در این یادداشت به قلم حمید مقدس فرد آمده است: ترافیک در روزهای پایانی سال در متراکم ترین و بدترین وضع است که ناشی از تولید و ورود بی رویه اتومبیل ها به شبکه ترافیکی است.
براساس آمارهای پلیس سالانه تا 2 میلیون خودرو به شبکه حمل ونقل کشور وارد می شود و درحالی که فقط 200هزار خودرو از این شبکه خارج می شوند و شمار خودروها درشبکه ترافیک به 20 میلیون می رسد.
این آمار نشان دهنده یک بی دقتی محض و بی برنامگی است و عجیب است که آن را در ردیف های برنامه های توسعه هم می آورند. درحالی که پیش نیازهای اساسی افزایش اتومبیل ها مانند استانداردسازی، توسعه کیفی و کمی فضای ترافیکی، ساختن پارکینگ و از همه مهمتر توسعه آموزش فرهنگ ترافیک و رانندگی در اولویت برنامه های توسعه نیست.
نشانه آن هم این است که هم اندازه توسعه ناوگان خصوصی حمل ونقل به ناوگان عمومی بهایی داده نمی شود و فرایندها در این باره وارونه است.
به جای آنکه تکیه اصلی اقتصاد حمل ونقل، بخش عمومی آن باشد بخش خصوصی آن است. شبکه ترافیکی در زیر بار همین تعداد خودرو هم از پا درآمده و معلوم است که وقتی به عدد 20 میلیون برسد خیابان ها قفل می شوند. چون مطلوبیت اتومبیل شخصی در خانواده های ایرانی مانند یک بیماری مسری شده و آنانکه اتومبیل ندارند به شدت احساس عقب ماندگی می کنند. آنان هم که دارند در استفاده بی رویه از آن با هم مسابقه می دهند. میزان استفاده ایرانی ها از اتومبیل شخصی آن هم درخیابان های مرکزی شهرها چند برابر استاندارد جهانی است.
شبکه جاده ای کشور هم به علت عقب ماندگی حمل ونقل عمومی و به ویژه قطار چند برابر استاندارد جهانی بارترافیکی دارد و چند برابر زودتر فرسوده می شود.
این وضع حلقه های مفقوده زیادی دارد. حلقه مفقوده اصلی همان نبود یک فرهنگ ترافیکی بنا شده بر ارزش های همگانی است که از شکل گرفتن یک ناوگان حمل و نقل عمومی مدرن مانع شده است.
دولت ها در این باره از دیگران مقصرترند که برای جذب سرمایه گذاری برای توسعه ناوگان عمومی تلاش نکردند و درعوض راه را برای تولید اتومبیل شخصی هموار کردند و کار را به نقطه بازگشت ناپذیر رسانده اند.
تولید اتومبیل بدون تبلیغات و ترویج خرده فرهنگ های مصرفی و ضد اجتماعی ممکن نیست و پیامدی هم به جز آلودگی زیست محیطی و آسیب های اجتماعی نداشته. حلقه مفقوده بعدی غفلت دولت ها از وادارسازی خودروسازها به تولید اتومبیل استاندارد بوده و هنوز هم معلوم نیست این حلقه کی پیدا می شود.
حلقه مفقوده بسیار مهم بعدی که گم ترین حلقه است غفلت از یک وسیله ساده و مهمترین راه چاره ترافیک در بخش مرکزی شهرها و فواصل کوتاه است. دوچرخه که درایران درهرسال فقط در رقم ناچیز 200هزارتایی تولید می شود (دربرابر تولید 5/1 میلیون اتومبیل) افزون بر این استفاده از دوچرخه تشویق نمی شود و برعکس با مطلوبیت بی نهایت اتومبیل، ضد مشوق هم دریافت می کند.
ایرانی ها کسر شأن خود می دانند سوار دوچرخه شوند و به احساس امنیت خاطر کاذبی پناه برده اند که اتومبیل شخصی به آنها می دهد. گم ترین حلقه مفقوده ترافیکی ایران آن احساس خوبی است که زمانی کودکان و نوجوانان از دوچرخه داشتند. آن احساس خوب دیگر نیست و تب اتومبیل آنها را هم فراگرفته و کار را به جایی می رساند که شبکه ترافیکی زیر بار خودروها خرد شود. مگر اینکه سونامی اتومبیل ها کنترل شود. این هم وابسته به کنارگذاشتن سیاست های غلط و مهار سودجویی و خودخواهی وتنبلی هاست که آن حلقه مفقوده درمیان آنها گم و پنهان شده است.
9873/ 2027
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.