چندان شگفتزده نشوید اگر باز در میانۀ مذاکره با هجمۀ نظامی دیگر مواجه شدید، اگر از دل آتشبستان آتشی زبانه کشید، اگر در اوج همآوازی و همخوانی و همرقصی، دفعتا ساز ناجور و دهشتناکی شنیدید که تاب و آرام شنیدن آن نیست، و اگر در هنگام و هنگامۀ خوابیدن گردها و آرامگرفتن خشم توفانها، با یکی دریای هول و هایل و تفتهدوزخی مواجه شدید. نه آنگاه با لبخند رضایت و موافقت بازیگر سیاسی مقابل مواجه میشوید، وضعیت را عادی و امن فرض کنید، و نه آنگاه با عتاب و خطابهای خشمآلود و تهدید و تحدیدهای مرعوبکننده مواجه میگردید، از مسیر تدبیر عقلایی خارج شوید.
محمدرضا تاجیک استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی برای جماران نوشت:
یک
آلن بدیو، با لحنی طنزآمیز بهما میگوید: انسان دموکراتیک، تنها در اکنونِ محض زندگی میکند و قانونی جز میل زودگذر ندارد. امروز یک غذای چرب و لذیذ به همراه شراب نوش جان میکند. فردا یک بودایی تمام عیار است، روزهی زاهدانه، آب زلال و توسعهی پایدار. دوشنبه، به قصد داشتن اندامی مناسب، ساعتها بر روی یک دوچرخه ثابت رکاب میزند. سهشنبه، تمام روز را میخوابد، سپس دودی به بدن میزند و شکمچرانی مفصلی میکند. چهارشنبه، قصد خود را برای مطالعۀ فلسفه اعلام میکند، اما در نهایت ترجیح میدهد هیچکاری انجام ندهد. روز پنجشنبه، بر سر میز ناهار، سیاست است که او را شعلهور میکند، بر ضد نظر همسایهاش برمیآشوبد و از شدت خشم بالا و پایین میپرد، و با همان شور غضبناک علیه جامعه مصرفی و جامعه نمایش اعلام جرم میکند. شب، به سینما میرود و به تماشای یک فیلم بسیار مزخرف دربارۀ جنگهای قرون وسطایی مینشیند. به خانه بازمیگردد، میخوابد و خواب میبیند که وارد مبارزۀ مسلحانه برای آزادسازی خلقهای تحت ستم شده است. فردای آن روز، در عین خماری به سر کار میرود و مذبوحانه میکوشد تا منشی دفتر مجاور را اغوا کند. او، کسبوکار خوبی به هم خواهد زد، این تضمین شده است! سودهای کلان در انتظار اوست! اما الان تعطیلات آخر هفته است، بحران اقتصادی است، هفتۀ آینده همهچیز روبهراه خواهد شد. زندگی سعادتمندی است و از همه مهمتر، به همان میزان که آزاد است، بیمعناست... خریدن آزادی به قیمت بیمعنایی، قیمت گزافی نیست...
دو
آیا این وصف حال سیاستِ قدرتی که در سطح جهانی تجربه میکنیم نیست؟ آیا چنین سیاستی در اکنونِ محض معنا نمییابد و قانونی جز میل و ارادۀ به قدرت و منفعت زودگذر دارد؟ آیا این سیاست، امروزش، اندکی مذاکره، فردایش، اندکی دیپلماسی، پسفردایش، اندگی جنگ، و روزهای بعدش، اندکی تحریم، اندکی تهدید، اندکی ترغیب، اندکی تحریک، اندکی تکریم و تعظیم، اندکی... نیست؟ هر لحظه به رنگ بت عیار درنمیآید و گاه، انسانی و اخلاقی، گاه دیگر، مدنی و صلحطلب و دموکراتیک، و دیگرگاه، خشن و غضبناک و جنگافروز و هولوکاستی نمیگردد؟ آری، آن سیاست قدرت که در زمانۀ خود تجربه میکنیم، سخت دمدمیمزاج و نون به نرخ روز خور است و کس را استعداد و امکان آن نیست که در هر لحظه بر کدام منش و روش یا بر کدامین واقعیت است. چنین سیاست قدرتی، پر از تکرار تفاوت، خط گریز، بدن بدون اندام یا اندام بدون بدن که دربارۀ آن نخواهیم دانست که چه میتواند باشد و چه میتواند بکند، دنژوانی که از تلون و خیانت باکش نیست، است و لاغیر. اگر چنین سیاسنی را دیدیم که در صحنههای مختلف با یک صورتک ظاهر میشود، بدانیم در نقش فریب و حیله و نیرنگ است، و در بازی زبانی دیگر است.
سه
اینها گفتم تا بگویم، چندان شگفتزده نشوید اگر باز در میانۀ مذاکره با هجمۀ نظامی دیگر مواجه شدید، اگر از دل آتشبستان آتشی زبانه کشید، اگر در اوج همآوازی و همخوانی و همرقصی، دفعتا ساز ناجور و دهشتناکی شنیدید که تاب و آرام شنیدن آن نیست، و اگر در هنگام و هنگامۀ خوابیدن گردها و آرامگرفتن خشم توفانها، با یکی دریای هول و هایل و تفتهدوزخی مواجه شدید. نه آنگاه با لبخند رضایت و موافقت بازیگر سیاسی مقابل مواجه میشوید، وضعیت را عادی و امن فرض کنید، و نه آنگاه با عتاب و خطابهای خشمآلود و تهدید و تحدیدهای مرعوبکننده مواجه میگردید، از مسیر تدبیر عقلایی خارج شوید. سیاست، یعنی همین. یعنی همین مهیابودن برای مواجهه با سیاست، یعنی پرهیز از ذهنپریشی، روانپریشی، زمانپریشی، زبانپریشی و تصمیم/تدبیرپریشی در هنگام مواجهه با حالات متلون سیاست. ایرانِ امروز، بیش و پیش از همیشه نیازمند تحلیلها و تخمینها و تجویزهای منطقی، عقلایی، واقعی و منسجم است، نیازمند ذهنها و چشمهای آگاه و بینایی است که راز و رمز هر حرکت و ناحرکت، گفته و ناگفته، تهدید و تکریم، چرخش و نرمش، صدا و سروصدا، و... را بدانند و اهداف و اغراض نهانِ هر یک ببینند، و نیازمند سیاستپیشگانی است که شجاعت برونآمدن از غار زیستجهان (غار ذهنی و ادراکی و شناختی و مفهومی و ایدئولوژیک) خویش را دارند.