتهای آشکار ضدغربی: آنها میخواهند اطمینان حاصل کنند که اقداماتشان آشکارا ضدغربی تلقی نشود. هر دو میخواهند بهعنوان قدرتهای اصلاحطلب دیده شوند نه قدرتهای تجدیدنظرطلب.
نقش سازمان همکاری شانگهای در نزدیکی پکن و دهلینو
تا کنون، هر دو کشور این اهداف را بهصورت موازی، نه در همکاری با یکدیگر دنبال کردهاند. با این حال، واضح است که سفر مودی به چین بهمنظور شرکت در نشست سران سازمان همکاری شانگهای (SCO) است. این یک نهاد منطقهای است که در دهه ۱۹۹۰ با تمرکز اولیه بر حل اختلافات مرزی بین کشورهای آسیای مرکزی تأسیس شده بود، اما اکنون به مجمعی با هدف ارائه یک جهانبینی جدید که بتواند جایگزین جهان غرب شود، تبدیل شده است. اعضای آن شامل چین، هند, ایران، پاکستان و روسیه هستند.
هند همیشه در مورد مشارکت خود در سازمان همکاری شانگهای تا حدودی موضعی دوپهلو داشته است. مودی در اجلاس سال گذشته شرکت نکرد و زمانی که هند ریاست این سازمان را در سالهای ۲۰۲۳-۲۰۲۲ بر عهده داشت، تصمیم گرفت یک اجلاس مجازی برگزار کند؛ تلاشی برای کماهمیت جلوه دادن اعتبار این سازمان، در حالیکه ریاست گروه ۲۰ در همان سال برای دهلینو اولویت داشت. این اقدام در راستای موضع هند برای ارائه یک جهانبینی خوشخیم غیرغربی بود که صراحتاً ضدغربی نیست. اما رکود روابط هند با واشنگتن، دهلینو را بر آن داشته است تا سودمندی سازمان همکاری شانگهای را دوباره کشف کند.
یک نکته کلیدی که باید به آن توجه کرد، احیای احتمالی گروه سهجانبه روسیه-هند-چین (RIC) است که مدتی غیرفعال بوده است. چارچوب RIC که در دهه ۱۹۹۰ شکل گرفت، بهطور منظم توسط سه کشور برای انتقاد از نظم بینالمللی لیبرال به رهبری ایالات متحده بهکار گرفته میشد. این گروه، نگرانیهای ویژه غرب را در مورد تلاشها برای تضعیف اصول تمامیت ارضی و حاکمیت مستقل بر اساس حقوق بشر برانگیخته بود. اما هند با عمیقتر شدن روابطش با ایالات متحده و تیرگی روابطش با چین، از این ابتکار فاصله گرفت.
احیای RIC نشاندهنده معکوس شدن این روند و تمایل بیشتر پکن و دهلینو (همراه با مسکو) برای تقویت صدای خود و همسویی مواضع در مسائل جهانی است. در مقایسه با دهه ۱۹۹۰، آنها این کار را از موضع قدرت و با توانایی تطبیق اظهارات خود با اقدامات اساسیتر از قبل انجام خواهند داد. نمونهای از این موارد را میتوان در افزایش فزاینده استفاده از ارزهای ملی خود در تجارت دوجانبه مشاهده کرد؛ اقدامی که نشاندهنده تلاش برای توسعه سیستمهای پرداخت جایگزین با هدف دور زدن زیرساختهای مالی تحت کنترل غرب است. آنها با استفاده از مزیتهای هر یک ــ قدرت تولید چین، قدرت بخش خدماتی هند و منابع طبیعی روسیه ــ خواهند توانست وابستگی خود به ایالات متحده را کاهش دهند، بازارهای صادراتی را متنوع سازند و در نهایت جریانهای تجارت جهانی را تغییر دهند.
موانع حلنشده؛ از مرزها تا مسئله تبت و پاکستان
با این حال، بهتنهایی یک دیدار بین شی جینپینگ و مودی قادر به بهبود قابل توجه روابط این دو کشور نخواهد بود. سوءظن متقابل همچنان در روابط دوجانبه ریشهدار است و با مناقشه مرزی حلنشده یا سایر گسلهای در حال ظهور تقویت میشود. این اختلافات از مسئله تبت (با توجه به اختلافنظر در مورد برنامه جانشینی دالایی لاما) گرفته تا اختلافات آبی (در بحبوحه برنامههای چین برای ساخت بزرگترین پروژه برقآبی جهان بر روی رودخانهای که از هر دو کشور عبور میکند) و پاکستان (ریشه در روابط «همهجانبه» پکن با اسلامآباد، در طول خصومتهای مداوم هند و پاکستان) گستردهاند.
سیاستهای همسایگی دو کشور نیز در تضاد است، بهویژه در جنوب آسیا، جایی که چین یک شریک تجاری اول، منبع سرمایهگذاری خارجی و شریک دفاعی مهم برای چندین کشور است. پکن با استفاده از روابط گاه دشوار دهلینو با کشورهای همسایه و سطح پایین عمومی اقتصادی در منطقه ــ تجارت درونمنطقهای در جنوب آسیا از پایینترینها در جهان است ــ پیشگام گروهبندیهای منطقهای جدیدی شده است. این موارد توسط منابع مالی عظیم و سرمایه دیپلماتیک چین پشتیبانی میشود که شامل نشست سهجانبه وزرای بنگلادش، چین و پاکستان در ماه ژوئن و نشست اخیر وزرای خارجه افغانستان، چین و پاکستان در کابل است.
علائم اولیه نشان میدهد که هر دو کشور مایل به اذعان و تلاش برای حل برخی از زمینههای اختلاف هستند. سفر هفته گذشته وانگیی، وزیر امور خارجه چین به هند و گفتوگو با همتایان هندی از طریق چارچوب نمایندگان ویژه که در ماه دسامبر احیا شده بود، نشاندهنده اشتیاق مجدد برای حل مسئله مرزی است. هر دو طرف بهویژه در مورد نیاز به «چارچوبی منصفانه، معقول و قابلقبول برای حل مسئله مرزی» توافق کردند و به توافق دوجانبه سال ۲۰۰۵ که نقطه اوج قبلی در این مورد بود، اشاره نمودند.
این روند با ابتکارات مردممحور مانند کاهش محدودیتهای صدور ویزا و اعلامیه اخیر درباره برقراری مجدد پروازهای مستقیم بین دو کشور همراه شده است. زیربنای این نزدیکی، روابط در حال دشوارتر شدن هر دو کشور با ایالات متحده است. روابط چین و آمریکا حتی قبل از آغاز دوره دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ در وضعیت متزلزلی قرار داشت. در حالیکه دولت دوم ترامپ در حال حاضر با به تعویق انداختن تعرفهها و کاهش کنترل صادرات نیمهرساناها، رویکرد آشتیجویانهتری در قبال چین اتخاذ کرده است، این امر برداشت پکن از واشنگتن بهعنوان شریکی غیرقابلاعتماد و بیثبات را تغییر نداده است.
گرچه در گذشته کمتر مورد توجه قرار میگرفت، روابط هند و ایالات متحده نیز دستخوش وخامت مشابهی شده است. علیرغم اجماع قوی دوحزبی در واشنگتن درباره تعامل با هند در سه دهه گذشته، روابط هند و ایالات متحده حتی پیش از رکود اخیر در دولت ترامپ، بهطور فزایندهای تیره شده بود. ادعاهایی مبنی بر اینکه غرب به دنبال پایین نگه داشتن هند است، در میان انتقادات غرب از اعتبار دموکراتیک هند در آستانه انتخابات پارلمانی سال گذشته و همچنین نگرانیهای حقوق بشری ناشی از «ایدئولوژی هندوتوا» حزب حاکم بهاراتیا جاناتا و اتهامات سرمایهداری رفاقتی در گفتمان سیاسی هند شدت گرفت.
این وضعیت با اصطکاکهای ژئوپلیتیک ناشی از اتهامات همدستی هند در توطئههای ترور در کانادا و ایالات متحده در سال ۲۰۲۳ و همچنین بررسی دقیق روابط هند و روسیه و خرید فزاینده نفت خام روسیه پس از تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین در ۲۰۲۲ تکمیل شد.
در کشورهایی که احساسات ضد استعماری ریشهدار است، افکار عمومی نسبت به هر نشانهای که حاکمیت یا موقعیت هر دو کشور را به چالش بکشد، بسیار حساس است. به همین دلیل، آخرین اقدامات دولت ترامپ برای نزدیک شدن به اسلامآباد بهزودی پس از درگیری بین هند و پاکستان ــ و اشاره به هند بهعنوان یک «اقتصاد مرده» در حالیکه تعرفههای ۵۰ درصدی بر آن اعمال میکرد ــ آخرین میخ بر تابوت روابط دوجانبه بوده است.
این خسارت، با توجه به پیوندهای قوی بین دو کشور ــ از پنج میلیون مهاجر هندی و بیش از ۳۰۰ هزار دانشجوی هندی در ایالات متحده گرفته تا همکاری فناوری و همکاری دفاعی ــ جبرانناپذیر نیست. اما این باور دیرینه که هند و ایالات متحده یک مشارکت ویژه یا ممتاز را حفظ میکنند، از بین رفته است.
اقتصاد؛ محرک اصلی نزدیکی چین و هند
یکی از محرکهای نزدیکی چین و هند، اقتصاد است: هند میداند که بدون قطعات و مواد خام تأمینشده از چین، نمیتواند جاهطلبی خود را برای ظهور بهعنوان یک مرکز تولید جهانی محقق کند. وابستگی هند به چین بهعنوان یک شریک تجاری کلیدی، همراه با چالشهای ساختاری اقتصاد، روایت هند را بهعنوان ذینفع فشار در غرب برای ریسکزدایی یا تنوعبخشی به زنجیرههای تأمین بهدور از چین، تضعیف میکند. سهم هند در تولید جهانی کمتر از ۱۰ درصد سهم چین است و علیرغم تلاشهای دولت مودی برای معرفی هند بهعنوان مقصدی جذاب برای سرمایهگذاری، رشد صنایع تولیدی بهعنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی متوقف مانده است.
جهان چندقطبی و بازتعریف نقش هند
تلاش برای کاهش تنشهای دوجانبه فضایی برای هر دو کشور فراهم کرده است تا فرصتهای جدیدی برای همکاری، از جمله مشارکت اقتصادی مجدد، کشف کنند. شرکتهای چینی و هندی در حال بررسی فرصتهای سرمایهگذاری مشترک در چندین زمینه، از جمله فناوریهای حیاتی و نوظهور هستند.
در حالیکه جهان با کاهش قدرت ایالات متحده و تغییر به سمت چندقطبی دستوپنجه نرم میکند، و همزمان چین و هند هر دو به ظهور خود بهعنوان قدرتهای جهانی ادامه میدهند، همگرایی منافع این دو کشور نیز ادامه خواهد یافت.
این تحولات، دستکم باید به واشنگتن کمک کند تا انتظارات واقعبینانهتری از توان هند در چارچوب رقابت استراتژیک ایالات متحده با چین داشته باشد. در بیشترین حد، این روند نشان میدهد که اعتقاد دیرینه به نقش هند بهعنوان یک «عامل موازنهای» در برابر چین، در نظم بینالمللی چندقطبی در حال ظهور، تغییر کرده است. این تحول تهدیدی جدی برای تضعیف یکی از دلایل استراتژیک کلیدی است که پایه روابط هند و ایالات متحده را در سه دهه گذشته تشکیل داده بود.