در این مطلب آمده است: به عنوان یک روزنامه نگار اقتصادی یاد گرفته ام یا شاید عادت کرده ام هر سوژه ای را با دید اقتصادی و از منظر سود و زیان و هزینه و فایده بررسی کنم، قصه طاها غفاری، دونده موفق اهل یکی از روستاهای مریوان که این روزها او را با کوله بارش در میان کوه ها با لباسی منقوش به آرم فدراسیون دو ومیدانی می شناسند، اما از آن قصه هایی است که هزاران حرف در دل خود دارد و از زوایای مختلف می توان به آن نگریست.
اگر نگاه مان اقتصادی و خشک به سبک هاشم صیامی، دبیر فدراسیون دو و میدانی که با روابط عمومی فدراسیون صحبت کرده بود و با یک لحن توجیه گرانه در مورد قصه طاها گفته بود: برابر آیین نامه استخدامی قهرمانان در دستگاه‌های دولتی، ورزشکاران باید دارای عنوان های قهرمانی المپیک، جهان و بازی‌های آسیایی باشند که ایشان هیچ کدام از شرایط را ندارند، باشد هم حرف های زیادی در این قصه برای درس گرفتن مان و درس گرفتن شان هست.
طاها غفاری جوان با غیرت کورد، که برای دست دراز نکردن جلو ناکسان هر روز صبح به جای زدن به قلب ورزشگاه به قلب کوه ها می زند تا کوله ای 40 کیلویی را به مقصد برساند، از منظر هزینه و فایده و نگاه رئیس مابانه هم یک سرمایه است که در حال هدر رفتن است و مسئولان به خوبی می دانند برای تربیت و ساخته شدن طاها غفاری و امثال او هزینه های سنگینی از سوی نظام آموزشی و نهاد خانواده و نهادهای دیگر اجتماعی صرف شده است.
در تئوری های اقتصادی نیروی انسانی بالاترین و والاترین نوع سرمایه است، سرمایه انسانی مهمترین فاکتور در حوزه توسعه است بنابراین با این دیدگاه رئیس مابانه دبیر محترم فدراسیون دو ومیدانی هم اگر جلو برویم بر خلاف توجیهات خشک و نوعی جواب مالکانه ای که در این مورد داده شده باید این دوستان از این قصه هزار تو درس می گرفتند.
درسی به اهمیت تاریخ. قصه طاها غفاری که این روزها در فضای مجازی و رسانه های مختلف می چرخد نه اولین از این دست قصه ها بود و نه به احتمال قوی آخرین آن خواهد بود.
اما سئوال مهمی که در پس این موضوع باید به صورت جدی مطرح و بطور بسیار جدی تری و مدون تر به آن پاسخ داده شود اینکه چرا یک سرمایه مهم ملی مانند طاها غفاری و امثال او به این آسانی مورد بی توجهی قرار می گیرند و به این راحتی هرز می روند.
کم نیستند کشتی گیران و برخی رزمی کاران که در تهران و سایر کلانشهرها با خودروهای شخصی در حال مسافرکشی هستند بنابراین تقیل این داستان از سوی مقام مسئول به یک نفر و اتخاذ یک موضع قیم مابانه پاسخ مناسبی به این سوال جدی نیست.
همانطور که خود طاها غفاری در چند مصاحبه گفته است: «هدفش از تن دادن به رسانه ای شدن و سخن گفتنش از دردها و رنج هایش با رسانه ها این بود که صدای او و امثال او شنیده شود.» آقایان مسئول بدانند یک جوان غیور کورد هیچگاه به دنبال مظلوم نمایی نخواهد بود که اگر بود، به دل کوه نمی زد و جانش را هر سحر قبل از طلوع آفتاب و احتمالا قبل از برخاستن مسئولان از «خواب» در دل کوه ها و دره ها بر کف دستش نمی گذاشت برای به دست آوردن تکه نانی.
بنابراین توصیه منطقی و اساسی این است که حرف این جوان 23 ساله را گوش دهیم و گوش دهند و صدای او و امثال او را بشنوند و به جای توجیه با همان نگاه هزینه و فایده و خشک و رئیس مابانه شان هم که شده، به فکر نجات این سرمایه های ملی از زوال باشند.
هر مسئول حتی هر شخص حقیقی هم با شنیدن «قصه طاها» باید به خودش بیاید و به فکر جلوگیری از هدر این سرمایه ملی باشد.

** سرمایه را خوب بشناسید
منابع انسانی مهمترین رکن رشد و پیشرفت پایدار جوامع محسوب می شود و مطالعات متعدد از جنبه های مختلف به سهم و تاثیر سرمایه انسانی در تحقق اهداف و برنامه های ملی پرداخته است.
یکی از پژوهش هایی که در اواخر دهه گذشته میلادی انجام شد به سهم انواع ثروت و نقش آن در پیشرفت کشورها پرداخته است.
بر اساس یافته های این مطالعه در کشورهای توسعه یافته «ثروت انسانی» مهمترین سهم را در رشد و پیشرفت اقتصادی جوامع ایفا می کند سرمایه انسانی هم در تولید ثروت و هم در حفظ ثروت در کشور نقش کلیدی دارد.
در این میان ظاهرا بسیاری از برنامه نویسان و تصمیم سازان در کشورمان از یاد برده اند یا به این مهم توجه نمی کنند که «تولید ثروت» در یک جامعه توسعه یافته فقط ایجاد کارخانه و راه اندازی فلان شرکت خدماتی بر پایه تکنولوژی ها نوین نیست، بلکه تربیت، حفظ و نگه داری یک ورزشکار در هر رشته ای یکی از مقدس ترین و کار سازترین جنبه های «تولید ثروت» است.
ثروت که فقط تولید پول نیست هر چند از محل تربیت و حمایت از ورزشکاران هم می توان ثروت ایجاد کرد.
اما در اینجا یک سوال ساده را باید از مسئولین و مسببین کولبر شدن یک دونده موفق پرسید و آنها اگر حتی به افکار عمومی نمی خواهند جواب بدهند حداقل در خلوت خود به خودشان و وجدانشان جواب دهند، اینکه با چه میزان پول و اعتبار می شد میزانی از شادی و نشاط را که جامعه ایران هنگام بازی های تیم ملی فوتبال در جام جهانی امسال تجربه کرد ایجاد کرد؟
بهتر است به این سوال در خلوت خود جواب دهند که تبدیل یک دونده به کولبر چه میزان خسارت به مسیر توسعه کشورمان وارد کرده است؟ درخواست این است که لااقل در همان خلوت خودشان به این سوال «صادقانه» جواب دهند.
مقامات استانی باید نسبت به روسای مرکز نشین شان زودتر در جریان وضعیت ورزشکاران خود قرار بگیرند و حساسیت بیشتری هم نسبت به آنها داشته باشند.
در این مورد مشخص مدیر کل ورزش و جوانان که خود یک دونده است ظاهرا! اما سوال اینجاست چطور و به چه دلیل در ماراتون حمایت از یک دونده کولبر شده تا این حد عقب مانده است.
بر کسی پوشیده نیست که حضور قهرمانان در یک استان و تربیت و شناسایی و معرفی یک ورزشکار موفق در یک استان تا چه میزان در معرفی آن منطقه تاثیر دارد و اگر بخواهیم مزورانه هم نگاه کنیم این اقدامات می تواند در ارتقای موقعیت مدیرکل به میزان زیادی تاثیر داشته باشد.
احتمالا مدیر کل محترم حتی بخش دوم هم برایش زیاد مهم نیست.
استان کردستان و بسیاری از استان های دیگر کشور از نظر اقتصادی در یک محرومیت تاریخی به سر می برند یکی از اثرات نامیمون این محرومیت را روی ورزش های قهرمانی می توان مشاهده کرد به این معنی که در چنین استان هایی نمی توان روی جذب اسپانسرهای مالی برای حمایت از ورزشکاران حساب کرد و حتی بسیاری از تیم های ورزشی چنین استان هایی هم در نیمه راه حتی با وجود موفیت های چشمگیر با مشکل مواجه می شوند.
در چنین وضعیتی انتظار منطقی است که ورزشکاران و استعدادهای ورزشی همچون طاها غفاری مورد حمایت نهادهای دولتی قرار بگیرند پس لطفا صدایشان را بشنوید حتی اگر برای پله ساختن از آنها برای ارتقای خودتان هم شده به آنها بها بدهید. صدای طاها را بشنوید قبل از اینکه خیلی زود دیر شود.
منبه: هفته نامه سیروان
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.