وجدان ملی، چیزی جز بازتاب وجدان فردی شهروندان نیست؛ زمانی که انسان ایرانی، در هر موقعیتی که هست، به مسئولیت، صداقت و وفاداری پایبند بماند، این وجدان جمعی شکل میگیرد. دولت و ملت، هر دو آزمونشدهاند، و آنچه این سرزمین را نگاه داشته، نه فقط قدرت نظامی، بلکه قدرت اخلاقی و فرهنگی مردم آن بوده است.
پایگاه خبری جماران: در روزهایی که تجاوز وحشیانهی رژیم صهیونیستی و آمریکا به خاک ایران، ترور مردم بیگناه، دانشمندان و فرماندهان نظامی را به صحنهی تلخ واقعیت بدل کرده، پرسش از رابطهی دولت و ملت دیگر صرفاً یک بحث نظری نیست؛ بلکه آزمونی است برای سنجش انسجام، اعتماد و وجدان ملی.
در چنین بزنگاههایی، شعر ملکالشعرا بهار همچون آینهای هشداردهنده در برابر ما میایستد:
«چون عدو در کمین بود،
زنهار دست از شنعتِ رفیق بدار
دو کبوتر که بال هم شکنند
لقمه گربه را درست کنند»
این ابیات، تصویری روشن از پیامدهای تفرقهی داخلی در برابر دشمنی بیرونی است که در کمین نشسته تا از هر شکاف، لقمهای بسازد.
در مدل دولتـملت، دولت با ابزارهایی چون رسانه، آموزش و قانونگذاری، ملتسازی میکند. در مدل ملتـدولت، ملت پیش از دولت وجود دارد و دولت مشروعیت خود را از ارادهی ملت میگیرد. در ایران، این دو مدل همواره در کشاکش بودهاند؛ گاه دولتها با تمرکزگرایی و بیاعتمادی، صدای ملت را نادیده گرفتهاند، و گاه ملت با مقاومت، وجدان تاریخی خود را حفظ کرده است.
تجربهی تاریخی ایران، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، از جنگ تحمیلی تا امروز، نشان داده است که رابطهی دولت و ملت همواره میدان نبردی برای اعتمادسازی یا گسست بوده. هر بار که دولت با ملت صادقانه سخن گفته، مردم نیز با همهی وجود در کنار آن ایستادهاند؛ و هر زمان که این رابطه دچار اختلال و تکصدایی شده، پیامدهایش نهتنها سیاسی، بلکه امنیتی بوده است.
حملهی اخیر رژیم صهیونیستی به خاک ایران، ترور نخبگان و تهدید امنیت ملی، نهتنها یک بحران ژئوپلیتیک، بلکه آزمونی برای رابطهی دولت و ملت است: آیا دولت توانسته است با ملت همصدا شود؟ آیا رسانهها و نهادهای رسمی، صدای مردم را بازتاب دادهاند؟ آیا ملت احساس کرده که در دفاع از وطن، شنیده و محترم شمرده میشود؟
در غیاب پاسخگویی شفاف، بیاعتمادی شکل میگیرد؛ و همانگونه که «بهار» هشدار میدهد، «بال شکستهی کبوتران» لقمهی آماده برای گربهی کمیننشسته خواهد بود.
دشمن در این روزها تنها با موشک و ترور نمیجنگد؛ بلکه با جنگ روایتها، عملیات روانی و بمبارانِ شک و تردید، در پی فروپاشی انسجام اجتماعی است. آنجا که شکاف میان ملت و دولت، میان مردم و رسانه، میان شهروند و نهاد عمیق شود، همانجاست که امنیت ملی بهراحتی تهدید میشود. حفظ این پیوند، نه فقط وظیفهی دولت، بلکه مسئولیت مشترک همهی اجزای جامعه است.
در این میان، نهادهای مدنی، احزاب، تشکلهای صنفی و رسانههای مستقل میتوانند همچون پلی میان دولت و ملت عمل کنند؛ صدای مردم را منتقل کنند و از افتادن گفتوگو به ورطهی انکار یا تفرقه جلوگیری کنند. وجود این نهادها نه تهدید، بلکه پشتوانهی تابآوری ملی است.
در برابر حملهای که با هدف براندازی طراحی شده بود، ملت ایران با صلابت، آگاهی و همدلی با وجود مشکلات اقتصادی، در کنار دولت و نیروهای مسلح ایستاد. نخبگان، حتی منتقدان و زندانیان سیاسی، با صدور بیانیه و موضعگیری، از تمامیت ایران دفاع کردند. خانوادههای شهدا، ایثارگران و مردم عادی، با جانفشانی و صبر، صحنههایی بینظیر از همبستگی ملی خلق کردند و نشان دادند که این جنگ، نه فقط نبرد نظامی، بلکه نبرد ارادهها بود؛ و ملت نشان داد که واژهی شکست، جایی در قاموس این مردم ندارد.
در چنین شرایطی، ادبیات فارسی بار دیگر نقش خود را ایفا میکند؛ از فردوسی تا کسرایی، از عارف تا بهار و شاملو و ابتهاج و سیمین بهبانی و تورج نگهبان و شفیعی کدکنی، شعر و اسطوره، صدای وجدان جمعی ملت ایران میشوند. ادبیات، حافظ خاطرهی مقاومت و همدلی است؛ و هر زمان که ساختارهای رسمی توان شنیدن یا پاسخگویی نداشتهاند، این وجدان فرهنگی است که ملت را از «لقمهشدن» در دهان دشمن بازداشته است.
وجدان ملی، چیزی جز بازتاب وجدان فردی شهروندان نیست؛ زمانی که انسان ایرانی، در هر موقعیتی که هست، به مسئولیت، صداقت و وفاداری پایبند بماند، این وجدان جمعی شکل میگیرد. دولت و ملت، هر دو آزمونشدهاند، و آنچه این سرزمین را نگاه داشته، نه فقط قدرت نظامی، بلکه قدرت اخلاقی و فرهنگی مردم آن بوده است.
امروز بیش از همیشه، دولت باید بداند که مشروعیتش نه فقط در قانون، بلکه در دلهای مردم است؛ و ملت نیز باید بداند که دفاع از وطن، تنها در میدان جنگ نیست، بلکه در حفظ انسجام، وجدان و گفتوگوی مدنی است. آزمون وجدان ملی، آزمونی است که همه در آن مسئولاند.