هیچ کس نمیداند مردم فارس به طور سرانه چقدر مطالعه میکنند. آمارهای غیرعلمی برآوردی بین 2 تا 8 دقیقه دارند؛ شاید اینکه هیچ مطالعه علمی در این زمینه انجام نشده، نتیجه این باشد که توسعه فرهنگ مطالعه از جایگاه خاصی برخوردار نبوده است. با این حال، ناگفته پیداست که سرانه مطالعه در استانی چون فارس نمیتواند آن قدر بالا باشد که اگر بود، مطالبه جدیتری برای گسترش کتابخانههای عمومی در این استان دیده میشد، یا اینکه کتاب فروشیها یکی پس از دیگری تعطیل نمیشدند تا جایشان را «داروخانه»ها بگیرند.
در این میانه که هر کسی برای پایین بودن مطالعه دلیل و مدرک میآورد برخی دست روی یک نکته اساسی گذاشتهاند؛ اینکه به شهروندان از آغاز کودکی، لذت خواندن آموزش داده نمیشود. این میشود که کودکان بدون اینکه ذهنشان با کتاب و داستان و اسطوره به چالش کشیده شود و ذهنیتی قوام یافته برای رویارویی با چالشهای زندگی داشته باشند وارد بزرگسالی میشوند.
قبولی های تضمین شده
خیابانهای شیراز را مرکزهای آموزشی خصوصی تسخیر کردهاند. برخی به شوخی میگویند، در شیراز فقط رستورانداری درآمد دارد؛ اکنون شاید باید به آن مرکزهای آموزشی را هم اضافه کرد. این مرکزهای آموزشی تضمین میدهند که دانش آموزان در کنکور پذیرفته شوند یا به آموزشگاههای استعدادهای درخشان راه پیدا کنند. هرچقدر هم که مسئولان آموزش و پرورش هشدار می دهند که برخی از این مرکزها در عمل کلاهبرداری میکنند، گوش کسی بدهکار نیست. چیزی که البته روشن است، این است که این آموزشگاه ها برآیند خواسته- یا به قول اقتصاددانان، تقاضا- هستند که در جامعه وجود دارد. به بیان دیگر، آن قدر که برای پدر و مادر کودکان مهم است که آنها در درسهایشان موفق شوند، به مطالعه غیردرسی اهمیت نمیدهند.
این را مقایسه کنید با غرب. در کشورهای باختری نه تنها کتابهای حوزه ادبیات کودک جزو پر فروشترین کتاب ها به شمار می روند بلکه آنها فعالانه پویانماییهای سینمایی میسازند تا شخصیت کودکانشان را از همین الان شکل دهند. در همین چند ماه گذشته پویانماییهایی مانند «کودک مدیر» یا «لک لکها» را روانه بازار کردهاند که هر دوی این پویانماییها به نوعی شخصیت کودک را متناسب با فرهنگ جوامع غربی شکل میدهد. کودک مدیر، داستان یک کودک است که در نظام سرمایه داری غرب نقش مدیر را بازی میکند. لک لکها هم به نوعی اهمیت رشد جمعیت را با محوریت کودکان درونی میکند. نمونههای این چنین بسیار زیاد است ولی در ایران نه تنها روی گیشهها پویانماییهای مناسب کودکان دیده نمیشود، در زمینه ادبیات کودک هم کار خاصی انجام نمیشود. این بیتوجهی البته خود را در نوجوانی و بزرگسالی نشان می دهد. به باور بسیاری از روان شناسان، داستان و قصه ذهن کودک را شکل میدهد؛ درست مانند ورزش که برای بدن سودمند است.
مطالعه ذهن را قوام میدهد.اما امروز میبینیم که نوجوانان یکی از آسیبپذیرترین گروهها در جامعه در برابر آسیبهای اجتماعی هستند؛ از نرخ اعتیاد در استانی چون فارس که به 15 سالگی و شاید کمتر از آن رسیده است تا هزار و یک مشکل دیگر.
به نظر دکتر محبوبه البرزی، دانشگاه و عضو هیئت علمی بخش مبانی تعلیم و تربیت دانشگاه شیراز یکی از نتایج چنین وضعی، این میشود که افراد در بزرگسالی نمیتوانند «مسالهیابی» کنند. او توضیح می دهد: «وقتی کودکان افسانه و اسطوره نخوانده و ذهنیتشان شکل نگرفته باشد، در حل مساله هم موفق نمیشوند. از این گذشته، جهان امروز ما جهانی رو به پیشرفت و پیش بینی ناپذیر است. وقتی کسی از کودکی ذهنیتی چند بعدی پیدا نکرده باشد، نمی تواند خود را با این جهان تطبیق داده و در زندگی فردی به مشکل برمیخورند».
به باور دکتر البرزی، نبود یا کمبود مطالعه حتی به بروز مشکل در شکل گیری فرهنگ شهروندی میانجامد: «این چیزی که امروز جامعه ما دچار آن است، محصول همین نبود مطالعه است».
مطالعه کم رمق
برای بسیاری از خانوادهها، دغدغه اصلی آموزش است. با این وجود، آموزش تنها به درسهای رسمی منحصر شده است. این میشود که به قول برخی از صاحب نظران، اسم مطالعه که میآید، برای کودک درسهای رسمی تداعی میشود و کودک علاقهای به مطالعه نشان نمی دهد.
از نگاه دکتر البرزی، پایین بودن سرانه مطالعه کودکان به نوعی تابعی است از پایین بودن سرانه مطالعه در سراسر کشور. او می گوید: «پایین بودن سرانه مطالعه در کشور به این معناست که فرهنگ کتابخانی برای خانوادهها جا نیافتاده است و زمانی که مطالعه جزو فرهنگ ما نباشد، به عنوان یک کالای ضروری به آن نگاه نمیشود؛ به عبارت دیگر وقتی آگاهی کافی نسبت به نقش مطالعه در آشنایی کودکان با زندگی اجتماعی وجود نداشته باشد، در همین مرحلهای که هستیم می مانیم».
این وضع البته شاید نشانه دیگری هم باشد؛ اینکه به طور کلی برای دوران «شخصیت ساز» کودکی در میان شهروندان ایرانی، برنامه مشخصی وجود ندارد و عملا کودکان تا زمانی که به سن دبستان میرسند، برایشان هیچ برنامه خاصی وجود ندارد. دکتر البرزی میگوید: «این طور که به نظر میرسد، در زمینه اهمیت دوره کودکی در رشد و نقش تجربیات کودکی در بزرگسالی، جامعه ما هنوز در ناآگاهی به سر می برد و تا زمانی که در این زمینه به آگاهی نرسیم وضع همین گونه میماند».
نرخ رشد جمعیت در فارس چیزی بالغ بر 1.17 درصد است. این یعنی هر خانواده به طور متوسط تقریبا 2 فرزند دارد. با این حال، برنامه مشخصی برای هدایت این جمعیت کم سن و سال وجود ندارد.
کودکانی که بدون دریافت کردن مهارتهای لازم وارد نوجوانی میشوند و آن وقت در برابر چالشهای روزافزون اجتماعی از داشتن مهارت های کافی همچون مهارت شناسایی و حل مسئله ناتوان میمانند.
این است که شاید از همین الان باید در شیوه های فرزندپروری تجدیدنظر کرد و پیش از اینکه برای کودکان راهکارهایی چون ایجاد علاقه به داستان و قصه و مطالعه در پیش گرفت، سبکهای فرزندپروری را به خانوادهها آموزش داد.

 

48

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

  • کدخبر: 655620
  • منبع: khabaronline.ir
  • نسخه چاپی

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.