دکتر محمد محمودی کیا استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل در نشستی علمی با محوریت تحولات جنگ ۱۲ روزه و سناریوهای پیشرو در پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، به تشریح روند تشدید تنشها و سلسله اقدامات متقابل میان محور مقاومت و رژیم صهیونیستی پرداخت.
به گزارش جماران عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی با اشاره به ریشههای آغاز این درگیریها گفت: پیش از حمله ۱۳ فروردینماه سال جاری به ساختمان مجاور کنسولگری ایران در دمشق، مجموعهای از اقدامات خصمانه رژیم صهیونیستی شکل گرفته بود. در چهارم دیماه ۱۴۰۲ (۲۵ دسامبر ۲۰۲۳)، سیدرضی موسوی در منطقه سیدهزینب دمشق طی یک حمله هوایی و با شلیک شش موشک از جنگندههای اف-۳۵ به شهادت رسید. چند روز بعد، در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۴، صادق امیدزاده، رئیس واحد اطلاعات نیروی قدس سپاه، به همراه جمعی از افسران اطلاعاتی در منطقه المزه دمشق هدف حمله قرار گرفت.
محمودی کیا ادامه داد: این روند در ۱۳ فروردینماه ۱۴۰۳ با حمله به ساختمان مجاور کنسولگری ایران در دمشق به اوج رسید؛ حملهای که منجر به شهادت سردار محمدرضا زاهدی، فرمانده یگان ۱۸۰۰۰ نیروی قدس، و سردار محمدهادی حاجیرحیمی، معاون هماهنگکننده این نیرو شد و ضربهای جدی به ساختار تشکیلاتی نیروی قدس در سوریه وارد کرد.
این استاد دانشگاه با اشاره به پاسخ جمهوری اسلامی ایران گفت: در بامداد ۲۶ فروردینماه ۱۴۰۳ عملیات «وعده صادق ۱» اجرا شد که شامل شلیک ۱۷۰ پهپاد انتحاری، ۳۰ موشک کروز و ۱۲۰ موشک بالستیک بود. در جریان این عملیات، بخش قابل توجهی از پرتابهها توسط سامانههای دفاعی رژیم صهیونیستی هدفگیری شد.
وی افزود: پنج روز بعد، در ۳۱ فروردین، رژیم صهیونیستی حملهای محدود به برخی نقاط از جمله اصفهان انجام داد که از نظر نظامی حملهای گسترده و تعیینکننده محسوب نمیشد.
محمودی کیا با تشریح ادامه تحولات تصریح کرد: در ۱۰ مردادماه ۱۴۰۳، ترور اسماعیل هنیه رخ داد، درست در زمانی که چند ساعت پیش از آن، مرکز فرماندهی عملیات حزبالله در ضاحیه جنوبی بیروت هدف قرار گرفته بود؛ جملهای که در پی آن فؤاد شکر، فرمانده برجسته و معاون جهادی حزبالله، به شهادت رسید. همان شب، اسماعیل هنیه نیز در تهران و در ساختمانی امن متعلق به نیروی قدس سپاه ترور شد.
وی ادامه داد: در ششم مهرماه (۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴)، ترور سید شهدای مقاومت در جنوب بیروت صورت گرفت و چهار روز بعد، در دهم مهرماه، عملیات «وعده صادق ۲» اجرا شد. این عملیات نسبت به مرحله نخست جدیتر بود و طی آن حدود ۲۰۰ فروند موشک بالستیک شلیک شد و برای نخستین بار از موشک «فتاح ۱» در دو نوبت استفاده شد.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: رژیم صهیونیستی با فاصلهای بیشتر نسبت به مرحله اول، در پنجم آبانماه (۲۶ اکتبر ۲۰۲۴) حملهای موفق به برخی سامانههای پدافندی ایران انجام داد و تلاش کرد زمینه را برای عملیاتهای بعدی خود فراهم کند.
محمودی کیا گفت: نهایتاً در ۲۳ خردادماه با آغاز تهاجم غافلگیرانه رژیم، عملیات «وعده صادق ۳» آغاز شد که به جنگ ۱۲ روزه انجامید. در این مرحله ۵۷۴ فروند موشک و نزدیک به هزار پهپاد انتحاری از نوع شاهد و مهاجر بهکار گرفته شد و این روند پرتنش تا پایان جنگ در ۳ تیرماه ادامه یافت.
این پژوهشگر روابط بینالمللی با اشاره به الگوهای نظری میشل برچر در تحلیل بحرانهای بینالمللی، وضعیت کنونی تنش میان ایران و رژیم صهیونیستی را در مرحله کاهش موقت سطح تنش پس از گذار از نقطه اوج توصیف کرد و نسبت به بازگشت سریع بحران با یک «جرقه جدید» هشدار داد.
وی با استناد به مدل تحلیلی «مایکل برچر» توضیح داد: برچر در کتاب «بحرانها در سیاست جهانی» با بررسی بحرانهای بینالمللی پرشمار، الگویی ارائه میکند که بر اساس آن بحرانها با یک عامل تحریککننده یا جرقه آغاز میشوند، سپس در یک چرخه صعودی وارد مرحله تشدید میشوند و در نهایت به نقطه اوج میرسند. پس از این نقطه، بحران وارد مرحله فروکش میشود تا به یک وضعیت تعادلی برسد؛ وضعیتی که یا نوعی سکوت بحران است یا شرایطی موقت که زمینه را برای آغاز بحران بعدی فراهم میکند.
محمودی کیا افزود: مسیر طیشده میان ایران و رژیم صهیونیستی طی یک سال اخیر نشان میدهد که بحران در مرحله فروکش پس از نقطه اوج قرار دارد، اما هنوز فاصله زیادی از اوج خود نگرفته و این امکان وجود دارد که با یک جرقه جدید، بار دیگر وارد چرخه تشدید بحران شود.
این استاد دانشگاه با اشاره به تحولات میدانی اخیر گفت: استمرار ترورها در ماههای گذشته، از جمله ترور فرماندهان حزبالله و اعضای یگان نخبه رضوان و همچنین ترور چهرههای ارشد حماس، همچون رائد سعد و یا الطباطبایی نشان میدهد که چرخه بحران در منطقه همچنان فعال است. به گفته وی، در این بین، ترور سید هیثم، رئیس ستاد حزبالله، یک ضربه جدی اطلاعاتی و نظامی محسوب میشد و در ادامه نیز با وجود شکلگیری نوعی آتشبس در غزه، ترور رهبران ارشد حماس بیانگر تداوم تنشهاست.
محمودی کیا سپس به تطبیق جنگ ۱۲ روزه با شاخصهای یک بحران بینالمللی پرداخت و گفت: برچر برای شناسایی یک بحران بینالمللی سه عنصر اصلی را مطرح میکند؛ نخست تهدید ارزشهای حیاتی بازیگران درگیر، از جمله امنیت، بقا، مشروعیت و بازدارندگی که در این منازعه بهطور جدی وجود داشت. دوم، محدودیت شدید زمان برای تصمیمگیری که در قالب یک حمله غافلگیرانه بروز یافت و سوم، ناگزیر بودن طرفها از توسل به زور در شرایط ادراک بیگزینگی.
وی تأکید کرد: بر اساس این مؤلفهها، آنچه در جریان جنگ ۱۲ روزه رخ داد، یک بحران و درگیری جدی و تمامعیار بود و نه صرفاً یک تنش مقطعی؛ موضوعی که پیامدها و تأثیرات راهبردی آن همچنان در معادلات منطقهای قابل مشاهده است.
محمودی کیا با تشریح پیامدهای جنگ ۱۲ روزه برای جبهه رژیم صهیونیستی، این جنگ را نقطه آشکارشدن مجموعهای از ضعفهای ساختاری، اطلاعاتی، رسانهای و داخلی اسرائیل دانست که میتواند مبنای سناریوهای محتمل آینده باشد.
وی با استناد به گزارشهای منتشرشده در رسانههایی همچون آکسیوس و برخی پایگاههای معتبر اطلاعاتی و نظامی گفت: یکی از مهمترین پیامدهای جنگ، فروپاشی «افسانه خوداتکایی دفاعی اسرائیل» بود. در جریان این درگیریها، بخش قابلتوجهی از موشکهای بالستیک ایران از طریق ماهوارههای آمریکایی رهگیری شد که این موضوع وابستگی مطلق ارتش اسرائیل به پشتیبانیهای اطلاعاتی و نظامی آمریکا را بهعنوان یک نقطه ضعف راهبردی آشکار کرد.
محمودیکیا با اشاره به استقرار سامانههای دفاعی آمریکا در سرزمینهای اشغالی افزود: استقرار گسترده سامانههای «تاد» که از گرانقیمتترین و محدودترین سامانههای دفاع موشکی جهان محسوب میشود، نشاندهنده اهمیت ویژه امنیت اسرائیل برای آمریکا است. در واقع، در سیاستهای کلان واشنگتن، تمایزی میان آمریکا و اسرائیل وجود ندارد و امنیت این رژیم همواره خط قرمز دولتهای حاکم بر کاخ سفید بوده است.
این استاد دانشگاه، شکست رسانهای رژیم صهیونیستی را دومین پیامد مهم جنگ ۱۲ روزه عنوان کرد و گفت: پس از عملیات هفتم اکتبر، رژیم صهیونیستی بهتدریج از موقعیت «قربانی» به جایگاه «مهاجم ناتوان» در افکار عمومی جهانی منتقل شد. در این میان، نقش رسانههایی مانند الجزیره و شبکه اجتماعی تیکتاک در شکلدهی به تصویر واقعی تحولات بسیار تعیینکننده بود؛ چراکه در غیر این صورت، اسرائیل میتوانست روایت جنگ را به نفع خود مصادره کند.
محمودی کیا سومین پیامد را شکست بازدارندگی مبتنی بر برتریهای فناورانه و حمایتهای اطلاعاتی دانست و تصریح کرد: جنگ ۱۲ روزه نشان داد که بازدارندگی اسرائیل، علیرغم تکیه بر فناوریهای پیشرفته، دچار فرسایش جدی شده است. در همین چارچوب، ناکارآمدی دستگاه اطلاعاتی موساد در پیشبینی توان آفندی و قدرت عملیاتی واقعی ایران نیز بهوضوح نمایان شد.
وی با اشاره به اعتراف مقامات نظامی و سیاسی اسرائیل افزود: اساساً جنگ ۱۲ روزه با هدف وارد آوردن ضربه ساختاری به جمهوری اسلامی ایران و فراهمسازی زمینه برای مرحله دوم بحران از درون طراحی شده بود، اما نتیجه معکوس داد. شلیک محدود اما دقیق موشکها در روزهای پایانی جنگ و اصابت به اهدافی مانند پالایشگاه حیفا و مناطق فوقامنیتی تلآویو نشان داد که برآورد اطلاعاتی اسرائیل از توان واقعی ایران دچار خطای جدی بوده است.
این پژوهشگر ادامه داد: یکی دیگر از نتایج مهم جنگ، اثبات آسیبپذیری اسرائیل در یک جنگ هدفمند و گسترده بود. با وجود برخورداری از سامانههای پیشرفته دفاعی، این رژیم نشان داد که توان ورود همزمان به جنگ در چند جبهه را ندارد و تا زمانی که به اهداف زمینی خود در غزه دست نیابد، از گسترش جنگ به جبهه شمالی و درگیری تمامعیار با حزبالله پرهیز میکند.
محمودی کیا شکست داخلی و تشدید بحران مشروعیت را از دیگر پیامدهای جنگ دانست و گفت: شکافهای عمیق اجتماعی و سیاسی در داخل اسرائیل، از اختلافات میان جریانهای چپ و میانهرو گرفته تا اعتراضات حریدیها نسبت به ادامه جنگ، همگی به شکنندگی داخلی و تضعیف مشروعیت حاکمیت این رژیم دامن زد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی، با اشاره به تداوم برتری جریان حاکم بر رژیم صهیونیستی در سطوح امنیتی و سیاسی، تأکید کرد که همچنان امکان بروز شرارتهای جدید از سوی این رژیم وجود دارد، اما در عین حال جنگ ۱۲ روزه موجب شکلگیری تحولات معناداری در راهبردهای دفاعی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران شده است.
وی با بیان اینکه در این جنگ برای نخستین بار یک عملیات نظامی جدی بدون بهرهگیری مستقیم از ظرفیتهای منطقهای طراحی و اجرا شد، گفت: این مسئله نشاندهنده ورود ایران به مرحلهای جدید در مدیریت قدرت نظامی و تصمیمگیری راهبردی است.
محمودی کیا تغییر در سیاستهای حمایتی ایران از محور مقاومت را از دیگر پیامدهای مهم این جنگ دانست و افزود: تحولات اخیر، از جمله مواضع و اظهارات وزیر امور خارجه لبنان، بیانگر تغییر نگاه به نقش بازیگران منطقهای است. حتی تأکید اخیر مقامات لبنانی بر لزوم توجه اروپا به مسائل منطقهای در کنار پرونده هستهای ایران، نشان میدهد که معادلات گذشته در حال بازتعریف است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: به نظر میرسد نگاه ایران به محور مقاومت، بهویژه لبنان، دچار تحول شده است. اگر پیش از این حزبالله در چارچوب استراتژی دفاع ملی ایران بهعنوان یک ابزار قدرت نیابتی تلقی میشد، امروز لبنان بهمثابه آخرین سد دفاعی ایران در منطقه تعریف میشود؛ نگاهی که در مورد انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق و سایر نیروهای مقاومت نیز قابل مشاهده است.
محمودی کیا ادامه داد: این تغییر نگاه، همزمان با بازنگری در راهبردهای توان دفاعی کشور صورت گرفته است. در جریان جنگ ۱۲ روزه، یکی از نقاط ضعف جدی ایران، فقدان ناوگان هوایی مؤثر بود و همین مسئله موجب شد سیاستگذاران نظامی به سمت ترمیم این خلأ حرکت کنند؛ از جمله از طریق توسعه همکاریهای نظامی با چین و روسیه و دریافت سامانههای جدید پدافندی و تجهیزات آفندی و جنگافزارهای هوایی.
وی خاطرنشان کرد: یکی از مهمترین دستاوردهای این دوره، عبور ایران از مرحله «افزایش تنش» به مرحله «مدیریت تصمیم» در شرایط بحران بود؛ موضوعی که در ادبیات راهبردی بحران اهمیت بالایی دارد و ابعاد و زوایای آن، بهدلیل ماهیت راهبردی و محرمانه، در آینده روشنتر خواهد شد.
این استاد دانشگاه، با جمعبندی مباحث خود در این بخش، به تشریح سناریوهای محتمل پیشروی ایران و رژیم صهیونیستی پرداخت و تأکید کرد که آینده تحولات منطقهای را میتوان ذیل چند سناریوی اصلی مورد بررسی قرار داد.
وی با بیان اینکه دستکم پنج یا شش سناریوی جدی قابل طرح است، گفت: نخستین سناریو، بازگشت به جنگ مستقیم و تشدید متقابل درگیریهاست. این سناریو پیشرانهایی دارد، اما محرکهای اصلی آن عمدتاً از سوی جریانهای تندرو داخلی در اسرائیل دنبال میشود و مخالفان متعددی در درون جامعه این رژیم دارد. از همین رو، احتمال وقوع جنگ مستقیم پایین اما قابل تحمل و غیرقابل چشمپوشی است و باید از منظر امنیت ملی بهطور جدی مورد توجه قرار گیرد.
محمودی کیا افزود: در این سناریو، ایران به احتمال زیاد آغازگر جنگ پیشدستانه نخواهد بود، اما احتمال اقدام از سوی طرف مقابل وجود دارد. در عین حال، عواملی همچون مخالفت جریانهای میانهرو و چپ در جامعه اسرائیل، فقدان مشروعیت و حمایت بینالمللی، عدم همراهی آمریکا و اروپا، احتمال ورود بازیگران ثالث از محور مقاومت و همچنین غیرقابل پیشبینی بودن واکنش ایران، از جمله بازدارندههای مهم این سناریو به شمار میروند.
این استاد دانشگاه، «صبر راهبردی ایران» را دومین سناریوی محتمل دانست و گفت: در این رویکرد، ایران از ورود مستقیم به جنگ پرهیز کرده و با اتخاذ نوعی دیپلماسی تاکتیکی، تلاش میکند بحران را به تعویق انداخته و منتظر شکلگیری روندهای جدید در نظم بینالمللی بماند. البته این سناریو نیز محدودیتها و مخاطرات خاص خود را دارد.
محمودی کیا سناریوی سوم را هرچند کماحتمال، اما قابل طرح دانست و تصریح کرد: بحث تصریح یا حرکت ایران به سمت سلاح هستهای از نظر فنی و عملیاتی با موانع جدی مواجه است و احتمال تحقق آن پایین ارزیابی میشود، چراکه تولید سلاح هستهای صرفاً به در اختیار داشتن مواد شکافپذیر محدود نمیشود و پیچیدگیهای فنی گستردهای دارد.
وی در ادامه، «صلح مسلح و جنگ ترکیبی» را جدیترین و محتملترین سناریو توصیف کرد و گفت: در این وضعیت، طرفین وارد جنگ مستقیم نمیشوند، اما درگیریها در سطوح چندلایه ادامه مییابد؛ از نبرد اطلاعاتی، سایبری و عملیات روانی گرفته تا ترورها و جنگهای نیابتی محدود. به گفته محمودیکیا، بر اساس بررسی دیدگاههای اندیشمندان و تحلیلگران داخلی و خارجی، احتمال تحقق این سناریو بیش از سایر گزینههاست.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: حتی ممکن است این وضعیت با تداوم راهبردهای تخریبی، خرابکاریهای نقطهای و اقدامات ایذایی محدود همراه باشد؛ امری که نشان میدهد منطقه همچنان در وضعیت بیثباتی کنترلشده باقی خواهد ماند.
محمودی کیا با تشریح ادامه سناریوهای پیشروی تحولات منطقه، «درگیری محدود و کنترلشده» را بهعنوان یکی از محتملترین گزینهها ارزیابی کرد و در ادامه، مجموعهای از اقدامات راهبردی پیشنهادی برای جمهوری اسلامی ایران را برشمرد.
وی با اشاره به سناریوی پنجم گفت: ورود به درگیری محدود و کنترلشده، در واقع تداوم وضع موجود است و از احتمال بالایی برخوردار است. این سناریو با وضعیت «صلح مسلح و جنگ ترکیبی» شباهتهایی دارد، هرچند از حیث سطح و نوع اقدامات، تفاوتهایی نیز میان آنها قابل مشاهده است.
محمودی کیا سپس به اقدامات ضروری ایران در مواجهه با این سناریوها پرداخت و تأکید کرد: نخستین اقدام، تحکیم پایههای همبستگی ملی و وحدت اجتماعی است، چراکه اصلیترین منبع قدرت، قدرت درونزای ملی محسوب میشود.
وی دومین اقدام را توسعه «بازدارندگی ترکیبی» دانست و افزود: تمرکز صرف بر توسعه فناوری موشکی کافی نیست و بازدارندگی باید بهصورت همزمان در حوزههای موشکی، ناوگان هوایی، توان سایبری و همچنین تقویت ظرفیتهای اطلاعاتی تهاجمی و ضدنفوذ دنبال شود.
این استاد دانشگاه، «مدیریت فعال بحران» و حفظ کانالهای غیررسمی ارتباطی را سومین اقدام راهبردی برشمرد و گفت: حتی در اوج بحران نیز نباید این مجاری ارتباطی قطع شود و استفاده حداکثری از کانالهای غیررسمی میتواند در کنترل تنشها نقش تعیینکنندهای ایفا کند.
محمودیکیا چهارمین اقدام را بهرهگیری از ظرفیتهای نهادگرایی بینالمللی عنوان کرد و تصریح کرد: ایران برای افزایش قدرت مانور دیپلماتیک خود، نیازمند حضور فعالتر و مؤثرتر در سازوکارهای نهادی بینالمللی است.
وی در ادامه، طراحی سازوکارهای پیشرفته مقابله با تهدیدات نوین را بهعنوان پنجمین اقدام معرفی کرد و گفت: مقابله با ترور، نفوذ، حملات پهپادی و سایر اشکال جدید جنگ، مستلزم تقویت زیرساختهای اطلاعاتی و امنیتی و توسعه «کشتار اطلاعاتی» متناسب با تهدیدات نوظهور است.
این پژوهشگر در بخش پایانی سخنان خود، با اشاره به مباحث نظری مطرحشده درباره «رئالیسم همزیستی»، از ارائه چارچوبی تحت عنوان «رئالیسم هوشمند» خبر داد و گفت: این نظریه که در نشریه «فرهنگ دیپلماسی» منتشر شده، یک نظریه صرفاً انتزاعی نیست، بلکه ناظر به ساحت عمل و سیاستگذاری است.
محمودی کیا اصول ششگانه رئالیسم هوشمند را چنین برشمرد: تقویت قدرت ملی با اولویتبخشی به فناوری و دانش، تعامل هوشمند با جامعه داخلی، چندقطبیسازی منعطف در سیاست خارجی، حداقلسازی ریسک، وابستگی متقابل کنترلشده و در نهایت اجتماعیسازی منطق مقاومت بهعنوان چارچوبی برای کنش راهبردی ایران در محیط پیچیده بینالمللی.