کِنِس، کِندِس یا کاندِس با نام علمی(Mespilus germanica) در زبان محلی مازندرانی نام گونه ای از میوه جنگلی است که نام فارسی آن 'ازگیل جنگلی یا ازگیل وحشی جنگلی' و هم خانواده با سیب، گلابی، به ، زالزالک و گلابی وحشی است.
میوه ‌ازگیل دارای گوشتی اسیدی و هسته های بسیار سخت است و به همین دلیل تا خوب رسیده نشود قابل خوردن نیست ولی گوشت آن پس از رسیدن از رنگ سفید به قهوه ای تغییر می کند و کاملا نرم و شیرین می شود.
هر ساله از اواسط پاییز تا اوایل زمستان با به بار نشستن درختان ازگیل یا به گویش مازندرانی 'کنس' در جنگل های مازندران، مردم محلی جمع آوری و پختن این میوه وحشی و خودرو را برای تهیه نوعی ترشی به نام 'کنس دشو' آغاز می کنند.
چیدن یا جمع آوری کنس تا خارج کردن آن از جنگل، تمیزکردن، شستن، پخت و فراوری آن در میان مردم مازندران فرایندیست که به صورت خانوادگی یا توسط اهالی محل و همسایه ها انجام می شد.
کنس چینی یا چیدن ازگیل که البته بیشتر آن از روی زمین جمع می شود، تا تبدیل کنس به فرآورده های مصرفی خانگی همواره با رسوم خاصی همراه است که گذشت زمان آن را تبدیل به آیینی پیوند دهنده اعضای خانواده ها و نزدیکی بیشتر مردم محلی با یکدیگر کرده است.
در فصل کنس چینی، مردان و زنان هر خانواده یا همسایه ها، به اعماق جنگل های مازندران می روند تا ازگیل های رسیده را که به زیر درختان ریخته شده جمع آوری کنند و یا با پهن کردن پارچه و کیسه به زیر درختان ازگیل و تکاندن آن میوه ها را برداشت می کنند.
سپس با انتقال آن به خانه ها میوه ازگیل را برای شستشو در داخل تشت بزرگی قرار داده و پس از جداکردن شاخ وبرگ وتمیزشدن کامل، آن را به همراه مقداری آب روی حرارت آتش قرار می دهند تا کاملا پخته وبه زبان محلی 'پتکا' شود و برای تسریع در عمل آوری آن به تناوب چندین بار با کفگیر هم می زنند تا همه قسمتهای آن پتکا شود، که عمدتا کاری زنانه است و ظرافت پخت و چشیدن زنانه را می طلبد.
در ادامه آن را داخل کیسه ای قرار داده و با ضربه زدن به ازگیل و جدا کردن دانه و پوست از آن ، آب حاصل از آن را درون ظرف دیگری گذاشته و پس از حرارت دوباره و تغییر رنگ آن به شکل قهوه ای، رب از آن به دست می آید.
امروزه این رسم دیرینه به ندرت در چند روستا و دهستان آمل، بابل، بهشهر و برخی دیگر از مناطق مازندران دیده می شود که به تعداد انگشت دست هم نمی رسد.
این رسم بومی که قدمتی به بلندای عمر سکونت انسان در جنگل های البرز دارد امروز با خالی شدن روستاها و جنگل ها از بومیان ، هر ساله کمرنگ و کمرنگ تر می شود.
** برای کنس دشو دیگر همراهی نیست
عالیه شاکری بانوی کهنسال یکی از روستاهای آمل به خبرنگار ایرنا گفت: در گذشته در فصل پاییز همراه با خانواده، فرزندان، اهالی محل و به صورت دست جمعی به جنگل می رفتیم تا کنس جمع آوری کنیم.
به گفته او بعضی اوقات تعدادشان آنقدر زیاد بود که نیمی از جنگل را پر می کرد و ظرف مدت 2 روز به اندازه یک سال برای هر خانواده کنس جمع آوری می کردند.
شاکری افزود: کنس چینی اغلب توسط زنان انجام می گرفت و مردان به دلیل مشاغل خود در این کار کمتر حضور داشتند، اما انتقال کنس ها از جنگل به خانه بیشتر توسط مردان انجام می شد.
وی گفت: وقتی که به جنگل برای جمع اوری کنس ها می رفتیم زنان و مردان برای شکستن سکوت جنگل ، دور کردن حیوانات وحشی و همچنین افزایش روحیه و گرم کردن فضای سرد جنگل آواز محلی سر می دادند و خونش های محلی می خواندند.
این بانوی آملی افزود: خونش ها و آواز خواندن ها در خانه ها و در زمان پخت کنس ها برای تهیه ترشی نیز ادامه داشت اما چون دیواری میان خانه ها نبود می توانستیم همراه با دیگر همسایه ها، حیاط به حیاط هم دود آتش کنس پزان به آسمان و هم صدای زنان آواز خوان را ببینیم.
شاکری گفت: پس از تهیه ترشی کنس دشو همه چیز به مساوات میان اعضای خانواده و همسایه ها تقسیم می شد و حتی به خانواده هایی که در این فعالیت حضور نداشتند هم چند شیشه ترشی داده می شد.
او که اکنون با فوت شوهرش تنها زندگی می کند افزود: امروز با رفتن فرزندان او و بسیاری از اهالی روستا به شهر و درگیر شدن با زندگی شهری، نه فزندانی مانده اند به ما کمک کنند و نه رسمی به نام کنس پزان.
به گفته این بانوی روستایی امسال برای جمع آوری کنس تنهایی به جنگل رفته و به زحمت 2 کیسه جمع آوری کرده که در صورت پخته شدن فقط تا پایان زمستان کفافش را می دهد.
**پایان مونس و همدم با مرگ آیین های سنتی
علی خیری از ساکنین یکی از روستاهای جنگلی مازندران گفت: روزگاری کنس چینی یا چیدن ازگیل بهانه ای بود تا همه فرزندانم و اهالی محل در کنار هم جمع شویم و با صدا و قدمی واحد مونس و همدم یکدیگر باشیم.
این مرد میانسال که تنها بر آجرهای چیده شده به در مقابل مسجد محل نشسته است، ادامه داد: چه قهرهایی در میان خانواده یا اهالی محل در فصل کنس چینان و یا در هنگام جمع آوری کنس در جنگل به آشتی تبدیل می شد و چه دختران و پسرانی در مراسم کنس پزان یا چیدن کنس با یکدیگر آشنا شدند و ازدواج کردند.
او که به گفته خودش همسرش را در جنگل و در حین جمع آوری کنس دید و عاشقش شد، افزود: وقتی فصل کنس پزان می شد تمام روستا بوی آن را می داد همه اقوام و افراد محل پای دیگ های کنس شب ها و روزهای زمستان را با گرمای وجودشان سپری می کردند.
به گفته او امروز جوانان از آمدن به جنگل و یا فعالیت در کارهای سنتی آبا و اجدادی رغبتی ندارند و آن را زحمت بی فایده می دانند که می شود به راحتی از بازار خرید.
خیری همچنین گفت: امروز اهالی محل هم از هم دور شدند و برخی ها با ساختن گروه و کانال ها در فضای مجازی و موبایل از هم با خبر می شوند.
علی خیری ادامه داد: اکنون شاید سال به سال همسایه ها همدیگر را نبینند یا از هم با خبر نشوند و در این میان صمیمت ها از بین رفته و همدم و هم صحبتی دیگر وجود ندارد.
به گفته وی دل مردم امروز سرد، دور از شادی است و بغض گلویشان را پر کرده، زیرا کسی برای درد و دل کردن و حرف زدن وجود ندارد گویی هر کسی در لاک خود است .
خیری در آخر چیزی گفت که دیگر نیازی به پایان نویسی برای این گزارش نیست آن این بود که: برپایی نمایشگاه و همایش و فیلم برداری و گزارش از کنس و کنس دشو هیچ چیزی از صفای گذشته را باز نمی گرداند.
9919/1899
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.