می گویند، شهر موجود زنده است؛ این موجود زنده البته می تواند زندگی بخش باشد، یا اینکه جای آدم ها را در زندگی تنگ کند. به ویژه ساختمان هایش. مانند ساختمان های شیراز که یا در کوچه های باریک قد می کشند، یا مناطقی که شریان های ورود هوا به این کلانشهر به شمار می روند. و این طور نفس شیراز و مردمش را تنگ می کنند. آن هم شهری که معماری خاص آن معرف «پیوند طبیعت و انسان» بوده است. اکنون نه تنها این ارتباط انسان و طبیعت هر چه بیشتر خدشه دار می شود بلکه نوعی از معماری بر دیوارهای خانه ها، ساختمان های بزرگ، ایستگاه های قطار شهری و حتی نمادهای توی خیابان ها می نشیند که با معماری دیرینه این شهر بیگانه است. چنین شرایطی اما چه پیامدهایی دارد؟ آیا روزی خواهد رسید که میان شیراز امروز و معماری آن در گذشته جدایی گسترده ای رخ دهد؟
*** پیوند انسان و طبیعت
«معماری شیراز در دوره های مختلف متفاوت بوده است و از دوره هایی چون زندیه، قاجاریه و... معماری متفاوتی به دست ما رسیده است». این را مهدی پارسایی می گوید؛ پژوهشگر فارس شناس و استاد معماری در دانشگاه حافظ. با این حال، این طور که به نظر می رسد، در همه این دوره ها عناصر معماری مشترکی در کار بوده است؛ عناصری مانند پیوند انسان و طبیعت، کاربرد آجر، معماری بیرونی یک دست تا حسی از برابری را به مردم القا کند و مواردی دیگر از این دست. پارسایی برای توضیح بهتر ارتباط میان انسان و طبیعت، خانه باغ هایی مانند باغ ارم، باغ دلگشا و... را نمونه می آورد. البته نمونه های دیگری هم هست که البته منحصر به معماری خاص مردم شیراز هستند. مانند مسجد باغ؛ پارسایی می گوید: «در مسجدهایی مانند مسجد نو، مسجد بغدادی و مسجد باقر می بینید که در حیاط آن درخت کاشته اند؛ این نوع پیوند انسان و طبیعت منحصر به شیراز است و در هیچ کجای جهان نمی توانید ببینید».
معماری شیراز افزون بر پیوند با طبیعت، ارتباط تنگاتنگی هم با روحیه مردم این شهر داشته است. به عبارت دیگر، در این معماری، افزون بر طبیعت، از عناصری بهره می گرفتند که آرامش بخش باشد و نه تحریک کننده. درست بر خلاف معماری فرا مدرن امروز. برای توضیح بهتر این موضوع، نکته ای که گفتن دارد این است که شیراز همیشه محل همزیستی افرادی از قومیت ها، اندیشه ها و دین های متفاوت بوده است. مردم این شهر بدون اینکه کمترین درگیری با هم داشته باشند با هم داد و ستد کرده و در کنار هم زندگی می کردند؛ شاهدش، کوچه آریانای امروز که در آن به صورت همزمان مسجد، کنیسه، کلیسا و آتشگاه وجود دارد. در معماری گذشته تلاش می شد، دیوارهای خانه ها یکدست باشد تا حسی از برابری به همه تلقین کند. هر کسی هم که دستش به دهانش می رسید، درون خانه را می آراست. همیشه بهترین اتاق را هم که به بهترین شکل تزئیین می کردند برای مهمان اختصاص می دادند. این معماری البته به مردم شیراز امروز به میراث رسیده است و بزرگترین دارایی معنوی آنها به شمار می رود. بانک پربهای این معماری هم بافت تاریخی است که دارد از میان می رود. اما این تنها بافت تاریخی نیست که با ناپدید شدنش، معماری خاص شیراز را هم در ناهشیار حافظه تاریخی ایرانیان فرو می برد بلکه در ساختمان های تازه ساز شهر هم کمتر نشانی از عناصر و نمادهای معماری قدیم را می توان دید. در این جریان، دو دیدگاه متفاوت شکل گرفته است. یکی کسانی چون علی رضا عسگری، رئیس دانشگاه هنر شیراز؛ او به گزارشگر «خبرجنوب» گفته که «تمدن ایرانی را دو خطر عمده تهدید می کند؛ یکی خشکسالی و دیگر این آشفتگی معماری که امروز گریبانگیر شهرهایی چون شیراز شده است». به باور این استاد دانشگاه، اگر در شهری چون دوبی به کاربرد عناصر غربی روی آورده اند به این خاطر است که این شهر هیچ میراث معماری ندارد. با این حال مردم شیراز به این شهر و دیگر شهرهای حوزه خلیج فارس سفر کرده و در برگشت می خواهند ساختمان هایی شبیه دوبی و... بسازند. گروه دیگری که مقابل این دیدگاه قرار می گیرند، خواهان افزایش ساختمان های فرا مدرن هستند و از هتل و رستوران های بزرگ گرفته تا ورودی نمادین غرب شیراز را طراحی می کنند. برای نمونه، مهرداد ایروانیان که یکی از معماران نامدار شیراز است چنین دیدگاهی دارد. این معمار بناهایی را ساخته که بسیاری از کارشناسان آن را فرا مدرن می دانند و از اینکه در آنها کمتر نشانی از معمار سنتی مکتب شیراز می توان یافت، انتقاد می کنند. ایروانیان به گزارشگر «خبرجنوب» گفته است، بناهایی که در گذشته ساخته شده اند مربوط به مصالح همان دوره بوده و امروز سرعت گذار جامعه تغییر کرده است: «امروزه وارد دوره ای تازه با مناسباتی تازه شده ایم. در این شرایط باید ساختمان را با سرعت زیاد و زمان کم بسازیم چون روابط اجتماعی این گونه حکم می کند؛ به این ترتیب رفتن به سوی معماری امروزی، گریزناپذیر است».
به باور این معمار، دیگر حتی پهناوری زمین هم اجازه کاربرد معماری دوره گذشته را نمی دهد؛ دوره ای که به جای توسعه افقی ساختمان، باید به سمت توسعه عمودی آن رفت. این را دیگر معماران هم می پذیرند؛ البته با نگاهی متفاوت. برای نمونه، مهدی پارسایی، پژوهشگر فارس شناس هم می گوید که در گذشته هر زمان امکان آن فراهم بوده، شیرازی ها معماری ساختمان ها را به ارزش های خاصی پیوند زده اند. مانند ساخت خانه باغ ها، مدرسه باغ ها و مسجد باغ ها. پارسایی به گزارشگر «خبرجنوب» می گوید: «تاریخ نشان داده که مردم شیراز هرگاه دستشان باز بوده است برای مداخله در محیط ارزش های خاصی را متجلی کرده اند. مانند ساخت مسجد باغ که نمونه آن را تنها در شیراز می بینید. یا خانه باغ هایی چون باغ ارم، باغ دلگشا و باغ شاپوری. ما مدرسه باغ هم داریم که در میان حوزه های علمیه منحصر به فرد هستند». اشاره این پژوهشگر به مدرسه خان است که پیرامون آن را ساختمانی مربوط به دوره صفویه گرفته و در دل آن باغچه ای دل انگیز قرار دارد. در واقع «باغ» یکی از عناصر ثابت معماری شیراز است؛ نمونه آن در دوره صفوی همین مدرسه خان است. در دوره زندیه، معماری درون گرای ارگ کریمخانی را داریم و همین طور خانه باغی که امروز با عنوان موزه پارس یا باغ نظر شناخته می شود. با این حال، این طور که به نظر می رسد، معماری شیراز امروز از نظر برخی از کارشناسان، افزون بر اینکه از میراث نیاکانی خود دچار جدایی شده بلکه «آشفته» است و آرامش را به مردم القا نمی کند. پارسایی در این باره می گوید: «از نامش مشخص است؛ وقتی شما می گویید آشفتگی انتظار دارید چه چیزی به شما القا کند؟».
*** تندیس شتر در مرکز تمدن پارس
شیراز می تواند شهر پولسازی باشد؛ البته به این شرط که روی محور گردشگری تکیه شود. این روزها اما وقتی یک گردشگر به شهر دیگری سفر می کند، بیش از تمایل به دیدن بناهای تاریخیِ صرف، می خواهد روح آن شهر را احساس کند. روح شهری چون شیراز، معماری آن است. این معماری اما در حال تغییر شگرفی است. با این حال مشکلاتی هم وجود دارد. از جمله اینکه در سازه های شهری هم از نمادهای خاص شیراز کمتر استفاده می شود. برای نمونه ایستگاه متروی گلسرخ را می توان نام برد که قرار است به زودی راه اندازی شود و عملا ایستگاه ورودی متروی شیراز به شمار می رود و باید برای کسانی که از فرودگاه می خواهند وارد آن شوند، معرف کلانشهر شیراز باشد. دیوارهای این ایستگاه تمام با سنگ سیاه پوشیده شده و تقریبا هیچ نشانی از فرهنگ، تاریخ و معماری فارس در آن نمی توان یافت. تنها این نیست. چند روز پیش شهرداری خیابان عفیف آباد را به پیاده راه تبدیل کرد و تندیس های از شتر در آن به نمایش گذاشت. همین کار حجم گسترده ای از انتقادات را به دنبال داشت. توضیح ناصر شمس، معاون حمنل و نقل و ترافیک شهرداری شیراز در این باره به گزارشگر «خبرجنوب» چنین است: «ما در پی زنده سازی فرهنگ چاپارخانه هستیم. فرهنگ چاپارخانه در حمل و نقل جدید قربانی شد و می بینیم که کامیون ها در هر ساعتی از روز که بخواهند به داخل شهر می آیند و راه بندان درست می کنند. برای همین تصمیم گرفته ایم منطقه چاپارخانه را ایجاد کنیم و این نمادها هم برای این منطقه ساخته شده است که در آن روز در خیابان عفیف آباد به نمایش در آمد».
با این حال این توضیحات بسیاری را متقاعد نکرد. کسانی که می گویند شتر مربوط به تمدن بدوی و بادیه نشینی اعراب است و هیچ همخوانی با فرهنگ شیراز و تمدن دیرینه سرزمین پارس ندارد. این شاید تنها نمونه کوچکی باشد از اینکه آنچه مردم شیراز و شهرهای دیگر را به یاد شیراز می اندازد، یکی پس از دیگری فراموش می شوند. به راستی، شیراز امروز چقدر نشانی از آن شیرازی دارد که در آثار «صادق هدایت»، «سیمین دانشور»، «صادق چوبک» و... توصیف شده است؟

۴۶
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

  • کدخبر: 714280
  • منبع: khabaronline.ir
  • نسخه چاپی

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.