این رویداد مبارک باید باعث شود که به صرف اینکه مبدا کجاست بسنده نکنیم بلکه به داده‌های تک منبع اعتماد نکنیم و هر رفتار آنلاین را با محک عقلانیت، در‌وازه‌بانی خبر و داده‌های بیرون از شبکه اعتبارسنجی شود. شدت احساسات، یا تیزی فحاشی و پرده‌دری را معیار واقعیت و صداقت ندانیم و بدانیم که الگوریتم‌ها نه واقعیت که احساسات شدید و برانگیزاننده را تقویت می‌کنند.

به گزارش جماران؛ سهند ایرانمهر نوشت:

انتشار مبدا توییت‌ها با تنظیمات جدید توییتر و آشکار شدن اینکه بسیاری از فعال‌ترین اکانت‌های درگیر در نزاع‌های سیاسی ایران ــ از برانداز تا مدافع وضع موجود، از مخالفان فیلتر تا حامیانش ــ در عمل از رانت‌های دسترسی استفاده می‌کرده‌اند، رویداد خوبی است اما فقط یک رسوایی فردی و مشغله فرحبخش این روزهای توییتر نیست؛ بلکه نشانه یک مشکل عمیق‌تر است و آن این است که در جهان پلتفرم‌کراسی ، فضای مجازی از اساس با توهم شفافیت کار کرده، و زیرساخت آن ذاتا غیرشفاف بوده است.

 در شبکه‌ای که تبعیض در دسترسی، شرکت‌های کلان داده با الگوریتم‌های هدایت شده، و رابطه عمیق گردانندگان با منابع سیاست و‌قدرت وجود دارد ( از ایران تا آمریکا و حتی هوش مصنوعی که نمونه‌هایش را در ماجراهای ایران خودمان تا جنگ اوکراین و غزه و انتخابات مختلف در جهان دیده‌ایم )، هیچ نشانه‌ای از رفتار کاربران نمی‌تواند معیار قطعی افکار عمومی یا انتخاب و اراده انسان در عصر پساانسان باشد.( در پادکست‌هایم‌به کرات و با ارجاع به منابع علمی به این موضوعات پرداخته‌ام).

اما اگر فقط تا همین‌جا بایستیم، درک‌مان ناقص می‌ماند. مسئله فقط رانت اینترنت یا کاربر پوششی نیست. حتی اگر همه کاربران موقعیت واقعی‌شان را آشکار کنند، باز هم فضای مجازی معیار قابل اتکا برای سنجش واقعیت نخواهد بود، چون سه سازوکار ساختاری همیشه آن را منحرف می‌کنند:

اول اینکه الگوریتم‌ها واقعیت نمی‌سازند؛ رشحاتی از آن را بزرگ‌نمایی می‌کنند.الگوریتم‌ها برای «نمایندگی جامعه» طراحی نشده‌اند؛ برای «حداکثرسازی درگیری» ساخته شده‌اند. آن‌ها ترجیحات ما را بازتولید نمی‌کنند؛ اغراق می‌کنند. نتیجه این است که کوچک‌ترین تنش یا هیجان، در مقیاسی بزرگ‌تر از واقعیت اجتماعی خود بروز می‌کند. آنچه  می‌بینیم، نه رفتار جامعه، بلکه رفتار برنامه‌ریزی شده سامانه است.

دوم اینکه حباب‌ها و اتاق‌های پژواک که مجمع همفکران تاییدکننده یکدیگر است، شناخت ما را بهم ریخته‌اند.کاربر عملاً جامعه‌ای می‌بیند که به‌صورت مصنوعی حول باورهایش چیده شده است. این یعنی فرد حتی اگر حسن‌نیت داشته باشد، جهان را از پشت شیشه‌ای کج می‌بیند. نتیجه مستقیمش این است که هر دو طرف نزاع مطمئن‌اند اکثریت با آنهاست و البته که هر دو طرف اشتباه می‌کنند.

سوم اینکه قلدری مجازی جای گفت‌وگو را گرفته است. تحقیر، برچسب‌زنی، ریپلای‌جنگ و فرهنگ حذف، مشارکت سالم را نابود می‌کنند. آنچه باقی می‌ماند «صدای هیجانی‌ترین، قوی‌ترین یا بی‌پرواترین» است، نه صدای لزوما عقلانی. جامعه‌ای که در آن افراد معقول از مشارکت کنار می‌کشند، گرفتار خطای نمونه‌گیری می‌شود: افراطی‌ها به‌جای جامعه حرف می‌زنند.

با کنار هم گذاشتن این سه سازوکار و ماجرای افشای مبدا توییت‌ها، تصویر کامل‌تر می‌شود:

فضای مجازی نه‌فقط به‌خاطر رانت و هویت جعلی، بلکه به‌خاطر ساختار و معماری‌اش غیرقابل اتکاست.

 بنابراین فایده اصلی این موج افشاگری، نه رسوا شدن چند چهره یا جریان، بلکه روشن شدن یک واقعیت بنیادی است و آن این است که برای حفظ قضاوت عقلانی، باید بدانیم که شبکه‌های اجتماعی «آیینه جامعه» نیستند، بلکه «ماشین تولید خطای شناختی»اند. اگر این را ندانیم، همیشه اسیر تصویری خواهیم شد که دیگران برای ما مهندسی کرده‌اند  چه حکومت‌ها، چه مخالفانشان، چه دولت‌های خارجی، چه الگوریتم‌ها.

این رویداد مبارک باید باعث  شود که به صرف اینکه مبدا کجاست بسنده نکنیم بلکه به داده‌های تک منبع اعتماد نکنیم و هر رفتار آنلاین را با محک عقلانیت، در‌وازه‌بانی خبر و داده‌های بیرون از شبکه اعتبارسنجی شود.

شدت احساسات، یا تیزی فحاشی و پرده‌دری را معیار واقعیت و صداقت ندانیم و بدانیم که الگوریتم‌ها نه واقعیت که احساسات شدید و برانگیزاننده را تقویت می‌کنند.

باید بدانیم که اقلیت پر سروصدا و کلمات کوچه خیابانی چیزی جدای از  اکثریت خاموش است و هرجایی که شفافیت دسترسی نابرابر است، رفتار کاربران سیاسی تفسیرپذیری خود را از دست می‌دهد و از همه مهم‌تر اینکه هر تحلیلی که بر پایه «تمایلات شبکه‌ای» یا مزاج هیجان‌پرور و لایک‌خور ساخته شود باید با احتیاط مضاعف خوانده شود.

مخلص کلام اینکه این افشاگری‌ها ارزشمندند، اما نه به‌عنوان نبردی میان جناح‌ها؛ بلکه به‌عنوان نشانه‌ای از اینکه زیرساخت گفت‌وگوی جمعی معیوب است نه فقط ما که جهان در دوران انسان گرفتارِ الگوریتم . اگر این نقص را نبینیم، صرف‌نظر از اینکه در کدام سوی نزاع ایستاده‌ایم، ابزار دیگری خواهیم شد در دست سامانه‌ای که هدفش روشن کردن ما نیست، بلکه درگیر نگه‌داشتن و سلب اراده ما در جهان الگوریتم‌هاست.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.