پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

غربت وطن، وطن قریب-10

مهاجرت و بزهکاری

ضرغام نره یی*

یکم-ایران به عنوان کشوری که پذیرای خیل گسترده‌ای از مهاجران افغانی بوده، همواره کانون بحث‌های بسیاری پیرامون پدیده‌ی مهاجرت، خاصه از منظر وقوع جرم، به شمار می‌رفته است؛ کما اینکه مدتی پیش در یکی از محله‌های یزد دختری 18 ساله، به وسیله‌ی گروهی افغان مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و سپس به قتل رسید. در پی این حادثه برخی از مردم یزد، افغان‌ها را مورد ضرب و شتم قرار دادند و خانه‌هایشان را به آتش کشیدند. پیش از این اتفاق نیز در مشهد مرد و زنی در جریان سرقت توسط دو تن افغان به قتل رسیدند.

در سال‌های اخیر وقوع جنایاتی این چنین توسط مهاجرینِ به ایران، کم نبوده است؛ همین بهانه‌ای شد تا از زاویه‌ی جرم‌شناسی و ذیل مکتب شیکاگو(بوم شناختی)، تأملی بر پدیده مهاجرت و تأثیر آن بر بزهکاری داشته باشیم. به همین سبب در این نوشتار به دنبال بازخوانی آموزه‌های مکتب شیکاگو هستیم، بی‌آنکه به دنبال انطباق یقینی آن بر مهاجرانِ افغانیِ ساکن ایران باشیم؛ چرا که انجام پژوهشی این چنین نیازمند داده‌های آماری و تحقیقات میدانی است، در حالی که نوشتار ما مبتنی بر داده‌های کتابخانه‌ای و تحلیلی است. و از دیگر سو آموزه‌های مکتب شیکاگو بر اساس مطالعاتی بوده که توسط جرم‌شناسان و جامعه‌شناسان آمریکایی در جامعه آمریکایی صورت گرفته؛ به همین سبب نمی‌توان حاصل آن مطالعات را به قطع و یقین بر محیطی دیگر انطباق داد.

ناگفته پیداست، متن حاضر نه دید ژورنالیستی صرف خواهد داشت و نه قرار است با نگاهی پوپولیستی به ضدیت با مهاجرین بپردازد؛ که به دنبال ارائه نظراتِ تئوریسین‌هایِ مکتب شیکاگو پیرامون زیست‌بوم جرم خواهد‌ بود. در همین راستا پرسش پیشینی ما، این است که مکتب شیکاگو چگونه شکل گرفت؟ و پرسش پسینی ما، این خواهد بود که مفاهیم اساسی این مکتب چیست و چگونه تأثیر پدیده‌ی مهاجرت بر بزهکاری را تحلیل می‌کند؟

دوم-پیش از بررسی مفهوم مهاجرت در مکتب شیکاگو، ابتدا به زمینه‌های شکل‌گیری این مکتب اشاره‌ای گذرا خواهیم داشت.

مکتب شیکاگو به نوعی تحت تأثیر نظرات امیل دورکیم پیرامون بی‌هنجاری (آنومی) اجتماعی است؛ در کتاب «تقسیم کار اجتماعی»، دورکیم بیان می‌دارد، گذار سریع جوامع از مرحله‌ی مکانیک (پیشا‌صنعتی یا جوامع ساده) به مرحله‌ی ارگانیک (صنعتی یا جوامع پیچیده) موجب خواهد شد جامعه نتواند در نتیجه‌ی این گذار سریع، اقدام به ساماندهی نظم کافی کند؛ و همین موجب بی‌هنجاری اجتماعی خواهد شد، اعتصابات و خشونت کارگران هم نمونه‌ای از آن است. گرچه بعدها در کتاب «خودکشی» مفهوم بی‌هنجاری را توسعه‌ی بیشتری داد.

از سوی دیگر زیست‌بوم‌شناسی نیز در توسعه‌ی مفاهیم اساسی مکتب شیکاگو مؤثر بوده؛ و به همین جهت از این مکتب با عنوان بوم‌شناسی جنایی هم یاد می‌شود.

واژه‌ی زیست-بوم، اغلب به ایده‌ی حفاظت از محیط زیست طبیعی ارتباط داده می‌شود. ولی، زیست-بوم در معنای اولیه‌اش شاخه‌ای از زیست‌شناسی‌است که در آن گیاهان و حیوانات در ارتباط‌هایشان با یکدیگر و با زیستگاه طبیعی‌شان مطالعه می‌شوند.(ولد، برنارد و اسنیپس، ص194) ایده‌ی مذکور چنین بسط داده می‌شود؛ گیاهان و حیوانات برای رشد و نمو نیازمند محیط خاص خود و شرایط ویژه‌ای هستند و اگر این شرایط بنا به دلایلی، (هم چون وجود علف‌های هرز یا رشد گیاهان نامتجانس) فراهم نباشد موجب خواهد شد تعادل محیط به هم بریزد. در همین راستا انسان‌ها نیز اگر با محیطی که در آن زیست می‌کنند بنا به علل و عوامل گوناگون در توازن نباشند، همین موجب برهم‌خوردگیِ تعادل، در زیستگاه آنان خواهد شد. بدین ترتیب کلیفورد شاو (Clifford Shaw) و دستیارش هنری مک‌کی (Henry McKay) از این ایده در جهت بررسی علل بزهکاری در شیکاگو بهره جستند.

نکته‌ی آخر پیرامون زمینه‌ی شکل‌گیری مکتب شیکاگو آنکه، این مکتب به صورت آکادمیک از دانشگاه شیکاگو و رشته‌ی جامعه‌شناسی آغاز به کار کرد؛ بدین نحو که دانشگاه شیکاگو در سال 1892 نخستین دپارتمان جامعه‌شناسی را تأسیس، و در سال 1947 در دو حوزه جامعه‌شناسی و جرم‌شناسی آغاز به فعالیت نمود. در جامعه‌شناسی و بعدها جرم‌شناسی، مکتب شیکاگو بدنه‌ی نخستین و اصلی کارهایی بود که در دهه‌های 1920 و 1930 (از جمله پژوهش‌های شاو و مک‌کی) پدیدارگشته و بر جامعه‌شناسی شهری متمرکز بود.

پس از بیان این مقدمه، هم اکنون به تشریح مفهوم مهاجرت و چگونگی تأثیر آن بر بزهکاری، طبق آموزهای مکتب شیکاگو خواهیم پرداخت.

سوم-در سال 1860 میلادی شیکاگو یک شهر کوچک با جمعیت 10 هزار نفر بود. پس از سال 1871 جمعیت آن رشد قابل توجهی نمود؛ تا اینکه در سال 1920 به دلیل وقوع جنگ جهانی اول و وجود مشکلات سیاسی و اقتصادی، موجب مهاجرت‌هایِ گروهیِ اروپاییان به ایالات متحده آمریکا و از جمله شیکاگو گردید و جمعیت این شهر در سال 1920 به دو میلیون نفر افزایش یافت. وجود این خیل از مهاجران، شاو و مک‌کی را راغب نمود تا به بررسی ارتباط بین مهاجرت و وقوع جرم بپردازند.

آنان بیان داشتند اگر در بعضی از محله‌های شیکاگو میزان بزهکاری از بقیه‌ی محله‌ها بیشتر است به خاطر فقر اقتصادی ساکنان این مناطق نیست، بلکه علت رشد بزهکاری را باید در ویژگی مکان و فضای آن محل جستجو کرد؛ یعنی فضای آن محل دچار آسیب است و یک نوع آسیب‌شناسی در خصوص آن صادق است و علت رشد بزهکاری در نوع نژاد و قوم و یا فرهنگ ساکنان آن محل نیست و می‌دانیم که افرادی که در چنین محله‌هایی زندگی می‌کنند، در واقع امکان زندگی در یک محله‌ی بهتر را ندارند. (مباحثی در علوم جنایی، تقریرات دکتر نجفی، 464) بنابراین علت جرم، ناشی از فرهنگ خاستگاهی مهاجرین نبوده است، بلکه محیط زیست محله طوری بوده که افراد اصولاً این احساس را نداشته‌اند که در جامعه‌ی آمریکا زندگی می‌کنند تا با آن در تعارض باشند.

بدین ترتیب آنان دریافتند که جریان استقرار یافتن مهاجران در یک کشور جدید با سطوح بالایی از هرج و مرج و کشمکش همراه بوده و مشخصه‌ی تمامی اجتماع‌های آنان، وجود وضعیتی پایدار از تغییر، بی‌ثباتی و بی‌سازمانی اجتماعی است. شاو و مک‌کی هم چنین اسناد مربوط به تاریخچه‌ی زندگی بزهکاران نوجوان و جوانِ این مناطق را بررسی کردند. یافته‌های این بررسی از دو واقعیت زیر حکایت داشت: اینکه جرم با محله‌های خاصی پیوند خورده است و همچنین اینکه منشأ آن، جریانی دَوَرانی ( انتقال جامعه از سازماندهی اجتماعی آغازین به وضعیت بی‌سازمانی و سپس ایجاد سازماندهی مجدد ) از تغییرات اجتماعی است. (وایت و هینز، صص152 و 153)

شاو نتیجه گرفت که بزهکاری و دیگر مشکلات اجتماعی به طور تنگاتنگی با فرایند هجوم، چیرگی و جانشینی (این فرایند اصطلاحی است که زیست‌بوم‌شناسان به کار می‌برند) که الگوهای رشد هم کانون شهر را تعیین می‌کند، مرتبط است. هنگامی که یک محلِ ویژه در شهر از سوی ساکنان مورد هجوم قرار می‌گیرد، روابط نمادین تثبیت شده‌ای که آن محل را به یک حوزه‌ی طبیعی پیوند می‌دهد، از بین می‌رود. در نتیجه بر اثر مجموعه‌ی گسترده‌ای از مشکلات اجتماعی، تغییر سریع جمعیت دچار آشفتگی و سازمان‌های اجتماعی رسمی هر محله به موازات پس کشیدن جمعیت اولیه، از هم پاشیده می‌شود. (ولد، برنارد و اسنیپس، ص203)بدین معنا که هجوم مهاجران به هر محله‌ای به مرور موجب تقابل با ساکنان پیشین خواهد شد و همین عاملی برای بی‌سازمانی اجتماعی وآشفتگی اجتماعی خواهد گردید.

چهارم-مکتب شیکاگو صرفاً به بررسی عامل مهاجرت و تأثیر آن بر بزهکاری نپرداخت؛ بعدها شاو و مک‌کیعامل فقر، بیکاری و محرومیت اقتصادی و رابطه‌ی آن با وقوع جرم را نیز بررسی نمودند.

نکته‌ی پایانی این که رابرت مرتن (Robert Merton) نیز از جمله کسانی بود که در دهه‌ی 1950 میلادی با تأثیر پذیری از مفهوم بی‌هنجاری (آنومی) امیل‌دورکیم در پی تبیین علت وقوع جرم برآمد. او بیان داشت، هر جامعه‌ای اهدافی دارد و رسیدن به آن اهداف مدنظر همه است و در همین راستا جامعه ابزارهایی در اختیار افراد قرار می‌دهد تا به اهداف خود دست یابند و با توجه به این ابزار و اهداف، افراد در فرصت‌های گوناگون واکنش‌های مختلف نشان می‌دهند.

*دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق کیفری و جرم شناسی دانشگاه تهران

منابع

الف) کتاب

جرج ولد، توماس برنارد، جفری اسنیپس، ترجمه علی شجاعی، جرم شناسی نظری، سمت، چاپ چهارم، پاییز 1390

راب وایت و فیونا هینز، جرم و جرم شناسی، ترجمه علی سلیمی، متن درسی نظریه‌های جرم و کجروی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ چهارم، بهار1390

ب) تقریرات

مباحثی در علوم جنایی، دکتر نجفی ابرندآبادی، به کوشش شهرام ابراهیمی، مرداد 1390

ج) سایت

http://anthropology.ir/node/6986 (انسان شناسی و فرهنگ)

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1590067 (خبرگزاری مهر)

http://yazdfarda.com/news/1391/04/53443.html(خبرگزاری یزد فردا)

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.