حضرت امام "نفی طاغوت" را در نفی رژیم شاه و در "استقرار نهادهای"جمهوری اسلامی، محدود نمیدید و نفی طاغوت را بدون تغییر رویه ی عملی و دگرگونی محتوایی، نمیخواست. شگفت آور است که ایشان، بعد از "تحقق نصب" مسئولان عالی رتبه که بالاترین مقامات اجرایی و قضایی و لشگری را در بر میگرفت باز هم از "تغییر اسم" یاد میکرد.
در یادداشت قبل گفته شد که طاغوتی بودن یک نظام فقط به شرایط نصب یا سلطه حاکمان مربوط نمی شود بلکه به اقدامات و رفتار آنان نیز مربوط میشود. محقق محترم در این زمینه چنین مینویسد:
"حضرت امام خمینی بارها و بارها، رژیم شاه را به دلیل "رفتارهای ناروا" مورد اعتراض قرار داده و آن را "طاغوت" میخواند. ایشان مملکتی را که در آن به اتکای سرنیزه ظلم وجود داشته باشد طاغوتی مینامید (صحیفه، ج ۱۰ ص ۴۸۱) معرفی دیگر امام از محیط طاغوتی و فضای سیاسی در حاکمیت طاغوت، آن بود که "رعب و وحشت" بر جامعه حاکم است، حاکمان از مردم میترسند و برای رهایی از ترس، محیط "رعب و وحشت آور" درست میکنند،(همان، ج۶ ص۴۴۳) حضرت امام در جایی دیگر نیز حکم طاغوتی را با ویژگی "وحشت مردم"، معرفی کرده است. (همان ج ۷ ص۲۳۶) پر واضح است که آن بزرگوار"نصب"را جایگزین "وحشت" نمیدانست. به این معنا که اگر "نصب" وجود داشته باشد، تحقق ملاکهای طاغوتی بودن، ضرری به حکومت نمیرساند و با همین یک ملاک از همه ملاکهای دیگر باید چشم پوشی کرد!"( سروش محلاتی، محمد، شهر مردگان، ص ۴۱-۴۰)
بنا بر این به صرف اینکه ساختار یک نظام مطابق با موازین اسلامی باشد کافی نیست؛ گاهی رفتار حاکمان یک نظام اسلامی چنان است که با موازین طاغوتی منطبق است ایشان در ادامه این بحث می نویسند:
"همان گونه که درباره مشروعیت یک نظام سیاسی، بر مبنای شکلگیری "ساختار" آن می توان نظر داد، همچنین میتوان بر مبنای "محتوای نظام" از نظر رعایت هنجارهای دینی و قانونی داوری کرد. البته همیشه این دو نوع داوری، به "یک نتیجه" نمیانجامد؛ چرا که ممکن است یک نظام، از یک جهت از نصاب مشروعیت برخوردار بوده ولی از جهت دیگر واجد نمره قبولی نباشد. اینکه در چنین صورتی، شهروندان چه وظیفهای در برابر نظام حاکم دارند، مسأله دیگری است که اینک مورد نظر نیست. به هر حال برای حذف قدرت طاغوتی تغییرات ساختاری، هر چند لازم است ولی به تنهایی کافی نبوده و بدون تحولات محتوایی، "حکومت طاغوت" به معنی واقعی کلمه از بین نرفته است. حضرت امام میفرمود: "اگر بنا باشد در دولت که میرویم تحول نشده باشد...همان رژیم است و همان مسائل طاغوتی، منتها "اسم" را ما عوض کردیم، ما میخواهیم ان شالله "مسمی" عوض بشود، تغییر داده بشود: رژیم طاغوتی به همه محتوا، به رژیم انسانی اسلامی به همه محتوا" (همان، ج۱۰ ص ۱۷۶)این جملات که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی از سوی امام ایراد میشد گویای آن است که حضرت امام "نفی طاغوت" را در نفی رژیم شاه و در "استقرار نهادهای"جمهوری اسلامی، محدود نمیدید و نفی طاغوت را بدون تغییر رویه ی عملی و دگرگونی محتوایی، نمیخواست. شگفت آور است که ایشان، بعد از "تحقق نصب" مسئولان عالی رتبه که بالاترین مقامات اجرایی و قضایی و لشگری را در بر میگرفت باز هم از "تغییر اسم" یاد میکرد. این جملات از حضرت امام، در این باره جدا شگفت آور است و نشان میدهد که "حکومت طاغوت" چه عرض عریضی دارد؛" و در ادامه به این بیان امام استناد می کند که: "اگر بنا شد که جمهوری اسلامی، دادگاههایش اسلامی نباشد، وزارتخانههایش اسلامی نباشد، این حکومت "طاغوتی" است، و به "اسم اسلام" همان طاغوت است. منتها اسمش را عوض کردیم، ما نمیخواهیم اسم عوض شود، ما میخواهیم محتوا درست بشود" (همان ج ۸ ص ۴۱۷) و در ادامه می نویسد: "حضرت امام نگران آن بودند که نظامی که ساختارش جنبه ی دینی و اسلامی پیدا کرده، از نظر محتوا، از اسلام فاصله داشته باشد. آغاز این فاصله را نه در "تغییر کلی" و دگرگونی های اساسی و بنیادین، بلکه در تعدی نسبت به "یک وجب زمین" مردم و در "ظلم به یک نفر" میدیدند که در نهایت به "استقرار یک نظام طاغوتی، با نام اسلامی" میانجامد؛" و بعد از امام خمینی چنین نقل میکند که: "اگر یک وجب زمین مصادره بشود بدون میزانهای شرعی، و اگر یک نفر آدم به او ظلم بشود، بر خلاف معاهدهای است که با اسلام کرده ایم. نباید اسم اسلام رویش بگذاریم و در واقع طاغوت باشد. یک وقتی ما توجه به این نکنیم که ما از طاغوت سر درآوردیم با اسم اسلام. خوب آنها طاغوت بودند، و اسم اسلام هم توی کار نبود، ما میگوییم اسلام، لکن یک وقت سر از طاغوت درآوردیم" (همان ج ۱۱ ص ۵۲۲) و ادامه می دهد که: "طاغوت در مفهوم اسلامی آن، صرفاً دارای "مفهوم سیاسی" نیست، بلکه این واژه، دارای "محتوای اخلاقی" نیز هست، طاغوت که از همان ماده طغیان است، ریشه در "خودخواهی" و خودپرستی انسان طاغی دارد و هر کسی که منیت و انانیت درونی خویش را آشکار میکند، "طاغوت" است. بر این اساس طاغوت سیاسی چهره آشکار طاغوت اخلاقی است" (سروش محلاتی، محمد، شهر مردگان، ص۴۲) ادامه دارد