یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در دو یادداشت جداگانه مطرح شد؛

دستگیری «مصطفی تاجزاده» و گسترده کردن مفهوم «براندازی»

احمد حیدری نوشت: امام بر اصول شرعی، عقلایی و حقوقی اشراف کامل داشت لذا به صراحت و قاطعیت اقدامات مسلحانه را محکوم می‌کرد و بارها و بارها اعلام کرد انقلاب ما انقلابی مردمی، عاری از خشونت و مسالمت‎آمیز است و نهایتا حکومت پهلوی را به فتوای جهاد در مقابله با «سرکوب خشن حکومت»، تهدید کرد؛ حالا سؤال این است که چگونه آن زمان اقدامات براندازانه غیر مسلحانه و مسالمت‌آمیز از طریق سیاست، تبلیغ و جذب اقبال عمومی جایز بود ولی الان با براندازی مسلحانه یکسان شمرده می‌شود؟

به گزارش جماران؛ عبدالله گنجی؛ مدیرمسئول روزنامه همشهری، در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت:

«یکی از مفاهیمی که معنادهی به آن در ایران امروز دچار کژ‌تابی است، مفهوم براندازی است. آنچه روشنفکران و بخش سکولار اصلاح‌طلبان معتقدند اینکه براندازی فقط یک شاخص دارد و آن دست‌بردن به سلاح است. بنابراین تا کسی دست به سلاح نبرده، معنایش این است که اظهارنظر می‌کنند و باید در قالب نقد تحمل و به‌رسمیت شناخته شود. حتی علیرضا علوی‌تبار از مولدان اندیشه سکولار در ایران ضمن تاکید به «نظام فرادینی» معتقد است براندازی غیرمسلحانه را بلااشکال می‌داند.

حال سؤال این است که آیا براندازی فقط معنای مسلحانه می‌دهد و بقیه‌اش حرف و نقد و آزادی بیان است؟ برای فهم این مهم باید سراغ گفتمان کسانی برویم که بر سر برانداز‌بودن آنان در کشور اشتراک‌نظر وجود دارد. مثلا سلطنت‌طلبان و پیرمردان و پیرزنان ساکن تیرانا که برانداز هستند، چه می‌گویند؟ در یک جمله می‌گویند: «جمهوری اسلامی باید برود.» آنان که فعلا روش‌‌هایشان مسلحانه نیست، چرا در درون کشور بر سر برانداز‌بودنشان اجماع وجود دارد؟ چون گفتمان آنان مملو از مفاهیم نفی‌کننده و براندازانه است. بنابراین وقتی گفتمان آنان را تجزیه کنیم و یا مطالبات آنان را ذیل «جمهوری اسلامی باید برود» تجزیه کنیم به چنین مطالباتی می‌رسیم: ولایت فقیه نباید باشد، دموکراسی باید با انتخابات آزاد و بدون قید حاکم شود، ماهیت دینی حکومت باید پایان یابد، دین از عرصه سیاست عقب‌نشینی کند، فلسطین ربطی به ایرانیان ندارد، ساختار نظام باید عوض شود، قانون اساسی باید تغییر کند و... . حال به داخل کشور برگردید. چند نفر را می‌شود نام برد که دقیقا همین مطالبات را طرح می‌کنند؟ برای اثبات این مهم فقط لازم است چند سخنرانی کلاب‌هاوس و توییتر آنان را چک کنید یا کتب و مقالات آنان را بخوانید.

پس ما کسانی را داریم که از ساختار و ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی عبور و عدول کرده‌اند و دیگران را نیز به این راه دعوت می‌کنند، چرا نباید آنان را برانداز بدانیم؟ برای فهم این مهم باید به تفاوت‌های مخالفت با منتقد یا برانداز و منتقد احاطه داشته باشیم. بدون تردید نقد یعنی نقد «روش» و «رفتار» حاکمان و فراتر از آن نقد نیست. بنابراین اگر بخواهیم تفاوتی بین براندازان غیرمسلح با پهلوی‌ها و منافقین قائل شویم، این تفاوت فقط در «روش براندازی» است ولاغیر. علاوه بر اشتراکاتی که در بالا آمد، در داخل کشور  برخی با براندازان تابلودار خارجی در مواردی مانند دروغ‌سازی، سوار‌شدن بر نارضایتی‌ها و ناکارآمدی‌های احتمالی، تحریف، سیاه‌نمایی، سوارشدن بر مشکلاتی که دشمن ایجاد کرده است، اشتراک‌نظر دارند. پس تا اینجای کار ادبیات، سوژه‌‌ها و مطالبات یکی است. فقط می‌ماند اینکه بر سر چگونگی نبود یا حذف جمهوری اسلامی با هم بحث دارند. یکی می‌گوید باید به روش انقلابی با رهبری خارجی به میدان آمد (مثل مراد ویسی از اصلاح‌طلبان مهاجرت کرده در ایران اینترنشنال) و یکی می‌گوید این روش به هرج و مرج و خشونت منجر می‌شود باید مردم را به میدان گذار از وضع موجود کشاند و برای این موضوع تلاش می‌کنند و سال‌‌ها تلاش کرده‌اند. پس نقادی به روش و رفتار حاکمان ختم می‌شود. براندازی به 3رکن‌ ماهیت نظام، ساختار و اصول جمهوری اسلامی برمی‌گردد. اکنون بر سر نگاه به این 3رکن بین‌بخشی از انقلابیون سابق با براندازان شناسنامه‌دار تفاوت ماهوی وجود ندارد. در مواردی مانند حذف یا تشریفاتی‌کردن ولایت‌فقیه (مشروطه‌خواهی یا جمهوری‌خواهی)، عقب‌نشینی دین از عرصه سیاست و اجتماع، ورود مخالفان نظام به قدرت در ذیل شعار توسعه سیاسی و... را نمی‌شود براندازی معنا کرد؟ می‌توان گفت براندازی به روش انقلاب‌های کلاسیک (خشن) یا مسلحانه تقریبا در جهان منسوخ شده است. به‌طور مثال، منافقین که از راهبرد براندازی خود عدول نکرده‌اند اما روش براندازی خود را از آمدن به تنگه زبرجد (مرصاد) و ترور در خیابان‌های تهران یا خمپاره‌زنی کور به تلگرام، اینستاگرام، توییتر و... برده‌اند. پس اکنون می‌توان گفت آنان دیگر برانداز نیستند؟ ممکن است بگویید این تشکیلات با آمریکایی‌ها چفت و بست دارند و معاون ترامپ و وزیر خارجه‌اش همین ماه با آنان سمفونی براندازی نوازیده‌اند.

اگر این است، افراد دیگری نیز هستند که از آن تشکیلات خشن نیستند اما ابایی ندارند با آمریکایی‌ها عکس یادگاری بگیرند، پول بگیرند و برای براندازی تلاش کنند. چرا آنان را برانداز ندانیم؟

از کم‌کاری‌ها و تن‌آسایی‌های نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی این است که هنوز نتوانسته‌‌اند معنای براندازی را از قالب مسلحانه آن خارج کنند. بنابراین برخورد با براندازان اتو کشیده، شیک و کت‌وشلواری مواجهه با عقیده و آزادی بیان و نقد تلقی می‌شود. نقد رفتار و روش اداره‌کردن کشور حتما باید بشود اما اشکال اینجا نیست. اشکال این است که عبورکنندگان از نظام دینی همچنان مدعی جمهوری اسلامی هستند اما یک جمهوری اسلامی می‌خواهند که هم جای پهلوی در آن بشود هم  آمریکا آن‌را به‌رسمیت بشناسد و تحسین کند و این یعنی 180درجه از ریلی که امام بنیان‌گذارد فاصله بگیریم. در این صورت ما راهی جز بازگشت حداکثری به امام نداریم که فرمود راه امام «اِحدی الحسنین» است یعنی در مکتب ما شکستی وجود ندارد. شهادت و پیروزی هر دو پیروزی است و این سرّ استقامت 43ساله ماست.‌»

 

***

 

دستگیری «تاجزاده» و گسترده کردن مفهوم «براندازی»

 

احمد حیدری در یادداشتی نوشت: چند روز قبل سید مصطفی تاجزاده را به اتهام «اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت کشور» دستگیر کردند. معنای دیگر این اتهام، «براندازی و اقدام مسلحانه و جاسوسی» است که اصلا صدور آن از شخصی مثل تاجزاده که شعارش «گفتگو» و خط قرمزش «خشونت، درگیری داخلی و شورش» است، محال می‌باشد.

آقای «عبد الله گنجی» مدیر مسئول سابق روزنامه «جوان» و فعلی روزنامه «همشهری» و از توجیه‌گران ایدئولوژیک اقدامات تند، می‌خواهد با گسترده ساختن مفهوم «براندازی»؛ آقای تاجزاده را به عنوان مصداق بارز «برانداز» معرفی کرده و دستگیری و احیانا محکومیت سنگین او را توجیه کند. ایشان هر اقدامی برای تغییر ساختار حکومت را «براندازی» معرفی کرده و مواجهه قهری و سرکوبگرانه با آن را مجاز می‌شمارد: 

«کسانی که می‌گویند: "جمهوری اسلامی باید برود"، برانداز هستند. وقتی گفتمان افرادی[مثل تاجزاده] را تجزیه کنیم، به چنین مطالباتی می‌رسیم: "ولایت فقیه نباید باشد، دموکراسی باید با انتخابات آزاد و بدون قید حاکم شود، ماهیت دینی حکومت باید پایان یابد، دین از عرصه سیاست عقب‌نشینی کند، فلسطین ربطی به ایرانیان ندارد، ساختار نظام باید عوض شود، قانون اساسی باید تغییر کند و…"؛ تفاوت اینان با براندازان سلطنت طلب فقط در "روش براندازی" است. از کم‌کاری‌ها و تن‌آسایی‌های نیروهای مؤمن به انقلاب این است که: "هنوز نتوانسته‌‌اند معنای براندازی را از قالب مسلحانه آن خارج کنند"».

در ارتباط با سخنان بالا چند تأمل ارائه می‌شود: 

1. ایشان مدعی شده اجماع وجود دارد که سلطنت‌طلبان برانداز هستند و چون غایت گروه‌ها و افرادی مثل تاجزاده با غایت آنان[از نگاه ایشان] یکی است و فقط در روش و بیان با هم اختلاف دارند، پس اینان هم برانداز هستند. آری؛ بعد از سقوط نظام شاهنشاهی، سلطنت‌طلبان و فراریان رژیم سابق در صدد ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی با کودتا و کمک نظامی، اطلاعاتی و مالی گرفتن از غرب بودند و بدین جهت با همه معیارهای شرعی و عقلایی جهانی، برانداز حساب شده و چاره‌ای جز مواجهه نظامی و قهری با آنان نبود اما سلطنت‌طلبان فعلی اگر به هر دلیل، به صراحت اقدام نظامی را نفی کرده و در صدد احیای سلطنت از راه سیاسی و جذب مردم باشند، با هیچ معیار دینی و عقلی نمی‌توان آنان را برانداز نظامی شمرد و برخورد قهری با آنان را جایز ندانست تا با قیاس دیگران به آنان، دیگران را هم برانداز نظامی بدانیم و سرکوبشان را جایز بشمریم. 

2. طبیعتا هر نظامی مخالفانی دارد که در صدد براندازی آن نظام و جایگزین کردن نظام مورد نظر خود هستند همچنان که انقلابیون مسلمان به رهبری "امام خمینی" در زمان سلطنت پهلوی حداقل از سال 42 تا 57 در صدد براندازی نظام سلطنتی و جایگزین کردن جمهوری اسلامی بودند و این را حق شرعی، عقلی، حقوقی و انسانی خود می‎دانستند لذا حکومت پهلوی را به خاطر مواجهه قهری و سرکوبگرانه با حرکتشان، محکوم می‌کردند. البته امام بر اصول شرعی، عقلایی و حقوقی اشراف کامل داشت لذا به صراحت و قاطعیت اقدامات مسلحانه را محکوم می‌کرد و بارها و بارها اعلام کرد انقلاب ما انقلابی مردمی، عاری از خشونت و مسالمت‎آمیز است و نهایتا حکومت پهلوی را به فتوای جهاد در مقابله با «سرکوب خشن حکومت»، تهدید کرد؛ حالا سؤال این است که چگونه آن زمان اقدامات براندازانه غیر مسلحانه و مسالمت‌آمیز از طریق سیاست، تبلیغ و جذب اقبال عمومی جایز بود ولی الان با براندازی مسلحانه یکسان شمرده می‌شود؟ 

3. ما در آستانه عید غدیر و مصداق بارز حکومت دینی هستیم و امام این حکومت که دست پرورده و منصوب پیامبر بود، به خوارج که در صدد قطعی براندازی حکومت او بودند، به صراحت اعلام می‌کند: «تا زمانی که دست به اسلحه نبرده‌اید و فقط اقداماتتان سیاسی، تبلیغی، دعوت و جذب مردم است، ما شما را نه از ورود به مساجد و نمازگذاردن در آنها منع می‌کنیم نه سهم شما از بیت المال را قطع می‌کنیم و نه به سرکوب قهری شما اقدام می‌نماییم»(دعائم الإسلام 1/ 393). ما با استناد به همین سخنان مولا علی، مردم را به انقلاب سیاسی براندازانه علیه حکومت پهلوی دعوت کردیم و وعده برپایی نظامی دادیم که به مخالفانش چنین حقی را بدهد! چطور حالا کسانی که به همین طریق در صدد اصلاح ساختاری جمهوری اسلامی هستند، را براندازانی می‌شماریم که باید سرکوب شوند؟ آیا آن وعده‌ها فراموش شده است؟

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
5 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.