سیلاب های اخیر که از آخرین روزهای سال 97 بخش بزرگی از کشور را تحت تاثیر قرار داد و عید بسیاری از هموطنانمان را با غم و رنجی توصیف ناپذیر در هم آمیخت، آنگونه که کارشناسان و خبرگان امر بر آن تاکید دارند ناشی از تغییرات اقلیمی بوده است اما نکته ای که نباید نادیده گرفت اینکه با تدبیر، پیش بینی، بهره گیری از تجربه های قبلی، استفاده از تجربه های دیگران و اجرای پروژه هایی می شد میزان و حجم و گستره خسارات این بلای عظیم را به میزان قابل ملاحظه ای کاست.
در این خصوص برخی عبرت ها، تجربه ها و واکنش ها را می توان در قبال سیل اخیر مورد واکاوی قرار داد.

* برخوردهای احساسی
برخی برخوردها در واکنش به سیل اخیر کاملا احساسی بود؛ عده ای در توئیتر، برخی در قاب تلویزیون و گروهی در صفحات روزنامه ها در ارتباط با مدیریت بحران اظهار نظر بسیار کردند.
توصیه کردند، حرف زدند، انتقاد کردند و حتی دستور هم دادند! مثلا برخی از رییس جمهور و معاون اول وی خواستند در ارتباط با سیل 'دستورات لازم' را برای رسیدگی صادر کنند چنانکه گویی سیل گوش به فرمان رئیس جمهور است تا بایستد یا فروکش کند!
یا دیگری از معاون رئیس جمهور خواست هرچه سریعتر به فلان منطقه برود و مدیریت کند، آن هم در روزی که جهانگیری و سایر مقام های دولت و ارتش و سپاه از این استان به آن استان در سفر بودند و همه نهادهای خدماتی و امدادی و نظامی و انتظامی پای کار.
این شیوه برخورد با یک پدیده طبیعی که یکسری منشاء جوی و اقلیمی دارد و یکسری هم ناشی از بی تدبیری ها، آن هم در طول یک دوره زمانی دستکم 20 – 30 ساله بیش از آنکه چاره ساز باشد هیجان ساز خواهد شد و احساس را به برنامه ریزی و عملیات در حین انجام پمپاژ می کند و بیش از آنکه تاثیر مثبتی در جریان تلاش ها و اقدامات داشته باشد، مدیریت بحران را دچار تشتت و سردرگمی می کند.
از جانب دیگر اینگونه برخوردها سقف مطالبات را بالا می برد حال آنکه در هر حوزه ای نیاز به کارشناسی و سیستم اولویت بندی نیازهاست.
این نگاه و برخورد احساسی در نهایت سر از رسانه ها در می آورد بطوری که حجم انبوه اخبار مهم و غیر مهم در ارتباط با سیل و یا حتی اخبار درست و نادرست، حواس ها را از نقاط اصلی دور می سازد. بدتر از آن شبکه های اجتماعی هستند که به دلیل نداشتن سیستم دروازه بانی نوعی آشفتگی در افکار عمومی ایجاد می کنند.

*ضرورت بسیج ملی
یکی از تجربه ها که باید در هنگامه بحران های طبیعی و حتی غیر طبیعی بکار گرفته شود، همدلی و همراهی در هنگامه بحران است. بی شک با توجه به عظمت و گستردگی سیل و خرابی های آن، نهادها و ارگان های متولی به تنهایی قادر به مهار بحران نخواهند بود و از طرفی شرایط تحریم نیز بر این بحران سوار شده است.
بنابراین، تحت این شرایط همه نیروهای اجتماعی باید بصورت سازمان یافته و تحت مدیریت نهادهای متولی وارد عرصه شوند و دولت و نهادهای متولی نیز زمینه حضور این نیروها را فراهم آورد.
در چنین شرایطی باید نهادها و دستگاه های درگیر را حمایت و تشویق کرد و در این میان نقش نخبگان، شخصیت های معروف و سرشناس و نیز اثر گذار و حتی جامعه فرهنگی و هنری و ورزشی برجسته تر است؛ همانها که باید برای ایجاد یک بسیج ملی وارد عمل شوند تا همه امکانات و توان کشور به میدان کشیده شود.
در چنین شرایطی نیروی مردم بیش از هر نیرویی در پیشبرد برنامه ها اثرگذارتر است، آن هم در زمانی که دولت ترامپ حتی برای کمک های بین المللی و تهیه اقلام مورد نیاز سیلزدگان حاضر به حتی استثنا در تحریم ها نشده است.

*اجتناب از سیاسی کردن بحران طبیعی
دیگر اینکه از داخل کردن این پدیده ویرانگر و حزن آمیز به بازی های سیاسی اجتناب شود و در این مسیر جریان های سیاسی از این وضعیت برای ضربه زدن به یکدیگر بهره نگیرند.
در جریان فعالیت های امدادی و کمک رسانی آن هم در شرایط ویژه که گروهی از مردم کشور در سخت ترین وضعیت قرار دارند، طعنه ها و دعواهای سیاسی، مانند سم می ماند و خود به بزرگترین مانع امداد تبدیل می شود.

* فرماندهی واحد
دیگر نکته اینکه از اظهار نظرهای غیر کارشناسی خودداری شود چرا که چنین نظراتی در فضای احساسی و هیجانی نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه در پایان کار شرایط به صورت استخوان لای زخم باقی می ماند و این تجربه بارها تکرار شده است.
از همین رو وجود فرماندهی واحد نیز در چنین حوادثی به عنوان یک ضرورت احساس می شود. البته اینکه همه برای کمک می شتابند اعم از نهادهای رسمی و غیر رسمی و یا سازمان های مردم نهاد تا مردمی که خودجوش و انفرادی وارد میدان می شوند، امری قابل ستایش است و نشان می دهد که هنوز روح همبستگی، همیاری و همدلی در بطن جامعه غلیان دارد اما نمی توان انکار کرد که ورود مستقل و بدون هماهنگی به این صحنه، بهره وری را کاهش می دهد و موازی کاری هایی شکل می دهد که باعث می شود کمک ها بطور متوازن توزیع نشود و بعضا امدادها سترون بماند.
در اولین روزهای سیل گمیشان کمک های مردمی بطور مرتب وارد منطقه می شد اما چون هر کس خود شخصا اقدام به توزیع می کرد، معلوم نبود کدام مناطق کمک دریافت کرده اند، کدام مناطق نگرفته اند و کدام مناطق در یک روز چندبار کمک رسانی شده اند؟

* فرهنگ خود امدادی
نکته دیگری هم که نباید از آن عبور کرد مساله خود امدادی در برخورد با چنین پدیده هایی است بطوری که در گذشته های نه چندان دور با وقوع سیلاب، زلزله و یا هر واقعه طبیعی و حتی غیر طبیعی مردم محل بطور خودجوش وارد عمل می شدند و ما در جریان سیل اخیر در استان گلستان چنین روحیه ای را در مردم گمیشان دیدیم.
در روزهای آغازین سال هرکس به میزان توانی که داشت وارد میدان شد؛ اکثر ماهی گیران گمیشان، بندر ترکمن و شهرهای اطراف با قایق های موتوری خود به صحنه آمدند و منتظر اعزام نیروهای امدادی از خارج استان گلستان نشدند. هر کس با یک بیل و کلنگ و هرآنچه داشت، به جاده زد تا از نفوذ آب به داخل شهر جلوگیری کند.
از همین رو به نظر می رسد خوب است که این روحیه در متن و بطن جامعه ترویج و به نوعی فرهنگ قدیمی احیاء شود.

* بعد از حادثه
'بعد از واقعه' اهمیتی بسیار بیش از لحظه های وقوع دارد؛ دوره بازسازی مناطق آسیب دیده . در این راستا به چند نکته باید اشاره کرد؛

- فراموشی زودهنگام از مواردی است که کشورمان تجربه های قبلی زیادی داشته چنانچه آن شور و هیجان روزهای اول به سرعت فروکش می کند. یک دوره همه داغ هستند و بعد از مدتی همه چیز عادی می شود تا جایی که حتی خود استان هم حساسیتش را از دست می دهد حال آنکه نباید هموطن ایرانی خود را در هر کجای کشور فراموش کند.

- سیستم نظارتی فعال در ارتباط با دوران بازسازی این مناطق ضروری است بطوری که دولتمردان بویژه در سطح استان ها باید از اینکه رسانه به عنوان چشم و گوش ملت و نظام، این روند را رصد کند، استقبال کنند. بی شک ، نظارت رسانه در کنار بازرسی های سایر نهادهای نظارتی ، کمک بیشتری به شتاب بخشیدن به اجرای پروژه ها و پایان دادن به معضلات منطقه و نیز حسن انجام کار می کند.

- در دستور کار قراردادن پروژه ها و طرح های مرتبط با آبخیزداری و سدسازی و ...
سیلاب های اخیر در کشور، اگرچه به دلیل طولانی بودن زمان و شدت بارش ها، یک پدیده غیرقابل پیش بینی و خارج از حد انتظار بود اما باید توجه داشت که اگر زیرساخت های لازم را در حوزه آبخیزداری و سدها داشتیم، قطعنا میزان خسارات و تلفات کاهش می یافت.
تجربه کشورهای سیل خیز کمک زیادی می تواند بکند، بطوری که تجربه همکاری با موسسات ژاپنی در استان گلستان باعث شد حجم عظیم بارندگی ها که سراسر استان را بعضا با 350 میلی متر در برگرفته بود، تلفات به مراتب کمتری از سیل سال 81 جنگل گلستان داشت.
در عین حال این سیل نشان داد که کشور همچنان نیازمند تکنولوژی در حوزه های مختلف آب و هوایی از جمله هواشناسی است. هنوز بخش هایی از کشور ایستگاه هواشناسی ندارند. شاید اگر از لحاظ فناوری کمی توسعه یافته تر بودیم، با تخلیه به موقع سدها می شد از حجم خسارات کاست.

- به هرحال بخشی از خسارات اخیر سیل به مدیریت ساخت و سازها اعم از سد سازی، جاده سازی، بهره برداری از جنگل ها و مراتع و نیز ساخت و سازها در حاشیه مسیل ها و سواحل و ... بر می گردد و ناشی از دست اندازی سودجویان در حوزه های مختلف است، ضمن آنکه ریشه در عملکرد چند دهه گذشته دستگاه های مختلف و نیز مردم محلی دارد، از همین رو می بایست یک کمیته حقیقت یاب مستقل و متشکل از کارشناسان هر حوزه برای ریشه یابی علل و عوامل غیر طبیعی در شدت و سرعت بخشیدن به سیلاب ها و بروز خسارات بیش از حد و اندازه تشکیل شود.
بالاخره باید جایی افرادی که تخلف و بهتر است گفته شود خیانت کرده اند یا گروهی با دادن مجوز ساخت در حاشیه مسیل ها و سواحل و بستر رودخانه ها و دریا به گستردگی خسارات دامن زده اند و برخی ها که در اجرای پروژه ها از مشاوره تا مراحل ساخت سوء استفاده کرده و یا بی تدبیری کرده اند، به ملت معرفی شوند و دستگاه قضا برای برخورد با آنان وارد عمل شود.
بی شک سیل و زلزله همچنان کشورمان را در آینده تحت تاثیر قرار خواهد داد بنابراین برای کاهش تلفات و خسارات باید همه راه های سوء استفاده را بست تا کشور بهای این سوء استفاده ها را با هزینه هایی بسیار گزاف نپردازد. به عنوان مثال طراحی یک کمر بندی در شهر آق قلا خساراتی به این شهر وارد کرد که اگر به درستی انجام شده بود، نه مردم به این دشواری ها گرفتار می شدند و نه کشور متحمل خسارات عظیم.
1770//2729
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.