در زمان طلبگی آقا، استفاده از قاشق مرسوم نبود با این حال، با توجه به تفاوت فرهنگ خانواده آقا نسبت به فرهنگ زمانه، ایشان بسیار بهداشتی بوده و مقید به استفاده از قاشق بودند و هرگز با دست غذا نمی خوردند. آقا بزرگ؛ پدر خانم، با دست غذا می خوردند حکم کرده بودند که اهل خانه نیز باید با دست غذا بخورند، با این حال آقا در کنار ایشان می نشستند و با قاشق غذا می خوردند.

پایگاه خبری جماران: در نظر داریم گزیده ای از کتاب خاطرات سرکار خانم فریده مصطفوی، دختر گرامی حضرت امام خمینی(س)، که با عنوان «گذر ایام» توسط انتشارات عروج به چاپ رسیده را در ایام نوروز منتشر کنیم و دومین بخش از این خاطرات که با عنوان «نمونه ای از رفتار زندگی» در صفحه 37 این کتاب به چاپ رسیده را در ادامه می خوانید:

پیش از آنکه از لامپ برای روشنایی بهره برده شود، از چراغ موشی برای روشن کردن فضا استفاده می کردند. چراغ موشی شیئی شبیه به شیشه نوشابه بود و درون آن یک نخ تابیده قرار گرفته بود. چراغ موشی با نفت کار می کرد و با هر بار سیاه شدن قسمتی از نخ، بخش سیاه شده را چیده و مجددا آن را روشن می کردند. جنس چراغ موشی چینی بود، فیتیله پهنی داشته و روی آن یک شیشه سوار بود. اهالی محل برای دینی روشنایی چراغ گرد هم می آمدند و با هر بار بالا کشیدن فیتیله و روشن شدن فضا، صلوات می فرستادند. در آن زمان سماور هم در خمین بسیار محدود بود اما از آنجا که عمو هندی همواره امکانات خوبی را فراهم می آوردند، چندین سماور روسی داشتند که در آن دوران بسیار جالب توجه بود. زمانی که نخستین بار سماور به خمین وارد شد، مردم با تعجب رو به یکدیگر می گفتند: وسیله ای به شهر آمده که آب و آتش توأمان در آن است و آب درونش می جوشد. در کنار همه اینها، عمو هندی صاحب یک یخچال نفتی نیز بود که در نوع خود و در حال و هوای آن روزهای خمین بسیار مورد توجه بود.

در زمان طلبگی آقا، استفاده از قاشق مرسوم نبود با این حال، با توجه به تفاوت فرهنگ خانواده آقا نسبت به فرهنگ زمانه، ایشان بسیار بهداشتی بوده و مقید به استفاده از قاشق بودند و هرگز با دست غذا نمی خوردند. آقا بزرگ؛ پدر خانم، با دست غذا می خوردند حکم کرده بودند که اهل خانه نیز باید با دست غذا بخورند، با این حال آقا در کنار ایشان می نشستند و با قاشق غذا می خوردند. پس از آنکه قاشق و چنگال باب شد، تمام اهل خانه به استثناء آقا بزرگ، از قاشق استفاده می کردند. خانم تعریف می کردند که یکی از روزها به تأسی از پدرشان با دست غذا می خورند و آقا بزرگ به پاس این اطاعت به ایشان یک انگشتر فیروزه هدیه می دهند. با این همه در خانه آقا به شدت استفاده از قاشق تذکر داده می شد و هر ظرف به صورت جداگانه قاشقی مجزا داشت و مسائل بهداشتی با توجه به حساسیت آقا، به درستی رعایت می گردید.

حاج شیخ عبدالکریم حائری رسم داشتند که در کلیه اعیاد به خصوص اعیاد مذهبی، یک کاسه را از سکه های یک شاهی پر می کردند و هرکس به دیدار ایشان می رفت، بدون هیچ گونه تفاوتی یک شاهی عیدی دریافت می کرد. آقا نیز به تأسی از استادشان همین رویه را در پیش گرفته بودند و کاسه زردی را با یک قرانی پر کرده و به همگی عیدی می دادند. بعدها زمان عیدی دادن، به همه افراد خانه، از خانم گرفته تا کارگران، نفری 200 تومان عیدی می دادند و تا اواخر نیز همین سنت ادامه داشت. یک بار که نفیسه به کم بودن مقدار عیدی اش اعتراض کرد، آقا در جواب گفتند اگر کم است شما نگیرید. در سال های آخر مبلغ عیدی به 300 تومان افزایش یافت و دیگر بالاتر نرفت.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.