امروز موظفیم ؛ امام خمینی را درست معرفی کنیم ، یعنی همان که بوده ، نه کمتر و نه بیشتر ، و نیز موظفیم ؛ جوانان پرسشگر را درک کنیم و با روی باز نقد آنان را شنیده و پاسخ متقن و مستند ارائه کنیم.
قرآن بهترین متن درباره شرح وظائف علماء است.
در آیات مختلفی خصوصا در سوره بقره بدان پرداخته است.
معیار اساسی تعیین کننده وظیفه عالمانِ دینی
خط کلی و معیار اساسی را در ضمن یک آیه مطرح نموده و آن این است:
"عالمان دینی باید پیام های الهی را ابلاغ کنند و در این مسئولیت از هیچ کس ، هیچ هراسی نداشته باشند و محور سبک و سیره و اقداماتشان خداترسی باشد ، الذینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ". (احزاب/۳۹)
شهید آیت الله مطهری مینویسد: "شرط اساسی پیامرسان که جرأت و شهامت و غیر از خدا نترسیدن ، همین یک شرط کافی است که ۹۹ درصد رفوزه شویم!"(یادداشت ها ؛ ج ۲ ص۶۷)
روشن است که در پناه گرفتن مردم و صیانت از دین و زندگی و نسل آنان در برابر زیاده خواهان یک شهامت و شجاعت مثال زدنی لازم دارد.
برای وضوح این معیار قرآنی ، آیه دیگریست که تصریح به دوری عالمان دینی از هرگونه طغیان و طغیانگران را مطرح نموده است.
این پیام روشن با این تعبیر آمده است "واجتبوا الطاغوت" (نحل / ۳۶)
در جایی که لغزش در برخی صاحب نامان علم دیده میشود، اما در شناسنامه فکری و رفتاری امام خمینی؛ عدم ترس از قدرتها و دوری از طاغوت ها غیر قابل انکار است.
در جمع بندی میتوان گفت؛ امام راحل درباره طاغوت این معیار را عرضه نمود که: جامعه بسته و حکومتِ مطلقه که در آن مشارکت فکری و آزادی و حق انتخاب نادیده گرفته شود، همه چیز در سیاست بازیچه بوده و تمام تلاش برای کنار زدن دین در عرصه اجتماعی خواهد بود و حقیقت طاغوت را در خود دارد گرچه از نام های ارزشی برای خود بهره بگیرد.
اسلامِ در سایه سلطان
یکی از مواردی که برخی عالمان در لغزش قرار گرفته اند ؛ تمسک به روایت "السلطان ظل الله" است .
اصل وجودِ سلطان که مورد انتخاب و یا تمکین مردم باشد مورد رد اسلام نیست ، اما حاکمیتی که بر اساس "سلطان جائر" رقم خورد و بر حق الله و حق الناس رحم نکند، نمیتواند مورد تایید دین و شامل "السلطان ظل الله" باشد.
این مطلب در قرآن به روشنی بیان شده و عالمان دینی را از این خطر بر حذر داشته ؛ "أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبࣰا مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡجِبۡتِ وَٱلطَّـٰغُوتِ، آیا کسانى را که نصیبى از کتاب داده شدهاند ندیدهاى که به جبت و طاغوت ایمان مىآورند و در بارۀ کافران مىگویند که راه اینان از راه مؤمنان به هدایت نزدیکتر است . (نساء/ ۵۱)
امام خمینی با صراحت از این لغزش پرده برداشت و بر آن قلمِ بطلان کشید و سپس وارد اقدام شد و گفت :
"سلطنت یعنی چه «ظل الله»؟ یعنی اینکه همین طور که سایه - سایه انسان - هیچ از خودش حرکتی ندارد الّا به حرکت انسان، اگر چنانچه سلطانی هیچ حرکتی نداشت الّا به حرکت و به تحریک خدای تبارک و تعالی، از خودش هیچ نداشت و همه از خدای تبارک و تعالی بود، [او ظل الله است]. رسول الله ظل الله است. غیر رسول الله، آنهایی که نزدیک به رسول اللهاند، نزدیک به ظل اللهاند؛ اصلْ رسول الله است، او ظل الله است. امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - چون تمام وجودش فانی در وجود رسول الله است، ظل الله است. سلاطین جورْ ظلِّ ابلیس اند! میزان در تشخیصِ سلطان جائر و سلطان عادل همین است." (صحیفه ؛ ج۶ص۳۳۸)
اسلامِ قدرت محور و استبداد
قدرت و ریاست با هر شکل و پایگاهی اعم از دینی، مردمی، سلطنتی و ... ، بدون تردید استبداد پرور است و از این جاست در قواعد دینی در زمینه قدرت و نیز قواعد دموکراسی در دنیای امروز، تلاش در نظارت بر قدرت و محدودیت آن شده است.
جالب توجه است که امام خمینی ، همان کسی که تئوری "ولایت فقیه" را عرضه کرد اما در مورد استبداد پروری قدرت غفلت نکرد و صریحا در جمع مسئولین در مرداد ۵۸ گفت :
"اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست. از شما هم خواهش می کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح بر خلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، .. و لو عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است.خوب، باشد. ملت می خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می خواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع است.(صحیفه ؛ ج۹ ص ۳۰۴)
اسلام عوامانه
لغزش دیگر ؛ برداشتهای عوامانه و غیر عقلانی و فاقد استناد صحیح از دین است.
در منابع دینی ، بسیار بر روی فهم عمیق دین اصرار شده و تعبیر "لیتفقهوا فی الدین" (توبه / ۱۲۲) از این حقیقت برخاسته.
در روایات از فهم سطحی دین نهی شده ، تا جایی که امام باقر(ع) خوارج را متدینین ساده و سطحی معرفی نموده است.(فقیه ج۱ص۸۳)
یکی از لغزش هایی که امام خمینی وجود آن را در جامعه یافت و به ترمیم آن همت گماشت در ترویج دینداریِ عمیق و فاصله انداخت بین دین داری عوامانه و دینداری عالمانه و محققانه بود.
یکی از نمونه های بارز این گزاره فکری امام خمینی در رابطه اعلام برخی چهره های دینی نسبت به مماشات با شاه و یا حرام دانستن پرچم حقی که در زمان غیبت برافراشته شود، است.
در اینجاست که انجمن حجتیه مبارزه با بهاییت را استراتژیِ بنام دین قرار میدهد ولی حاضر نیست علت یابی کند و موقعیت شاه و کارگزاران نظام فاسدش را در این موضوع بررسی کند. لذا ازبرخورد با ریشه بهاییت که پهلوی و اسرائیل است شانه خالی می کند !
در همین راستا امام خمینی که به نوبه خود احیاءگر سنت بزرگ عزاداری عاشورا بود ، اما هیچگاه فراتر از عزاداری سنتی و استفاده از یک روضه خوان خوش نام ، اجازه عوام زدگی نداد و خبری از ترویج "اسلامِ مداحان" را نشیندیم.
اسلام تحجر و راحت طلبی
از لغزشهای دیگری که برخی صاحبان دین و علم را در خطر قرار میدهد، راحت طلبی است و برای توجیه راحت طلبی خود تکیه بر اعتقاداتی می کنند که توجیهی ندارد. از آن اعتقادات دگم و غیر قابل انعطاف تعبیر "تحجر" میشود.
اصل این مسئله در آیات و روایات متعددی دیده میشود و خدا اجازه راحت طلبی و تحجر را به هیچ کس ، خصوصا به آنان که مسئولیت هدایت و فریاد آوردن بر سر بیدادگران را دارند .
وقتی هادیان جامعه در برابر انبوهی از ظلم و تعدی خود را میبینند و توان غلبه و یا تاثیر بر ظلم را ندارند ، موظف به "گفتن" هستند ، گفتنی که در آن روشنگری و احساس شخصیت برای مظلوم تعبیه شده باشد و این را حداقل وظیفه عالمان و روشنفکران جامعه است.
در قرآن از این حقیقت به "معذرة الی ربکم" نام برده شده و چنین می خوانیم ؛ هنگامى گروهى از آنها گفتند: «چرا گروهى را که خداوند هلاکشان خواهد کرد، یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت، اندرز مىدهید»؟! گفتند: «این اندرزها، براى اعتذار و انجام وظیفه در پیشگاه پروردگار شماست». (اعراف ۱۶۴)
شاگرد واقعیِ مکتب حضرت امام باقر (علیه السلام) تمام حواس خود را جمع میکند که مبادا به مسئولیت و رسالت خود بی توجه باشد و به دینداری خود را تباه کند ، چرا آن حضرت (ع) فرمود: "عالمان اگر ارائه راه درست و خیرخواهی برای دیگران کتمان کنند از خائنان هستند ؛ العلماء فی انفسهم خانة ان کتموا النصحیه". (روضه کافی/۵۴)
امام خمینی در تمام زندگی خویش راه و رسم چنین داشت و در تکاپو بود لحظه از حراست از اسلام راستین غفلت نکند. در دهه سی با تعطیلی دروس، عزم خود را جزم تا پاسخ علمی به انحراف زمانه که در کتاب "اسرار هزار ساله" نمایان شد گذاشته و اثری بنام "کشف الاسرار" را قلم زد.
در دهه چهل ببعد در طول حدود ۲۰ سال از راحتی و رفاه خود گذشت و با حاکمیت ظلم درافتاد و نماینده منحصر بفرد روحانیان و دانشگاهیان و پیشه وران و عموم زن و مردی شد که زیر چرخ دنده های ظلم و استبداد و حق کُشیها نایِ فریاد هم نداشتند.
امام خمینی در شرایطی در تمام عمر و خصوصا در طول سی سال مبارزه از "اسلام راحت طلبی" که مهمترین لغزش برای عالمانِ دینی است ، فاصله گرفت در طول مبارزه و تبعید و حتا رهبری محل آماج گلوله بود و خود او چنین تعبیر می کند ؛ « از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را میسوخت و میدرید».(صحیفه ج۲۱ ص۲۸۰)
اسلام خودسری و تحمیل
از مواردی که در زمان حیات امام شائبه آن به مشام تیز امام راحل رسید و سخت بر آن بر آشفت ؛ خودسری ها و تحمیل ها به نام اسلام بود!
امام خمینی بدرستی فهمید و بدرستی فرمود : "هرگز نمیخواهیم ارزشهای اسلامی را بر غرب و شرق تحمیل کنیم ، اسلام با تحمیل مخالف است".(صحیفه ج ۱۱ص۱۵۷)
خودسری و آزار شهروندان بنام دین با امام کاری کرد که اظهار خستگی کرد و فرمود : این نهضت از داخل دارد میپوسد ! به اسم اسلام مشغول سرخودی هستند.. شاید خطرش بیشتر از خطر اسلام در رژیم سابق باشد .. من در رژیم سابق هیچ وقت خسته نمی شدم و حالا دارم از خودمان خسته می شوم". (صحیفه ج ۱۱/ ۳۱۸)
سخن آخر ؛ خطاب امام خمینی به روحانیت
این سخن امام خمینی قابل توجه است؛ "طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شدهاند". (صحیفه ؛ ج۲۱ ص ۲۸۰)
امروز موظفیم ؛ امام خمینی را درست معرفی کنیم ، یعنی همان که بوده ، نه کمتر و نه بیشتر ، و نیز موظفیم ؛ جوانان پرسشگر را درک کنیم و با روی باز نقد آنان را شنیده و پاسخ متقن و مستند ارائه کنیم.