سومین نشست از سلسله نشست‌های «حرف شنیدنی» معاونت پژوهش، آموزش و برنامه‌ریزی راهبردی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) با موضوع «بازاندیشی در مفهوم مشروعیت» برگزار شد و امیر عظیمی و صادق پناهی‌نسب در این نشست به نقد کتاب «از مشروعیت سیاسی تا نقد مدرنیته» پرداختند.

سومین نشست از سلسله نشست‌های «حرف شنیدنی» معاونت پژوهش، آموزش و برنامه‌ریزی راهبردی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) با موضوع «بازاندیشی در مفهوم مشروعیت»، به نقد و بررسی کتاب «از مشروعیت سیاسی تا نقد مدرنیته» اختصاص یافت.

به گزارش خبرنگار جماران، امیر عظیمی، مدیر گروه جامعه‌شناسی سیاسی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی طی سخنانی در این نشست با معرفی کتاب «از مشروعیت سیاسی تا نقد مدرنیته»، گفت: این کتاب می‌گوید مشروعیت سیاسی سه مبنای «حقانیت»، «قانونیت» و «مقبولیت» را دارد. حقانیت از این جهت که حاکم باید دارای یک سری شایستگی‌ها باشد، قانونیت از این جهت مهم است که باید متکی به خواسته خودش نباشد و مقبولیت از این جهت که پذیرش مردمی مهم است. این سه موضوع برای نویسنده کتاب محور است و در اندیشه امام خمینی(س) هم آنها را دنبال می‌کند.

وی با تأکید بر اینکه این سه جزء از همدیگر جدا نیستند، افزود: این کتاب گریزی هم به رویکردهای لیبرالیستی می‌زند که آنجا فقط مشروعیت و مقبولیت اهمیت دارد اما امام خمینی(س) بحث‌هایش را طوری تنظیم می‌کند که هر سه مبنای حقانیت، قانونیت و مقبولیت در آنها وجود داشته باشد. متون سیاسی امام خمینی(س) مثل «کشف الاسرار»، «ولایت فقیه»، «وصیت‌نامه» و «صحیفه امام» برای این کار انتخاب شده و تحلیل گفتمان و تشریح می‌کند و مدلی از گفتمان امام خمینی(س) ارائه می‌دهد و می‌گویند دالّ مرکزی گفتمان امام خمینی(س) اسلام است و سایر مفاهیم که با این دال مفصل‌بندی شده‌اند از سنت و مدرنیته گرفته شده است.

عظیمی تصریح کرد: از دیدگاه نویسنده این کتاب مصلحت، قوانین اسلام، مساوات و عدالت اجتماعی از سنت گرفته شده و آزادی، دموکراسی، عقلانیت، توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی از مدرنیته گرفته شده است. مختصر اشاراتی هم به تعامل‌گرایی دارد و معتقد است که می‌شود در روش کار امام خمینی(س) یک نوع کثرت‌گرایی سراغ داشت. در واقع معتقد است که امام خمینی(س) دیدگاه تلفیقی و تعاملی دارد که هم از مدرن و هم در پست مدرن استفاده می‌کند. من می‌گویم که امام فراتر از پست مدرن، تعامل‌گرا است.

وی با تأکید بر اینکه در بررسی مبانی نظری امام خمینی(س) «انسان‌شناسی» مهم است، اظهار داشت: کتاب «از مشروعیت سیاسی تا نقد مدرنیته» می‌گوید مشروعیت سیاسی در نظر امام خمینی(س) با چهار مفهوم «اراده الهی و قوانین اسلامی»، «اراده مردمی»، «عقلانیت دینی» و «مصلحت» مرتبط است. برای فهم مشروعیت سیاسی از دیدگاه امام خمینی(س) باید با این چهار مفهوم آشنا باشیم و ارتباط اینها را درک کنیم. بعد می‌گوید مشروعیت سیاسی در یک جامعه زمانی تحقق می‌یابد که ولی فقیه بر اساس اراده الهی منصوب گردد و سپس با آراء مردمی مورد تأیید قرار بگیرد.

به گزارش خبرنگار جماران، صادق پناهی‌نسب، عضو هیأت علمی دانشگاه یاسوج، نیز در این نشست گفت: به نظر من نویسنده باید دنبال مبانی اندیشه‌ای جهان غرب می‌رفت. یعنی خواننده یا مخاطب را با مبانی اندیشه‌ای جهان غرب که چگونه مشرعیت شکل می‌گیرد و در نگاه متفکران چه شکلی است را می‌گفت یا بحث دولت و اقتدار را مطرح می‌کرد. بر اساس این می‌گویم که واژه «پذیرش اجتماعی» را مطرح کردند. آخرش می‌گوید مشروطه از نگاه هابرماس یعنی علاوه بر اینکه قانون باشد، باید پذیرش اجتماعی هم باشد. در نگاه امام خمینی(س) مشروطه نه معنای قانونی، بلکه شرطش پیوند با احکام الهی است.

وی تأکید کرد: به نظر من اصلا انتخاب امام خمینی(س) و هابرماس از اساس اشتباه است. اول اینکه اصلا معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی که مطرح کردند خیلی با چیزی که نتیجه‌گیری می‌کنند یکی نیست. چون امام خمینی(س) علاوه بر اینکه یک نظریه‌پرداز و متفکر جهان اسلام بود، یک رهبر جهان اسلام هم بود. ولی اندیشه هابرماس صرفا یک کنش انتقادی است و در آخر گفته پست مدرنیسم هم از دل مکتب فرانکفورت بیرون می‌آید و به خود مکتب فرانکفورت هم خیلی نپرداخته است.

پناهی‌نسب افزود: وقتی ولایت فقیه را مطرح کرده انتظار من این بود که ریشه ولایت فقیه را ببیند که مال خود امام است یا نگاه اسلام یا قرآن است؟ بحث ولایت فقیه از کجا آمده که آخرش فقه سیاسی مطرح می‌شود. به نظر من جای آثار نائینی در آن خالی بود. نائینی کسی بود که بیشترین اثر را روی شکل‌گیری مشروعیت می‌گذارد. به نظر من همان طوری که می‌گوید هابرماس از چه کسی تأثیر گرفته، می‌توانست بگوید این نگاه امام هم از کجا آمده و مسأله ولایت فقیه که در فقه سیاسی مطرح می‌شود و مشروعیت چگونه است.

وی با اشاره به اینکه امام قبل از سال 42 واژه «مردم» را مطرح کرد، اظهار داشت: امام واژه «امت» را مطرح نمی‌کند و بیشتر «ملت» و «مردم» را مطرح می‌کند. ولی نویسنده کتاب این طور به خواننده می‌گوید که انگار امام بر خلاف میلش این را می‌پذیرد. امام بحث مردم‌سالاری دینی را مطرح می‌کرد، ولی واژه «توسعه سیاسی» و «توسعه فرهنگی» را هم برای امام مورد استفاده قرار می‌دهد. به نظر من بحث «تعامل‌گرایی» را هم که مطرح می‌کند، خیلی جاها می‌شد این واژه اصلا مطرح نشود. یعنی نویسنده به هر قیمتی شده می‌خواهد امام و هابرماس را در یک کانتکست قرار بدهد. وقتی نیست، شما نباید تلاش کنید اینها را به هم ربط بدهید.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.